ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

گزارشی از وضعيت يک بازماندهٔ کهريزک؛

مسعود عليزاده، شاهد و قربانی کهريزک

نخستين بار اواخر تير ۸۸ در اوين و خطاب به سعيد مرتضوی از شکنجه و شرايط غيرانسانی در کهريزک سخن گفت و تمامی تهديد‌ها برای وادارکردن او به سکوت از‌‌ همان روز آغازشد. او از بازداشت شدگان کهريزک بود و همچون زنده يادان محسن روح الاميني، امير جوادی فر، محمد کامرانی و رامين آقازاده قهرمانی در اين بازداشتگاه شکنجه شد اما نمرد تا شهادت دهد و دو سال و هفت ماه است با تن زخمی و روح مجروح، دربارهٔ شرايط غيرانسانی بازداشتگاه کهريزک و کشته شدن تعدادی از همبندانش و شکنجه شدن تعدادی ديگر شهادت مي‌دهد. alizade masoud 120307کلمه-ليلا ملک محمدی/ وقتی او را با زخم‌های عفونت کرده از کهريزک به اوين بردند و در حضور سعيد مرتضوی دربارهٔ شکنجه‌های کهريزک سخن گفت مرتضوی او را تهديد کرد که نبايد دربارهٔ اتفاقات اين بازداشتگاه با کسی سخن گويد و پس از آنکه پذيرفت دربارهٔ همه چيز سکوت کند برای مداوای زخم‌های عفونت کردهٔ سرش، صورتش، دست‌ها و پا‌هايش به بهداری اوين فرستاده شد. اما اين جوان پس از آزادی سکوت نکرد و با وجود تمامی خطراتی که او را تهديد مي‌کرد از سعيد مرتضوی شکايت کرد؛ با خبرنگار تلويزيون دربارهٔ شکنجه در کهريزک گفت‌و‌گو کرد؛ از ساير بازداشت شدگان کهريزک خواست از شکايت خود منصرف نشوند؛ با خانواده‌هايی که عزيزی را در حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ از دست داده‌اند، ارتباط برقرار کرد و با آن‌ها همدل شد و در تمامی دو سالی که پس از فاجعهٔ کهريزک در ايران ماند، ‌گاه و بي‌گاه از سوی سعيد مرتضوی تهديد شد و تهديد‌ها آن قدر پيش رفت که او شبی نزديک خانه‌اش از سوی دو مرد با چاقو مورد حمله قرار گرفت و طحال و پردهٔ ديافراگمش پاره شد. او معتقد است اين حمله نيز از سوی سعيد مرتضوی برنامه ريزی شده بود و برای اين گفتهٔ خود شواهدی دارد که در ادامهٔ اين نوشته خواهد آمد. اين جوان معترض به تقلب در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ سرانجام با تنِ زخمي، هفدهم مرداد ۹۰ از ايران مي‌گريزد و پس از عبور از کوه‌های مرزی خود را به ترکيه مي‌رساند. او اکنون در ترکيه است و هر از گاهی رسانه‌ای سراغ او را مي‌گيرد و دربارهٔ روند شکايت بازداشت شدگان کهريزک با او گفت‌و‌گو مي‌کند. آخرين بار هم در نامهٔ مفصلی به احمد شهيد، دربارهٔ نقض حقوق بشر در بازداشتگاه‌های ايران شهادت داده است؛ اما کسی تا کنون دربارهٔ خودِ او حرفی نزده يا مطلبی ننوشته است. اين نوشته دربارهٔ مسعود عليزاده، جوان بيست و هشت ساله‌ای ست که اکنون بدون طحال و با پردهٔ ديافراگم پاره شده، در يکی از شهرهای کوچک ترکيه مصاحبه با دفتر کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل را انتظار مي‌کشد. هنوز جای دشنهٔ تلخ در گرده‌اش تير مي‌کشد دربارهٔ دستگيری مسعود و اتفاقاتی که در کهريزک برای او افتاد و فجايعی که در آن بازداشتگاه شاهد بود، که برخی نيز برای نخستين بار گفته مي‌شود، خواهم نوشت اما وضعيت کنونی اين جوان در ترکيه مهم‌تر از روايت گذشتهٔ اوست. زخم‌های عليزاده هنوز در ايران به طور کامل درمان نشده بود که خارج شد و مشکل اصلی او اکنون توقف در فرايند درمان، در دسترس نبودن دارو و امکانات زيستی نامناسبی ست که هر لحظه بيماري‌اش را تشديد مي‌کند. او طحال ندارد و بدنش از تميزسازی خون ناتوان است؛ بنابراين بايد به طور پيوسته و مناسب واکسينه شود تا از ابتلا به بيماري‌های عفونی خطرناک مانند هموفيلی و هپاتيت مصون بماند. مسعود طبق دستور پزشکش در تهران، بايد چهار ماه پيش واکسنی تزريق مي‌کرد اما مي‌گويد داروخانه‌های شهری که در آن زندگی مي‌کند اين واکسن را ندارند.

