ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

فدرال و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

 

از کوزه همان برون تراود که در اوست !

  منوچهرتقوی بیات ـ استکهلم

چه نغز و چه حکیمانه است این مثل رایج فارسی .

البته باید به خاطر داشت که در یک کشور باستانی با فرهنگ روستایی ـ شهری و نیمه مستعمره همه ی مثل ها و نوشته ها با علم و واقعیت نمی خواند. چه بسا با مثل و یا متل، خرافه و دروغ را به جای سخن خردمندانه به خورد آدمی بدهند. بیشتر مثل ها ، پند ها ، داستان ها و کتاب ها در یک کشور نیمه مستعمره به دلیل اعمال سیاست های استعماری بیشتروقت ها پر از خرافه و دروغ است ، آنچه هم دروغ و خرافه نیست از ذهن بد آموخته ی مردم سرچشمه می گیرد که باز اغلب ناسره و نادرست است.

درکشور نیمه مستعمره ای مانند ایران شماری از مردم، در گیر ودار زندگی، از روی نادانی ، نیاز و گرفتاری های گوناگون و یا وابستگی های فامیلی، خود را به بیگانگان می فروشند. برخی نادانسته از روی ساده انگاری همسو با منافع بیگانگان و وابستگان آن ها گام بر می دارند ، انبوه کلانی از مردم هم ابزار دست دستگاه فرمانروایی ضد مردمی می شوند؛( ساختار حکومت جمهوری اسلامی نمونه ی گویای آن است).  ما همه در چنین کشوری زاده شده ایم ، پرورش یافته ایم ، به دبستان رفته ایم یا نرفته ایم ، بخت ما را به دبیرستان فرستاده یا نفرستاده ، توان به دانشگاه رفتن داشته ایم یا نداشته ایم، همه فرآورده ی یک دستگاه حکومتی از نوع غیرمستقل  و وابسته هستیم که برنامه ی زندگی ، فرهنگ و آموزش و پرورش آن را کارشناسان و گماشتگان بیگانه ریخته اند. ازآنجایی که نمی دانیم چه بسرمان آمده روشنفکر نماهامان با افاده و خود بینی باد به غبغب خود می اندازند و گویی تافته ای جدا بافته هستند، می گویند: «  لیاقتمان همین است ، چرا مردم اروپا یا آمریکا مثل ما بدبخت نیستند؟ » پاسخ اینست که مردم اروپا بر سر راه یورش مردمان بیابانگرد ونیز استعمار نبوده اند، مردم بومی آمریکا را نیز اروپاییان یا کشتند و یا در اردوهای ویژه ای به الکل و داروهای مخدر آلوده کردند.   

در کشور ما سیاستمداران ، دولت مردان ، روحانیون ، امامان، استادان ، دکتر ها ، مهندس های « بزرگ » دانسته یا ندانسته برنامه هایی را که بیگانگان  برایمان ریخته اند پیاده می کنند. همه بیاد داریم که امام عالیقدر « سماحة الأمام المجاهد المرجع الدینی الاعلی آیة الله العظمی اللخمینی مد ظله العالی » خلف شیخ فضل الله نوری پس از به کرسی نشاندن حکومت مشروعه، در اوج فرمانفرمایی گفت: « ما برای نان و خربزه انقلاب نکردیم » و نیز به یاد داریم که گفت : « اقتصاد مالِ خَرَه ». اما خیلی پیش از آن که خمینی و دیگر بیگانه پرستان ما را به آوارگی وادارند، « ظل الله، اعلیحضرت محمد رضاشاه پهلوی آریا مهر بزرگ ارتشداران فرمانده » گفت : « هرکس نمی خواهد در مملکت بماند بیاید پاسپورت بگیرد و از اینجا برود ». نه در آن حکومت و نه در این حکومت آنکه به حساب نیامده و نمی آید ملت ایران است. زیرا درصورتی می توانند به غارت ادامه دهند که ملت یعنی صاحبخانه را ندیده بگیرند. در کشور ما اطاعت کور کورانه از در و دیوار بر سر مردم بخت برگشته می ریزد و هرکس در به آن گردن ننهد گردنش را می شکنند و دودمانش را به باد می دهند. بیشتر روزنامه ها ، نویسندگانی که قلم به مزد هستند، کتاب ها ، حزب ها ، دستگاه های دولتی، مدرسه ها و دانشگاه ها همین پیام را الغاء می کنند.

