ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

فضاهای آموزشی است. این خشونت اگرچه در سنین بالاتر در جامعه نیز به دختران تحمیل می گردد ولی در مدارس و فضاهای آموزشی بسیار زودرس بوده و از آغاز مدارس ابتدایی دختران خردسال را وادار به پوشاندن روسری و مانتو می کند امری که قدرت ازادی، تحرک، انتخاب و ارامش روحی و جسمی دختران را بشدت مورد تهاجم قرار می دهد. تهدید و تنبیه های ناشی از عدم رعایت این پوشش اجباری دینی نیز از زمره تبعات وجود چنین ساختار تبعیض یافته جنسیتی است که زنان و دختران را در مربته دوم اهمیت قرار داده و آنان را چونان ارگان جنسی می نگرد که همواره باید پوشانده شوند. 

·         جداسازی جنسیتی کودکان و تک جنسیتی ساختن فضاهای آموزشی. از همان بدو سالهای وقوع انقلاب و گشایش مدارس، رویکرد تک جنسیتی سازی در فضاهای اجتماعی و بویژه آموزشی در سراسر کشور غلبه یافت. این امر بگونه ای است که امروزه مدارس کشور به پسرانه و دخترانه تقسیم شده و کودکان از همبازی شدن و ارتباط فکری، جسمی و روحی با همسالان خود در جنسیت های مختلف محروم هستند. انسداد روابط اجتماعی و فقرآموزش و تربیت کودکان در اثر تحدید و تک جنسیتی شدن مدارس سبب شده است که خلا های عاطفی و شناختی کودکان دختر و پسر از یکدیگر بشدت افزایش یافته و جامعه کودکان و به تبع آن بزرگسالان با بحران های بزرگ جنسی روبرو شوند. این محرومیت جنسیتی یکی از مهمترین خشونت هایی است که هرروزه در بدنه آموزشی کشور بوقوع می پیوندد و زمینه بیگانگی اجتماعی کودکان و جامعه را فراهم می سازد.

 

·         کودکان آسیب پذیر. کودکان ناتوان مانند معلولان، کودکان قومیت های در حاشیه، کودکان اقلیت های دینی و فرهنگی، کودکان پناهجو و رانده شدگان بویژه کودکان افغان فاقد شناسنامه (قریب یکصد هزارنفر)، کودکان آلوده به بیماری های سخت علاج مانند ایدز، کودکان همجنسگرا یا دگرباشان جنسی و.. از زمره کودکانی هستند که در مدارس کشور نیز مورد خشونت روزمره قرار می گیرند. آمار دقیقی از این وقایع دردست نمی باشد ولی شواهد جهانی نیز گواه این است که این گروهها بیشترین آسیب های ناشی از خشونت را متحمل شده اند بدون اینکه در جایی ثبت یا احصا شود .

·         تنبیه مادرانه. طبق گزارش انجمن حمايت از حقوق كودكان 63 درصد تماس‌هاي صداي يارا مربوط به كودكاني است كه تنبيه مي‌شوند كه در اين ميان 42 درصد تنبيه بدني و 58 درصد نيز تنبيه عاطفي و رواني مي‌شوند. دراین میان  89 درصد از 742 تماس برقرار شده با صداي يارا توسط مادران صورت گرفته است. همین نسبت گویای این است که عنصر خشونت در فرهنگ آموزشی و تربیتی ایران نهفته است و در نظام آموزشی نیز تسری یافته است ( تنبیه کودکان). ازسوی دیگر بيش از 80 درصد معلمان ابتدايي را زنان تشكيل مي‌دهند. ازاینرو می توان گفت بخش بزرگی از تنبیه کودکان در خانواده و وبویژه در نظام آموزشی توسط زنانی صورت می گیرد که در نقش مادر یا معلم ظاهر می شوند (تنبیه بدنی مدارس).

