ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید


مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

 

بازگشت از بهشت

سفرنامه صلح دوستان به ایران

  حسن داعی                            http://iranianlobby.com   

با اوج گیری تخاصم رژیم با جامعه بین المللی بر سر مسدله اتمی، لابی رژیم در آمریکا اقدام به راه اندازی تشکیلات جدیدی تحت نام "سازمان مبارزه با جنگ و تحریم علیه ایران" یا "کاسمی" نمود. چهارچوب اصلی این لابی جدید را همان شبکه قدیمی یعنی گروه تریتا پارسی در انجمن نایاک تشکیل میدهد. شش نفر از هییئت مدیره کاسمی در زمان تأسیس یعنی در سال 2006، از اعضای مدیریت انجمن نایاک  میباشند. مثلا "آلکس پاتیکو" که یکی از بنیانگذاران اصلی نایاک و صندوقدار این شوراست، ضمنا هماهنگ کننده فعالیت های کاسمی در آمریکاست. این بخش از رهبری "کاسمی" اهداف لابی گری رژیم در کنگره و مطبوعات را پیش میبرند.همانطور که در گزارشات قبلی به تفصیل توضیح داده شده، اصولا ایرانیان مقیم آمریکا وارد اینگونه بازیها بنفع رژیم نمی شوند و بهمین منظور، لابی ملایان سراغ جنبش موجود ضد جنگ در آمریکا که بیشتر در کنترل نیروهای چپ این کشور میباشد رفته است. به همین دلیل نیز، بخشی از رهبری کاسمی از افرادی مثل "رستم پورزال" تشکیل شده که ژست های غلیظ ضد امپریالیستی با حمایت همزمان از احمدی نژآد و رژیم را به نمایش میگذارند. این افراد وظیفه ای جز نقش دلال یا محلل بین حکومت ملایان با بخشی از جریانات چپ آمریکائی نداشته اند.

سازمان "کاسمی" که بیشتر مثل دفتر روابط عمومی وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات رژیم در آمریکا عمل میکند، از سال گذشته بمنظور مقابله با اتهامات "بی اساسی" که به رژیم "صلح طلب" ایران زده شده، اقدام به راه اندازی سفر هایی برای صلح دوستان ضد جنگ از آمریکا و دیگر کشورهای غربی به ایران نموده است. این افراد وظیفه دارند که پس از بازگشت، مشاهدات خود را برای مردم آمریکا بازگو نمایند تا چهره غلطی را که مطبوعات نومحافظه کار و جنگ طلب آمریکائی در افکار عمومی جا انداخته اند اصلاح نمایند.

نگاهی کوتاه به این سفر نامه ها، از یکطرف وقاحت "کاسمی" را نشان میدهد که در خاک آمریکا و در روز روشن اینطور به دروغگوئی و خیانت به مردم ایران مشغول است و از طرف دیگر، عقب ماندگی تئوریک و اخلاقی بخشی از جنبش چپ آمریکا را به نمایش میگذارد که برای آنان مبارزه با سیاست های آمریکا و بخصوص دولت بوش، تفاوتی با حمایت آشکار از فاشیستی ترین حکومت جهان ندارد. این حمایت همانطور که در سطور پائین مشاهده میکنیم، حتی نقض آشکار حقوق بشر در ایران را نیز انکار میکند.این سفرنامه ها که در سایت "کاسمی" و دیگر نشریات اینترنتی گروههای ضد جنگ منتشر میشوند هم شرم آور و هم خنده دار میباشند که از خوانندگان بخاطر مسخرگی این نوشته ها پوزش میخواهم. رستم پورزال رئیس "کاسمی" در آمریکا از گردانندگان اصلی این مسافرت های صلح دوستانه است میگوید:"نیمه شب گذشته است و من بخاطر خوشحالی از اخبار خوشی که شنیده ام خوابم نمی برد. کشور تولد من یعنی ایران، محدودیت سفر برای شهروندان آمریکا یعنی کشور دوم من را لغو کرده است.حتی دولت ایران به هر آژانس مسافرتی که برای یک آمریکائی بلیط صادر کند بیست دلار جایزه میدهد.

این خوشآمد گویی بی سابقه آخرین نمونه از گشایشی است که ایران به سوی آمریکا نموده است. از چندی پیش نیز، مقامات ایران بجای "شیطان بزرگ" از آمریکا بعنوان " استکبار جهانی" یاد میکنند."

