ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

گاوداري‌ نبود، با كمال‌ و عباس‌ با يك‌ دستگاه‌ موتور براي‌ بردن‌ مواد به‌ ورامين‌ آمديم‌.

عباس‌ ترسيد و در ميانه‌ راه‌ ما را ترك‌ كرد. من‌ و كمال‌ به‌ گاوداري‌ رفتيم‌ و 10 كيلوگرم‌ مرفين‌ را كه‌ در بسته‌هاي‌ مختلف‌ در گوشه‌يي‌ مخفي‌ بود، برداشتيم‌ و در كيسه‌يي‌ ريختيم‌. كيسه‌ را كشان‌كشان‌ تا سر جاده‌ برديم‌ و با يك‌ اتومبيل‌ دربستي‌ آن‌را به‌ كرج‌ انتقال‌ داديم‌.

قرار شد توسط‌ افراد باند پخش‌ كنيم‌ كه‌ توسط‌ پليس‌ دستگير شديم‌ و مرفين‌ كشف‌ شده‌ در آزمايشگاه‌ پليس‌ مورد بررسي‌ قرار گرفت‌ و مشخص‌ شد ميزان‌ مرفين‌ خالص‌ هفت‌كيلو و 130 گرم‌ است‌.»

متهمان‌ دستگير شده‌ به‌نام‌هاي‌ كمال‌، غلامحسين‌، موسي‌ و عباس‌ با قرار قانوني‌ روانه‌ زندان‌ شدند و رسيدگي‌ به‌ پرونده‌ فيص‌ محمد نوجوان‌ 16 ساله‌ افغان‌ هم‌ به‌ شعبه‌ 122 دادگاه‌ ويژه‌ جرايم‌ اطفال‌ و نوجوانان‌ كرج‌ ارجاع‌ شد كه‌ پس‌ از برگزاري‌ چندين‌ جلسه‌ محاكمه‌، قاضي‌ لقمان‌ كياپاشا، رييس‌ دادگاه‌ اين‌ نوجوان‌ 16 ساله‌ را به‌ اتهام‌ حمل‌، نگهداري‌ و خريد و فروش‌ هفت‌ كيلو و 130 گرم‌ مرفين‌ به‌ اعدام‌ محكوم‌ كرد.

خاطرات یک زندانی در زندانهای رژیم اسلامی

 برای بیست و چند سالهای امروز که بدانند که برنسل گذشته چه گذشت؟

بازنگری در تاریخ اجتماعی و رفتارهای جمعی ما، ما را قادر می سازد که با دید انتقادی و پوینده گامهای بعدی را برداریم.

به طور ویژه محور بحث امروز روی رفتار اجتماعی زندانیان سیاسی زنان ایرانی بین سالهای 60 تا 64 میباشد همه آنها که قیام 57 را تجربه کرده اند، می دانند که سالهای 57 تا 60 در ایران سالهای آزادی بود.

پس از یک دوره دیکتاتوری و سرکوب، این چند سال مصادف با تاسیس شوراهای کارگری، انتشار روزنامه ها و مجلات گوناگون، تشکیل احزاب و گروهای سیاسی مختلف و ایجاد فضای  سیاسی برای بحث و گفتمان بود. این سالها از آنجا که نه محصول مبارزه سیاسی طولانی مدت بلکه محصول یک اعتراض و خیزش بود ،سریعا سیاسی بودن را به نوعی مد روز بودن تبدیل کرد.

جوانانی که تا دیروز انرژیهای خود را در دانشگاها، در استادیوم صد هزار نفری و در تریاها و دانسینگ های خالی میکردند، امروز به خاطر فضای خاص سیاسی ایران و تغییر ناگهانی رو به سیاست آورده بودند، سیاسی شده بودند، روزنامه می فروختند، جلوی دانشگاه بحث سیاسی میکردند و به عضویت و یا هواداری گروهای سیاسی رو می آوردند. در کشورهای جهان سوم دیکتاتوری، از آنجا که سمت دمکراسی وجود ندارد و مبارزه در احزاب سیاسی برای گرفتن قدرت بی معنی است، مبارزه سیاسی خیلی زود به تبدیل به تیر مسلحانه می شود . در ایران ما نیز دیدیم خیلی سریع سی خرداد و اعلام جنگ مسلحانه بر علیه رژیم در سال 60 توسط مجاهدین صورت گرفت. از سوی دیگر رژیم قبل از سی خرداد 60 در کردستان و ترکمن صحرا شروع کرده بود.

باید به این نکته نیز توجه کنیم که یکی از مولفه های حیاتی بقای رژیم در سرکوب کمونیستها، نیروهای انقلابی و دمکراتیک بود . جمهوری اسلامی در صورت عدم سرکوب این نیروها نمی توانست به حیات خود ادامه دهد، چه در یک فضای دموکراتیک مجبور بود، جای خود را به نیروی دیگر سیاسی بدهند.

