روزنامه: نگاهی به تغییر طبقات اجتماعی در ایران

روزنامه همدلی در گزارشی تغییر طبقات اجتماعی در ایران را بررسی کرده است. در این گزارش آمده است: کارشناسان اقتصادی معتقدند طبقه فقیر جامعه به دلیل سر خوردن دهک‌های طبقات دیگر به آن، روز به روز ضخیم‌تر شده است و طبقه متوسط که طبقه‌ای پویا و جریان‌ساز است، ریزش پیدا کرده و روز به روز نازک و نازک‌تر می‌شود، حتی برخی از کارشناسان پا را فراتر گذاشته و از محو شدن این طبقه یا گمراهی آن سخن می‌گویند.طبقه متوسط از آن حیث مورد توجه است که این طبقه موتور محرکه توسعه و پیشرفت جامعه به حساب می‌آید و هر تغییری در وضعیت این طبقه تاثیر مستقیمی بر آینده کشور دارد. نازک شدن این طبقه و سر خوردن به طبقه پایین‌تر می‌تواند چرخ موتور توسعه و پیشرفت جامعه را کُند یا متوقف کند.

توزیع درآمد در دهک‌های جامعه به نسبت دهه‌های اخیر تغییر کرده است.یعنی قبلا دو دهک ضعیف، 6 دهک متوسط و دو دهک ثروتمند در جامعه داشتیم، ولی الان این شرایط تغییر کرده و دو دهک فقیر، گسترش یافته و تبدیل به 4دهک شده‌اند و از آن سو 6 دهک متوسط به 4 دهک تقلیل یافته و آن هم در شرایطی که درآمد آنها نصف شده و دو دهک پردرآمد نیز کماکان در جای خود قرار دارند.۸۰ درصد مردم توان مراجعه به بیمارستان خصوصی را ندارند، ۱۵ تا ۱۷درصد مردم با استفاده از بیمه تکمیلی و ۳ تا ۵ درصد مردم با خیال راحت و خرج خودشان به بیمارستان‌های خصوصی مراجعه می‌کنند.بدین ترتیب سه تا پنج درصد شهروندان ایرانی در طبقه‌ی ثروتمند، ۱۵ تا ۱۷درصد در طبقه‌ متوسط بالا و بقیه-80درصد- در طبقه‌ کم درآمد قرار می‌گیرند. حتی اگر این ۱۵درصد را طبقه‌ متوسط فرض کنیم باز در مقایسه با دهه‌های هفتاد و هشتاد طبقه‌ متوسط بسیار کوچک شده است.

طبقه متوسط برخلاف طبقه فقیر جامعه دغدغه معیشت ندارد و از نیازهای ابتدایی خود رهایی پیدا کرده، بنابراین این قشر به دلیل برآورده شدن نیازهای فیزیولوژیک‌شان نیازهای دیگر برایشان دغدغه می‌شود و برای مرتفع کردن آن نیازها خواستار مشارکت در جامعه هستند، به همین دلیل می‌توان این طبقه را طبقه پویا و فعال جامعه دانست که می‌تواند بر سرنوشت جامعه نیز تاثیرگذار باشند.زمانی که طبقه متوسط به جای دغدغه سیاسی، اجتماعی و… دغدغه نان داشته باشد و گرفتار نیازهای روزمره‌اش باشد نمی‌تواند خواسته‌های متعالی‌تری را داشته باشد. بنابراین افت می‌کند و دیگر مجال مانور در حوزه‌های مختلف جامعه را ندارد و کم‌کم کارکرد خود را از دست می‌دهد و درگیر معیشت روزانه‌اش می‌شود و نمی‌تواند جریان‌سازی کند یا حتی به جریانی جهت دهد.

معمولا افراد و خانواده‌هایی که در طبقه متوسط قرار دارند، دارای زندگی نسبتاً مرفه‌‎ای هستند، آنان کار دارند، خانه دارند و چیزهایی برای از دست دادن دارند، بنابراین معمولا راضی به هرج و مرج نیستند و تمایل دارند کشور در شرایط ثبات قرار داشته باشد یا تغییرات اجتماعی یا سیاسی مدنظر برپایه اصلاحات و با آرامش صورت گیرد. اما این قاعده در مورد قشر فقیر صادق نیست. فردی که گرسنه است و چیزی برای از دست دادن ندارد، برای رسیدن به خواسته خود حاضر به انجام هر عملی است. بنابراین اگر طبقه متوسط به طبقه پایین‌تر افت پیدا کند، آسیب‌های فقر نیز در مورد این طبقه می‌تواند خود را نشان دهد و آنان نیز برآورده شدن مطالباتشان را در چارچوب قوانین و هنجارهای جامعه پیگیری نکنند و به اقدامات هجومی و قهری رووی بیاورند. این اعمال می‌تواند جامعه را به سمت خشونت و هرج و مرج سوق دهد.