ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

غفلت قرار گرفته است. امروزه در مدارس کشور شاهد ان هستیم که زبان مادری در کنار زبان رسمی کشور تضعیف شده و کودکانی که در نهاد خانواده با زبان مادری پرورش و رشد می یابند، در مدارس با برخورد با زبان فارسی بعنوان زبان رسمی کشور، دستخوش مشکلات زیادی در خصوص فهم و درک مضمون و محتوای دروس و آموزش معلمان می گردند. این بعد از خشونت در مدارس امری است که بخش بزرگی از کودکان اقوام کرد، آذری، بلوچ و عرب در نوارهای مرزی کشور را شامل می شود. نابرابری دسترسی به امکانات آموزشی در مناطق مختلف کشور، در شهرستانها و روستاهاي دور افتاده نیز از دیگر عوامل مضاعف است بدین معنا كه تقريباً والدين از مسايل و بخشنامه هاي آموزش و پرورش و ضروت عدم تنبیه کودکان در مدارس ناآگاه هستند و معلم ها نیزهمچنان کودکان را تنبيه بدني مي كنند. نابرابری جنسیتی توزیع امکانات آموزشی. در ساختار آموزشی کشور بویژه در مناطق محروم، همواره پسران نسبت به دختران از اولویت آموزشی بیشتری برخوردار بوده و هستند. دختران هم به دلیل نوع نگاه به موقعیت و نقش آنان در خانواده و جامعه و هم تحمیل زودرس ازدواج های اجباری بدانان، از فضاهای آموزشی به نسبت یکسان با پسران برخوردار نیستند. این امر محصول ماندگاری ساختار مردسالاری است که هنوز در بدنه اقتصادی و اجتماعی بویژه فرهنگ اجتماعات سنتی تر عمل می کند. مطالعات سازمان ملل نیز حاکی است که خشونت های جنسیتی علیه دانش آموزان ناشی از تمایز و نابرابری جنسیتی، عقاید قالبی و نقش های جنسیتی تحمیل شده اجتماعی است بنحوی که دختران و پسران هرکی به اشکال که متفاوتی مورد خشونت قرار می گیرند.

·         تنبیه بدنی و آزارجسمی بعنوان روش تربیت کودک. درجامعه ایران هنوز رفتارهای خشن و برخوردهای فیزیکی نسبت به کودکان از سوی تعدادی از والدین و معلمان به عنوان ابزاری سودمند برای تعلیم و تربیت به کار می رود و گاهی تبدیل به یک عادت  شده و به بهانه های مختلف تکرار می شود. در چنین سیستم فکری تنبیه بدنی و خشونت داروی تلخی پنداشته می شود که آثار مفیدی در پی دارد. خانواده ها نیز عمدتاً با اعتقاد به چنین اصلی تنبیه بدنی کودکان خود را تا زمانی که منجر به جراحت و عوارض سنگین نشود، نادیده می گیرند و حتی در مواردی با ترساندن کودک از معلم، در خانه او را وادار به اطاعت می کنند (خشونت در مدارس ایران).

·         خشونت جنسی علیه کودکان دانش آموز در مدارس نیز از دیگر وجوه انواع خشونت در ایران است. قصد تجاوز و تعدی جنسی به کودکان دختر و پسر در مدارس امری است که علیرغم نبود آمار رسمی و دقیق، در میانه اخبار هرازگاهی منعکس می گردد. ترس کودکان از معلم یا کادر آموزشی مدرسه و همچنین در نز والدین برای انعکاس  تعدی های از این دست، هراس و پوشانیدن خانواده ها از وقوع چنین اتفاقاتی به دلیل حفظ آبروی اجتماعی و نبود نظام دیدبانی اجتماعی در بدنه آموزشی کشور از دیگر موانعی است که سبب می شود اخبار و آمار مربوط به این مسئله اجتماعی مکنون بماند.  اطلاعات مربوط به فشار خشونت های جنسی علیه کودکان در مدارس در سراسر جهان ناقص و مبهم است و دلایل عمده آن عبارتند از ترس و شرم از انعکاس آن، ترس از انگ خوردن اجتماعی، ترس از عدم باور خانواده و اجتماع به فرد و درنهایت هراس از روبرو شدن قربانی با عامل خشونت و پیامدهای آن در مئرسه.

