ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

ملا حسنی

مسئله ملی  و فدرالیسم

بایگانی

 

دانشجو

حقوق بشر

 

تزهايی در باره «بحران سیاست»

شیدان وثیق              cvassigh@wanadoo.fr

 

تنها كافی نیست كه ایده به سوی واقعیت رود،

بلكه واقعیت نیز باید به سوی ایده بیاید

ماركس

 

«سیاست» و «كار سیاسی»، امروزه، در نظریه و در عمل، دچار بحرانی ژرف و حاد شده است.

 بحران «سیاست» و «فعالیت سیاسی»، بحرانی است ساختاری و بنیادی، مداوم و مقاوم،  ملی و جهانی. پدیدار عصر جدید است كه ریشه  هم در بینش و تفكر «سیاسی» دارد، هم  در عمل و اسلوب كار و هم  در شكل‌های سازمانی و نهادین.

نتایج نا منتظره و غریب "انتخابات" ریاست جمهوری در ایران، باید فعالان سیاسی را دچار شگفتی كرده باشد.

چرا كه پس از بیست و شش سال استبداد تئوكراتیك (دین سالاری) در ایران، نامزدهای انتصابی مدافع حفظ نظام یا در نهایت اصلاح آن - با احتساب تقلبهای واقعی و خیالی- میلیون‍ها رای به دست می‌آورند. چرا كه نیمی از دارندگان حق رای، به دعوت اپوزیسیون برای "تحریم فعال مضحكه‍ی رژیم" وقعی نمی‌نهند و نیمه‍ی دیگر که در "انتخابات" شركت نکردند، چند درصد آنان از موضع نفی نظام بوده است؟ سرانجام، در حالی كه اپوزیسیون مخالف نظام از "شكست مفتضحانه" اصلاح طلبی در ایران دم می‌زد و از "پایان توهم مردم نسبت به اصلاحات در چهارچوب قانون اساسی رژیم"، سخن می‌راند، نامزدهای این جریان، در دور اول، مجموعاً نزدیك به ده میلیون رای می‌آورند. 

اما این نابخردی (1) رای دهندگان با نابخردی دیگری و این بار از سوی فعالان سیاسی از خود راضی همراه می‌گردد. اینان به جای تامل و تعمق، حساب دهی و حساب رسی، درس گیری و جمع‍بندی و سرانجام، نقد و بازبینی خود (در درجه نخست) و دیگران  شتابزده و نسنجیده به توجیهات مرسوم دست زدند.

 برای بخشی از اپوزیسیون، "انتخابات" اخیر هیچ پرسش و مسئله‌ای طرح نكرده و یقینی را زیر سوال نبرده است. در نتیجه، این دسته نیاز به تأمل و تفكر ندارد چون دغدغه‍ای ندارد زیرا پرسشی ندارد.

برای عده‍ای دیگر، كه در نسخه پیچی سیاسی یدی طولا دارند، دوای درمان، قبل از تشخیص بیماری، تعیین شده است. این فرقه هم نیازی به تأمل و تفكر ندارد چون، به‍سان رسولان، از پیش برای هر چیز پاسخی حاضر و آماده دارد.

 خلاصه آن كه فعالان سیاسی ایرانی، نه البته عموم آن‌ها، به روال سنتی و آشنای سیاسی‍كاران حرفه‍ای، در شرایطی كه هنوز ادعاهای قبلی خود را ثابت نكرده‍اند، ادعایی جدید طرح می‌كنند و در حالی كه صحت احكام سابق خود را در میدان عمل وارسی نكرده‍اند، حكمی نوین صادر می‌كنند.

به این‍سان، یك بار دیگر، بر واقعیتی انكارناپذیر مهر تأیید زده می‌شود كه «سیاست» و «كار سیاسی»، امروزه، در نظریه و در عمل، دچار بحرانی ژرف و حاد شده است.

تصریح كنیم. «بحران» مورد بحث ما، «بحران سیاسی» به معنای رایج كلمه نیست. بحران سیاسی رژیم یا احزاب و سازمان‍ها نیست. بحران تاكتیك‍ها، استراتژی‍ها و راه كارهای سیاسی از طرف جناح‌های مختلفِ در قدرت یا در اپوزیسیون نیست. این‍ها همه «پی پدیدار» اند (2). نشانه هایی از یك «بحران» ریشه‍ای تر و عمیق‍تری‍اند كه «بحران سیاستِ واقعاً موجود»، چون پدیداری تاریخی‍‍ - ‍‍اجتماعی، نام دارد. به عبارت دیگر، آن چه را كه «بحران سیاست» می‌نامیم، پدیداری موضعی، محدود و موقت نیست. تنها، حاصل شرایط ویژه و اوضاع و احوال تاریخی معینی نیست. وضعی نابهنجار نیست كه تنها شامل حالِ  فعالان سیاسی در جامعه‍ای خاصی، چون جامعه‍ی  استبداد‍زده‍ی ایران، باشد

بحران «سیاست» و «فعالیت سیاسی»، بحرانی است ساختاری و بنیادی، مداوم و مقاوم،  ملی و جهانی. پدیدار عصر جدید است كه ریشه  هم در بینش و تفكر «سیاسی» (صرف نظر از ملیت آن) دارد، هم  در عمل و اسلوب كار و هم  در شكلهای سازمانی و نهادین.

