فائزه رفسنجانی: اسرائیل به دروازۀ ایران رسیده است


فائزه هاشمی فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی، در سخنان مفصلی که در شبکه های اجتماعی انتشار یافت، عملا رژیم را به زیاده گویی و ادعاهای بی اساس در بسیاری از امور متهم ساخت و در مورد اسرائیل نیز به طور غیرمستقیم گفت: در حالی که رژیم همچنان شعار نابودی اسرائیل را سر می دهد، اکنون اسرائیل بدون گزافه گویی و بی سر و صدا، به مرزهای جنوبی ایران نزدیک شده و یک خطر نظامی بزرگ برای حکومتی به وجود آورده که فرماندهانش ادعا کرده بودند که این کشور را با یک بمب نابود می کنند.

به گزارش رادیو پیام اسرائیل، فائزه هاشمی در بخشی از این پیام مفصل خود می نویسد: «مگر رژیم صهیونیستی در حال حاضر در خاورمیانه نیست؟ برای زدن ما، آیا نیاز است که همسایه و در مرز ما باشد؟ »

فائزه نوشت: «اسرائیل شرط امارات را پذیرفته و الحاق سرزمین ها و شهرک سازی را فعلا متوقف کرده است. رژیم صهیونیستی مشتاق عادی سازی روابط خود با کشورهای مسلمان است»

دختر یکی از قدرتمندترین سیاستمداران پیشین رژیم که احتمالا به دستور خامنه ای، به صورت مشکوکی به قتل رسید، در ادامه نوشت: «نگاه ما باید این گونه باشد که هدفمان حفظ منافع ملی و حقوق مردم و منابع ملی باشد».

احتمالا منظور فائزه آن است که وقتی امارات و دیگر امیرنشین ها و کشورهای عرب، برای حفظ منافع ملی خود، با اسرائیل دست دوستی می دهند، چگونه ممکن است که رژیم ایران همچنان از حمله به اسرائیل و نابودی این کشور سخن می گوید و با این ستیزه خویی ها ثروت ملت ایران را برباد می دهد.

اسراییل چگونه به خلیج فارس آمد؟

منصور امان : یک کشور عربی حاشیه خلیج فارس تابوی سیاسی دُنیای عرب یعنی برقراری مُناسبات رسمی دیپلُماتیک با اسراییل را شکسته است و این نباید کسی را شگفت زده کند. در طول سه دهه گذشته محور درگیری در خاورمیانه هرچه بیشتر از بُحران اعراب و اسراییل به سمت بُحران اعراب و ج.ا چرخیده است. امارات مُتحده عربی فقط یک گام ناگُزیر در امتداد این پروسه برداشته و نامزدهای بعدی هم در راهند.

تا پیش از آنکه رژیم ولایت فقیه سودای “قُدرت منطقه ای” شدن را در سر بپرورد و با مُداخله گری و بی ثبات سازی همسایگان ایران کمر به تحقُق آن ببندد، موضوع سیاست در خاورمیانه را همواره درگیری فلسطین – اسراییل دیکته می کرد. حتی پیمان صُلح میان اسراییل و مصر (تنها کشور عربی که دو بار به جنگ با اسراییل پرداخت ) نیز تغییری در مضمون تحولات پدید نیاورد.

رژیم ولایت فقیه با سرمایه گذاری سنگین سیاسی و اقتصادی مُوفق شد آرایش نیروها در خاورمیانه را به سود اسراییل تغییر دهد و آنهم در حالی که تابلوی “آزادی قُدس” را بر سر در خیمه اش آویخته بود و برای “مردم مظلوم فلسطین” گریبان چاک می داد.

در چشم خلقهای عرب این ژست پوشالی مُدتها پیش از آنکه فشار میلیتاریستهای “تمدُن نوین اسلامی”، موجب تغییر در استراتژی امنیت ملی دولتهایشان بشود، رنگ باخته بود. آنها شاهد بوده اند که باند مُسلح لُبنانی (حزب الله) که حاکمان ایران می گویند برای آزادی فلسطین از چنگ یهودیها اجیر کرده اند، زن و مرد عرب را در سوریه سلاخی می کند و سپاه آزادیبخش قُدس شان در بغداد و بصره و نجف جوانان عراقی را به گُلوله می بندد.

تهدیدات و تنش آفرینی پیوسته حاکمان ج.ا که بر بال یک فرقه گرایی شیعی بیرحم و توسعه طلب حرکت می کند، فضای اجتماعی کشورهای عربی را که تا پیش از این مُهمترین مانع برای شکل گیری چنین سناریویی به شُمار می آمد، دُچار تحُول کرد. در کنار همبستگی با مردُم فلسطین، به تدریج نگرانی از دست اندازی مذهبی، آشوب و از میان رفتن بُنیادهای زیست و معیشت جای خود را باز کرد تا سرانجام این جوامع را در برابر انتخاب بگذارد.

عادی سازی مُناسبات امارات مُتحده عربی و اسراییل نتیجه گیری سیاسی از واقعیتی است که امروز و اینجا فاکت تولید می کند و سیاست و جوامع در خاورمیانه زیر تاثیر چگونگی و ترکیب آن قرار دارد. این به همان گونه که به معنای کاهش اهمیت مساله فلسطین در دُنیای عرب است، همزمان از یکپایگی رویکرد امنیتی اعراب و رانده شدن ج.ا به مرکز توجُه آن حکایت می کند.

برای ج.ا این تحوُل یک ضربه استراتژیک به حساب می آید. باز شدن پای اسراییل به خلیج فارس، یافتن پایگاه های سیاسی و قرار گرفتن “نظام” و طرحهای مورد مُناقشه اش زیر بینی تل آویو، آخرین وضعیتی است که مایل بود خود را در آن بیابد. امارات و اسراییل از همکاری نزدیک در پهنه های اقتصاد، توریسم، تکنولوژی پیشرفته، انرژی و امنیتی سُخن می گویند؛ یک توصیف گویا و با جُزییات از همه آنچه که جنگ سالاران ج.ا از این پس باید نگرانش باشند.