او از بيمارستان‌‌ همان شهر نامهٔ پزشکی دارد و در آن نامه به مشکلات جسميِ جدی او اشاره شده است. او اين نامه را به ضميمهٔ نامه‌ای که خود نوشته، به دفتر سازمان ملل در ترکيه فرستاده و خواسته است برای پيدا کردن اين واکسن او را کمک کنند اما تا کنون هيچ کمکی دريافت نکرده است. از طرفی مردم بسياری از شهرهای ترکيه در ماه‌های سرد سال، خانه‌های خود را با زغال سنگ گرم مي‌کنند و در زمستان‌ها، هوای شهرهای کوچک آلوده به دود زغال سنگ است. او در بيرون از خانه مشکل تنفس دارد و ناگزير است در خانه بماند و خانه‌اش را هم نمي‌تواند با زغال سنگ گرم کند. انرژی در ترکيه گران است و او قادر نيست خانه‌اش را با برق گرم کند.

 

مسعود از سوی نهادهای رسمی ايرانی که کمک به پناهجويان در دستور کارشان قرار دارد نيز تا کنون کمک نقدی دريافت نکرده است. طبق برنامه ريزی دفتر کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکيه، او بايد در ماه مي‌۲۰۱۲ برای انجام مصاحبهٔ اصلی به اين دفتر مراجعه کند و با توجه به اينکه نخستين بار اواسط آگوست ۲۰۱۱ مراجعه کرده بود اين مدت زمانی برای رسيدگی به کار يک پناهجوی بيمار، طولانی به نظر مي‌رسد و نشان مي‌دهد نهادهای مرتبط با امور پناهجويان برای سرعت دادن به انجام کارهای پرنده‌اش نيز کمکی نکرده‌اند. مشخص نيست پس از انجام مصاحبهٔ اصلي، او چه مدتِ ديگر بايد در انتظار دريافت پاسخ از سوی سازمان ملل باشد. مسعود جزو پناهجويانی ست که در زلزلهٔ وان خسارت ديد و چهار شب به ناگزير در خيابان خوابيد. او مي‌گويد دفتر امور پناهندگی سازمان ملل در ترکيه قرار بود پرونده پناهجوهای زلزله زده را در اولويت قرار دهد اما نداد و اتفاقی که برای آن‌ها افتاد اين بود خانه‌ای که در وان اجاره و وسايل اوليهٔ ضروری که تهيه کرده بودند‌‌ رها کردند و راهی شهر ديگری شدند و اين جابه جايی نيز هزينه‌های قابل توجه ديگری برای اين پناهجويان داشت. آذر ۹۰ عليرضا صبوری مي‌اندهی در بوستون آمريکا سکتهٔ مغزی کرد و درگذشت. او جوانی بود

قبلی

برگشت

بعدی