ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها

لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی


مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

نقش دانشگاه ها؟

اگر در رأس معامله انجام گیرد؟

* پیشنهاد در باره نقش دانشگاهها:

       جناب آقای ابوالحسن بنی صدر

 سلام، همانگونه که آگاهی کامل بر اثرگذاری دانشگاهها در جنبش ها و مبارزات دارید، پیشنهادی دارم:

در وضعیت کنونی و وجود نفرت مردم از رژیم غاصب و فاسد ولایت فقیه و سپاه در ایران  و تداوم امیدبخش و به حق فعالیتهای جنبش سبز مردم ایران، لزوم حرکت قوی تر و به ثمر نشستن حداقل، معدودی از خواسته های ملت و وارد آمدن ضربه بر پیکر پلید این نظام ظالم، در فصل پاییز، با توجه به آغاز سال تحصیلی جدید،واضح است.

    اگر اکنون از این موقیعیت، استفاده کامل نشود و ضربۀ حسابی بر پیکر نظام ولایت فقیه – در طول پاییز – وارد نیاید، موجب طویل تر شدن عمر دولت کودتا می گردد. چه بسا تا چندین سال فشار رژیم بر مردم ایران و جهان ادامه یابد. آیا از اساتید دانشگاههای ایران انتظار بیشتری نباید داشت؟ حتی اگر وظیفۀ اساتید را صرفاً  کوشش در پژوهش  و علم بدانیم ( و حتی از حوزۀ علوم انسانی نیز صرفنظر نماییم )، تحت شاکلۀ فعلی رژیم، پیگیری چنین مواردی نیز کاملاً بی حاصل است. اکثر اساتید دانشگاهها – به خصوص در دانشگاههای ملی و دولتی ایران – از فهم و درک بالاتری از بسیاری از دیگر مردم برخوردارند. لازم است در شرایط فعلی، آنها آغازگر فصل جدید حرکت و مبارزه علیه حکومت کودتا بگردند. اکنون نوبت آنان است. در نظر بگیرید: پس ازچند روزی از آغازعملی تدریس در دانشگاهها، غالب اساتید در اقداماتی چون ترک تدریس در کلاسها، استعفای فردی یا دسته جمعی، اعتراض و بیان خواسته های صحیح و ... ، دانشگاه را از فضای عادی خارج کنند. نتیجه چنین عمل اعتراضی اینست که همۀ مردم کشور در موقعیت امروز، تشویق و تحریک می شوند تا دست کودتاچیان را از قدرت نامشروع کوتاه کنند. مهم آنکه حرکات بزرگ و پر سر و صدای دانشجویی به دنبال حرکت اساتید وقوع می یابد و همزمان فرهیختگان و مهندسین صنایع و تحصیل کرده های سایر سازمانها و به دنبال آن اکثر مردم، وارد فضای جدید اعتصابی و مبارزاتی می شوند و تداوم آن جنبش سبز را بسیار سریع به جلو برده و رژیم غاصب را بی پناه می کند. فراموش نمی کنیم در چنین موقعیتی خیلی از ساکت ها یا حتی طرفداران ولیّ فقیه و دولت کودتا، خط خود را از رژیم جدا می کنند. مراجع و علمای ساکت، جرأت حرف زدن پیدا می کنند، حتی امثال هاشمی رفسنجانی و ... کمکی به جنبش سبز می شوند. اما اگر شروع اعتراضات جدید و اعتصابات را از کارگران کارخانه های ورشکسته یا کارمندان سادۀ ادارات انتظار داشته باشیم،  افراد هستۀ اولیۀ اعتراض، زندانی و سرکوب می شوند. گروه طرفداران (معترضین ثانویه ) اخراج می شوند ( افراد بیکار برای جایگزینی هم در ایران زیاد هستند ) ] اما در مورد اساتید دانشگاه، جایگزین وجود ندارد. (ترس از بی پولی به خاطر اخراج شدن، خیلیها را از اعتراض منصرف می کند ولی عموماً وضع مالی اساتید بهتر است. 

وضع پولی خیلی از اساتید خوب نیست ولی از بقیۀ مردم بهتر است )  نکته اینکه اگر فرد معترض درک بالاتر از حجم جنایت و بی کفایتی و خیانت رژیم داشته باشد، استقامت بیشتری خواهد کرد. ( که معمولاً خیلی از اساتید دانشگاهها فهیم ترند ) اما افراد معمولی شاید استقامت کافی تا فراگیرتر شدن جنبش نکنند. نکتۀ مهمتر اینکه با اعتصاب استاد دانشگاه و معلم، دانشجویان و ... به حرکت در می آیند، اما در موارد دیگر ( کارمندان سایر ادارات و صنایع و ... ) احتمال حرکت انبوه اعتراضی بعدی، مبهم است. یعنی حرکت بعد از اعتصاب اساتید معلوم است اما بعد از اعتصاب بزرگانِ دیگر سازمانها معلوم نیست.     

تقاضا و پیشنهاد اینجانب: جنابعالی در جهت فراخوانی اساتید اقدام کنید، مثلاً با قلمتان – که مخاطب دارد – چیزی بنویسید یا بگویید. از چهره های تأثیرگذار بخواهید چنین اقدامی نمایند. از رسانه ها و دیگر اهل قلم و چهره های موجه، در تحریک به حق مردم و اساتید بخواهید. از خواص و دانشجویان بخواهید تا اساتید را مجاب کنند. از بزرگان جنبش خواسته شود که اقدام مؤثری در نظر بگیرند. به مردم و حق جویان بگویید که دلهای کودتاچیان و حامیان ولایت فقیه، پراکنده است. آنها حامی خودشان هستند نه حامی ولایت فقیه. تعقل نمی کنند، پس به زودی – در برابر حرکت و خیزش مردم – جمعشان پراکنده و سپاهشان شکسته می شود. و البته راهکارهای مناسب دیگری که دارید یا به نظرتان می رسد، در این راه استفاده نمایید!.

