ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

  حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

حرف زدند. تو می خواهی مرا بکشی. هر دو از هم پرسيدند. و هر دو جواب دادند نه.

مصطفی طباطبائی نژاد در کتابخانه دانشگاهشان در لوس آنجلس کار داشت که مامور حفاظت از وی کارت خواست و بعد هم او را مجبور کرد که محل را ترک کند. آمد بگويد چرا، دست های بزرگ پليس پشت گردن او را گرفت. کشان کشانش بردند. پليس آمريکا در طول عمر آن کشور ميليون ها بار چينن کرده است، حتی کشتن به خطا. اما اين بار دانشجويان به دفاع از اين دانشجوی ايرانی برخاستند. کار به عذرخواهی رييس پليس و فرماندار کشيد و مطرح شدن موضوع در سطح جهان و در کنگره حتی. چرا که يکی از دانشجويان آمريکائی وقتی که مصی را پليس می کشيد با موبايل خود اين صحنه را ضبط کرد و بعد هم گذاشت در يوتيوب. يوتيوب همان سايتی است که هر کس فيلمی دارد می تواند در آن جا بگذارد. يازده ماه پيش سه تا جوان حدود بيست سال به فکرشان رسيد که چنين سايتی بسازند. امسال اين سايت را يک ميليارد و شصت و پنجاه ميلون دلار فروختند. در حالی که هر روز ۶۵ هزار ويدئو در آن گذاشته می شود و در سال گذشته ده ميلون به اين سايت سر زدند و حالا رسيده است به صد ميليون بازديد کننده در روز.

بنيادگذاران اين سايت، سه همکلاس بودند چاد، استيو و جواد که کار را با سی و هشت دلار شروع کردند. دو سه ماه بعد جواد تنها مسلمان جمع از بقيه جدا شد. استيو و چاد ادامه دادند تا امروز که بدون يوتيوب جهان چيزی کم دارد. بنيادگذاران اين سايت بيش ترين رای را برای انتخاب به عنوان مردان سال ۲۰۰۶ داشتند.

اين دو جوان همه نامزدهای ديگر را کنار زده بودند برای انتخاب به عنوان مرد سال از جمله – لاکشمی ميتال – سلطان فولاد جهان، چاوز، احمدی نژاد، انگلا مرگل، کيم جونگ ايل، شنيزو آبه و پوتين روسای دولت های ونزوئلا، ايران، آلمان، کره شمالی، ژاپن و روسيه ، نومحافظه کاران ساکن کاخ سفيد يعنی بوش، چنی و رامزفيلد ،خانم پلوسی و تيم دموکرات ها که برنده انتخابات مياندوره ای آمريکا شدند، مقتدا صدر جنگاور عراقی،شهروندان عراق، پاپ بنديکت، محمد يونس برنده جايزه نوبل و بانکدار فقيران بنگلادش و فدرر و تايگر وود تنيسور و گلف باز مشهور جهان. گرچه خود بنيانگذاران يوتيوب هم برگزيده نشدند و جايشان به "تو" داده شد اما انتخاب مجله تايمز به اندازه زيادی اشاره به کاربران يوتيوب داشت.

بعد از آن چه

همين بيست و پنج سال پيش روان شناس بزرگ تهرانی، وقتی اسماعيل شاهرودی [آينده] شاعر را با روان پريشانش معالجه می کرد، کتاب نجومی به او داده بود که مقداری آمار و ارقام در آن بود. آينده می خواند و مدام رو به خود می گفت اسماعيل مورچه هم نيستی، دلت يک ذره هم نيست. شاعر از راه دانستن مسافت های آسمانی، کهکشان های کشف شده، راه شيری، منظومه شمسی، فرضيات آفرييش زمين و زمان می رسيد به اندازه خود. اين که اگر چند سال نوری بروی تازه به اولی می رسی، و هر سال نوری يعنی چی، و با چه سرعت در چه زمانش می توان پيمود. آينده می گفت [دکتر با دادن آن کتاب نجوم] ميخواد بگه هيچی ام نيستی، وقت ساعت را تلف نکن. اما دکتر با تجربه بهش گفته بود ميخواستم بهت بگم چقدر آدميزاد بزرگ است که اين ها کشف اوست و تو مغزش اين همه جا دارد... اما ديگر اين مطايبه برای ذهن به هم ريخته شاعر پريشان احوال زيادی بود که سرگردان می گفت خب بعدش چی. نقشه گوگل، پديده غريبی است که در سالی که گذشت ميليون ها انسان را به کار انداخت تا خانه دوست و خانه خود را جست و جو کنند. خانه را مشخص می کنی، در محله ای، بعد از محله به شهر، شهر را در ميان کشور پيدا می کنی. و چون لختی به آن خيره ماندی، باز هم دوربين را بالاتر ببر تا کشور، کشور را در منطقه، آن را در قاره. از قاره به کره زمين برس. حالا اين کره خاکی را در ميان منظومه شمسی بنگر و از آن جا به کهکشان. با فشار انگشت روی موشک، از خانه دوست کنده می شوی و می روی.