در یک چنین فضای سیاسی که نیروهای جوان آن بسیار خام و بی تجربه بودند و تازه آمده بودند ، شرایط دمکراتیک سنی را تجربه کنند، سرکوبهای سال 60 شروع شد. توجه کنید که از این مقطع 1ـ سیاسی بودن مد شده بود 2ـ بسیاری از هواداران و اعضای احزاب و گرههای سیاسی را جوانان تشکیل میدادند که هم از نظر تئوریک و هم از نظر سیاسی آماتور بودند و به هیچ وجه تحلیل جامعی از ساخت و بافت سیاسی اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران نداشتند. تحولات آنقدر سریع اتفاق افتاد که نمی توانستند این واقعیت را در یابند که ساخت اقتصادی وابسته ایران به سرمایه جهانی نمی تواند به سر به بنای دمکراتیک بیانجامد . با این خوش خیالی سیاسی یعنی حضور علنی در فضای آزاد سیاسی، 99 درصد نیروهای جنبش علنی شدند، در دانشگاها، در کارخانه ها، در مدارس ، در احزاب . این اشتباه تاریخی کار سرکوب رژیم را به مراتب آسانتر از آن ساخت که انتظار میرفت.

من به نقل از زندانیان سیاسی زمان شاه که در بند رژیم جمهوری اسلامی افتادند، می دانم که رژیم حتی نام همه زندانیان سابق را لیست کرده و به پیگرد آنان مشغول بود.

از سرش فاکتور شروع جنگ بهانه مناسبی برای رژیم برای شروع سرکوب نیروهای سیاسی بود.در چنین هرج و مرج سیاسی سرکوب های سال 60 صورت گرفت و توی ان ، صدها هزار نفر اعدام ، دستگیر و شکنجه شدند.

زندان آئینه حرکت های جامعه است. نقل قولهای زندانیان سیاسی سالهای 58 تا 60حاکی از آن است که زندانیان در این سالها سرودهای دست جمعی می خواندند،کتابهای سیاسی و انقلابی در اختیار داشتند. اما پس از سی خرداد 60 ، خواندن سرودهای دست جمعی منجر به شلاق و تنبیه های شدید بود و کلیه کتابهای غیر مذهبی و مذهبی مخالف رژیم از زندانها بر چیده شد. پس از 30 خرداد سال 60 انبوه زندانیان را دختران و پسران جوانی تشکیل می دادندکه میانگین سنی شان بین20 تا 23 سال بود .از نظر سیاسی بسیار جوان و نا پخته بودند، شور و احساسات بی پایانی داشتند و برای آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه می کردند .

بر عکس زندانیان زمان شاه، بیشترین تعداد زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی را گروههای مذهبی و مشخصا هواداران مجاهدین بودند.مثلا از یک بند 6 اتاقه در سال 60 در بند زنان تنها اتاق 6 بود که متعلق به چپ ها بود.زندان جمهوری اسلامی البته در زمان های مختلف و در مکان های متفاوت مثلا شهر های مختلف بسیار گوناگون بود .

حداقل در اوین سال 60 اکثر زندانیان چپ ، اتاق جدا داشتند و نماز نمی خواندند.اکثریت مجاهدین خط توبه تاکتیکی را پیش گرفته بودند ، برخی از آنان نیز برگشته و توبه کرده بودند . توبه تاکتیکی به چه معنایی بود و حد و مرز آن کجا بود؟

1ــ توبه تاکتیکی به این معنا بود که فرد بطور صوری و ظاهری از گذشته خود پشیمان بود .

2ــ در برنامه هایی ارشادی زندان، دعای کمیل و تماشای مصاحبه زندانیان در حسینیه شرکت می کرد .

3ــ لودادن افراد پایین تر از خوددر تشکیلات و آنان که امکانات را فراهم می کردند، برای حفظ نیروهای کیفی ، نوعی تاکتیک حفظ نیروهای بالا محسوب میشه .

4ــ در داخل بند با زندانیان سر موضعی صحبت نمی کردند و احیانا از آنان گزارش هم می دادند.

5ــ با مسئولین زندان در زمینه بازجویی گزارش از زندانیان همکاری می کردند. برخی از آنان به سمت مسئولین بند هم رسیدن.

در سال 61 هم در اوین و هم در قزلحصار تشکیلات مجاهدین که توبه تاکتیکی را پیش گرفته بودند ، لو رفت.آنان با ایجاد تشکیلات

 

 

قبلی

برگشت

بعدی