ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

سلطنت‌طلبان را سازماندهي و اداره مي‌كنند، اساسأ همان كارگزاران نظام گذشته‌اند، همان حاملان انديشه‌هاي استبدادي، همان متجاوزان به‌حقوق مردم و كساني هستند كه خدمتگزار دستگاه «اعليحضرت» در بخش‌هاي مختلف سياسي، نظامي و امنيتي بوده‌اند و در حفظ رژيم تا لحظه سقوط آن كوشيده‌اند و امروز نيز به‌گونه‌اي مي‌انديشند كه در بالا مشاهده كرديم. آنهائي كه «از تغيير» اينان سخن مي‌گويند، در واقع تغيير خود را توجيه و پرده‌پوشي مي‌كنند.

بديهي است كه پهلوي‌طلبان مي‌توانند به‌عنوان يك جريان سياسي به‌نام احياء سلطنت و يا استقرار نظام پادشاهي و يا هر نام ديگري فعاليت كنند، پلاتفرم بنويسند، نشست و كنگره برگذار كنند و «شوراي رهبري» براي خود تعيين كنند. منتهي مسئله اين است كه در اين ميان عده‌اي به‌نام جمهوري‌خواهان بجاي افشاء ماهيت اينان، همكاري با آنها را تبليغ مي‌كنند و براي توجيه اين همكاري به‌آرايش آنها، به‌تحريف تاريخ و به‌قلب حقايق متوسل مي‌شوند و اتحاد خود را با پهلوي‌طلب‌ها «گشودن راه همكاري بسوي دمكراسي»!! جلوه مي‌دهند. اما اين توجيهات بي‌پايه نمي‌تواند كسي را فريب دهد. اصولأ اتحاد جمهوري‌ خواهان و سلطنت‌طلبان «براي استقرار دمكراسي»! مقوله‌اي بي‌معنا است. جمهوري نظامي است كه در طول تاريخ به‌عنوان يك ساختار سياسي مبتني بر حاكميت و اعمال ارادة مردم در تقابل با حكومت‌هاي پادشاهي كه مبتني بر اراده يا خودكامگي پادشاه است، در مقابله با حاكميت كليسا و در مبارزه با نظام‌هاي مقتدر سلطنتي- استبدادي تكوين يافته است و اساسأ معرف حاكميت مناسبات و بنيادهاي سياسي دمكراتيك است.

در برابر آن، سلطنت عمومأ و بطور مشخص در ايران آميخته با استبداد و پايگاه فرهنگ استبدادي و ارتجاعي بوده است. سلطنت گذشتة نزديك، سلطنت بلاواسطه‌اي كه پهلوي‌طلبان خود را وارث آن مي‌دانند، علاوه بر ويژه‌گي استبدادي و سركوب‌گرانه، هم‌چنين نماد وابستگي به‌بيگانگان بود و سرانجام نيز با انقلاب مردم به آن ‌پايان داده شد. بديهي است كه استقرار نظام دمكراتيك نمي‌تواند بر اساس اتحاد ميان كارگزاران و بازماندگان و طرف‌داران و توجيه‌گران آن نظام با جمهوري‌خواهان دمكرات تحقق يابد و طرح چنين اتحادي همان‌گونه كه اشاره گرديد، مقوله‌اي بي‌معنا و گمراه‌كننده است. مبلغان اين اتحاد و همكاري در واقع نه استقرار رژيم دمكراتيك در ايران، بلكه هدف‌هاي ديگري را دنبال مي‌كنند. نگاهي به‌تلاش‌هاي اينان و از جمله فعاليت‌هاي مربوط به «پروژه رفراندم»، جنجال برگذاري نشست‌هاي برلين و بروكسل و ... نشان مي‌دهد كه اين عناصر بي‌هويت و فرصت‌طلب به‌دنبال ارضاء اميال خود، به‌دنبال ارضاء جاه‌طلبي‌ها، مطرح شدن و ظاهر شدن در رسانه‌هاي وابسته به‌سلطنت‌طلبان و به‌دنبال آنند كه شايد از طريق اين اتحادها و جلب نظر امريكا، زمينه‌هاي شكل‌گيري يك اپوزيسيون وابسته را فراهم سازند و هر چه در اين امر فعال‌تر باشند، گويا سهم آنها در اين «اپوزيسيون» بيشتر خواهد شد. پروژه رفراندم بارزترين تجلي اين پندار بود. هياهوي چند ماهه «رفراندم 60 ميليوني» نشان داد كه اولأ مخاطب اصلي در اين پروژه امريكا است و ثانيأ هر كس مي‌كوشد خود را مبتكر و سازماندهنده اين پروژه معرفي كند. در اين ميان آقاي سازگارا تلاش كرد با غلوها و دروغ‌پردازي‌ها خود را بهتر بفروشد و جاي بيشتري را براي خود اشغال كند. برخي مقامات امريكائي نيز به‌نوبه خود به او كمك كردند. اما با توجه به‌عدم موفقيت اين نمايش، مسير اوضاع در جهت ديگري سير كرد و پروژه «رفراندم»- با وجود تكاپو براي روشن نگهداشتن شعله‌هاي نيمه سوختة آن به‌سرنوشت بادكنك‌هاي ديگر دچار شد.

عناصر فرصت‌طلبي كه به‌نام «آزادي» و «جمهوري‌خواهي» دست در دست سلطنت‌طلبان در اين بازي‌ها و جنجال‌ها و پروژه‌هاي مشكوك و آلوده شركت مي‌كنند، بايد تا كنون دريافته باشند كه توجيهات آنها در ميان جمهوري‌خواهان و آزادي‌خواهان ايران خريداري ندارد و با سرگرمي‌هاي گذرا و جنجال‌هائي كه به‌توفان در ليوان آب مي‌ماند، چيزي جر بدنامي و بي‌اعتباري درو نمي‌كنند.

