ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 
 

زبان چیست ؟

سوسن احمد گلی 

آنچه  انسان امروز به یاری آن با دیگری ارتباط برقرار می کند واز دریچه آن دنیا را شناسائی کرده شناخت خود را به دیگران انتقال می دهد یا  اطلاعات ایشان را ضمیمة فراگرفته های خود میکند واز این تبادل  , عرصه دانش خود را گسترش میدهد ابزاری ست به نام« زبان»  . ارتباط انسان با دنیای پیرامون و انسان های دیگر وشبکة گستردة ارتباطات و اطلاعات , بدون وجود دستگاه علایم مصنوعی که نامی برای زبان است , نمی توانست تحقق یابد . زبان به مثابه سنگ بنای ارتباط فکری انسان با همه هستی , خالقِ« انسان اندیشمند» است . او برای اندیشیدن به جهان پیرامونِ خودو برای آنکه بتواند بدون لمس پدیده های هستی در باب آن ها  به تفکر بپردازد نیازمند تفکیک آنها از یکدیگر و نامگذاری آنها است . گنجاندن جهان وسیع بیرونی در حجم کوچک مغز چگونه میتوانست میسر شود مگر به کمک این دستگاه علایم مصنوعی یا« زبان».

 « زبان» علاوه بر آنکه به انسان این قدرت را داد تا تأثرات مستقیم خود را از دنیای بیرونی   به دیگری انتقال دهد هم چنین جدا ساختن معنی را از واقعیت یا به زبان دیگر « تجرید و انتزاع» را برای تفکر عالی وی ممکن ساخت .

این ابزار , انسان را در روند تکامل از دنیای حیوانات بطور کیفی جداکردو او توانست به واسطة آن دنیای پیرامون خود و آنچه را که به تجربه فراگرفته است به بیان آورد. از آن فراتر , دریافته های تجربی خویش را در ذهن , دسته بندی کرده , نتیجه گیری نموده و آنها را نامگذاری کند . پس بالهای اندیشه و تخیل را گسترانده در افق های تجربه ناشده هستی نیز به پرواز درآید و آن زوایائی از هستی را که از لمس آن ناتوان است به میدان اندیشه انسان بیافزایدو به حس آن نائل گردد و به این ترتیب حلقه مفقوده پیوند انسان را با انسانهای دیگر بازیابد.

  با چنین نقش  کلیدی  که« زبان» درتکامل انسان و آفرینش انسان اندیشمند  بر عهده دارد لازم می آید  تا بدانیم « زبان»یا دستگاه علایم صوتی و یا بیش از این «دستگاه علایم مصنوعی» چگونه به وجود آمده  و  در سیر تاریخ دچار دگرگونی و تحول گردیده است.

     زبان, مجموعه صداهائی ست که عضو زبان و هنجره تولید می کند اما چگونه انسانها به واسطه این صداها , دنیای پیرامون خود را نامگذاری کردند و از آن دستگاه علایم صوتی و سپس فراتر از آن دستگاه علایم مصنوعی را بنا نهادند؟

   آیا انسان به سبب حفظ بقای خود در شرایط دشوار سپیده دم پیدایش , ناگزیر به این قدرت و توان خارق العاده و استذنائی دست یافته است؟  اگر چنین است پس چرا دیگر جانداران که همانند انسان درگیر و دار   مبارزه برای حفظ بقای خود در آن شرایط سخت محیطی  بوده اند به چنین مجموعه ای دست نیافته اند؟

   زندگی دشوار و ابتدائی انسانهای نخستین در آغاز الگوئی از زندگی دیگر حیوانات بود و آنان ناگزیر بودند برای حفظ بقای خود در برابر دنیای بیرونی به صورت گله در گروه های چند نفری  زندگی کنند . بقای فرد در گرو زندگی در میان گله بود وحفظ بقا یک دستاورد جمعی به شمار می آمد. گله برای بقای خود دو وظیفه عمده  بر عهده داشت  :1- به دست آوردن غذا 2- دفاع و حراست از آن در برابر حوادث طبیعی , حیوانات درنده و غول پیکر و حمله گروه های دیگر.   بنابر این انسان از آغاز برای سالم به در بردن خود از جنگ تنازع بقا همواره در دو محور متفاوت , نیازمند به ایجاد ارتباط بوده است:1- ارتباط با محیط پیرامون

2- ارتباط با انسانهای دیگر

     انسان  ها آنچه را که در محیط پیرامون خود به تجربه می یافتند به دیگر افراد گله منتقل میکردند و آنچه را که دیگران تجربه کرده بودند فرامی گرفتند . «بقاء» مهم ترین و اساسی ترین انگیزه این تبادل بود و بی این تبادل امکان ادامه حیات میسر نمیشد. همچنان که حیوانات دیگر, برای این تبادل از ابزار متفاوتی بهره می گیرند. در بعضی از حیوانات « صدا» در برخی « رنگ» و برخی« شکل» یا« بو» نَماد« پیامی» ست که به دیگری منتقل می کنند اما انسان ها علاوه بر بکارگیری  این نمادها از بهترین ابزاری که طبیعت به ویژه در اختیار انسان گذاشته بود سود جستند و آن صدائی بود که از هنجره توانای آنان بر می خاست.

