ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 

میان بردارد. برخلاف ادعای آقای حجاریان که مدعی است شعار رفراندوم نه رژیم حقیقی که رژیم حقوقی را هدف قرار داده این شعاربا زیر سوال بردن رژیم حقوقی موجود، و تاکید بر حق انتخاب ملت مستقیما رژیم حقیقی کنونی را هدف قرار می دهد. از آقای حجاریان و مدافعان نگرش وی باید پرسید برای زیر فشار گذاشتن رژیم حقیقی و بسیج جامعه علیه آن چه آغاز ی مناسب تر از طرح شعار رفراندوم وجود دارد.

آقای حجاریان از رژیم حقیقی چنان حرف می زند که گویی فراگیر شدن شعار رفراندوم نمی تواند به ثبات آن آسیب رساند. کافی است در پاسخ وی یادآور شویم که نظام های بلوک شرق استخوان بندی های بسیار باثبات تر و محکم تری از جمهوری اسلامی داشتند، اما دیدیم که در برابر جنبش هائی که خواسته های دموکراتیک را شعار خود قرار داده بودند به آسانی فرو ریختند. بدیهی است که همراه با فراگیر شدن جنبش رفراندوم فعالان این جنبش به سوی کارهای سازمانی و متشکل کردن اقشار و گروههای مختلف اجتماعی روی می آورند. و اساسا کار سازمانی در میان مردم بدون یک شعار بسیج کننده ممکن نیست.

به باور من مشکل آقای حجاریان در آن است که با به رخ کشاندن قدرت رژیم حقیقی و تخطئه شعار رفراندوم می کوشد از نگرش اصلاح طلبان حکومتی که هنوز اصلاح نظام از درون را ممکن وانمود می کنند، دفاع کند و آن را هم چنان تنها راه ممکن جلوه دهد. امری که اکثر منقدان او به آن اشاره داشته اند.
و اما فشرده نقد من به فراخوان و شیوه کار امضا کنندگان 7 نفره به قرار زیر است:

1- حساسیت و اهمیت مساله ایجاب می کرد که امضا کنندگان نخستین فراخوان بیش از اعلام موجودیت کمیته اقدام برای همه پرسی که خوشبختانه بعدا منتفی اعلام شد و نیز بیش از انتشار فراخوان نظرات خود را کتبا برای آگاهی عمومی انتشار می دادند و همزمان برای جلب نظر گروهها و فعالان طیف وسیع اپوزیسیون دموکرات با آنان مشورت می کردند. چنین مشورت هائی صورت نگرفته است. برای آن که بستر تبدیل شعار همه پرسی به گفتمان ملی هموار شود نخست می بایست میان طیف وسیع طرفداران دموکراسی، احزاب، گروهها و فعالان سیاسی گرفته تا روشنفکران و صاحب نظران بر سر پذیرش این شعار به عنوان شعار اصلی جنبش عدم خشونت حداقلی از اجماع و همدلی پدید می آمد، آنگاه ائتلافی از طرفداران دموکراسی حول این شعار شکل می گرفت و همین ائتلاف به عنوان حامی و مبلغ این شعار مردم را به شرکت در جنبش رفراندوم فرا می خواند. من حتم دارم که اگر به جای انتشار آن فراخوان اولیه، امضا کنندگان فراخوان از آغاز همگان را به بحث رفراندوم و تبدیل آن به گفتمان ملی فرا می خواندند هم با استقبال بیشتری مواجهه می شدند و هم با مخالفت ها و تردیدهای کمتری. این پرسش ها طبعا برای بسیاری مطرح است که چر مبتکران فراخوان دست کم پیش از بر زمین زدن طرح خود نظراتشان را در رسانه ها به اندازه کافی منعکس نکرده بودند؟

چرا دست کم با کسانی مثل عباس امیرانتظام که ازسالها پیش و از درون زندان شعار رفراندوم را پیشنهاد کرده بوند و نیز با گروههای مختلف اپوزیسیون هماهنگی لازم ایجاد نشده بود؟

شعار رفراندوم اهمیت داشت و دارد اما می دانیم که فراخوان از فوریت برخوردار نبود که بشود گفت فرصت برای این کارها نمانده بود.

