ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد در کشورهای مختلف مسوول رسیدگی به امور پناهندگان ایرانی و سایر کشورها می باشد . سازمانهای مختلفی در ارتباط با پناهندگان در کشورهایی که کمپ های سازمان ملل متحد دایر است و سایر کشورها مشغول به فعالیت هستند.اقدامات سازمانهای شاغل در خصوص پناهندگی توانسته است که در بسیاری موارد از اخراج یا دیپورت شدن پناهندگان ایرانی جلوگیری نماید. در عین حال باید توجه داشت که توان و اختیارات قانونی سازمانهای مذکور محدود است.

موضوع پناهندگی خود مشمول چندین کنوانسیون بین المللی و منطقه ای میباشد و سازمانهای پناهندگی مربوطه میتوانند با هماهنگی ادارات مهاجرت و نیز دفاتر سازمان ملل مبادرت به اطلاع رسانی و آشنا ساختن پناهندگان با حق و حقوق قانونی خود و آشنا ساختن آنان با مقررات کشوری که در آنجا پناهنده شده اند نمایند و نیز میتوانند با هماهنگی و همکاری با ادارات و سازمانهای محلی و نیز سازمانهای خیریه و بشردوستانه و سازمانهای حقوق بشری محلی بر کیفیت عملکرد و کمک رسانی و جلب امکانات برای پناهندگان اقدام نمایند. به نظر میرسد سازمانهای پناهندگی می بایست با توجه به نیازهای روزافزون پناهندگان ایرانی حوزه اختیارات و وظایف خود و نیز امکان اطلاع رسانی به پناهندگان و نیز به سازمانهای محلی مربوطه را بیشتر نموده و نیز با فعالین حقوق بشری و فعالین سیاسی مقیم خارج از کشور در ارتباط و همکاری و استمداد بوده و تلاش نمایند از تمام ظرفیتهای قانونی و محلی خود جهت برقرار ساختن ارتباط با احزاب سیاسی و مطبوعات و رادیو و تلویزیون و دولتمردان حکومتهای محلی و سازمانهای بین المللی مربوطه استفاده نمایند.

-در پایان چه افقی را برای آینده حقوق بشر در ایران و نیز ایرانی تباران خارج از کشور پیش بینی می نمائید؟

ج: متاسفانه در حکومت واپسگرای مذهبی که حتی حاضر به پذیرفتن قرائتهای مذهبی دیگری از سوی صاحبنظران مذهبی و حکومتی نیز نمیباشد و ساختار حکومتی اش به شرح قانون اساسی، تثبیت کننده دیکتاتوری و نظام غیر دموکراتیک از نوع ولایت مطلقه فقیه میباشد، حکومتی که گردش آزاد اطلاعات و سیاست سانسور و خودسانسوری و پارازیت انداختن و فیلترکردن به بدترین نحو ممکن را به پیش میبرد، سعی در نابود کردن هویت تاریخی و ملی و درخشان ایران و ایرانی دارد، با دخالت در امور سایر کشورها و انجام ترور امنیت جهان را به مخاطره انداخته است و اعتقادی به حقوق بشر نداشته آن را مقوله ای غربی و سیاسی میداند، اعتقادی به برابری انسانها و سایر مذاهب ندارد و هیچگونه اصلاح و رفرمی را حتی از خودیهای نظام تاب نمی آورد و

در حکومتی که دستگاه قضایی آن کوچکترین استقلالی ندارد ،

قوه مجریه آن به مثابه متصدی اجرایی امور مملکت است و نه به عنوان نماینده جمهوریت حکومت و

نمایندگان مجلس آن از طریق نظارت استصوابی تعیین میشود، آینده و امیدی برای مراعات حقوق بشر از سوی حکومت نمیرود. البته با توجه به جوان بودن جمعیت ایران و سابقه تاریخی مردم ایران زمین و آرمانخواهی و آرمانجویی آنان و مبارزات مدنی و جنبشها و فعالیتهای سیاسی اقشار مختلف مردم و تلاش سازمانهای حقوق بشری ایرانی و غیرایرانی جامعه ایران در حال پرداخت هزینه های لازم و حرکت به سوی آزادی و دموکراسی است.

به امید تحقق و استقرار حکومتی مردمسالار و دموکراتیک و معتقد به حقوق بشر در ایران

با تشکر از خانم مهرنوش ایزپناه

 

کیش شخصیت...

من در کجای جهان ایستاده ام؟

مهرنوش اشترانی

این که من کجام و چی می کنم، مثه خوره افتاده به جونم.

همش از خودم می پرسم: خب! که چی؟

آخرش به کجا می رسی؟

این همه شتاب. این همه حرص و جوش. این همه فکرو خیال. این همه نقشه کشی. واین همه تلمبار کردن، تو رو به کجا رسونده؟ آدم بودی، آدم تر شده یی؟!

اصلن آدم نبودی و آدم شده یی؟! ا

بدن آدم نبودی و به هیچ وجه هم آدم نشده یی؟!

 این ها که نیستش. پس چیه؟!

جوابی که پیدا می کنم، اینه که شاید یه وقتی آدمی بودم و دیگه نیستم! شاید دستی دستی خودمو انداختم توی هچل. شاید افتادم تو خط طمع. مثه این میمونه که همه ی راهو اومدم و دارم به آخرش نزدیک میشم. شاید حالیم نیست که هرچی بیش تر دارم، بیش تر می خوام. دیگه چیزی قانعم نمی کنه. آخر عمری ممکنه در همین حد هم متوقف نشم. بخل به خرج بدم وحاضرباشم برای پیش بردن منظورم کلک بزنم. دودوزه بازبشم ومثل آب خوردن دروغ بگم. آخه راه موفقیت رو برام باز می کنه. بهم فرصت میده که با ظاهر سازی هام از دیگرون تائیدیه بگیرم. هروقت هم که پای قبول مسوولیت پیش بیاد، می تونم خودمو به کوچه ی علی چپ بزنم و بندازمش گردن کسای دیگه. درست مثل استیو جابز خدا بیامرز که هرچی تو ایمیل ها درموردش می خونم تمجید و تعریفه. انگار نه انگار که اپل برای موفقیت هاش ستم کرده (راستی خبرش به گوشتون رسیده یانه؟). انگار نه انگار که دم و دستگاه وسیعی که جناب جابز گسترش داد هزارون آدم لاعلاجو با حد اقل دستمزد در گوشه و کنار دنیا به استثمار کشیده. حتا این اتهام هم وجود داره که اپل و چهار شرکت دیگه تبانی کرد ه اند تا باعدم مداخله در کار استخدامی هم دیگه، دست مزدها رو پائین نگه دارن.

با وجود این واقعیت ها، بیماری کیش شخصیت باعث شده بهره کشی های اپل نتونه کوچک ترین گردی بر دامن کبریایی حضرت جابز بنشونه. اصلن قضیه رو طوری جلوه می دن که مرگ جابز باعث سوء استفاده های اپل شده! یه آدم خوش باوری می گفت: "اگه جابز بود، این اتفاقا پیش نمی اومد." بیچاره به خودش زحمت اینو نداده بود که بره و تحقیق کنه و ببینه که این قصه سر دراز داره. ستم کاری های اپل تازه شروع نشده. زمان استیوجابزهم آش همین بود و کاسه همین. بدبختی دراینه که با کمال تجاهل نمی تونیم قبول کنیم که شاید استیو جابز از

قبلی

برگشت

بعدی