ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

به وکلا مراجعه و تنها فردی که حاظر به دفاع گردیده توسط نیروی امنیتی تهدید که پروانه وکالتت را لغو خواهیم کرد با نام و نشان آن نیرو را معرفی این فرد ماه ها به عنوان یک بسیجی در لبنان زیر امر خود بوده و همین شخص مدت مدیدی خانه ام را تحت کنترل گرفته بود ولی چه فایده گفتن آن .

ضمن طرح اتهامات از طرف شیخ کلیه مباحث طرح شده در وزارت اطلاعات را رد نموده گفتم صدها ساعت بازجویی و ساعتها ظبط اعترافات خارج از حقیقت است و همه ساخته و پرداخته ی آقایان جهت انحراف از اعتراضات این جانب در رابطه با اوضاع جاری کشور بوده و مبنا بود که آنان دست از آزار و اذیت رضا و خانواده ام برداشته ولی به وعده خود وفا ننمودند .

پس از خاتمه جلسه به زندان انتقال دادند با پیگیری اطرافیان به بند دیگری بنام سبز که آن هم دکانی برای دزدی و غارت مسئولین زندان از کمکهای مردمی و دیگر نهادهای دولتی برقرار نموده انتقال پس از چند روز مجددا توسط دو فرد لباس شخصی به بیرون از زندان و به درون پرایدی انتقال دادند و ضمن بستن دست ها و پاهایم با زنجیر درب داشبورد را باز چشم بند بزرگی را که از لباس فرم سپاه تهیه و بر چشمم زدند سرم را میان دو صندلی جلو خم و بازوانشان را بر سر و گردنم فرود آورده که مبادا مسیر دخمه ی آنان را متوجه شوم همان لباسی که بر تن خود و هزاران جوان وطن پرست در دفاع از این آب و خاک با خونشان آن را تطهیر نموده و حال ...لحظه ورود به دخمه ی خصوصی ولایت فورا پس از معاینه توسط پزشک سپاه که میزان تحمل فشار به دستشان بیاید به اتاقکی چهار متری انتفال و بازجویی را از رحم مادر تا حال آغاز.

غروب به هواخوری که چندین لیتر خون در آن مکان قفس مانند ریخته بودند بردند و مجدد به اتاق بازجویی برگرداند در آنجا گفتم فردی که تمامی عمرش در مبارزه و نفع ستم سپری و زیر بمبارانهای عراق اسرائیل آمریکا و فرانسه زندگی و شاهد قطعه قطعه شدن صدها انسان در این کارو زار بوده از خون نخواهد ترسید. فورا اسلحه کمری را پشت سرم مسلح نمود .گفتم یک جو شرف دارید شلیک کن و نجاتم دهید.

گفتم طی چهارصد ساعت باز جویی توسط یاران امنیتیتان کافی نبوده گفت نود و پنج درصد از گفته هایت فریب کاری بوده و عاری از حقیقت و پنج درصد باقی مانده اسناد و مدارک از درون منزلت به دست آمده اینجا زنده بیرون نخواهی رفت وی اتهام جدیدی را مطرح مبنی برنوع ارتباط نیروی امنیتی اسرائیل (موساد) در دهه 60 در لبنان باخودت را باید ریز به ریز توضیح دهی.

آنانی که طی سالهای گذشته بارها تهدید به محاکمه ام مینمودند حال مانند گرگهای گرسنه وارد دخمه حفاظت اطلاعات سپاه گردیده اینان بازماندگان همان قافله ی جنایت پیشگانی است که طبق فرمان رهبری بنا بود آن اقلیت که دست به سلاح و مقابله با انقلاب برده مجازات نه اینکه فوج فوج جوانان دختر و پسر را بر پایه سلیقه ی شخصی و انتقام جویی فردی شبانه یا به گودال های مرگ هدایت و یا به دخمه ها انتقال و با گرفتن جوانی و سلامتی آنان با انواع و اقسام بیماریهای روحی و روانی به جامعه سرازیر نمودند حال به سراغ آنانی آمده اند که از لحظه نخست فریاد اعتراضشان علیه خشونت آفرینی آنان به آسمان بلند بوده. سئوالاتی که از اتاق همجوار توسط همسنگران سابق طرح و توسط بازجوی جوان و خام از پشت سرم به جلو سرازیر از انرژی هسته ای , حقوق زنان , دوم خرداد 1376 و ...از زشت ترین توهین و اهانت به سید محد خاتمی (مظهر شرم و حیا ) که وی مروج فساد و فحشا در دوران حاکمیت خود بوده و تو همفکران منحرفت حامی او بوده اید در برابر سوال حقوق زنان ابتدا بدترین فحاشی را نثار فائزه هاشمی تا پرونده سازی علیه آقای بهنام باقری دادستان نورآباد ممسنی واظهار دو کلمه توسط وی ساختن نه ویرانی چون در اتاق کارش دستگاه شنود کار گذاشته بودند و علیه قاضی ویژه پرونده آقای کورش خشتی که در قلب وزارت اطلاعات از این وضع معترض بوده تا نیروی امنیتی که آنان احساس مینمودند.

