ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

ملا حسنی

مسئله ملی  و فدرالیسم

شماره جدید   

دانشجو

حقوق بشر

 

بحثی در، استقلال، آزادی، دمکراسی، برابری

و مستعمرات سوپر نوین بخش 2           

حسن بایگان hassan@baygan.net   www.baygan.org

2-  آزادیهای درون کشورها

اکنون به مورد دوم یا آزادیهائی میرسیم که مربوط به درون کشورها میباشد.

آزادی درونی کشورها دروحله اول در ارتباط مستقیم با آزادی خارجی یا استقلال است.

آزادی درونی کشورهای غیر مستقل کاملاً تحت الشعاع  و پیرو است؛ در این کشورها هر آنچه که در حیطه قوانین قرار میگیرد بوسیله کشور یا نیروئی که سلطه اش حاکم است تعیین میشود.

بنابراین سوای هر ظاهری که دیده شود در اساس، آزادی به معنای واقعی در این کشورها وجود ندارد.

سلطه گران در کشورهای تحت سلطه برهمه امور، مستقیم و غیر مستقیم دست داشته و اثر میگذارند.

آنها سیستم میسازند؛  نه تنها سیستم سیاسی و اقتصادی بلکه تمامی آنچه را که لازم است و مخصوصاً بر فرهنگ تاثیر میگذارند و فرهنگی مناسب خود میسازند.

بحث مفصل را میتوان در نوشتارهای مختلف چندین قرن پیش بخوبی مشاهده و مطالعه کرد، من نیز در نوشتاری پیشتر به بررسی این موضوع پرداخته ام و دیگر ضرورتی بر تکرار تمام و کمال آن نیست بلکه تنها اندکی بدان پرداخته میشود.

آزادی تنها در کشورهای مستقل میتواند  وجود داشته باشد و در آنجا میبایست مورد بحث قرار بگیرد. کشورهای مستعمره ابتدا باید برای آزادی از استعمار مبارزه کنند تا بعد به مبارزه برای آزادی های درونی برسند.

تفاوت مبارزه برای آزادی در کشورهای مستعمره و غیر مستعمره

اکنون باین نکته میرسیم که هرچند ممکن است آزادی، برابری و دمکراسی در جامعه یا کشوری مستقل نیز وجود نداشته باشد اما مبارزه در این دو دسته از کشورها کاملاً متفاوت میباشد. زیرا کشورهای غیر مستقل ابتدا باید برای استقلال مبارزه کنند.

برای کسب استقلال در کشورهای مستعمره سوپر نوین، میبایست به مبارزه ای سوپر نوین دست زد زیرا شکل استقلال طلبی آنها از اشکال کلاسیک خارج شده و همانند مبارزه با انگلیس در هند  یا  با فرانسه در الجزایر و امثالهم  نیست که علناً با نیروهای مسلح خارجی روبرو بودند.

در اینجا باید با نیروئی  مبارزه کرد که ظاهراً خودی است و بر تمامی ارگانهای اداره کننده کشور سلطه دارد. از طرفی چنان مینماید که کشور مستقل است و بهترین آزادیها در آن وجود دارد پس  در این مبارزه ممکن است وصله های بدی نیز به آزادیخواهان چسبانده شود.

در اینجا باید با سیستم حاکم یا موجود در جهت سرنگونی اش جنگید و زمانیکه  مبارزه با سیستم شروع میشود در همان نطفه با اتهام هائی مانند مبارزه با عوامل ضد آزادی و دمکراسی، روبرو شده  و خفه میگردد.

در این کشورها نیروهای ملی در هر موقعیت اجتماعی و یا مالی، حتی تا سطح سرمایه داران بسیار بزرگ وجود دارند؛ اما چگونه است که نمیتوانند خود و مردم را متشکل کرده و از بند استعمار رها کنند؛ این امریست  پیچیده  و بحث بزرگی را در برمیگیرد.

بررسی چهار دسته کشورها در جهان

در این مرحله ما به چهار دسته کشورها برخورد میکنیم  که با تعاریف آورده شده میتوان وضعیت آزادی، برابری و دمکراسی را در آنها دید.

دسته اول-  کشورهای فقیر و ضعیفی هستند که تقریباً علناً بصورت مستعمره بوده و استثمار میشوند. این دسته کشورها زیرسلطه استعماری کشورهای غربی هستند و کار جدی هم برای رهائی نم یتوانند بکنند. از جانبی سلطه بر این کشورها توان کشورهای غربی را بالا برده است. در این جوامع نمیتوان صحبتی از آزادی و برابری در مسائل عادی و اجتماعی زندگی داشت. دمکراسی نیز امری است که تنها در حیطه کشورهای مستقل میگنجد و در این کشورها مصداقی نمییابد. با اینحال سلطه گران انگشت روی مسائل داخلی این کشورها ( آزادی، برابری، دمکراسی، حقوق بشر و...) میگذارند تا نه تنها این مردمان را سردر گم کنند بلکه مردم خود را نیز فریب بدهند.

