ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

خبرگان چهارم: سومین رهبر

سید کمال الدین نبوی

در حالی که تردید های بسیاری در مورد برگزاری بموقع انتخابات مجلس خبرگان وجود دارد، آقای مصباح یزدی با تمام قوا در حال آماده کردن خود و همفکرانش برای تصاحب صندلی های این مجلس است. ایشان قصد دارد به بهانه جوانگرائی، بسیاری از اعضای فعلی مجلس خبرگان را که قرابت زیادی با افکار او ندارند از گردونه خارج نماید. اعضائی که در تیر رس آقای مصباح میباشند عمدتا آنهائی هستند که بطور سنتی پشتیبان سیاستها و افکار آقای رفسنجانی بشمار میروند و در تثبیت جمهوری اسلامی از بدو تولد تا کنون نقش بسزائی داشته اند.

بر خلاف بسیاری از پیش بینی ها، اهمیت مجلس خبرگان آینده ربطی به کنترل رهبری و یا تقویت رهبری ندارد. رهبری آقای خامنه ای را مجلس فعلی قبول دارد. مجلس بعدی در صورتی که با ورود همفکران آقای مصباح دچار دگرگونی مهمی نگردد، مشکلی با رهبری آقای خامنه ای نخواهد داشت. بالاخره آنکه، حضور پر رنگ روحانیون جوان طرفدار آقای مصباح در مجلس خبرگان چهارم ضرورتا به عنوان تهدیدی برای آقای خامنه ای نباید تلقی گردد، چه بسا شخص رهبر از پا گرفتن عناصر جوان و پر اشتهای وابسته به گروه آقای مصباح ناخشنود نیز نباشد. در هر حال، و در هر یک از این فرضیه ها، مسئله اصلی بر سر کنترل اعمال رهبری و بازخواست از وی و احتمالا برکناری ایشان نخواهد بود. مهمترین دستور کار خبرگان چهارم تعیین رهبر بعدی نظام اسلامی است. ما بر این عقیده ایم که اهمیت مجلس خبرگان چهارم در اینست که رهبر آینده کشور را معین خواهد نمود. بنابراین با توجه به نقش کلیدی رهبری در نظام کنونی ایران، اهمیت فوق العاده انتخابات خبرگان چهارم  برای جناح های درون حاکمیت آشکار میگردد.

به دنبال برخی نگرانی های جزئی نسبت خستگی مفرط  و دوره ای آقای خامنه ای، آقای مصباح به اطرافیان خویش حالی کرده است که رهبر آینده را مجلس خبرگان چهارم معین خواهد کرد. بدین ترتیب آقای مصباح یزدی در کمین مرگ آقای خامنه ای و در اندیشه کسب مقام رهبری جمهوری اسلامی قرار دارد. ایشان در محاورات خصوصی، و زمانیکه به برشمردن ویژگی های ولایت فقیه می پردازد، چنان سخن میگوید که شنونده را ناخودآگاه بسمت خویش رهنمون میسازد. به عبارت دیگر او خود را لایق ترین فرد برای کسب این مقام بشمار میآورد. او از حمایت برخی از محافل نیز برخوردار است. آقای مصباح در حال چینش نیروهایش میباشد. او ضمن برخورداری از حمایت آقای شیخ محمد یزدی سعی میکند از طریق آقای ابراهیمی (از فعالین روحانیت مبارز تهران، دوست صمیمی آقای جنتی ولی از همفکران مصلحتی آقای مصباح) با آقای جنتی (که رقابت سابقش با آقای مصباح به رفاقت تبدیل شده است) طرح واحدی برای انتخابات مجلس خبرگان پی ریزی نماید. استراتژی آقای مصباح شباهت بسیاری با استراتژی آبادگران خواهد داشت. به این معنا که همان روشی که برای حذف رهبران موتلفه در انتخابات مجلس هفتم بکار برده شد، برای حذف رهبران روحانیت مبارز و جامعه مدرسین نیز بکار برده خواهد شد. بسیاری از اعضای «جوان» روحانیت مبارز و جامعه مدرسین نیز که به مجلس خبرگان راه پیدا خواهند کرد، اگر از یاران آقایان مصباح و جنتی نباشند، «استحاله» خواهند شد. در نتیجه برخلاف برخی پیش گوئی ها، در انتخابات خبرگان، آقای مصباح زیر بیرق جناح راست سنتی به میدان خواهد آمد و افراد مورد نظر خویش را از آن طریق وارد مجلس خبرگان خواهد نمود مگر آنکه  روحانیت مبارز و جامعه مدرسین قم زیر بار آقای مصباح نروند، اما در آنصورت شانس موفقیت نمایندگان این دو تشکل به حداقل خواهد رسید!