·         اشتغال مضاعف معلمان. امروزه بسیاری از معلمان، از فرط استیصال و برای جبران کسری هزینه زندگی خود، به تدریس تمام وقت (حتی دو یا سه شیفته) و یا مشاغل دیگر پناه می برند. این مسئله عواقب و آثار ناگوار و مخربی دارد که یک سوی ان به عدم تحمل و فشار عصبی معلمان و درنهایت افزایش میل به خشونت در بین انان منجر می شود (تنبیه بدنی مدارس).

·         نامشخص بودن تعریف و جایگاه کودکی. مفهوم کودکی در جامعه ایران دستخوش ابهام بزرگی است. بطوریکه در فضای سربازی یک تعریف از کودک، در سیستم تأمین اجتماعی یک تعریف دیگر، در قوانین استخدامی کشور که بورکراسی و ماشین دولت را تشکیل می‌دهد تعریفی متفاوت و در قانون کار تعریف خاص دیگری از کودک وجود دارد. ازسوی دیگر از منظر شرعی و دینی نیز تعریفی متفاوت از کودک و کودکی بچشم می خورد. اساساً دولت پایه‌های قوانین و حقوق مدنی خود را بر پایه قوانین شرعی نهاده است. آنچه در مبانی شرعی وجود دارد، نگاه بیولوژیک و سنتی به وجود کودک است. اصلاً کودکی در مفهوم شرعی به یک معنایی جرم تلقی می شود، نوعی بی‌عقلی و بی‌خردی که حتماً باید با چوب الف تربیت و اهلی شود. چنین نگاهی به کودک نگاهی‌ست که اساساً محصول دنیای پیش از مدرن است و در اندیشه‌ی اسلامی همچنان وجود دارد (چوب الف برسرما).

·         آموزش و پرورش ایران پر از ناسازه هاست. در آموزش و پرورش ما عناصر نو و کهن به نحو شگفت انگیزی به همزیستی ضد کارکردی خود ادامه می دهند. درعین حالیکه در نظام آموزشی  برخی از مفاهیم و روشهای مدرن آموزشی و تربیتی اعمال می شود ولی همچنان نظام سنتی مورد احترام و ارزش است. بسیاری از مقامات سیاسی و نظریه پردازان دولتی، نظام آموزش و پرورش مدرن را اساساً پدیده ای غربی و استعماری می دانند و در فکر بازگشت به نظام آموزشی ماقبل مدرن هستند.  در گزینش معلمان بر احراز صلاحیت های عقیدتی و سیاسی داوطلبان بسیار تاکید می شود، اما صلاحیت های حرفه یی و روانی و تربیتی  شغل معلمی چندان مورد توجه گزینشگران نیست. به همین دلیل معلمان در مورد مسایل تربیتی دارای دیدگاه های بسیار متفاوت و شخصی هستند. برنامه ریزان و سیاست گزاران سنت گرای آموزشی با این پارادوکس مواجهند که نمی توانند خشونت ورزی علیه کودکان را محکوم کنند، چون یکی از عناصر آموزش سنتی اعمال خشونت و تنبیه بدنی کودکان است. اما در دنیای امروز قادر به دفاع از اعمال خشونت علیه کودکان نیستند (خشونت در مدارس ایران ).

·         خشونت علیه کودکان در فرهنگ ما ریشه عمیقی دارد. در ادبیات کلاسیک ایران به ویژه در گلستان سعدی بر سودمندی خشونت علیه کودکان بسیار تاکید شده است. سعدی ضرب بی محابا و زجر بی قیاس را از ضرورت های تعلیم و تربیت می داند. ایرانیان از صد سال پیش آموزش و پرورش مدرن را پذیرفتند و دبستان های جدید به سبک غربی جایگزین مکتبخانه های سنتی شدند، اما محتوای مکتبخانه های سنتی در قالب مدارس جدید به حیات خود ادامه داد. خشونت لفظی و تنبیه بدنی وجه جدایی ناپذیر رفتار معلمان بوده و هست. معلمان این شعر سعدی را فراموش نمی کنند که می گوید؛ استاد معلم چو بود بی

 

قبلی

برگشت

بعدی