ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

 حقوق بشر

دانشجو

 
 

در آن دوران زرقاوى در خيابان هاى شهر مى گشت و مردم را به راه راست هدايت مى كرد. صالح الحامى مى گويد: «براى كسى كه همه هدفش جهاد باشد روزگار سختى در پيش است. جهاد براى احمد حكم اكسيژن را داشت و نمى توانست بدون آن زنده بماند

زرقاوى پس از برقرارى ارتباط با رزمندگان عرب بازگشته از افغانستان، گروهى را تاسيس كرد، گروهى كه از طرف القاعده پشتيبانى مالى مى شد و هدف آن ساقط كردن نظام پادشاهى اردن بود. اما از آنجايى كه دولت اردن به شدت اين دسته از مجاهدان را زير نظر داشت، در كمتر از يك سال آنها را دستگير كرد و زرقاوى به دليل در اختيار داشتن سلاح غيرمجاز به پانزده سال زندان محكوم شد.

پس از آن، آوردگاه جديد زرقاوى سلول كوچك شماره ۶ در زندان «زواقا» بود، زندانى در وسط بيابانى در ۷۰ كيلومترى جنوب امان. در آن زندان بود كه زرقاوى با يكى از معروف ترين رزمندگان عرب در افغانستان و به عبارتى با معلم و استاد گروه هاى افراطى يعنى با «محمدالمقديسى» آشنا شد وهمو بود كه زرقاوى را با اصول و انديشه هاى مذهب «سلفيه» آشنا كرد. ازقرار معلوم طرفداران و حاميان سلفيه تقريباً هر كه را با آنان هم عقيده نباشد كافر و مرتد مى دانند.

روزى در زندان، زرقاوى متوجه شد كه يكى از هم بندى هايش كتاب «جنايت و مكافات» را مطالعه مى كند. در حالى كه به شدت عصبى بود فرياد زد: «چرا كتاب يك كافر را مى خوانى؟». آن مرد كمى بعد نامه اى تهديدآميز دريافت كرد. در آن نامه زرقاوى با دست خطى بسيار بد مثل دست خط بچه ها نوشته بود كه آن مرد ديگر نبايد كتاب «دوسفسكى» (داستايوفسكى) را بخواند!

زرقاوى در زندان خيلى زود تبديل به يك امير شد؛ اميرى كه بر چهل نفر از هم بندان خود فرمان مى راند. البته آن هنگام هم كه مثلاً يك زندانى از اتاق شكنجه با تن مجروح مى آمد، زرقاوى بود كه وى را تر و خشك مى كرد.

همراهان زرقاوى از جنبه هاى پنهان وى نيز حكايت ها دارند. گاه شب ها در رختخواب خود حالت سينه خيز داشت و گاه صداى گريه هايش به گوش مى رسيد. غالب اين كارها از روى دلتنگى براى همسرش كه در همان سال هاى اول جوانى با او ازدواج كرده بود، نبود، بلكه از فرط دلتنگى براى مادرش «ام سائل» بود. در برخى از نامه هايى كه براى مادرش مى نوشت، داستان هايى از عشق مادر را حكايت مى كرد....

نامه هايش را اغلب با عنوان «الغريب» امضا مى كرد. اما به گفته هم بندان زرقاوى، در همان دوران شخصيت وى كاملاً دگرگون گشت و بيش از گذشته به اين نتيجه رسيد كه اسلام نيازمند شخصيت هايى است كه ويژگى هاى رهبرى را داشته باشند. پس از چند سال زندان، زرقاوى به اين عقيده رسيد كه دو دنيا وجود دارد، يكى دنيايى است متعلق به هواداران سلفيه و ديگرى دنيايى متعلق به كفار كه البته مسلمانانى كه با آمريكا و اسرائيل همكارى میكنند هم متعلق باين دنياى دوم هستند. وى علناً عنوان مى كرد كه هيچ كافرى حق زندگى ندارد.

در سال ۱۹۹۹ «ملك حسين» درگذشت و جانشينش «ملك عبدالله» به عنوان نمادى از آشتى و شروعى جديد اعلام عفو عمومى كرد و بدين ترتيب زرقاوى آخرين شب خود را در زندان گذراند.

از آنجايى كه در اردن همواره تحت نظر بود، راهى افغانستان شد. كه در آن زمان تحت تسلط حكومت  طالبان قرار داشت و اين نقطه آغاز صعود و ترقى شگفت انگيز زرقاوى به شمار مى آيد؛ ترقى اى كه تا به امروز از جمله بزرگترين رازها در روند تكامل وى باقى مانده است. براساس يكى از مدارك سرى سازمان امنيت اسپانيا، زرقاوى يك سال پس از آزادى از زندان فرماندهى و مديريت اردوگاهى نظامى در افغانستان را به عهده گرفته و به سرعت شبكه اى را راه اندازى مى كند كه تا اروپا وسعت دارد.