نگارنده‍ی این جستار، هم‍بسته با جریان چپ منتقد جهانی (3) كه در راستای نقد و نفی بینش‍ها و سیستم‌های تمامت خواه و منسوخ گذشته و كنونی، تلاش می‌ورزد تا  مضمون، شكل و شیوه‌ای دیگر از مشاركت شهروندی و دخالت‍گری در «امر عمومی» را ابداع نماید  این كه در این راه چه قدر توفیق حاصل شود، بحثی دیگر است - از مدت‍ها پیش بر این باور بوده و هست كه  كشف مسیرهای بدیلی در گسست بنیادین از آن چه كه «سیاست واقعاً موجود» نامیده‍ام، باید یكی ازمسئله‌انگیزهای اصلی جنبش فكری امروزی ما را تشكیل دهد.

پیش‌تر، طی سلسله مقاله‍هایی، پدیدارِ «سیاست واقعاً موجود» را مورد بحث و مطالعه قرار داده‍ام (4). در این جا چهار محور اصلی آن را  باز گو می‌كنم.

«سیاست واقعاً موجود» عبارت است از:

1- حوزه­ ی گفتار و  كرداری تخصصی ، حرفه‍ای،  انحصاری و اختصاصی در  زمینه ی آن چه كه «امر عمومی» Res publica (5) مینامند و متعلق به همگان است.

حوزه‍ای استوار بر تقسیم كاری اجتماعی و نظمی سلسله‌ مراتبی‌ كه به صورت «طبیعی» و «عقلانی» در ذهنیت عمومی جلوه می‌كنند.

2- گفتمانی «نجات بخشانه» یا «مسیحایی» (6) (بنا بر این هم‍چنان آغشته به «دین خویی» (7) لیكن «سكولار») با وعده‍ی رستگاری بشر. توهم‌ ساز و مطلق‌گرا. مدعی انحصاری «حق» و «حقیقت».

3- بینش‏ و منشی یكسونگر (8)، یگانه‌ساز (9)، سیستم‌ساز (10) و ایقان‍باور. بنابراین در تقابل با آن بینش و منشی كه «بغرنجی» (11)، «چند گانگی» و «ناایقانی» را در «مركز» قرار میدهد.

4- نظر و عمل معطوف به دولت و قدرت. پس در نهایت و بالقوه آماده برای تبدیل شدن به روندی اقتدار‍طلب، سلطه‍گر و تمامت‍خواه.

در پرتو مبانی فوق، شاخص‌های «بحران سیاست» و «فعالیت سیاسی» در ایران را در 12 تز نشان می‌دهیم.

 

1 «مردم» نا‍پیدا

گفتمان «سیاسی» رایج و غالب امروزه، به «مردم» قسم می‌خورَد. از طرف «مردم» و به نام «مردم» نظر می‌دهد، مدعی می‌شود و راه حل ارایه می‌دهد. فعالان سیاسی كم‌تر از جانب خود صحبت می‌كنند و بیش‌تر اراده و ذهنیت خویش را به اراده و ذهنیت «مردم» نسبت می‍دهند. اما این «مردمی» كه تكیه كلام زبان سیاسی روزمره شده است، در حقیقت ناپیداست، زیرا در جهان حقیقی، چون كلیتی منسجم و یك دست، هستی واقعی ندارد.

«مردم» به طور عام تنها در زبان عامیانه و گفتمان سیاسی عامیانه وجود دارد. اما آن جا كه با تحلیل اجتماعی و تحقیق و بررسی سر و كار داریم، انسان‍ها، گروه‍ها، اقشار و طبقات، جنسیت‍ها، اقوام و ملیت‌های مشخص وجود دارند. در جامعه ی مدنی، شهری داریم و روستایی، زن داریم و مرد، جوان داریم و مسن، شاغل داریم و بیكار، دانشجو داریم و مححصل، كارمند داریم و كارگر، مالك داریم و سرمایه‌دار به عبارت دیگر، طیفی از افراد و گروه‌هایی داریم كه در كنار هم و یا در برابر هم، با مشخصات و تمایزات معین خود، زندگی و فعالیت می‌كنند.

 این افراد، گروه ها، اقشار و طبقاتِ متنوع اجتماعی، هر یك یا هر گروه بنا بر شرایط هستی خود - فرهنگی، اقتصادی، تجربی، معرفتی، تربیتی، اقلیمی، جنسیتی، قومیتی و ملیتی... -  به گونه‌هایی متفاوت فكر و عمل می‌كنند و خواسته ها، هدف‌ها و مطالبات خود را ابراز میدارند.

هم سو شدن انسان ها با تنوع و تمایز شان - در رای، عقیده، اراده و مبارزه - به صورت «طبقه»، «گروه اجتماعی» یا «مردمی» متحد و

 

قبلی

برگشت

بعدی