  دستگاه عصبی پیچیده و کامل تر انسان به وی این امکان را  داد تا در فرآیند حیات با تأثیر گرفتن از محیط دچار تحول عظیمی شده  به توانائی هائی دست یابد که ویژه او بوده و به نوبه خود نیز تحولات عظیمی را در محیط پیرامونش به وجود آورد.

   انسان در درگیری با محیط پیرامون خود برای حفظ بقا  ابتدا به شکل اتفاقی سنگهائی را که تیزتر بودند برای شکار  یافت و به تدریج  با گذشت هزاران سال , امرانتخاب سنگهای تیز, به یک حرکت آگاهانه تبدیل شد . و صد ها هزار سال به طول انجامید تا انسان برای شکار از سائیدن سنگها به یکدیگر سنگ تیزی را که مناسب شکار باشد فراهم کند. این امر یکی از بزرگترین و مهم ترین کشفهای انسان بوده است . نیاز انسان به فراهم آوردن شرایط مناسب برای ادامه بقاء , وی را ناگزیر از ایجاد تغییر در محیط خود نمود اما ایجاد این تغییربه ظاهر کوچک در محیط موجب تغییرات شگرفی در انسان نیز گردید.

    ابتدا صداهائی که  انسان نخستین به کار می برد معمولا آواهای غریزی بودند که به هنگام ترس, خشم و یا خوشحالی از گلوی وی خارج میشدند واو برای مطلع ساختن افراد گله به آنها نیاز داشت  .اما کشف ابزار مناسب تر برای شکار, او را واداشت تا برای استفاده گروهی ازاین ابزار به دست آمده درشکار , صداهای بیشتری را به کار گیرد .

    « پیته کانتروپوس » ها نخستین گروه انسانی بودند که طی مدت 400 هزار سال توانستند  سنگ را آگاهانه تغییر شکل بدهند و از آن ابزار  بسازند(سنگهای تیز). آنها بر ای بکار بردن دسته جمعی آن ابزار نیازمند خلق نخستین واژه ها شدند . رشد روز افزون توانائی انسان در به کار گرفتن ابزار خود بخودی  و به تدریج ساختن ابزار آگاهانه و سپس استفاده جمعی از آن ها موجب تکامل در دستگاه عصبی انسان شد. اوعلاوه بر نیاز به ساختن واژه , از این توانائی هم برخوردار بود که با داشتن دستگاه پیچیده عصبی , به خلق واژه بپردازد. «پیته کانتروپوس » ها  با ساختن ابزار سنگی اولین واژه های ساده را خلق کردند .

    آنان به شکل گله که شکل ناپایدار گروه های انسانی بود, زندگی میکردند . به طور اتفاقی بهم می پیوستند مدتی را بایکدیگر بودند و باز هم بر حسب شرایط پیش آمده از هم جدا می شدند. روابط در این گله ها شکل نا منظم و غیر دایمی داشت  بر همین اساس  هنگامی که فردی از گروه خود جدا میشد و به گروهی دیگر می پیوست یا گله ای به گله دیگر, کلیه تجربیات گله از جمله واژه ها و اصوات ساخته شده به دیگر ان منتفل می شد و در میان گروه دیگر و در شرایط و محل دیگر به رشد و تکامل  ادامه میداد.  شاید از همین جهت است که در ریشه بسیاری از زبانها کلمات مشترک وجود دارد که نشانه خویشاوندی دیرینه آنها با یکدیگر است مانندکلمه« مادر».

    آنچه واضح است شرایط متفاوت زندگی و تجربه انسانها در نقاط گوناگون , تأثیرات متفاوتی را هم در روند توسعه و تکامل زبان داشته  و موجب پیدائی زبانهای گوناگون شده است.

نیاز , انسان را واداشت تا دنیای خود را تغییر دهد و تغییر دنیا , انسان را تغییر داد و این فرآیند همچنان تا به امروز ادامه داشته است.

 

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی