ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 
 

 

رضا عابدينی: اين سوال شايد به کمی سن تو برگرده و اين که کارهای منو نديدی. من اصولاً آدمی نيستم که با کامپيوتر کار کنم. يعنی کامپيوتر خيلی بعد از اينکه من کار می کردم اومد. من کارهای دستی زيادی مثل طراح های قديم کردم. حدود ۴۰ درصد از کار هايی که الان در آرشيوم دارم کارهايی هستند که با دست ساخته ام. اين حالت باعث شده که من اصولاً بدون کامپيوتر به گرافيک فکر کنم . ممکنه با کامپيوتر اجراشون کنم اما به نظر من طراحی بايد تو ذهن آدم اتفاق بيفته. در عين حال من کامپيوتر رو هم خوب می فهمم. ارتباط من با کامپيوتر يک ارتباط بدوی نيست. در عين حال که سعی می کنم همگام تکنولوژی روز باشم نه آدم ديجيتالی هستم و نه يک آدم بدوی.

احسان شارعی: پس حالا لطفاً توی ۳۰ ثانيه برای اسطرلاب يک لوگو طراحی کنيد. ساعت من کورنومتر هم داره! شروع شد!

رضا عابدينی: چرا اين کار رو بکنم؟

احسان شارعی : همين جوری!

(شروع به کشيدن می کند)

احسان شارعی: فکر کنم نياز به آوانس هم داشته باشيد. عيب نداره. يک دقيقه وقت داريد!

رضا عابدينی: مگه ۳۰ ثانيه تموم شد؟!

احسان شارعی: ۱۵ ثانيه گذشت!

(سريع تر می کشد)

رضا عابدينی: مگه اينجا مسابقه دو گذاشتی؟!

احسان شارعی: آقای عابدينی اينجا من سوال می کنم...!

رضا عابدينی: ... بيا!

احسان شارعی: مرسی. ادامه کار... شما تحولی در تايپوگرافی فونت فارسی ايجاد کرديد. ولی آيا فکر نمی کنيد زياده از حد از فونت فارسی استفاده می کنيد؟

رضا عابدينی: تو چقدر از کارهای منو ديدی؟

احسان شارعی: حداقل ۳۰ درصد.

رضا عابدينی: ۳۰ درصد کافی نيست برای اينکه روی کارهای من اين جوری نظر بدی . فونت فارسی تو کارهای من رُکن اصليه. بايد فکر کنی من چرا اين کار رو می کنم. من تفريح نمی کنم که بگم تا حالا استفاده می کردم و از اين به بعد نمی کنم. مشکل گرافيک ايران به نظر من خط فارسيه و اين مشکل بايد حل بشه. من درسی رو که تو دانشگاه دارم به همين اسمه. اصلاً کسی تو کلاس من حق نداره فونت لاتين کار بکنه. حتی حق نداره بهش فکر کنه! ديکتاتوری نيست. بيرون هر کاری خواست بکنه. تو کلاس من بايد فقط به فونت فارسی فکر کنه. چون تمام مشکل گرافيک ما تا امروز به خاطر نشناختن خط فارسيه و من همه انرژيم رو می ذارم که اين کار رو بکنم. فکر می کنم خيلی کار مهميه. اگه موفق بشم خيلی کار بزرگی کرده ام که مثلاً اگه هزار تا کار مثل فرنگی ها می ساختم اينقدر مهم نبود.

احسان شارعی: خب... يه خورده بحث رو دوستانه کنيم.

رضا عابدينی: مگه دشمنانه اس؟ اصلاً ... چاکريم! خب راجع به چيز های جدی آدم هيجان زده حرف می زنه...

احسان شارعی: تحصيلات شما؟

رضا عابدينی: من در هنرستان هنر های زيبا گرافيک خواندم و سال ۶۴ فارق التحصيل شدم. بعد هم رفتم دانشگاه و بر اساس يک اشتباه، رشته مرمت آثار تاريخی اصفهان قبول شدم. ۲ سال اصفهان بودم. بعد تغيير رشته دادم و اومدم رشته نقاشی دانشگاه هنر و نقاشی خوندم.

احسان شارعی: به جر تحصيلات چه چيزی عامل پيشرفت شما شد؟

رضا عابدينی: تحصيلات خيلی عامل نبود ...

احسان شارعی: هميشه همين جوريه!

رضا عابدينی: آره! دوره ای که هنرستان بودم به مراتب چيز های بيشتری ياد گرفتم. تو هنرستان معلم های خيلی خوبی داشتم. مثلاً مبانی هنر های تجسمی رو وقتی من ۱۴ سالم بود غلامحسين نامی به من درس داد. ميشناسيش؟

احسان شارعی: نه.

رضا عابدينی: الان غلامحسين نامی وقت نداره کار نقاش های درجه يک رو نگاه کنه بگه تو کارت خوبه يا بده! ولی اون موقع به من مبانی درس داده. يعنی تمام وقتمو باهاش گذروندم و چيز ياد گرفتم. طراحی با منوچهر معتبر کار کردم و و و... معلم هايی داشتم که تو سن پايين روی من تاثيرات عميق و خوبی گذشتند. روی من و تمام بچه هايی که با من درس می خوندند. بعدش هم اينکه خودم آدم فضولی بودم . نمی دونم اين جز عوامل محسوب می شه يا نه( با خنده) يادمه بقيه اين طوری نبودند. مثلا کسی نبود که بره کتابخانه هنرستان و فيها خالدونش رو در بياره! کپی بگيره ببره خونه، کتاب بلند کنه! و از اين کار ها... اتفاق هم خيلی نقش داشته. مثل اين که من به خاطر اشتباه در انتخاب رشته رفتم اصفهان . خيلی هم شاکی بودم. ولی دو سال تو اصفهان زندگی کردن باعث شد من بفهمم هنر ايرانی چقدر چيز جالبيه. ميشه بهش فکر کرد. ازش چيزی ياد گرفت. تا قبلش فوق العاده آدم اَنتلکتوئل و مدرنی بودم. سنتی نشدم. ولی توجه به اين موضوع اونجا شروع شد. اگه مثلاً تهران می موندم ممکن بود همچين کِيسی پيش نياد که من روی اين موضوعات دقيق بشم.

احسان شارعی: زمانی می رسه که چيزی برای ياد گرفتن نداشته باشيد؟

رضا عابدينی: ياد گرفتن؟...امکان نداره...

احسان شارعی: چه چيزی رو هنوز ياد نگرفته ايد؟

رضا عابدينی: ... (فکر می کند) مثلاً هنوز ياد نگرفته ام که چه جوری هيجانات خودم رو به يک انرژی متمرکز تبديل کنم. از بچگی همين جوری بوده ام تا حالا. اين صدای موبايل توئه داره می آد؟!

احسان شارعی : نه! ادامه بديد...

رضا عابدينی: ياد نگرفتم که ارزش دقيق کارهايی رو که می سازم برای خودم براورد کنم. معنيش اينه که مثلاً به اندازه ای که کارم اهميت داره نسبت بهش عکس العمل نشون بدم. مثلاً اگه کسی می گه

 

 

قبلی

برگشت

بعدی