مرا در جریان بازداشت قرار داده و در حق انسانی که حتی در میان پاکترین شهدای جنگ چون اصغرشاطرپور نعمت الله ابولحسنی مهدی جوانمرد و...او پاکترین شهید زنده است حاج محمد باقر باقری نژاد. گناه وی سه دهه چتر محبت و انسانیت خود را بر سر صدها تن از فرزندان انقلاب که در آتش خشم همین دنیا پرستان سوخته برافراشته .

نیمه های شب بازجویی ادامه دیگر قادر به کلامی گفتن و نوشتن نبودم اعتراض نمودم که خوابم گرفته و قادر به هیچ جوابی نیستم فریاد زد سید بیا این نامرد را به سلول ببر کمی استراحت و مجددا برگردان پس از ورود به دخمه دو دستم را به سوی سقف بلند و رحمت خدا را بر نیروهای امنیتی حواله در برابر ستم اینان در حالیکه همان لحظه انتقال به دخمه سپاه پاسداران بازجوی وزارت اطلاعات به اطرافیان اظهار نموده بود که ما مخالف تحویل مشایخی به سپاه پاسداران بوده ایم.

 بارها نفرین به سردارانی چون جعفر اسدی , یدالهی، انتشاری و...فرستادم شماهایی که همه عمر و جوانی و سلامتی خود را در دفاع از این آب و خاک نثار نمودید.

 چگونه اجازه رشد چنین غده های چرکینی را در قلب این نهاد داده اید و اعتراض به خدا و علی ع را آغاز کردم نیمه های شب دریچه سلول باز چشم بند را به درون فرستادند و مجدد بردند و...تمامی رفتار , گفتار و کردار آنان بر خلاف رویه موجود در بازشتگاه وزارت اطلاعات بود.فردای آن روز به اتاقی بردند با دو ردیف تخت در سه طبقه و با پوشاندن پارچه های سفید بر صندلی نشانده دوربین عظیم الجثه ای را در مقابلم قرار دادند.

مسئول آن گفت یاران سابقت بسیار نگرانند و میخواهند از همه جزئیات از زبان خودت مطلع گردند و اخلاقا تعهد میکنیم که درهیچ رسانه ای پخش نگردد گفتم ساعتها در دخمه اطلاعات این عمل را انجام که کلامی از آنها حقیقت نداشته و ندارد.

ادامه دادم که آقای شاهرودی گفت آقای یزدی یک مخروبه را تحویل ما داد و حال خودش آن را به یک قبرستان متروکه که در آن شرف , آبرو و عزت یک ملت را دفن نموده .

در پایان بازجویی ها گفتند تو فکر میکنی که حاظر به گفتن حقایق نگردیده و همه اقداماتت را کتمان ولی بدان که قاضی علم به یقین دارد که تو علیه نظام اقدام نموده ای و به زندان عادل آباد انتقال دادند. پس از چند روز مجددا با قل و زنجیر نمودن خود و رضا را به دادگاه انقلاب اعزام.

لحظه شروع محاکمه اعتراض نمودم که چرا پس از ماهها بازجویی و اولین جلسه رسمی محاکمه مرا به سپاه تحویل داده اید. شیخ جابر گفت همکاران سابق مشتاق دیدارت بوده من هم دستور انتقال را داده ام.

با حضور نماینده دادستان آقای حسینی محاکمه را شروع اولین سوال شیخ جابر فرمود طبق اظهارنیروهای اطلاعاتی , شما در

 

قبلی

برگشت

بعدی