ده دوازده ساله بودم وتازه کتاب خوان شده بودم که بقال سرکوچه به من گفت هرکس کتاب امیرارسلان را تا آخر بخواند آواره می شود، حرف او راکه کلامی دیکته شده از سوی استعمارگران بود نشنیده گرفتم و کتاب را تا آخر خواندم وجزای آن را نیز کشیدم. وقتی دبیرستان می رفتم ، کتاب مادر، نوشته ی ماکسیم گورکی را فراش مدرسه در گنجه ی کلاس ما پیدا کرده و به مدیر مدرسه داده بود. همه ی بچه های کلاس را برای پیدا کردن صاحب آن کتاب بازجویی کردند. در این کار چند معلم هم با مدیر و ناظم مدرسه همکاری می کردند و دست آخر پای پلیس و شخصی پوش های دیگر به مدرسه کشیده شد و یکی از بچه ها را از مدرسه بیرون کردند. آن روزها متوجه شدم که کتاب خواندن خطرناک است. کتاب هایی که می خریدم و یا از دوستانم می گرفتم حتا از پدرو مادرم هم پنهان می کردم. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، دستگیری دکتر مصدق و وزیران او ، بگیر و بند ها و اعدام ها به من که نو جوانی بودم بخوبی نشان داد که شاه، وزیران ، نظامیان ، برخی از سیاست مداران و روزنامه نگاران با مردم دشمن هستند. شمار بزرگی ازصاحبان قدرت یا خود نوکر بیگانگانند و یا ندانسته نوکر نوکر بیگانگانند. هرچه بیشتر در تاریخ و کتاب ها جستجو کردم بیشتر متوجه وابستگی و نیمه مستعمره بودن میهنم شدم. در کتاب های درسی خوانده بودم که « رضا شاه کبیر» منشأ خدمات فراوانی برای میهن ما بوده ، اما وقتی فهمیدم که رضا شاه سواد نداشته و از برکت استعمارگران، در کودکی حتا مکتب و دبستان هم ندیده بوده است به بزرگی و خدمات رضا شاه بدگمان شدم. بسیاری ازآن هایی که مدرسه و دانشگاه دیده اند ، دانش را از خرافه بازنمی شناسند و راه نجات میهن ما را نمی توانند بیابند چه رسد به قزاق بی سوادی که اصلا در این وادی نبوده است. از قرارداد ویلیام نُکس دارسی به این نتیجه رسیدم که انگلیس ها از سال ۱۹۰۱ در ایران منافع مستقیم و هنگفتی از نفت داشته اند.

از آن پس به هرچه در ایران رخ داده به دیده ی شک نگاه می کردم. هرچه می خواندم درباره اش اندیشه و آن را سبک سنگین می کردم . وقتی به اشاره ی معلم تاریخ متوجه شدم که دولت «علیه عثمانی» موجب وحشت عالم عیسویت شده بود، آنگاه دانستم که سرآنتونی شرلی وبرادرش روبرت شرلی و دوازده انگلیسی دیگر که لااقل یکی از آن ها توپ ریز بود چرا به عنوان سفارت به  دربار صفویه آمدند. از همان روز به شیعه بودن خودم و دولت صفویه شک کردم. راستی چرا در همسایگی کمپانی هند شرقی، یک دولت مقتدر شیعه برپا شد تا با کمک توپ های انگلیسی از پیشرفت سپاهیان مسلمان عثمانی به سوی قلب اروپای عیسوی جلوگیری کند؟

 

انگلیس ها که در هندوستان بساط حکومت استعماری پهن کرده بودند با رخنه در دربار صفویان برای ما شیعه تراشیدند، حکومت اسلامی شیعه را با باروت ، توپ وکارشناسان انگلیسی  به جنگ خلیفه ی اسلامی فرستادند و کمر حکومت عثمانی را شکستند، کتاب فقه نوشتند، شاهان صفویه را به سرکتاب بازکردن و جنگیری وادار کردند. سپس اشرف افغان را از شمال هندوستان به غارت شهرهای ایران فرستادند. چون نادر را نمی توانستند مهار کنند به شکل مشکوکی او را کشتند. آغا محمد خان را به جان مردم انداختند و حکومت کریم خان زند را بر چیدند. با دسیسه های فراوان جنگ های ایران و عثمانی و نیز ایران و روس را راه انداختند. افغانستان ، سمرقند و بخارا ، پاکستان ، عراق و نیمی از آذربایجان را از ایران جدا کردند. برای جلوگیری از نفوذ بلشویسم ، لرد کرزن و آیرون ساید با یک قزاق بی سواد سلسله ی مدرن پهلوی را بر جان و مال مردم ایران مسلط ساختند. حزب هایی از چپ و راست با اشاره ی دولت «فخیمه ی انگلیس» ساخته شد و برنامه های دولت مقتدر مرکزی را نیز آنان ریختند. اما در دل همین حکومت مدرن وابسته، مشروعه خواهان و فداییان اسلام را در برابر مشروطه خواهان و طرفداران حکومت قانون تقویت کردند. از هندوستان با وجوهات موقوفات اود ، حوزه های خرافات را با عنوان حوزه های علمیه، در مقر سابق نایب السلطنه ی انگلیس عراق، یعنی عتبات عالیات در نجف و کربلا و دیگر شهرهای عراق، تغذیه نموده و آیات عظام تولید کرده و به

 

 

قبلی

برگشت

بعدی