2- یکی از امضا کنندگان، آقای محسن سازگارا پیش از انتشار فراخوان نشست هائی را با گروهی از طرفداران بازگشت نظام پادشاهی و شمار معدودی از جمهوریخواهان، در پاریس و لندن برگزار کرده بود. ضمنا آقای سازگارا قبل از فراخوان، پیش نویس پیشنهادی قانون اساسی مورد نظر خود را نیز در همین جمع های محدود توزیع کرده بود که در آن دو مساله سوال برانگیز تعجب مرا برانگیخت یکی مسکوت گذاشتن نوع نظام جانشین جمهوری اسلامی و موکول کردن آن به آینده که اگر این کار در مورد فراخوان رفراندوم درست باشد، دست کم در مورد پیش نویس قانون اساسی از جانب کسی که هوادار نظام جمهوری پارلمانی است قابل قبول نیست و دوم گنجاندن مذهب رسمی در پیش نویس که این هر دو کار به نظر من نشانه نوعی تمایل برای مصالحه و ائتلاف میان برخی از نیروهای مذهبی گسسته از نظام جمهوری اسلامی با طرفداران نظام پیشین بوده و هست.

در حالی که فراخوان رفراندوم ملی فراتر از این حرفهاست و نباید در خدمت چنین ائتلاف هائی قرار گیرد. همین جا اضافه کنم که تصور نمی کنم سایر امضا کنندگان فراخوان از این جنبه ازنظرات آقای سازگارا به اندازه کافی مطلع بوده باشند، در حالی که به اعتقاد من هرگونه فعالیت آزادیخواهانه در ایران باید با شفافیت کامل و روشن بودن همه وجوه آن برای عموم مردم همراه باشد.

اضافه کنم که با وجود چند دیدار و گفتگوهایی که با آقای سازگارا در هفته های پیش از انتشار فراخوان داشتم و با وجود آن که برای به راه انداختن یک رسانه ملی با هم مشورت هایی داشتیم نسخه پیش نویس پیشنهادی قانون اساسی ایشان نه توسط نامبرده که از طریق یکی از فعالان سرشناس اپوزیسیون که به این پیش نویس انتقاد داشت و می خواست مرا در جریان بگذارد یکماه پیش از انتشار فراخوان برای من ارسال شد. بعدا در گفتگو با آقای سازگارا انتقادات خود را به آن پیش نویس مطرح کردم. و بویژه تاکید کردم که این ایده دست کم به نزدیکی طرفداران جمهوری پارلمانی کمک نمی کند، بلکه مایه اختلاف و پراکندگی در میان آنان خواهد بود.

3- سایر انتقادهائی که به روش کار فراخوان داشتم را در گفتگو با رادیو فردا، رادیو صدای آلمان و پژواک ( رادیو دولتی سوئد)، در مصاحبه با شهروند چاپ کانادا و دو نوشته کوتاهی که درگویا و میهن به چاپ رسید مطرح کرده ام. پس حمایت من از شعار رفراندوم و استقبال از تبدیل آن به گفتمان ملی مغایرتی با انتقاد به فراخوان و امتناع از امضای آن ندارد.

اینک که بحث میان موافقان و مخالفان شعار رفراندوم در سطح جنبش و در داخل و خارج کشور درگرفته است امید است که در جریان این مباحث نقاط اصلی وحدت دهنده مخالفان و موافقان که همانا ریشه کن کردن استبداد و استقرار دموکراسی در ایران است فراموش نشود و این مباحث با هدف نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتربا شفافیت و مدارای تمام میان مخالفان استبداد دنبال شود.

جمعه 4 دیماه 1383 برابر با  24 دسامبر 2004

 

قبلی

برگشت

بعدی