دسته دوم-  کشورهائی هستند که تلاش دارند از زیر سلطه غرب بیرون بیایند. اینکه آنها بتوانند بطور جدی از این معضل رها شوند بستگی به مسائل دیگری دارد که از جمله تغییر قدرت در جهان است.

این تغییر قدرت نیز بیشتر بستگی به همبستگی کشورهای آسیائی دارد مخصوصاً آنها که حول کنفرانس شانگهای جمع شده اند؛  چنانچه این وحدت با پیوستن چند کشور دیگر مانند ایران، هند، پاکستان و... تقویت شده و در برنامه کاری خود همکاری با سایر کشورهای تحت فشار غرب را گنجانده  و همکاریهای نظامی در حد پیمان ناتو بایکدیگر داشته باشند آنگاه وضعیت جهان تغییری اساسی خواهد کرد و در واقع  کفه ترازوی قدرت در جهان بطرف این دسته کشورها خواهد چرخید.

در این دسته کشورها کشمکشی میان امکان وجود یا عدم وجود آزادی، برابری و دمکراسی درگیر است زیرا بهر حال تعدادی جرات و موقعیت آنرا دارند تا برای اینچنین حقوقی قد علم کرده و صحبت کنند و حتی بصورتی تند یا خشن یا شورش با حکومت برخورد کنند.

دسته سوم- امثال کشورهای اروپائی و آمریکا میباشند که تحت سلطه نیروهائی خاص قرار دارند بطوریکه علیرغم اینکه بظاهر مستقل هستند ولی عملاً تحت نفوذ نیروهای قدرتمند پشت پرده میباشند که بدلیل وابستگی های خاص آنها، این کشورها از صورت کشورهای مستقل و آزاد خارج شده  بصورت کشورهائی تحت سلطه استعمار و استثمار در آمده اند در حالیکه از نظر اقتصادی کشورهایشان جزء ثروتمندترینها درجهان هستند. البته همین امر باعث مخفی ماندن مستعمره بودن و بسیاری از ضعف ها و مشکلات اساسی کشور و جوامع اشان میباشد.

در این دسته  کشورها حتی سرمایه داران بزرگ ملی گرا  نیز توان مقابله جدی با نیروهای غیر ملی را ندارند. زیرا این نیروها که در اساس همان یهودیان صهیونیست هستند بدلیل پراکندگی اشان در تمام دنیا و اتحادی که بواسطه سازمان مخفی هرمی ایجاد کرده اند این توان را دارند تا سرمایه دار ملی متخاطی یا زبان دراز را در جائی گیر انداخته و ثروتش را برباد دهند. در نتیجه این افراد از حرکتهای جدیِ ملی گرایانه برعلیه استعمارگران میترسند.

این دسته کشورهاعلیرغم ظاهر آزاد و با تمام ادعاهائی که میکنند از دستور کار بعنوان کشورهای آزاد و مستقل خارج میشوند و در جرگه کشورهای مستعمره قرار میگیرند؛ در نتیجه در این کشورها از آزادی، برابری و دمکراسی نیز خبری نیست.

تا اینجای بررسی بیک تفاوت میان دو نوع مستعمره یعنی دسته سوم  و دسته اول میرسیم.

دسته اول بسیار فقیر هستند و سرمایه های سرقت شده آنها به این دسته سوم منتقل میشود و در نتیجه این یکی دارای ثروت میشود. همین ثروت باعث میگردد تا بسیاری از فجایع پشت پرده و از جمله همان چهره استعمار شده و غیر مستقل بودن کشورهای دسته سوم از دیدگان پنهان بماند ولی دسته اول با چهره ای فقیر، خشن و کریه نمایش داده میشود.

دسته دوم چیزی میان این دو دسته است و گاه درگیر مبارزه با دسته سوم میباشد که این مبارزه بیشتر درون کشور خودشان  وبا حامیان دسته سوم صورت میگیرد.

کشورهای  دسته سوم  تحت سلطه نیروهائی قرار دارند که بدلائل متعدد و مشخص ملی گرا نیستند و تنها بدنبال منافع خود در هرکجای

قبلی

برگشت

بعدی