ميان آزادي‌خواهان و آزادي‌كشان، ميان نيروهاي استقلال‌طلب و نيروهاي اميدبسته به بيگانه نه زمينة همكاري وجود دارد و نه اتحادي مي‌تواند بوجود آيد.

شکنجه در ایران اسلامی

مهدی پدران

شکنجه در نظام قضائی.امنیتی و انتظامی ایران (که حکومتی است که خود را نماینده بی چون و چرای خدا بر روی زمین میداند) این روزها دیگر نکته پنهانی نیست و تلاش برای پوشاند ن ان نیز دیگر صورت نمی گیرد. بسیاری در مراحل اولیه بازجویی با انواع شکنجه ها مواجهه می شوند.

کمیت و کیفیت شکنجه بسته به اینکه متهم کیست و اتهام چیست تغییر میکند و مقامات مسئول در قوه قضائیه و پلیس جمهوری اسلامی ایران با گستاخی تمام از شکنجه سخن میگوید و حتی انرا کتمان نمی کند. و حتی معاون اگاهی نیروی انتضامی نیز در اظهار نظر خود گفته: نمی توان منکر شکنجه در مراکز اگاهی؛ پلیس انتظامی و زندانهای ایران شد.

بسیاری از متهمان در پرونده های اگاهی و در زندانها پس از حضور در دادگاه اشاره می کنند که در زمان بازجویی تحت فشار و در شرائط نامناسب روحی و جسمی[که منظور انها شکنجه شدن است.] اعتراف کرده اند.

شکنجه در سیستم قضائی کشور علیرغم وجود منع قانونی بطور وسیع و چشمگیر اعمال میشود که با افتخار نام اسلام و ولایت فقیه را به دوش می کشند. انواع شکنجه وجود دارد که عبارتند از» 

 الف.شکنجه بدنی:  شکنجه بدنی رایج ترین نوع شکنجه و اعتراف گیری در ایران است. کتک خوردن متهمان به حدی است که بسیاری از انان در مراحل مختلف بازجوئی نیاز به بهداری زندان و یا بازداشتگاه پیدا میکنند.

این نوع شکنجه در همه رده های نیروی انتظامی و قضائی رایج است و صورتی گسترده در موردهمه متهمانی که امکان بازگو کردن انچه بر انان رفته است را ندارند به کار گرفته میشود. متهمان پرونده های فساد؛ فحشا؛ مواد مخدر و اتحاماتی از این قبیل که اعتراف به جرم برای شخص متهم اسان نیست ؛ اولین قربانیان این شکنجه های سیستماتیک هستند. بسیاری از نویسندگان؛ و بلاگ نویسان؛ و همجنس بازان و ... عنوان کرده اند که از سوی بازجویان و زندانبانان تا سر حد مرگ کتک خورده اند. حتی دانشجویان بازداشت شده در تجمعات نیز؛ از انجا که چهرهای نشناخته ای نبودند؛ تحت شکنجه های بدنی وحشتناکی قرار گرفتند.

ب : شکنجه روحی:برای زندانین سیاسی؛ شکنجه روحی مهمترین شیوه به کارگرفته شده در زندانهای جمهوری اسلامی ایران است. زندانیان هر که باشنداز روشهای بسیار وحشتناک برای خرد کردنانها استفاده می کنند. حبس های طولانی مدت انفرادی درسلولهای کوچک و چراغ دائم روشن و بدون انکه به زندانی فرصت استراحتی داده شودا زنمونه های بارز شکنجه های روحی است. د رموارد بسیاری هم که مورد اتهامی بطور مشخص و واضح نبوده است زندانیان باید در واقع اتها مات اختراعی زندانبان و بازجویان را می پذیرفتند.

در بسیاری از زندانهای غیر مجاز؛ اگر شخص احتیاج به توالت داشته باشد با اکراه زندانبان مواجه میشود و گاه تا ساعت ها مجبور به تحمل فشار میشود. وحتی در یک پرونده هم شخص از رفتن به دستشوئی محروم شد تاجائیکه مجبور شد در سلول انفرادی خود غذای حاجت کند. شکستن روحیه زندانی از این طریق و نیز تهدید به بازداشت نزدیکان وی نیز بسیار رایج است.متهمان پروندهای سیاسی و مطبوعاتی همیشه با این تهدیدمواجه هستندوهمچنین از داروهای مسهل و روان گردان درغذای متهمان نیز استفاده میکنند. بسیاری از زندانیان اعلام میکنند درشبی از شبهای انفرادی صدای مادر؛خواهر و یا همسر خود را که برای به حرف اوردن واعتراف زندانی بیگناه بازداشت شده اند شنیده اند که کمک میخواسته اند.

ج . شکنجه جنسی. بازجویان خشن برای خرد کردن اشخاص؛اقدام به شکنجه های جنسی میکنند.در این بازجوئی ها یک زن ناشناس به داشتن رابطه جنسی«که در ظاهر فقط فریب و گول زدن عوام است» با متهمان اشاره میکند و توضیحات بسیار مفصلی را در این مورد و در جلوی زندانی و بازجو ایراد میکند و سپس بازجویان به اصرار کار نکرده را به گردن شخص زندانی انداخته و طرق دیگر شکنجه

 

 

 

قبلی

برگشت

بعدی