·         مجازات و محرومیت از تحصیل. همگان این عبارت را به کرات شنیده ایم که «پرونده‌ات را زير بغلت مي‌گذاريم». تهدید و اعمال محرومیت از تحصیل نه تنها یک نوع خشونت و نقض حق اولیه کودک محسوب شده بلکه سبب ساز نوعی ناارامی و تشویش و شکنجه روحی و اجتماعی و حتی شخصیتی کودک می شود. این نوع خشونت روحی و اجتماعی دربین اجتماع همکلاسان، خانواده و حتی محل زیست کودک سبب بحران روحی و فکری وی می گردد. این روش و نوع خشونت آموزشی بعنوان محرومیت تحصیلی حتی در دانشگاهها کشور نیز بنوعی مرسوم می باشد. ادامه چنین تهدید هایی زمینه ساز ترک تحصیل و انزجار کودک از محیط آموزشی می گردد.

·         کار کودک دانش آموز همزمان با تحصیل. بخش بزرگی از کودکان کار در جامعه امروز ایران کسانی که باید طبق قانون اساسی و همچنین پیمان نامه حقوق کودک در فضاهای آموزشی بسر برند، در خیابانها یا مراکز اشتغال غیررسمی در بدترین وضعیت مشغول به کار هستند. علاوه براین تعداد، کودکان بسیاری هستند که برای افزایش توان و امکان ماندگاری در مدارس و ادامه تحصیل ناگزیر از کار در ساعات غیردرسی و پس از مدرسه می شوند. این طیف وسیع از کودکان که تعداد دقیقی از آنان در دسترس نیست، بنوعی در مرز تحمل خانواده و مدرسه قرار داشته و در یک آزار و خشونت مضاعف زندگی می کنند. این بخش از کودکان کار که همزمان تحصیل نیز می کنند، علاوه بر مسئولیت تحصیل که بنوبه خود سنگین است، مسئولیت اقتصادی خانواده را نیز بدوش دارند.

·         ازدواج کودکان و محرومیت از تحصیل. بخش دیگر و مهمی از کودکان در سنین مدرسه و آموزش به ترک تحصیل یا ازدواج اجباری روی می آورند. تعداد یک میلیون از کودکانی که زیر سن 18 سالگی تن به ازدواج های زودرس داده و از فضاهای آموزشی و تحصیل دور افتاده اند کسانی هستند که بطور غیر مستقیم دستخوش شدیدترین نوع خشونت آموزشی هستند. این عده در مواردی در طول دوران عروسی و نامزدی به تحصیل خود ادامه می دهند ولی همزمان در مدارس مورد تبعیض خاصی قرار گرفته و گاه از سایر همکلاسان خود دور نگهداشته می شوند. نسبت بزرگی از این کودکان محروم از تحصیل دخترانی هستند که علاوه بر ازدواج، باردار و صاحب فرزند شده و نقش مادری را همزمان با کودکی خود ایفا می کنند (ازدواج و طلاق کودکان درایران).

·         تحمیل باورهای مذهبی به کودکان. از جمله دیگر خشونت های تحمیل شده به کودکان تحمیل آموزه های دینی به کودکان است. امروزه در بسیاری از مدارس ممالک دمکراتیک، انتخاب دین، امری آزادانه و داوطلبانه است امری که در ساختار آموزشی حکومت اسلامی ایران بشدت تحمیلی و اجباری است. القای آداب و الفبای دینی بویژه تشیع در مدارس نه تنها قدرت آزاد اندیشی و ازادی انتخاب از کودکان دانش آموز را سلب می کند بلکه برای سایر کودکان از ادیان دیگر نظیر بهاییان سب محرومیت تحصیلی می گردد.  وجود نمازخانه ها، نماز اجباری، روزه داری های اجباری و مشارکت در مراسم عزاداری های دینی و .. اغلب وجهی تحمیلی با  تطمیع و تهدید دارد که سبب ناآرامی و تشویش و بد آموزی کودکان در فراتر از هویت خود رفتن می گردد.

·         پوشش اجباری دختران دانش آموز. اجبار پوشش دختران از بدو شروع مدارس در سنین شش سالگی در مدارس پیش دبستانی تا مقاطع بالاتر از دیگر موارد بارز خشونت در

قبلی

برگشت

بعدی