نامه سيف العدل در مورد زرقاوى (روزنامه شرق، شماره هاى ۶۰۵ و ۶۰۶ ) حاوى نكات آگاهى بخش و مهمى است. به گفته سيف العدل از آنجايى كه بن لادن و رهبرى القاعده مترصد آن بوده اند تا رزمندگان عربى را كه پيش از آن با شوروى در افغانستان مى جنگيده اند، براى ادامه جهاد به افغانستان فرا خوانند، ابومصعب زرقاوى نيز براى آنها نام آشنايى بوده است. اين آشنايى به ويژه به خاطر دفاعيات زرقاوى در دادگاه بود، دفاعياتى كه طى آن وى علناً به پادشاه وقت اردن ناسزا گفت. براساس نوشته هاى سيف اين طور برمى آيد كه زرقاوى در بسيارى از مسائل با رهبرى القاعده اختلاف داشته است. او به هيچ وجه حاضر به بيعت با بن لادن نمى شود اما قول همكارى مى دهد. از جمله مهم ترين موارد اختلاف او با بن لادن مسئله عربستان سعودى بوده است. زرقاوى اعلام مى كند تا زمانى كه بن لادن به رژيم سعودى اعلان جنگ ندهد، نمى تواند روى پشتيبانى كامل وى حساب كند و از طرفى از نظر زرقاوى روش هاى جنگ و مبارزه القاعده بيش از اندازه ضعيف و مسالمت آميز بوده است! از نظر رهبرى القاعده جنگ با «صليبيون و يهوديان» (و پيش از همه ايالات متحده آمريكا) ارجحيت داشته اما از نظر زرقاوى پيش از هر چيز مى بايد رژيم هاى عربى و اسرائيل را ساقط كرد.

به هر حال رهبرى القاعده موافقت مى كند تا زرقاوى اردوگاهى به دور از قندهار برپا كند (مسئله دورى اردوگاه از قندهار مورد تاكيد بسيار بوده است.) اين مسئله براى زرقاوى حكم يك پيروزى بزرگ را داشت زيرا توانسته بود بدون بيعت با بن لادن از پشتيبانى هاى مالى وى برخوردار شده و صرفاً در جهت اهداف مشترك يعنى برپايى سلول هاى القاعده در اردن، سوريه، لبنان، فلسطين و عراق با آنان همكارى كند.

در عين حال از قرار معلوم چندين تن از بلندپايگان القاعده به زرقاوى مظنون بوده اند و او را متهم مى كردند كه در آن پنج سال زندان به نوعى اوامر نيروهاى اطلاعاتى اردن را به اجرا درمى آورده است. شايد مهم ترين دليل براى تاكيد آنان به دوربودن اردوگاه زرقاوى از قندهار نيز همين شك و بدگمانى به وى بوده است. به گفته يكى از هموطنان زرقاوى به نام «اياد التوبيسى»، او ديسيپلين و انضباط خاصى را بر آن اردوگاه حاكم كرده و از زيردستان خود انتظار اطاعت بى چون و چرا داشته است و اين درست برخلاف روش و رفتار بن لادن با زيردستانش بود. بر روى پرچمى در اين اردوگاه نام «التوحيد و الجهاد» به چشم مى خورد، همان نامى كه بعدها به سازمان زرقاوى در عراق تعلق گرفت.

به گفته سيف العدل زرقاوى در آن سال ها روز به روز بيشتر تغيير مى كند و رفته رفته به مسائل روز سياسى جهان و همين طور به مسئله روابط عمومى علاقه مند شده و طرح هايى استراتژيك براى آينده مى ريزد و اين همه آن ويژگى هايى است كه به قول سيف چهره يك رهبر را در وجود وى روز به روز بيشتر نمايان مى ساخته است.

در ۵ فوريه ۲۰۰۳ نفس مردم دنيا در سينه حبس شد. در آن روز «كالين پاول» وزير خارجه وقت آمريكا طى سخنانى در سازمان ملل با ارائه عكس هايى از تاسيسات توليد سلاح هاى شيميايى، زرادخانه ها و موشك هاى عراق و پس از شصت دقيقه مقدمه چينى براى اولين بار نامى را به زبان آورد كه پس از آن تيتر يك روزنامه هاى دنيا شد. پاول به عنوان دليلى براى جنگ با عراق اعلام كرد كه شبكه اى تروريستى در عراق شكل گرفته و به صورت مخفى فعاليت دارد و گفت: «اين شبكه توسط اسامه بن لادن و شخصى به نام ابومصعب زرقاوى هدايت مى شود.» پيام روشن بود، بن لادن و صدام با يكديگر همكارى دارند و در اين ميان شخص ديگرى به نام زرقاوى هم حضور دارد.

البته پاول بعدها از اين سخنرانى به عنوان لكه ننگ همه دوران كارى خود ياد كرد و گفت كه در واقع هيچ سند و مدركى در مورد اين همكارى وجود ندارد. اما واقعيت آنجا است كه شخص زرقاوى نزديك به يك سال پيش از سخنرانى پاول يعنى در ۴ آوريل ۲۰۰۲ وارد عراق شده بود.

اما زرقاوى به چه دليل به عراق كه آن زمان هنوز تحت تسلط صدام حسين بود، آمد؟ به عقيده سيف العدل اين تصميم به اين دليل گرفته شد كه تجزيه و تحليل ها نشان مى داد آمريكايى ها به زودى دست به خطا زده و به عراق حمله مى كنند و القاعده هم درصدد بود تا از اين شانس استفاده كند و ضمن جنگ با آمريكا، مقدمات برپايى دولت اسلامى در عراق را فراهم سازد.

 

قبلی

برگشت

بعدی