ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید


 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 
 

متهم اقدام علیه امنیت مدنی کیست؟

پروين اردلان

طي حدود سه دهه گذشته پس از انقلاب، چنين به نظر مي آيد که حفاظت از امنيت در جامعه ما از طريق برخورد با احزاب و گروه هاي سياسي زير عنوان "ضد انقلاب" (دهه 60)، برخورد با اهالي فرهنگ زير عنوان "مهاجمان فرهنگي" (دهه 70) و برخورد با جنبش هاي اجتماعي زير عنوان "براندازان نرم" ( دهه 80 ) اشتغال فکري و عملي دستگاه هاي امنيتي ما بوده است..

امنيت قهري

در دهه60، فشار بر نیروها وگروه هاي سياسي خشن و قهري بود. به طوري که تقريبا اکثر احزاب و گروه هاي سياسي مخالف غيرقانوني شناخته شدند و تک صدايي، همهجا گير و پرصدا شد، دعوا بر سر قدرت بود، هر اقدام مخالفي، امپرياليستي و ضديت با انقلاب محسوب شده و فرمان خاموشي نيز صادر مي شد. اين وضعيت تا اواخر اين دهه و پايان جنگ ادامه داشت. مخالفت ها عريان بود و شدت برخورد نيز عريان تر، شوخي در ميان نبود و جان آدميان کم بها.

امنيت فرهنگي

در دهه 70 و با زمزمه هاي تمرکززدایی و آغاز دوران "سازندگي"، فضاي اجتماعي تا حدودي مجالي براي تنفس يافت، فعاليت ها در چارچوب اقدامات فرهنگي و اهداف فرهنگي شکل گرفت، بحث آزادي بيان نه از منظر کسب قدرت سياسي که براي ارتقاي فرهنگي جامعه نيز مجالي براي بيان پيدا كرد. نويسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان عرصه اي براي عمل فرهنگی يافتند. اما در اين ميان برخورد حذفي و شدت عمل خشونت آميز قبلي جايش را به بگير و ببند خشونتآميز داد تا هر عمل منتقدانه ای را کنترل کند. از این رو به رغم آزادی اجتماعی نسبی، فشار بر نويسندگان و روزنامه نگاراني را که حين کار فرهنگي، به آزادي بيان و فعاليت هاي صنفي و تحقق خواست هاي حقوق بشري معتقد بودند و در اين عرصه نقش هاي محوري نيز داشتند افزايش یافت. تئوري اين شدت عمل ها "تهاجم فرهنگي" بود و فعالان فرهنگي اش "مهاجمان فرهنگي" ناميده مي شدند، يعني "مخالفاني که از طريق کار فرهنگي و ارتباط با بيگانه، با اسلام و نظام سرجنگ داشتند". به اين ترتيب تهديد، تخريب شخصيت، احضارهاي تلفني، بازجويي، پرونده سازي علیه نویسندگان و روزنامه نگاران براي ايجاد رعب و وحشت آغاز شد. هدف ها يکسان اما شيوه ها متنوع بود، چهره زدايي، "سناريو" نويسي و اقدام به حرکت هاي غير قابل پيش بيني مرسوم شد. حکایت ماجراهای آن دوران از ورود به جلسات نویسندگان گرفته تا فشار بر روزنامه نگاران، بسیار گفته شده است. من که از شاهدان عيني آن دوران بوده و در مجله آدینه در بخش اجتماعی و انتشار ويژه نامه زنان فعال بودم، سال 1375 براي نخستين بار با ماموران امنيتي آشنا شدم، ابتدا در فرودگاه و در جريان ناپديد شدن يک نويسندهي مسافر و سپس هنگام بازجویی در وزارتخانه و در جريان اتهام به همکاري در خودناپديدي آن مسافر!؟ تصور ميشد که وزارت اطلاعات دو جناح خوب و بد دارد، دو جناح فرهنگي و ضد فرهنگي که يکيشان اهل بحث و مجادله و گفتگو و ديگري سرکوب گر است، و من در وحشتي که برايم ساخته بودند مانده بودم که با کداميک طرفم؟! از يک سو زندگي خصوصي منتقدان عرصه اي بود براي جولان کنجکاوان دوران "ويکتوريايي" و تاخت و تازهاي غير اخلاقي، و از سوي ديگر زندگي اجتماعي شان، بهانه اي بود براي اتهامات سياسي، و جامعه استبداد زده هم، آماده ضعيف کشي!