    با تشکر بسیار، دوستدار و هموطن شما که ساکن ایران است.

*اما پیشنهادی که می توان به استادان و دانشجویان کرد:

  نخست یادآور می شوم که در یک رشته بحثها در باره نیروی محرکه سیاسی، به نقش دانشگاهیان پرداخته ام. هرگاه خوانندگان به سایت های انقلاب اسلامی و رادیو آزادگان و بنی صدر مراجعه کنند (که مورد حمله قرار گرفته و تا دفع آن بسته است)، در بایگانی آنها، از نظر این جانب در باره نیروی محرکه سیاسی و نقش دانشگاهها آگاه خواهند شد. در سالی که گذشت و سالی که اینک به نیمه رسیده است، به جنبش همگانی پرداخته ام و نیروی محرکه سیاسی را برای آغاز و ادامه جنبش تا پیروزی ضرور دانسته ام. اینک مردم ایران در جنبش هستند و کار نیروی محرکه ادامه دادن به آن است:

1 – اما آیا استعفای دستجمعی و یا یک به یک استادان کاری است که سبب همگانی شدن هرچه بیشتر جنبش می شود؟ نخست بگوئیم که حتی اگر تعطیل کلاسهای دانشگاهها راه حل باشند، نیاز به استعفاء نیست. استادان با اعتصاب عمومی نیز می توانند این کار را بکنند. اما بنظر نمی رسد که استعفاء و اعتصاب، در این مرحله از جنبش، کارآئی داشته باشند. بسا کار رژیم را در تعطیل دانشگاه آسان می کنند. رژیم مسئولیت آن را هم بر دوش استادان می نهد. و هیچ نه معلوم که جنبش را فراگیر کند.  در عوض، با آنکه دانشگاههای ایران در شمار 1000 دانشگاه دنیا نیز نیستند، دانشگاه صنعتی شریف، در شمار دانشگاههای اول دنیا است. این اعتبار علمی در سطح جهان، آسیب پذیری این دانشگاه را کمتر کرده است. پس هرگاه، استادان سه کار را با هم بکنند، به دانشگاهها نقشی را داده اند که می باید داشته باشند:

● بالا بردن سطح علمی دانشگاه تا ممکن است. بدین کار، دانشگاه ها را از تجاوز رژیم مصون تر می کنند.

● بالا بردن سطح اطلاع دانشجویان از حال و آینده نزدیک و دور کشور و نقشی که جوان در باز و تحول پذیر کردن نظام اجتماعی می باید داشته باشد.

● همراه کردن جریان آزاد دانش ها و فنون با جریان آزاد اندیشه ها، چنانکه دانشگاهها  هم خود بیان آزادی را بجویند و راهنمای پندار و کردار خویش کنند و هم  بیان آزادی را در جامعه تبلیغ کنند به ترتیبی که این بیان وجدان عمومی جامعه ایرانی بگردد و بدان،  شرکت همگان در بنای جامعه آزاد و ارزیاب ممکن بگردد.

2 – استادان و دانشجویان می توانند در سطح دانشگاهها، روشهای خشونت زدائی را بکار برند و در نظر جمهور مردم، جامعه آزاد و ارزیاب را مجسم کنند.  به یاد نسل امروز می آورد که در دوران شاه سابق،  در یک دوره، دانشگاهها محیط های بحث آزاد شدند. صاحبان نظرهای گوناگون، نه از راه خشونت و نفی، که از راه بحث های آزاد،  به نظرگاههای مشترک می رسیدند. این شد که دانشگاه الگوی جامعه فردای نزدیک شد و عامل جنبش در جامعه گشت. دوران دیگری به دنبال دوران اول آمد، مرام مندها میان خود دیوار سانسور را کشیدند و بالا بردند. بحثهای آزاد تعطیل شدند. دانشگاه شور و نشاط زندگی در آزادی را از دست داد. این شد که، در انقلاب، دانشگاهها نقش اول خود را از دست دادند. با سقوط رژیم شاه، کوشیده شد دانشگاه ها خشونت زدائی را رویه کنند و با برقرار کردن بحثهای آزاد،  هم الگوی زندگی در آزادی برای جامعه خود بگردند و هم بازسازی استبداد را نا میسر کنند. نسل آن روز می داند و بر او است که نسل امروز را آگاه کند از نقش سخت زیان بخش قدرت باورانی که دانشگاه ها را به ستادهای جنگی بدل کرده بودند و ایجاد مرزهای مرامی،  تعطیل دانشگاهها را بر ملاتاریا و دستیارانش آسان کردند. دانشگاهیان و دانشجویان، بهوش باشید و فرصت ازدست مدهید!: خشونت زدائی را روش کنید و جامعه دانشگاهی را به جامعه باز و دانشگاهها را به عرصه بحث های آزاد و جریان آزاد اندیشه ها بدل کنید!. این جامعه آزاد و پر نشاط است که می تواند ادامه جنبش را تا پیروزی تضمین کند. 3 -  دانشگاهیان و دانشجویان، دوره مقابله با استبداد در تنهائی را تجربه کرده اند. سرکوب شده اند بی آنکه جامعه ملی بداد آنها برسد.  بسا بسیاری از دانشگاهیان و دانشجویان نیز به خود گفته اند: از مبارزه کردن چه سود

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی