ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

هديه, قربانی کدام بازی شوم شده است

اقدس جوادپور

چندی پيش کيهان جمهوری اسلامی نوشته بود بايد سياست صدور انقلاب اسلامی را از سر بگيريم و ,دستاوردها,ی سياست تهاجمی دوره اخير رژيم را برشمرده و بر پيگيری اين سياست در رابطه با پرونده هسته ای تاکيد ميکرد. اين فقط رجز خوانی محفل کيهان نيست، ظاهرا يک بازوی سياستی است که جمهوری اسلامی با استفاده از بحران عراق در مقابل آمريکا پيش می برد. اما اهرم هايی که امروز رژيم به دست آمريکا ميدهد، وسيله ای است که فردا آمريکا می تواند با آن گوشه ای ديگر از خاورميانه را به خاک و خون بکشد يا مردمی ديگر را از گرسنگی بکشد تا ,مساله رژيم اسلامی, را حل کند. مقامات و عوامل جمهوری اسلامی اين را خوب ميدانند، ولی چه باک، آن ها می خواهند تا تنور داغ است بچسبانند. مگر حمله صدام به ايران برای خمينی نعمت نبود، مگر حمله آمريکا به عراق برای جانشينان خمينی نعمت نبود. برای رژيمی که آينده اش به حکم تاريخ سياه است، از اين ستون به آن ستون فرج است.

اما بهای شعارهای توخالی صدور انقلاب اسلامی دوره اول را مردم ايران پرداختند. همان شعارها از جمله عوامل يا بهانه هايی بود که صدام را به ,عزيز کرده , ی آمريکا تبديل کرد و او را با پشتيبانی زرادخانه ای از سلاح های پيشرفته ی آمريکايی و فرانسوی و سلاح های شيميايی آلمانی ، و دلارها و اعتبارات بانکی شيوخ عرب به جان مردم ايران انداخت. زيرحملاتی که با کمک مستقيم يا غير مستقيم جمهوری اسلامی و به بهانه يا به خاطر مهار جمهوری اسلامی به ايران صورت گرفته و صورت می گيرد، مردم ايران حتی از فلسطينی ها هم بی پناه ترند.

 آلام مردم ما اگر ابزاری برای جنگ قدرت بين جمهوری اسلامی و آمريکا باشد به عنوان حربه و نقض حقوق بشر برشمرده می شود، در غير اين صورت مردم ما مثل هدفی بی پناه در دشتی بی حفاظند که از هر طرف به آن ها شليک می شود. چه از طرف رژيم و چه از طرف حريف خارجی آن و کسی هم ياد آن ها را نمی کند. چنانکه نمونه آن را در زير خواهيم ديد. سناريوی عراق با شرکت همان اکتورهای قبلي، يعنی رژيم اسلامی از يک طرف، و آمريکا و شيوخ عرب و بقيه همدستان از طرف ديگر البته در شکلی جديد از نو باز سازی می شود. فقط کيهانيان نيستند که شعار صدور انقلاب اسلامی سر ميدهند، شعاری که با روی کار آمدن دولت شيعه در عراق برای دولت های سنی عرب مفهمومی غير از آن که در گذشته داشت دارد، و فقط رژيم اسلامی نيست که در رابطه با پرونده هسته ای شاخ و شانه می کشد، دولت های عربی هم بسيج شده اند، 6 شيخ نشين خليج فارس دعوای سه جزيره را علم کرده اند، به نفرت قومی در داخل ايران آشکارا دامن زده می شود و رژيم نيز با بسيج نيروهای سرکوبگر راه آن را تسهيل می کند، در جنگی که بين آمريکا و جمهوری اسلامی در عراق در جريان است، دو طرف هر وسيله ای را به کار گرفته اند.