از يک سو در برابر احساساتم و علايق ام قرار مي گرفتم تا جزئيات روابط عاطفي ام را گناهکارانه بر صفحه کاغذ بريزيم و به جرمي که جرم نمي دانستم اعتراف کنم، از سوي ديگر در قامت يک روزنامه نگار از عاملان تهاجم فرهنگي شناخته مي شدم. از يک سو مهربانانه! و برادرانه! توصيفم مي کردند که فريب خورده ام، نصيحتم مي کردند که فريب نااهلان و جاسوسان را نخورم؛ و مدام برايم راه و چاه "همکاري " نشان مي دادند و اصرار داشتند که به فکر من و جواني ام هستند! و از سوي ديگر تهديد به همدستي ام مي کردند در ماجرايي که از آن بي خبر بودم. از يک سو عليه شخص ناپديد شده سخن مي گفتند و از سوي ديگر سراغ او را از من مي گرفتند!! و در عين حال در خلال زمزمه هاي آشناياني که به موهبت پچ پچ هاي برنامه ريزي شده باخبر مي شوند و انتقال مي دهند، مي شنيدم که هم "جاسوس" و "نفوذي" هستم و هم "مامور". رسانه هاي ملي مان نيز بمانند که يدي طولاني در حقيقت گويي داشتند!...

به راستي کداميک از دو جناح بودند که گاه ما را عامل "سناريو" و بارديگر قرباني "سناريويي" مي خواندند که خود نوشته بودند؟ کداميک بودند که مي خواستند از ما شيزوفرنيک هاي متوهمي بسازند هراسان، نگران و بدبين نه تنها نسبت به يکديگر که حتي به خودمان؟

کداميک فشار از درون و کداميک حمله از بيرون را هدايت مي کردند؟

 کداميک از تصاويري که مي ديدم واقعي بود؟

در آن هزارتوي پيچيده، ارشميدسوار اما به تلخي، "هم پوشاني" تصاوير بر هم را "يافتم"، و البته به اهميت شجاعت فراروي از نقش هاي نوشته شده نيز پي بردم.

آنان مي انديشيدند که بازيگردانان خوبي هستند بي آنکه به واقعي بودن بازيگران و قدرت آنان در تغيير نقشي که برايشان نوشته بودند آگاه باشند. آن زمان روش ها سخت، بازيگران بي تجربه، بي زور و کم پشتوانه؛ و مفهومي به نام افکار عمومي نحيف و پرواهمه اما در حال جان گرفتن بود. هم فشار دروني قوي بود و هم به يمن رسانه هاي ملي مان حمله بيروني مداوم. در اين روند مهاجمان فرهنگي ساخته و عليه شان اتهاماتي زده مي شد، نگرشي حاکم بود که هيچ گونه حرکت هاي صنفي و سازمان يافته نويسندگان و روزنامه نگاران مستقل را تاب نمي آورد، هم مانع از فعاليت صنفي آنان مي شد و هم مانع از برآمدن چهره هاي تاثيرگذار، آن هم از طريق کاربست شيوه هاي آموخته شده در سازمان هاي امنيتي کشورهاي با تجربه در اين عرصه.

فشارها پي در پي وارد مي شد و با بهره گيري از نقاط ضعف و روابط شخصي افراد، ذهن ها را چنان هدف قرار مي داد که تشخيص سره از ناسره دشوار و هراس در دل ها ماندگار مي شد. در پروسه اي پليسي گرفتار مي شدي و در جستجوي انگيزه يابي و رديابي، غافل از اين که بخش بزرگي از ماجرا همين گرفتار شدن در مشغوليت هاي ذهني وهم آلود است براي درجا زدن و ايستا ماندن فعاليت هاي جمعي و صنفي و بي چهره کردن شخصيت ها به طرق گوناگون. حرکت هايي که در دولت اصلاح طلب بعدي به عنوان اقدامات خودسرانه افشا شد(1377).

امینت مدنی

در حاشيه "فشارهاي فرهنگي" اواخر دهه 70، جنبش هايي در حال شکل گيري بودند که با بحث جامعه مدني و به قدرت رسيدن اصلاح طلبان بروز اجتماعي نيز يافته بودند. با روي کار آمدن دولت اصلاح طلب، "فشار مدني" از طريق گسترش نشريات و نهادهاي مدني چون ان جي او ها، گسترش خواست هاي مدني و مطالبات حقوق بشري را سبب ساز شد، فضای مدنی نفس می کشید و هوای تازه تکثرگرایی و گوناگونی استشمام می شد، گروه های زنان تشکیل شدند و حتی توانستند برای نخستین بار روزجهانی زن را علنی و حتی در فضای بیرونی _ گرچه کنترل شده_ گرامی بدارند، فضای پدید آمده، علاوه بر این نقش کنترل کننده اي بر دستگاه امنيتي نيز داشت، مطالبات مدني وضرورت ايجاد "امنيت مدني" حتي براي مخالفان مطرح شد تا دستگاه هاي امنيتي ما اخلاق گرا تر شده و از ورود به حيطه خصوصي و زندگي شخصي و روابط خصوصي افراد منع شوند.

 

قبلی

برگشت

بعدی