ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید


مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

پس ا ز یک ماه از دادگاه در حالی که در سلول انفرادی منتظر صدور رای بودم عنوان شد که پرونده شما به بازرسی عودت داده شده است و تداوم بلاتکلیفی . در 21 دی 1385 پس از 190 روز بازداشت که 7 روز آن در محیط رعب و وحشت و 183 روز آن در سلول انفرادی با انواع شکنجه ها ی روحی و روانی گذشت ، پس از آن به اتاق عمومی 121 که اتاقی 5*6 متر  و با جمعیت 19 نفر بود منتقل شدم و اجازه اولین تماس با منزل پس از بیش از 6 ماه بی خبری به بنده داده شد  و خانواده من پس از این مدت طولانی موفق به دریافت خبر سلامتی من شدند. در همان زمان نوعی بیماری ویروسی در 209 شایع شده بود که به علت عدم رسیدگی پزشکی همه به آن مبتلا شده بودیم  و شخصا به صورتی به آن بیماری مبتلا شده بودم که همراه با سرفه از مخاطم خون خارج می شد و به علت بسته بودن محیط و عدم رسیدگی حدود 2 ماه با آن بیماری به سر بردیم.

در هفته مجموعا حدود 2 ساعت هواخوری داشتیم که مکان هواخوری عبارت بود از اتاقی  5*6 متر که تنها فرق آن با سلول سقف مشبک آن بود و هفته ای 10 دقیقه اجازه تماس با منزل داشتیم و روزهای تکراری و بلاتکلیفی تکرار میشد و در آخرین روزهای سال 85 اداره اطلاعات گرگان پدر بنده را احضار نمود و از وی خواسته بود با بنده برای دست کشیدن از عقاید و فعالیتهایم صحبت نماید و آخرین جلسه چند روز پیش از عید  با بازجو ها بر همین محور بود.

اما من نتوانستم و نمی توانم از دفاع بدون تبعیض حقوق انسانها دست بردارم ، زمان عید نوروز را نیز در اتاق کوچک خود با دلی پر امید و ایمان به راه خود با یاد شما هموطنان عزیز بر سر سفره نوروز نشستیم.به هر حال وزارت اطلاعات از تمامی ابزارهای فشار بر بنده " مجموعه و تعدادی از اعضای مجموعه جهت تن دادن به خواسته های آنان استفاده نمودند  و با نا امیدی از این روش  در تاریخ 28 /1/1386 من را از بند  209 وزارت اطلاعات به سالن 6 اندرز گاه 7 زندان اوین و به میان زندانیان عادی جهت استفاده از تاکتیک تضاد عقاید  و بی اعتنا به اصل تفکیک جرایم منتقل نمودند.

در اول اردیبهشت به دادگاه منتقل شدم که به دلیل خودداری نماینده دادستان و وزارت اطلاعات دادگاهم باز هم برگزار نشد و به تعویق افتاد و ساعتها معطلی و خستگی و فشار عصبی آن برای من باقی ماند.

در تاریخ 30/ 2/ 1386 با خبر شدم که وزارت اطلاعات دست به عمل غیر انسانی زده و برای افزایش فشار بر بنده اقدام به یورش مجدد به منزل پدری ام نموده است و ابتدا پدر و خواهر و ساعاتی بعد برادرم را به همراه لوازمی از منزل به اداره اطلاعات برده اند که این عمل غیر انسانی و غیر موجه  پس از پایان تحقیقات و گذشت یکسال از بازداشت هیچ گونه توجیهی جز فقدان سند بر علیه من و تلاش برای افزایش فشار بر من از طریق ایجاد مشکل برای اعضای خانواده ام ندارد.

به هر حال خانواده ام ساعت 22 آن شب پس از تهدید و بازجویی آزاد شدند و در تاریخ اول خرداد 1386 به دادگاه منتقل شدم که باز هم نماینده دادستان و وزارت اطلاعات از حضور در دادگاه خودداری نموده و باز هم دادگاهم به تعویق افتاد و من همچنان بلا تکلیف مانده ام.

در تاریخ 13/3/1386 مجددا خانواده ام را احضار نمودند و این روند همچنان ادامه دارد. تا کنون به دلیل عدم اجازه ملا قات حضوری با خانواده موفق به ملاقات آنها نشده ام و همچنین 11 تن از اعضای مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در طی یکسال گذشته بازجویی و تهدید شده اند و بسیاری اعمال غیر انسانی دیگر که روزی دستان تاریخ افشا خواهد نمود و اینکه  جرم من و همکاران من تنها و تنها دفاع بدون تبعیض و مرزبندی سیاسی از قربانیان نقض حقوق بشر در ایران بوده و اکنون با تمامی فشارها و سختی ها حاضر نیستم لحظه ای از دفاع از حقوق انسانها و مبارزه با ناقضین حقوق بشر دست بردارم ، تمامی این مشکلات را با امید به طلوع خورشید عدالت و عشق به همنوعان خود تحمل خواهم نمود.

زنده باد آزادی  و برابری

کیوان رفیعی فعال حقوق بشری -  زندان اوین

14/3/86

آیا شیطان وجود دارد؟

آیا خدا شیطان را خلق کرد؟!

وحید رشادی

استاد دانشگاه با اینسوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: "بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد

استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد:"البته" اگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند

مرد جوان گفت: "در واقع

آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد."

شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟

تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."در آخر مرد جوان ازاستاد پرسید:"آقا, شیطان وجود دارد؟

استاد زیاد مطمئن نبود. پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم.

ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: " شیطان وجود ندارد

آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد . خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید

. نام آن مرد جوان: آلبرت انیشتن

 

قبلی

برگشت

بعدی