ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

 حقوق بشر

دانشجو

 
 

ثبت نامهای پنجاه هزار نفری درخط انتحار به مراتب کاسته خواهد شد وحتا اگر تحت تابع احساسات قرار گرفتن و به ظاهر اعلام آمادگی برای باصطلاح شهادت نمودن، باعث ثبت نام شده باشد، آن را به موقع پس خواهند گرفت. در غیر آنصورت و کوتاهی دراین امر نشانه آنست که ما والدین، مربیان، معلمان و دگر روشنفکران جامعه بوظایف خویش به طور شایسته عمل نکرده ایم و در برابر این نا آگاهی و عقب ماندگی برخی از جوانان، در اوایل قرن بیست و یکم، واقعا کوتاه آمده ایم و باید پاسخگو باشیم. به قول سنائی، ما عقلها را رویهم نریخته ایم که با یاری یک دیگر، هوای خرافات را بگریزانیم

با دو عقل هوا نیامیزد           

 یک هوا از دو عقل بگریزد

خوانندگان عزیز، دشمنان سرسخت توده های رنج و زحمت درکشور ما زمینه ای  را بوجود آورده اند که یک پاسدار در مدت 25 سال از هیچ به میلیاردها تومان پول ثروت اسلامی می رسد، که بنده در مقالات پیشینم نمونه های چندی ازاین نوع میلیونرها و میلیاردر شدنهای ضرب العجلی در سایه جمهوری اسلامی در ایران آورده ام و نیازی به تکرار آنان نیست، اما در عوض میلیونها انسان شب و روز در تکاپوی زنده ماندن در خود می لولند و با چنگ و دندان برای کسب یک لقمه نان می جنگند. رژیم قرون وسطائی حاکم برایران، با تمام نیرو می کوشد مردم را به وابستگی بخود نگهدارد. نیاز ضروری توده ها تاجائی است که انسانی حاضر می شود با مبلغ نا چیزی برای رفع مایحتاج روزانه از اعضا و ارگانهای بدن خود را به فروش رساند. پس اگر نام نویسی برای انتحار درمیان جوانان بالا گرفته باشد، آن طور که این آقای احتمالا کهنه پاسدار ادعا کرده است، بعید نباید بنظر برسد. زیرا در کنار نا آگاهی و احساساتی بودن و باور به سفر ابدی به بهشت برین، فقر و نیاز مردم در این آمادگی احتمالا نقش عمده ای را دارد. چه بسا بسیاری بخاطر آوانسهای اقتصادی که در آینده به خانواده های تنگ دستشان داده می شود و یا اکنون امکان دارد نصیب خودشان گردد، اقدام به نام نویسی می کنند که از آن بهرمند شوند. پس بدین ترتیب درد جامعه ما در مرحله نخست، درد کوشش برای بدست آوردن یک لقمه نان است. و همین خود دیگر امکانی برای فراگیری بیشتر، آگاهی به اوضاع، مطالعه و غیره را باقی نمی گذارد. انسان می خواهد از وقتش حد اکثر استفاده مادی را کسب نماید. بنا بر این دیگر برای اکثر جوانان فرصتی باقی نمی ماند که بمطالعه وخودسازی صرف شود. بدینترتیب اکثر مردم جامعه در ناآگاهی محض می مانند. همین خود درجه آمادگی برای انتحار را بالا می برد.

در پایان این مطلب می خواهم پیمان شکنی کنم و بگویم نگارش این مقاله فقط منحصر به روشنفکران و دانایان و صاحبنظران نباید باشد. یعنی میخواهم حرفم را که در اوایل مقاله گفته ام تا حدی پس بگیرم و بدین ترتیب از برخی از جوانان کم تجربه ولی کنجکاو که امکان دارد در خانواده های مذهبی نیز رشد نموده باشند و خود یا دوستانشان از آن کسانی باشند که نام خود را در لیست انتحاری قرار داده اند و تصادفا این مطلب را هم می خوانند، می خواهم بعنوان کمی با تجربه تر از شما تمنا کنم: اولا کاری نکنید که قبل از من این جهان را ترک نمائید. دوما هر فحش و ناسزائی هم که می خواهید به من بگوئید، ولی پس از خواندن این مطلب با کمی فکر کردن بکوشید، صادقانه قضاوت کنید و باز هم اگر به آن نتیجه رسیدید که باید در لیست انتحاری بمانید، تنها خواهش نهائی من آنست که یک باردیگر کتاب مقدس قرآن را به زبان مادری خودتان بخوانید و روی تک تک آیات آن، صادقانه فکر کنید و بعد از آن همان پرسشهائی را که من در این مطلب طرح  کرده ام از خودتان بپرسید و قبل از آنکه این جهان با تمام زیبائی ها و زشتی هایش را می خواهید ترک کنید، پاسخ آن پرسشهاها را بیابید و بس. این نوشته

را با چند بیت از شعرای بزرگ وطنمان، خواجه حافظ شیرازی، امام الدین رافعی، مولوی، خیام نیشابوری و سنائی که هرکدام دنیائی از پند و اندرز در بر دارند، به پایان می برم به این امید که در باره انجام هر عملی عمیقا فکر کنیم:

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون     

می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم

(حافظ)

کسی ننگ دارد ز آموختن       

که از ننگ نادانی آگاه نیست

(امام الدین رافعی)

حرص کور و احمق و نادان کند        

مرگ را بر احمقان آسان کند.