در عراق آمريکا حتی صداميان را به ميان آورده است.در آغاز جنگ عراق وقتی شورش در عراق بالا گرفت، طارق علی يکی از تحليل گران مسايل خاورميانه گفته بود تنها راه نجات آمريکا در عراق اين است که به سراغ صدام برود و از او کمک بخواهد. اين پيش بينی که زمانی شوخی به نظر می آمد حالا به حقيقت پيوسته است. هفته گذشته خبر آزادی هشت تن از مقامات بالای بعث و ياران دولت صدام منتشر شد. اين بخشی از توافقات آمريکا با سران سنی بود برای جلب همکاری آن ها در انتخابات و ايجاد ائتلافی در برابر ائتلاف شيعه طرفدار جمهوری اسلامی. در ميان آزاد شدگان و در کنار کسانی چون مشاوران درجه يک پسران صدام و وزرای بعثي، نام دو تن بود که آدم را بلافاصله به ياد حملات شيميايی صدام به حلبچه و نيز به شهرهای ايران می انداخت. خانم هدی صالح مهدی عمش که آمريکايی ها به او خانم آنتراکس می گفتند و خانم ريحاب طه که نام او را گذاشته بودند دکتر جرم. آن ها متهم بودند که برای رژيم صدام سلاح های کشتار جمعی ميکروبی و شيميايی توليد می کردند.  بازداشت آن ها از ابتدا هم روند قانونی و متناسب با حقوق بشر را طی نکرده بود، اساسا در عراق از عدالت خبری نخواهد بود. خود صدام نيز چه از مرگ بجهد چه اعدام شود، هرگز به شيوه عادلانه ای محاکمه نخواهد شد. سلاح های کشتار جمعی هم در عراق پيدا نشد. آن ها را بعد از حمله اول به عراق نابود کرده بودند و وجود سلاح کشتار جمعی دروغی بود برای تهاجم. اما جنايات صدام حقيقت داشت. حمله جنايتکارانه به مردم ايران حقيقت داشت. حمايت جنايتکارانه آمريکا و موتلفين آن و شيوخ عرب از صدام حقيقت داشت. تبليغات جنايتکارانه برای دامن زدن به جنگ عرب و ايرانی حقيقت داشت و بالاتر از همه اين ها سياست جنايتکارانه ی رژيم اسلامی در تحريک اين ائتلاف شرم آور برای حمله به ايران حقيقت داشت. و حقيقت داشت که رژيم اسلامی برای بقای خود حاضر است ايران و مردمش را جلوی دهان گرگ بگذارد. اکنون که اين تحريکات و تحرکات از دوطرف بار ديگر به اوج خود رسيده است، جا دارد از قربانيان مظلوم اين جنايات ياد شود، تا يک بار ديگر به ياد بياوريم در جنگ ارتجاعی اين دو نيرو ما گوشت دم توپ هستيم و آن ها که اين جنگ ها را به هر طريق و هر بهانه بر پا می کنند قصد دارند از طريق جنايت عليه ما هدف خود را به پيش ببرند و آن ها که به اين جنگ دامن می زنند شريک جنايت دو طرف هستند. چندی پيش فرانسيس هريسون گزارشگر بی بی سی در تهران، گزارشی از ,زرده, روستايی کردنشين در غرب ايران، در مرز عراق ارسال کرد که دريکی از صفحات داخلی بی بی سی انگليسی آن لاين منتشر شد. هريسون در اين گزارش نوشت در جولای 1988، طی جنگ ايران وعراق، زرده مورد اصابت بمب های شيميايی صدام قرار گرفت. مردم ده به او گفتند آن ها بويی شبيه گياه گنديده احساس کردند. حمله صبح زود صورت گرفته بود و مردم زرده در مسجد ده جمع شدند. نخست صدای هواپيماها را شنيده بودند. مردم به خاطر می آورند که صدای انفجار چندان بلند نبود و مطلقا اين تصور را بوجود نمی آورد که چنين عواقب فاجعه باری از آن به جای بماند.

هر هواپيما 4 بمب رها کرده بود که وزن هريک 250 کيلو گرم بود. دودی به رنگ های زرد، سبز، سرخ و سياه برخاست. يکی از اهالی ده به خانم هريسون گفت درست مثل يک رنگين کمان بود. يکی ديگر گفت درست مثل اين بود که آسمان را با يک پلاستيک رنگی پوشاندند. اول پرنده ها از درخت ها به زمين افتادند و بعد مردم. تنها در محل مسجد در آن صبح 275 نفر بلافاصله جان باختند که بسياری از آنان زن و کودک بودند. بعضی از آن ها که زنده ماندند به خانم هريسون گفتند ايکاش آن ها هم بلافاصله مرده بودند. يکی از آن ها که زنده مانده است، هديه است. دختر 19 ساله ای که برخلاف نامش حالا احساس می کند به بار سنگينی برای خانواده اش تبديل شده است. او بايد هر روز 4 ساعت به گاز اکسيژن وصل شود. درمانی که هزينه آن زياد است. سيلندر اکسيژن بايد هر هفته در شهر که سه ساعت با ده فاصله دارد پر شود.

هديه به خانم هريسون می گويد او دلش می خواست درس بخواند وبه دانشگاه برود، ولی ديگر اين حرف ها برای او معنا ندارد. بيشترين کاری که ميتواند بکند اين است که به مادرش در شکستن گردو برای تامين هزينه خانواده کمک کند. او می گويد: ,من منتظر مرگ هستم, بينايي، دستگاه تنفسی و پوست او آسيب ديده است. او می گويد مطلقا اميدی به آينده ندارد. خانم هريسون می پرسد آيا کسی ميتواند به او کمک کند. هديه در حاليکه گريه می کند سرش را به علامت نفی تکان ميدهد و ميگويد هرکس اين بلا را سرمن آورد، بايد همين بلا بر سرش بيايد تا بفهمد. اين بلا را صدام، رژيم اسلامي، و حاميان صدام و رژيم اسلامی بر سر او آوردند. ولی محاکمه عادلانه آنها؟... و اساسا آيا همه ميدانند اين جنايت محصول يک کار دسته جمعی و يک بازی پيچيده سياسی است و هر کدام از عاملان جنايت لشکری از ياران داشتند که اغلب آن ها هم اکنون دست های آلوده خود را در دستکش سفيد پوشانده و به کار جنايت آميز خود ادامه ميدهند؟ هديه و گلپري، نفر بعدی که خانم هريسون با او صحبت کرده احتمالا از اين حقيقت اطلاع ندارند. آن ها فقط يکی از جنايتکاران يعنی صدام را می شناسند. گلپری به خانم هريسون ميگويد دلم می خواهد صدام را کباب کنم، همانطور که او خواهرم را کباب کرد.

صورت خواهر او گلبانو به شهادت خانم هريسون واقعا مثل آن است که کباب شده باشد. گلبانو يک عکس سياه و سفيد از صورت خودش قبل از بمباران را به خانم هريسون نشان ميدهد و ميگويد نگاه کن صدام علت اصلی اين است که شوهرم من و شش بچه ام را ترک کرد، چون من ديگر زيبا نيستم. گلبانو در آن صبح در مسجد بود. او بعد از فرو افتادن بمب ها با سرعت خودش را به رودخانه رسانيد تا مواد شيميايی را بشويد. اما وقتی با آب رودخانه صورتش را شست واز آن نوشيد متوجه شد آب به شدت داغ است. او بيهوش شد. يکی از بمب ها درست توی آب

 

قبلی

برگشت

بعدی