جمهوری اسلامی و اروپا؛ شریک در بلاتکلیفی


منصور امان

جمهوری اسلامی و اتحادیه اُروپا هر یک به گونه ویژه خود در بُن بست پولشویی دست و پا می زنند. زیر “خیمه نظام” نزاع داغ باندهای قُدرت، تصمیم در باره کُنوانسیونهای بین المللی پولشویی را بلوکه کرده و در اروپا چرخهای گاری “سازو کار ویژه مالی” زیر سایه هراس از آمریکا همچنان در گل درجا می زند.

همزمان با نزدیک شدن پایان مُهلت گروه ویژه مالی در انتهای این ماه، جنگ نیابتی جناحهای ذی نفع بر سر کُنوانسیون پالرمو که از طریق اُرگانهای رسمی مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت جریان داشت، به یک جنگ رودرو فرا روییده است.

جناح میانه حُکومت که منافع روشنی در محدود شدن دایره توانایی و تحرُک مالی باند ولی فقیه دارد، به تهدید “رفراندوم” مُتوسل شده است. از سوی دیگر، باند رقیب، فشار بر رهبران و پایوران آن را افزایش داده. در این میان یک حتی عُضو مجمع تشخیص مصلحت (مجید انصاری) فاش ساخته که تهدید به قتل شده است.

با سویه های گانگستری کمتر، کشمکش اتحادیه اُروپا با ابزار پولشویی که قصد دارد برای رژیم مُلاها راه اندازی کند نیز کماکان ادامه دارد. ماه هاست که طرفهای اُروپایی مُلاها زمان اجرایی کردن “سازو کار ویژه مالی” را از امروز به فردا موکول می کنند. نشست روز دوشنبه ۲۸ ژانویه/ ۸ بهمن نیز که پیش تر با بوق و شیپور اعلام شده بود به بلاتکلیفی خاتمه می دهد، بدون نتیجه پایان یافت.

با این حال، حتی عملی شدن این تصمیم هم هنوز به معنای پایان ابهامات در باره آن نیست. روشن آن است که ساز و کار یاد شده که در حقیقت یک بُنگاه کارچاق کنی است، قرار است مُبادله نفت رژیم مُلاها با کالای شرکتهای اروپایی را جوش دهد. پیرامون حجم و سقف مُبادلات و دایره کالاهای مُجاز پرسشهای مُشخصی وجود دارد که به نظر می رسد مُبتکران این ابزار، با نگاه به مُجازاتهای آمریکا آگاهانه از پاسُخ دادن به آن طفره رفته و مُحتاطانه در انتظار گرفتن جواب از خود آن در روند عمل هستند.

فاکتور تعیین کننده ای که آینده “ساز و کار ویژه” را رقم خواهد زد، مساله چگونگی مُناسبات فرا آتلانتیک است که با قُدرت گرفتن آقای ترامپ و سیاست “آمریکا نخُست” وی، در شرایط ایده آلی قرار ندارد. اقدام اُروپا به نفع رژیم مُلاها در چارچوب زورآزمایی صورت می گیرد که در نتیجه این سیاست بین آمریکا و اُروپا در گرفته است. “ساز و کار ویژه” در متن این رقابت جهانی قرار دارد و یکی از ابزارهای اروپا برای پیشبُرد آن و پاسُخگویی به چالش “آمریکا نخُست” است. از این رو سرنوشت و چگونگی آن نیز تابع مُناسبات دو قُطب مزبور خواهد بود، روشن ترین شاهد این واقعیت، پروسه طولانی اجرایی شدن و خط زده شدن پی در پی موعدهای به عمل در آمدن تصمیم اُروپا است.

جمهوری اسلامی و اُروپا اگرچه راه های جداگانه ای می روند، اما دستکم در بلاتکلیفی شریک هستند. تفاوت در این است که اُروپا به خوبی می تواند هزینه آن را تحمُل کند، در حالیکه رژیم جمهوری اسلامی به اعماق پرتگاه چشم دوخته و ساعت سیاسی و اجتماعی اش پنج دقیقه به دوازده را نشان می دهد.