ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

واقعاً این نشانه ای از عدل اسلامی در دوره ولایت فقیه (که مدعی جانشینی خدا در زمین است) بدانید که اسلام ناب محمدی و عدالت این جماعت همین است که می بینید .

اين عکسها مخصوص سايت روژهه لات است و استفاده از آنها به خاطر کارهای حقوقي و سياسي آزاد است

قابل توجه دوستان و دشمنان اکبر گنجی

ایرج مصداقی              irajmesdaghi@yahoo.com

یکی جهود و مسلمان نزاع می‌کردند
چنان که خنده گرفت از نزاع ایشانم
به طیره گفت مسلمان که گر قباله من
درست نیست خدایا جهود میرانم
جهود گفت به تورات می‌خورم سوگند
که گر دروغ زنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منهدم گردد
به خود گمان نبرد هیچ کس که نادانم

علیرضا شریعت پناه نماد مظلومیت، ایستادگی و غرور زندانی سیاسی هنوز در بند دژخیمان است. او که پس از اعتصاب غذای زندانیان اوین در سال گذشته که وی نیز در آن شرکت داشت ـ  آزاد شده بود، دوباره پیش از انتخابات دستگیر و به محل نامعلومی برده شده است.

علیرضا نزدیک به ۱۴ سال از عمر خود را طی بیست سال گذشته در زندان‌های اوین و گوهردشت به خاطر مبارزه برای آزادی و دمکراسی گذرانده است. علیرضا شریعت‌پناه یک معلول مادرزاد جسمی است که حتا کارهای روزانه‌اش را به سختی انجام می‌دهد.

وی دارای دو دست کوتاه و ناقص با انگشتانی کج و معوج است که به سختی چیزی را نگاه می دارند. برای آن‌که سرش را شانه کند باید ُبرس را در دستش قرار داده و سرش را به ُبرس بکشد.  دارای بالا تنه‌ای کوتاه است که یک برآمدگی در جلو و یک قوز در عقب دارد. پاهایش باریک، کج و معوج و ناقص هستند و به سختی راه می‌رود .

در ناحیه فک و دندان‌ها و جمجمه نیز با ناهنجاری روبروست. چشمانش نزدیک به کوری هستند . بدون عینک به هیچ وجه قادر به تشخیص اشیاء و افراد نیست. قبل از آن که در سال ۷۱ برای بار دوم دستگیر شود چشمانش را عمل کرده بود، اما هنوز بخیه‌اش را نکشیده بود که دوباره دستگیرش کردند .

در صحبت کردن مشکل دارد. صدایش غیرطبیعی است. اما با همه‌ اینها موجب سربلندی زندانیان سیاسی و نماد مظلومیت آنان است و من افتخار می‌کنم که این سعادت را داشته‌ام که مدتی از عمرم را در کنار او و در یک بند بگذرانم.

متأسفانه علیرضا شریعت پناه مورد بی‌مهری سازمان‌های عریض و طویل حقوق بشری بین‌المللی و داخلی قرار گرفته و گروه‌ ها و افراد مدعی حقوق بشر به راحتی، ‌بله به راحتی از کنار نامش با همه مظلومیت‌اش می‌گذرند. (۱) نمی‌دانم فردا برای پاسخ به تاریخ چه خواهند داشت؟ اگر کسی در فردای سرنگونی رژیم از آن‌ها پرسید که چرا از او سخنی به میان نیاورده‌ و تلاشی برای آزادی‌اش نکرده‌اند، چه خواهند گفت؟

اولین بار در دیماه ۱۳۷۴ هنگامی که «موریس دنبی کاپیتورن» نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر به ایران می‌رفت با توضیح وضعیت علیرضا و مهرداد کلانی به صورت حضوری، کتبی و تلفنی خواستار ملاقات او با علیرضا و مهرداد کلانی شدم

متأسفانه کاپیتورن طی سفرش به ایران و دیدارش از زندان اوین نه خواهان ملاقات با آن‌ها شد و نه در گزارشش اشاره‌ای به آن‌ها یا ملاقاتش با من کرد. در حالی که نام تمامی کسانی را که ملاقات کرده بود در گزارش آورده بود و تنها من استثنا شده بودم.

من حتا آمادگی خود را برای سفر به ایران جهت نشان دادن محل‌ قتل‌ عام در زندان گوهردشت و اوین، معرفی آمران و عاملان این جنایت و دیگر موارد نقض حقوق بشر ... به صورت کتبی، حضوری و تلفنی اعلام کرده بودم . «کاپیتورن» [در برخورد حضوری در حاشیه پنجاه و دومین اجلاس کمیسیون حقوق بشر در ژنو ]، زمانی که با اعتراض من مواجه شد، به طور شفاهی عمیقاً اظهار تأسف کرد و توجیهش برای عدم درج نام من و شهادتم در گزارشش، زیر فشار نرفتن خانواده‌‌ام در ایران بود. همچنین برای عدم درخواست ملاقات با علیرضا دلیل تراشید‌ که می‌ترسیدم مقامات رژیم کس دیگری را به جای او نشانم دهند !!  در ارتباط با مهرداد کلانی هم بهانه آورد که نمی‌‌خواستم پس از ملاقاتم با او وضعش خراب تر شود!!

از او پرسیدم پس چگونه به چنین رژیمی اعتماد می‌کنید؟

چرا نشانی از رفتار ددمنشانه رژیم در روح گزارشتان نیست؟

در ثانی با توضیحاتی که در باره علیرضا دادم آن ‌ها اگر در همه ایران هم که بگردند نمی‌توانند کسی مانند او پیدا کنند و فرد دیگری را عوضی نشان شما دهند!

یکی از جرم‌های اصلی مهرداد کلانی دیدار او با گالیندوپل است و شما به خوبی از این موضوع مطلع هستید و موضوع در اسناد سازمان ملل و گزارش گالیندوپل هم آمده است ... کاپیتورن که از پاسخ من شرمنده شده و تحت فشار قرار گرفته بود، گفته‌های مرا با سر تأیید کرد و تنها دستم را محکم فشرد ولی از پشت عینک ذره‌بینی‌اش در چشمانم خیره شد و سکوت کرد و شاید هم می خندید ! در اسفند ۷۴ «مهرداد کلانی» که من پیشتر نام او را نیز به کاپیتورن داده بودم از درون سلول انفرادی اوین و هنگامی که زیر اعدام قرار داشت، نامه‌ای خطاب به کاپیتورن نوشت و او را از وضعیت خود و زندانیان سیاسی اوین آگاه ساخت و از جمله از او خواست که برای پی بردن به وضعیت زندان‌های جمهوری اسلامی با علیرضا شریعت پناه ملاقات کند

 . یقین دارم که این نامه را کاپیتورن دریافت کرد ... اما مهرداد که کاپیتورن به دلیل آن‌که وضعش‌ بدتر نشود تقاضای ملاقات با او را نکرده بود و در گزارشش از او یادی نکرده بود،در تیرماه ۷۵ جاودانه گشت و من یک ماه بعد نامه او خطاب به کاپیتورن را در چهل‌ و هشتمین اجلاس عمومی سوکمیسیون حقوق بشر در ژنو خواندم و کاپیتورن بعد از پایان اجلاس مرا در آغوش گرفت و اظهار همدردی کرد ولی بازهم کاری برای علیرضا نکرد که نکرد و او همچنان بی‌پناه در زندان ماند که ماند .

 

قبلی

برگشت

بعدی