(مولوی)

ای دل تو باسرار معما نرسی      

 در نکته ی زیرکان دانا نرسی

  اینجا بمی و جام بهشتی میساز       

کانجا که بهشت است رسی یا نرسی

(عمر خیام نیشابوری)

با خردمند ساز داد و ستد        

که قویتر شود خرد ز خرد    

(سنائی)

 

فاجعه‌ای كه به دلیل فقدان خرد در راه است...

دكتر حسين باقرزاده

در رهبری‌ جمهوری‌ اسلامی ایران عنصر احساس بر عنصر خرد چیره شده و كار از بدتدبیری به بی‌تدبیری كشیده است. شمار دیوانگانی كه سنگ در چاه می‌اندازند بالا رفته است و از عاقلانی كه چهل چهل تدبیر كنند تا سنگ را از چاه بیرون آورند به شدت كاسته شده است. روزی در این حكومت فقط آیت‌الله خمینی حق داشت كه سنگ در چاه اندازد، و دیگران از بازرگان و طالقانی ‌گرفته تا خاتمی سعی بر آن داشتند تا سنگ را از چاه برون آرند. و این البته كار ساده‌ای نبود. فتوای خمینی بر قتل رشدی كه در بعد از ظهر روز والنتاین ١٣٦٧ از بستر مرگ او صادر شد نزدیك یك دهه سیاست خارجی ایران را تحت تاثیر قرار داد تا خاتمی به ریاست جمهوری برسد و آن را «ماست‌مالی» كند. بسیاری دیگر از «دیوانگی»های خمینی، از آتش‌افروزی‌های جنگ ٨ ساله با عراق گرفته تا قتل عام زندانیان سیاسی سال ١٣٦٧، فاجعه‌های عظیمی آفریدند كه هنوز جبران نشده است و البته كسی از «عاقلان» قوم نیز مانع این جنایات وحشتناك نشد (علاوه بر این كه بعضا در آن‌ها دخیل نیز بودند).

پس از مرگ خمینی به تدریج و به صورت بسیار كند ضریب خردورزی در حاكمیت جمهوری اسلامی بالا رفت. حاكمان دریافتند كه در دهه آخر قرن بیستم میلادی نمی‌توان تنها با شعار زندگی كرد و در عین حال به ادامه حیات جمهوری اسلامی امید داشت. توجه حكومت از آخرت مردم به دنیای آنان معطوف شد. اقتصاد كه «مال خر» بود به جمهوری اسلامی راه یافت. دروازه‌های كشور به روی واردات مواد مصرفی گشوده شد. شعار سازندگی (و البته نه چندان عمل به آن) جای شعار جنگ و مرگ را گرفت. فرستادگان جمهوری اسلامی در خارج كشور به تحبیب قلوب ایرانیان جان به در برده از سركوب رژیم و جوخه‌های اعدام پرداختند. لحن مقامات رژیم در برابر كشورهای غربی ملایمتر شده بود و جمهوری اسلامی می‌رفت تا پوست بیندازد و با لباس تازه‌ای در برابر مردم ایران و جهان ظاهر شود.

این تلاش در سال ١٣٧٦ به ثمر رسید، و با انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار در این نظام خردورزی بر احساس چیره شده بود. شعارها فروكش كرد و به حاشیه رانده شد. بحران و بحران‌آفرینی در حاشیه هم‌چنان وجود داشت ولی از سوی سران نظام كنترل می‌شد. در واقع بسیاری از وقت و نیروی خاتمی مصروف همین امر بود. او نه تنها باید بحران‌هایی را كه به گفته او هر ٩ روز یكبار پیش می‌آمد حل و فصل می‌كرد و بلكه آثار بحران‌های گذشته را نیز باید می‌شست. حل مشكل فتوای قتل سلمان رشدی یكی از این موارد بود. او توانست در غالب موارد از عهده این امر برآید و به این ترتیب حیات جمهوری اسلامی را برای یك دوره هشت‌ساله تامین كند. جمهوری اسلامی برای حیات خود در آغاز قرن بیست و یكم

 

 

قبلی

برگشت

بعدی