بنا بر ارزیابی آقای مصباح، جنگ آینده بر سر رهبری بین سپاه او و لشکر آقای رفسنجانی بوقوع خواهد پیوست. رهبر آینده به سرنوشت این جنگ وابسته است. اگر سپاه آقای مصباح بر لشکر آقای رفسنجانی فائق آید، بدون هیچ تردیدی آقای مصباح یزدی رهبر بعدی جمهوری اسلامی خواهد شد. در صورت شکست سپاه مصباح، مجلس خبرگان آینده از میان اعضای برجسته خویش یکی را به رهبری برخواهد گزید. آقای جنتی حساسیت زیادی نسبت به رهبر شدن آقای شاهرودی دارد و آقای مصباح علاوه بر آن، حساسیت زیادی نیز نسبت به رهبرشدن آقای رفسنجانی دارد.در مورد جناح چپ باید بگوئیم که در صورتی که این جناح از طرف شخصیت های برجسته اش همچون آقایان خاتمی، کروبی، موسوی تبریزی و موسوی خوئینی ها در صحنه انتخابات خبرگان وارد بشود، و بفرض آنکه از تیغ شورای نگهبان جان سالم بدر برد، و به شرط آنکه نامزدها در مدت شمارش آراء «نخوابند»، احتمال موفقیت چشمگیر در این انتخابات را کاملا داراست.  بنابراین شرکت فعال جناح چپ رژیم در این انتخابات امری اجتناب ناپذیر به نظر میرسد، اما پیروزی آنان چون قابل دسترسی است مورد دستبرد قرار خواهد گرفت.در این میان شورای نگهبان مسئولیت حذف چهره های برجسته جناح چپ را برعهده خواهد گرفت تا نقش این جناح را در تعیین سرنوشت نظام جمهوری اسلامی به حداقل تقلیل دهد. این مسئولیت را آقای احمد جنتی با کمک ارزشمند آقایان محمد یزدی، صادق لاریجانی، حسین کعبی و عباسعلی کدخدائی و الهام برعهده گرفته اند. بنابراین علیرغم تلاش گسترده جناح چپ، شورای نگهبان بسیاری از نامزدهای آنان را رد صلاحیت خواهد نمود.

در این میان عدم تحرک مجلس خبرگان فعلی  در خلع ید از شورای نگهبان که به مثابه متحد آقای مصباح عمل میکند بسیار قابل تامل است. مجلس خبرگان میتواند صلاحیت بررسی شرایط نامزدها را خود برعهده بگیرد. در آنصورت طرح آقای مصباح که در کمین مرگ آقای خامنه ای است تا حدود زیادی نقش برآب میشود. در واقع استراتژی آقای مصباح بر سه پایه استوار است. تقلیل نقش جناح چپ در تعیین رهبر بعدی از طریق شورای نگهبان، تسلیم جناح راست از طریق «حذف انتخاباتی» و تضمین بیطرفی رهبر فعلی. در این میان، بقای جناح راست و میانه در اینست که از تحقق وضعیتی که به نفع رقیب سرسخت آنان است جلوگیری کنند. آنها میتوانند در عدم وقوع دو امر موثر باشند.

یکی از ابزاری که میتواند مورد استفاده روحانیون راست و میانه قرار بگیرد اینست که بررسی صلاحیت  نامزدهای خبرگان را به خود خبرگان محول نمایند (مثلا  به کمیسیونی که از میان نمایندگان فعلی خبرگان برگزیده میشوند). دومین راهکار اینست که مانند آقای مصباح فعال باشند و در تمام صحنه ها (و بخصوص نهادها) حضور داشته باشند تا امکان «حذف انتخاباتی» آنان بآسانی فراهم نگردد. کارزار انتخاباتی برای مجلس خبرگان را آقای مصباح ماههاست که شروع کرده است، در حالی که دیگران مواضع خویش را یکی پس از دیگری و بدون هیچ مقاومتی تسلیم رقیب پر اشتهای خویش میکنند! البته عدم تحرک فعلی روحانیونی که در توپ رس آقای مصباح قرار دارند میتواند ناشی از تسلیم پیشاپیش آنان نیز باشد. 

متذکر میشویم که آقای مصباح و دوستانش علاوه بر سرمایه گذاری بر روی حذف هائی که از طرف شورای نگهبان صورت خواهند گرفت در حال مهره چینی در دستگاههای مختلف بالاخص نهادهای موثر در انتخابات از جمله نهادهای نظامی نیز میباشند تا نتایج انتخابات به سمتی که مطلوب آنان است سوق داده شود.

نتیجه آنکه با توجه به رفتار ظاهرا مساعد آقای خامنه ای، با توجه به ترکیب شورای نگهبان، با توجه به عدم تحرک مجلس خبرگان فعلی، با توجه به عدم تحرک روحانیون راست و میانه و بالاخره ، عطف به نفوذ گسترده عناصر حجتیه و مهدویه در برخی از دستگاهها، چنانچه تغییرات عمده ای در متغیرهای فوق الذکر صورت نپذیرند، و بفرض آنکه حادثه غیر مترقبه ای رخ ندهد، میتوان از هماکنون پیش بینی نمود که رهبر بعدی جمهوری اسلامی ایران کسی بجز جناب آقای شیخ محمد تقی مصباح یزدی نخواهد بود.

 

قبلی

برگشت

بعدی