ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

تقدم و تاخر در مبارزه برای دمکراسی و رهایی ملی

یونس شاملی

برپایی دمکراسی در ایران و هر کشور دیگری نه تنها ضروری بلکه اجتناب ناپذیر است. دمکراسی از یکی از الزامات بسیار جدی در عرصه سیاسی و حتی بتدریج تعمیم آن به تمامی عرصه های زندگی اجتماعی است. دمکراسی در عرصه سیاسی عملا ازسویی به کنترل و تقسیم قدرت سیاسی و از سوی دیگر شرایط را برای اعمال اراده مردم در قدرت سیاسی را از طریق انتخابات پارلمانی فراهم میسازد.

اما روشن استکه مبارزه برای دمکراسی از آن ملتهایی است که دارای دولت سیاسی هستند و معمولا به دلیل ناهنجاریهای سیاسی و از آن جمله استبداد حاکم و برای دمکراتیزه کردن آن مبارزه میکنند. اما تلاش برای دمکراسی در نزد ملتهایی (دارای سرزمین) که هنوز صاحب دولت نیستند و یا در انقیاد دولتهای استعماری از نوع داخلی و یا  خارجی بسر میبرند، بی مضمون است. چون آن ملتها به دلیل انقیاد استعماری، دولتی ندارند که بخواهند برای دمکراتیزه کردن آن مبارزه کنند.

با این وجود امروز اغلب احزاب، سازمانها و شخصیتهای سیاسی جامعه فارس در اپوزیسیون و حتی مئدیا و مطبوعات تحت کنترل آن در داخل و خارج از کشور از یک هدف سیاسی در جامعه ایران سخن میگویند و یک آرمان سیاسی را تبلیغ و ترویج میکنند. آنها هدف از مبارزه سیاسی تمام مردم در ایران را برکناری (یا اصلاح) استبداد سیاسی حاکم (جمهوری اسلامی) و "برپایی دمکراسی" در این کشور میدانند.

اما این هدف، یعنی مبارزه برای دمکراسی، به دلیل ساختار اتنیکی و تاریخ سیاه انکار و تبعیض ملیتهای غیرفارس و جنبش های سیاسی متعلق به آنان، هدف تمامی مردم در ایران نیست. بلکه مبارزه برای دمکراسی هدف جنبش سیاسی جامعه فارس در ایران است. همچنانکه یادآور شدیم تنها ملتهای برای دمکراسی مبارزه میکنند که صاحب دولت سیاسی خود هستند. بر این اساس تنها ملتی که در ایران صاحب دولت سیاسی است، ملت فارس در ایران است. ذیلا بطور مختصر مختصات تیپولوژی اتنیکی دولت ایران را میتوانید مطالعه کنید.

از سوی دیگر جامعه سیاسی فارس ایران در عین حال با استفاده از تمامی امکانات تبلیغی و ترویجی (مئدیا، مطبوعات و رادیو تلویزیون) چه در سطح دولتی و چه در سطح غیردولتی (اپوزیسیون) میخواهند این نظر را نیز میخواهد در میان افکار عمومی ملیتهای غیرفارس حقنه کنند که گویا جمعیتی که در ایران زندگی میکنند یک ملت اند و دولت موجود (اگر هم از نوع ناهنجارش باشد) دولت همان ملت! است، که گویا بایستی از طریق مبارزهء دمکراتیک ماهیت آن را تغییر داد. این در حالیست که ملتی (اتنیکی) به نام  "ملت ایران" نه وجود داشته، نه وجود دارد. آنچه در ایران امروز وجود دارد ساختار یک دولت-ملت (که بصورت غلط مصطلح در ادبیات سیاسی بصورت خلاصه ملت گفته میشود) است که بافت و جوهره اتنیکی آن فارسی است. واقعیت غیرقابل چشم پوشی این استکه ایران یک کشور کثیرالملله است مثل سوئیس، هندوستان، عراق، کانادا، افغانستان و دهها کشور دیگر. و مهمتر دیگر اینکه هیچ ملیتی در ایران اکثریت قاطع (پنجاه و یک درصد) را به خود اختصاص نمیدهد. نکته ظریف و بسیار حساس دیگر اینکه، علت اصلی تبلیغ و ترویج "ایران"، از سوی جامعه سیاسی فارس، نه به مثابه یک کشور کثیرالملله، بلکه به مثابه یک کشور تک ملتی یعنی "ملت ایران"، برای حقنه کردن این فکر است دولت حاکم (اگر چه دولتی استبدادی است) در این کشور تعلق اتنیکی ندارد و دولت متعلق به تمامی ملیتهای ایران است. این آقایان و خانمها میخواهند عوامفریبانه به ملتهای غیرفارس بگویند که اگر ما یک ملتیم (ملت ایران!) پس یک دولت (جمهوری اسلامی) هم داریم که البته استبدادی است و برای اصلاح (جنبش سبز) و یا تغییر و برپایی دمکراسی با آن مبارزه می کنیم.آیا واقعا ملتی (اتنیکی) بنام ملت ایران وجود دارد؟ اگر پاسخ این پرسش منفی است، میتوان پرسش بعدی را به این صورت مطرح کرد که؛ آیا دولت های پدر و پسر پهلوی  و جمهوری اسلامی، از نظر تیپولوژی اتنیکی (در حقوق-قانون اساسی) تکی ملیتی (فارسی) بوده و هست یا تیپولوژی چند ملیتی داشته است؟ پاسخ این پرسش هم روشن است. برای روشن شدن مسئله میتوانید توضیح مختصر این مسئله را ذیلا مطالعه کنید. اما واقعیت این است که ملتی (اتنیکی) بنام "ملت ایران" وجود خارجی ندارد و از آنجا که دولت ایران در دو دوره شاه و شیخ یک دولت تمام عیار فارسی بوده است. شرایط کاملا متفاوتی بر ملیتهای غیرفارس ساکن در ایران حاکم بوده است. به بیان دیگر مناسبات دولت مرکزی با ملیتهای غیرفارس در ایران ماهیت استعماری داشته است.

