ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 

سید!؟ علی خامنه ای ولایت فقیه!؟ بخوان تا شاید ...

مهدی شیروانی

به دستور رهبر عالیقدر!؟ ولي فقيه و به دست مزدوران جانی و خائنش شماري از آزاد مردان ميهن دربندم؛ به زندانهاي طولاني محكوم شده اند.

این سيد مدعی جانشینی خدا به اين اميد كه در داخل كشور؛ آزادگان را به زنجير ميكشيم و در خارج به فرزند عزيز ولايت جهل و جور ماموريت ميدهيم مراتب ارادت و الطاف فقيهانه مارا به عاليجناب جورج بوش و نور چشمي توني بلر ابلاغ كند ...

مي پندارد با ترور در داخل و خارج و با ببند كشيدن دگر اندیشان چون دكترملكي ها؛ پيمان ها...رجائي ها ... و شكنجه و آزار آزادگان اهل قلم و نظر چون گنجي ها: اشكوري ها ... افشاري ها ...  باطبي ها ... محمدي ها و ... ميتواند نظام آلوده به خون و فساد را ؛ از مهلكه بيرون برد ...

گزارشات حاکی  از فساد نور چشمی ها در صدا و سيما در بنیاد های متعدد ، وجود اسکله های متعدد بدون کنترل دولتی و ... براي مردم تحت فشار روشن ساخت پاكدامني ذوب شدگان در ولايت او تا چه حد حقيقت دارد ...

یا با بهانه کردن تائید مجلس هفتم توسط امام زمان ( انکار امامزمان بیکار است و فقط برای مواردی که ملاهای عهد دایناسورها لازم دارند می آید و امضا می دهد و میرود پی کارش ، واقعاً چقدر از عقاید مردم سوءاستفاده می شود )

و یا دستگیری جوانان با اتهامات همکاری با دولت های خارجی و تشویش اذهان عمومی و گرفتن اعترافات نا مانوس

شکستن قلم ها وووو

اینها قطره ای از دردهای من است که با نگاه به این بی شرمی و بی رحممی های ولایت  می توان به وضعیت زن در این نظام متحجر پی برد و فهمید که این زنان هستند که دچار سرکوب مضاعف هستند همچون تجاوز و اعدام دختر 16 ساله در نکا و یا سرکوب های اجتماعی و فرهنگی نسبت بزنان وووو

با این ناله ها همراه بودم که شعري از ناشناسی در اینترنت خواندم که با احوال من هماهنگ و در واقع  زبان حال من بود، که با اجازه نویسنده ناشناس برایتان در زیر می آورم

اميدوارم كه سيد ( مدعی جانشین نماینده خدا در زمین ) در خلوتش آن را بخواند؛ و از منظر خود درآينه شعر من؛ خون گريه كند.

سيد!!!؟

لباس سرخ غضب بر تن

مي تازد.

چشمان خون گرفته او

تاريخ را نمي بيند.

او حكم ميكند كه : ببنديد

او حكم ميكند كه: بگيريد.

با آنكه روزگاري ؛

در جمع عاشقان

يكچند پرسه ميزد

با آنكه ادعا ميكرد ؛

در آستان حضرت مولا نا

كشكول عشق را

از شعر ناب پركرده ست

اينك ولي ؛

شمشير مرگ در دستش

- بر جمع عاشقان -

مي تازد.

سيد ؛ چه سرنوشتي داشت!!

يكروز همنشين معري بود

امروز همصداي حبيب اله ست .

در كوچه باغهاي وكيل آباد؛

قلب قديمي اش

بر سينه درخت جواني پيداست

در قلب رهبرانه اش اما ؛

جز نقش كينه پيدا نيست .

دستور داده است ؛

ياران عشق را

-در محبس ولا يت غاصب-

بر سفره ي شكنجه بميرانند.

ملي به مذهب او

معناي كفر دارد.

مذهب به مكتب او

مدح و ثناي حضرت آقا ست.

از ياد برده است

پيش از ظهور حضرت او

صدها ؛ نه صد هزاران

- از جمع تاجداران-

شمشيرشان برنده تر از او

در آتش شقاوت خود ؛

سوختند.

سيد ؛ باور نميكند

ديوار هاي زندان ؛

همراه با ولايت او

مي ريزد.

 
 

قبلی

برگشت

بعدی