طبیعی است که با چنین گشایشی از طرف رژیم ایران و ارتقاء دوستانه آمریکا به "استکبار جهانی" سیل عظیم صلح دوستان روانه ایران میشود. یکی از این گروهها در ماه ژوئیه امسال به ایران رفته بود که شرکت کنندگان در آن، طی مصاحبه های گوناگون، به بیان مشاهدات خود پرداختند. تلویزیون جدید انگلیسی زبان رژیم نیز به پخش گزارشی در باره آنان پرداخت. این سفر درست با موج اعدام های اخیر همزمان گردید که میزان وحشی گری جلادان و تعداد این اعدام ها با عکس العمل وسیع جامعه بین المللی روبرو شد.یکی از این صلح دوستان آمریکائی که در این سفر بوده در دفاع از رژیم خونخوار ایران چنین میگوید: بلی درست است که در ایران مجازات اعدام وجود دارد اما تعداد این اعدام ها از آمریکا بسیار کمتر است. ما در ایران هیچ نشانی از نارضایتی عمیق مردم در برابر رژیم ندیدیم. ما با افراد مختلف از طبقات گوناگون گفتگو کردیم. مردم ایران بخاطر اوضاع اقتصادی غر و غر میکنند ولی اکثرشان تقصیر را بگردن تحریم های آمریکا علیه ایران می اندازند. درست است که برخی ازمردم از محدودیت های مذهبی یا اجتماعی گله دارند اما این نارضایتی عمدتا در میان طبق متوسط است که در ایران اقلیتی بیش نیستند. اکثریت بزرگ مردم ایران که درآمدشان پائین است کسانی هستند که از انقلاب بهره برده اند و برایشان بهتر شده است. بعنوان مثال، بیمه بهداشتی و آموزش در ایران مجانی است که این موضوع در مورد آمریکا صادق نیست. درست است که زنان باید موی خود، دستان و پاهایشان را بپوشانند ولی 60 در صد دانشجویان و سی درصد پزشکان زن هستند. اکثریت زنان خوشان انتخاب کرده اند که بجای مانتو و روسری که سکولار است، چادر سیاه به سر کنند.این نوع وقاحت با لعاب صلح دوستانه طبیعتا بدرد همان سایت "کاسمی" و تلویزیون های برون مرزی رژیم میخورد. در مملکتی که اکثریت زنان آن آزادانه چادر سیاه را انتخاب کرده اند لابد شخصیت محبوب این زنان نیز کسی چون پرزیدنت "احمدی نژاد" نیست. ازاینرو خود پورزال پس از بازگشت از ایران میگوید: "من در سفر اخیر خود به ایران مشاهده کردم که احمدی نژاد در میان زنان ایران با خاستگاههای اجتماعی مختلف، بسیار محبوب است"

طبیعی است که در چنین کشوری که مردمانش در ناز و نعمت به سر میبرند، سپاه پاسداران نیز چیزی شبیه سربازان بی آزار سوئیس میباشد که وظیفه ای بجز نگاهبانی از ناموس مردم نداشته است. بنابراین قراردادن نام این سربازان غیور در لیست گروههای تروریستی، اتهام جدیدی از طرف جرج بوش است. به همین دلیل، یکی دیگر از این صلح دوستان آمریکائی که از ایران بازگشته چنین میگوید:

"در حالیکه مشغول بازدید از بناهای تاریخی یزد بودیم، گروه ما با یک دسته سیصد نفره از سپاه پاسداران که آنان نیز برای بازدید آمده بودند روبرو شدیم. یکی از آنان پرسید که ما از کدام کشور آمده ایم و وقتی گفتیم آمریکا، همگی آنان با خوشحالی و لبخند، دست تکان داده و گفتند: "خوش آمدید دوستان".... ولی در همین حال، دولت جرج بوش پس از شیطان سازی از ایران و دولت ایران، اکنون سراغ شیطان سازی از سربازان این کشور رفته است"

در مورد رفاه و بهداشت عمومی نیز اردشیر عمانی همکار همیشگی "کاسمی" خودش از ایران بازگشته و با چشم خود مقایسه ای بین روستائیان ایران و ساکنان نیویورک کرده است:

«ایران امروز یک حرکت به سوی پیشرفت است... همین موضوع در مورد برق نیز صادق است: خیابانهای تمام شهرها و جاده های اصلی کاملا روشن و چراغانی هستند. هنگام سفر از اصفهان به شیراز از دیدن کارگرانی که با کامیون های آب بی وقفه مشغول شستن گرد وخاک جاده ها و تمیز کردن تابلو ها هستند تا سلامت مسافران تامین شود تعجب کردیم. آه چه تغییری نسبت به 25 سال پیش ایجاد شده است.به یکی از دهات کوچک سمنان رفتیم که هر خانواده یک یخچال داشت و برخی نیز ماشین لباسشوئی و خشک کن داشتند. همه آنان صاحب تلویزیون بودند. فضای زیست برای هر نفر دراین روستا، از آپارتمان های نیویورک بیشتر بود...بیمه بهداشتی صد در صد مجانی، شامل همه کودکان و زنان باردار و نگهداری از سالخوردگان میشود.گروههای پرستاران، پزشکان و پرسنل بهداشت اولیه بطور مرتب از کلینیک های روستاها دیدار میکنند تا از ارائه درست این خدمات به مردم مطمئن شوندمشکل بزرگی که صلح دوستان مزبور با آن روبرو هستند، ترک زودهنگام ایران و خداحافظی با چنین بهشت رویائی است. این تجربه تلخ را یکی دیگر از خانم هایی که خاطرات خود را در سایت کاسمی منتشر کرده بدینگونه بیان میکند:

"هنگام ترک ایران من عاشق فرهنگ عمومی و خصوصی ایران شده بودم و در هواپیما شروع به گریستن کردم. زنی ژاپنی که در کنارم نشسته بود چشمانش را با تعجب به من دوخت و گویا چنین تصور میکرد که من یک مرد ایرانی سکسی بسیار داغ و پر حرارت را پشت سر خود جای گذاشته ام. شاید وی تصور درستی داشت. من به یک دنیای دیگری کشیده شده بودم. برای من ایران از "کازانوا" نیز "داغتر" بود."

بهترین نتیجه گیری از اینگونه سفر ها را یکی دیگر از بازدید کنندگان در سایت کاسمی بدینگونه بیان میکند:

"هنگام صرف شام که مهمان شهردار اصفهان بودیم، بهترین چلوکباب را میل کردیم و شهردار به ما یادآوری نمود که:

 "روابط عمومی با مردم شروع و با آنان خاتمه می یابد".

 

قبلی

برگشت

بعدی