بنابراین هدف سیاسی ملتهای غیرفارس در ایران (مثل ترکها، کردها، بلوچها، عربها و ترکمن ها...) که در انقیاد استعاری زندگی میکنند و به تبع آن صاحب دولت نیز نیستند،  نمیتواند مبارزه برای دمکراسی باشد. به بیان دیگر میلتهای غیرفارس مثل ملت فارس در ایران صاحب دولت نیستند که بخواهند ماهیت استبدادی دولت خود را با مبارزه برای تحقق دمکراسی تغییر دهند. در واقع شرایط سیاسی حاکم از هشتاد و اندی سال به این سو برای ملیت فارس و ملیتهای غیرفارس و ابزار تغییر آن شرایط برای هر دو آنها بسیار متفاوت بوده است. بنابراین اگر ماهیت و سیاست اعمال شده دولت ایران (شاه و شیخ) برای ملت حاکم (فارس) استبدادی و... است، اما ماهیت و سیاست اعمال شده دولت ایران برای ملت های محکوم (غیرفارس) و از آن جمله ملت ترک ساکن در آذربایجان جنوبی و ایران، استعماری بوده است. همچنانکه همه نیک میدانند ماهیت سیاست دولت در قبال ملیتهای غیرفارس، انکار آنها، نفی هویت ملی آنها، نفی هویت فرهنگی، زبانی و تاریخی آنها، اعمال تبعیض و تحقیر علیه آنان (برای آسیمیلاسیون، فارسیزه کردن و حل آن در ملت حاکم) و در صورت مقاومت سرکوب وحشیانهء آنها بوده و هست.

این چنین سیاستی در قبال ملت فارس در ایران اعمال نشده است. با تمامی ماهیت توهش آمیز استبداد شاهنشاهی و دینی دولت حاکم، هستی ملت فارس در ایران انکار نشده است، علیه زبان فارسی، تاریخ فارسی و فرهنگ و ادبیات آن حقارت، تبعیض و آسیمیلاسیون اعمال نشده و نمیشود. بلکه زبان فارسی، تنها زبان رسمی و اجباری کشور است. مقصود از این بیان ابدا  تعارض با منافع خلق فارس نیست. آنچنانکه عوافریبان ماهیت عکسی را از سخنان ما در افکار عمومی می پراکنند. من تلاش میکنم با بیان این مطالب نشان دهم که ماهیت رفتاری دولت ایران برای ملت فارس استبدادی و برای ملتهای غیرفارس در این کشور استعماری بوده و هست. و دقیقا از همین زوایه و به همین دلیل است که ماهیت استراتژی این دو جمعیت (فارس و غیرفارس) در ایران نمیتواند ماهیت همسانتی داشته باشد.

و باز دقیقا به هم دلیل استکه دو شیوه مبارزاتی دمکراتیک (برای جامعه فارس) و ملی- دمکراتیک (برای جوامع غیرفارس) از شرایط زندگی این دو جمعیت شکل گرفته است. با این تصویر از واقعیت نیروهای سیاسی اپوزیسیون به دلیل دو شکل مبارزاتی به دو بلوک سیاسی متفاوت نیز تقسیم شده است. واکنش غیرمتعارف بخشی قابل ذکری از فعالان جامعه سیاسی فارس در قبال توافق نامه دو حزب کردی (دمکرات و کومله) و صدور بیانیه "استقلال و تمامیت ارضی سرآغاز هر کارپایه ایی" نیز حاصل این رفتار قیم مآبانه، از بالا و در سایه همان نگرش (ناخودآگاه و یا خودآگاه) استعماری حاکم بر ذهنیت فعال سیاسی جامعه فارس ایران است.   هدف اصلی مبارزه سیاسی ملیت های غیرفارس تلاش برای به اجرا درآوردن "حق تعیین سرنوشت خود" در سرزمین مادریشان (آذربایجان، کردستان، بلوچستان،

 

 

قبلی

برگشت

بعدی