کاری که نقشه گوگل می کند. بازی غريبی است با مغز انسان که اينک کارکردش کوچه به کوچه رگ به رگ، برای علم شناخته شده است. علم خوب می دانند که حساب از کدام کوچه گذر می کند و عشق از کدام منطقه مغز می گذرد. وسواس از کجا می آيد و تعصب کجا لانه دارد. عکس هر کدام از اين ها را گرفته اند. عکسش به همان تصوير خانه دوست در کهکشان می ماند.در حالی که در سراسر جهان، اکثر مردم جهان در کار زندگی روزانه خودند. درگير جنگ ها و صلح ها، مردن و به دنيا آمدن، ازدواج کردن و طلاق دادن. پيوستن و از هم گسستن، فراز و فرود. همان عامل که خانه دوست را در نقشه کهکشان می يابد. مغز را موج به موج می شناسد، رگ به رگ می گردد. دی. ان. ا کشته گان بيست و سی سال پيش را بررسی می کند و قاتلان آنان را می شناسد، همان که دارد دکمه ای می سازد که عواطف و احساساتت و سلائق و تمايلات هر کس بر آن ثبت شدنی است، با تحول يکی از بخش ها، يکی از ريز بخش های علوم، تحولی بزرگ ظاهر شده است که انگار ديگر آپوکاليپس. که ترجمه اش کرده اند آخرالزمان.

اما اين همه تازه نيست. نزديک دويست سال است که قطار علم به راه افتاده، نزديک به دويست سال است که لحظه ای متوقف نمی شود. اما تفاوت اين بار در جائی ديگرست. اين بار با انقلابی در وسايل خبر رسان، پيشرفت های علمی، اختراعات و اکتشافات مخصوص آن ها نمی مانند که کاربردشان را می شناسند. بلکه به محض تولد همگانی هستند. تحول در عالم اطلاع رسانی است. که دارد آزادی انسان را از زاويه ای که پيش از اين قابل پيش بينی نبود تامين می کند.

دکتر عبدالکريم سروش فيلسوف ايرانی سال گذشته در يک سخنرانی در لندن از قول يکی از نويسندگان ايرانی نقل کرد که نوشته است با پديدار شدن هر مرحله از زندگی بشر، مرحله پيشين تمام می شود و به کنار گذاشته می شود. دکتر سروش با رد اين نظر گفت اصلا چنين نيست، نظريه ها و يافته های ذهن بشر سال ها می ماند، نظريه های تازه می آيد، باز قديمی ها هم هستند و به زندگی ادامه می دهند و هواداران خود دارند. بنابراين تمدن بشری خطی و پله کانی نيست که از پله ای که گذشتی به پله بعد رفته ای. در يک زمان گاه همه نظريه ها در کارند.بر اساس اين استدلال معتبر، گرچه رسانه های امروز، در سالی که گذشت سرنوشت اطلاعات، و سرنوشت بشر را به هم ريختند، اما از زندگی گذشته هم فاصله نگرفتند. هنوز خبرنگاران حرفه ای بيش از بقيه حرفه ها کشته دادند. گزارش سازمان مدافع حقوق بشر نشان می دهد که روزنامه نگاران هنوز بيش از ديگر حرفه ها در خطرند خطر تعصب ها و خطر فشارهای حکومتی. و در عين حال خطر ناشی از وظيفه حرفه ای که آن ها را به عنوان شاهد مجبور می دارد که در صحنه های خطر حضور داشته باشند. همراه فلسطينی ها فرار کنند از مقابل لوله تانک اسرائيلی و در همين حال چه عجب اگر گلوله ای که گفته می شود با شناخت و تعمد هدف گرفته عکاس و خبرنگاری را سرشکافته و کشته باشد. چه اگر مانند فرانک گاردنر خبرنگار کارشناس بی بی سی با انفجار طالبانی ها، خونين افتاده باشد روی زمين جده و به زبان عربی از عابران هراسان کمک خواسته باشد. گاردنر نيمه فلج اينک روی صندلی چرخدار نشسته و کارش را با شدتی تمام دنبال می کند، اما کاوه گلستان همکار وی نه. امسال بار ديگر در سالگرد روزی که کاوه که داشت فيلمی از منطقه کردستان تهيه می کرد و به شتابی که داشت برای ضبط لحظه های ناب روی مين رفت و درگذشت، شاگردان وی در تهران با گذاشتن جلسه ای يادش را زنده داشتند. و در سالی که گذشت قتل آنا پوليتکوسکايا روزنامه نگار مدافع حقوق بشر جامعه روسيه را تکانی سخت داد.هرگز اين همه آدم در روز روشن درمسکو گرد نيامده بودند تا عليه ولاديمير پوتين تظاهرات کنند. آنا جرم کمی نداشت. در ماجرای چچن کارها کرده بود و آخرين کتابش روسيه پوتين، افشاگری ها داشت درباره قدرت طلبی و مافيای کرملين.

خبرهای بد

جهانی که انسان درش آزاد شد چون با خبر شد، اما چندان جهان سبزی برای همگان نيست. پستچی هميشه خبر خوش نمی آورد.

از جمله تناقص های جهان پيش رو يکی هم اين است که در اين جهان که ديگران جهان قهرمانان نيست، پوپوليست ها هنوز زندگی دارند،

 

 

قبلی

برگشت

بعدی