ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

شماره جدید 


مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

واپسگرایی جنایتبارانه به سیاهی و تباهی کشیده می شود، باید مورد کنکاش قرار گیرد و پیش از اینکه مسئولیت آن را به گردن عوامل غیر خود بگذاریم با خود برخورد کنیم و صادقانه به خود نهیب زنیم که کجا می رویم!

واقعیت این است که تفکر اسلامی و همه باورمندان مبلغ آن که در هر ساختار سیاسی /اجتماعی و فرهنگی ، منافع خود جسته و انگل وار از خون جاهل و نادان و خرافه مست ارتزاق کرده است، بگونه مار در آستین بوده اند که ما خود این مارهای سمی و کشنده را پرورانده ایم.

آخوند پدیده ایست (طیف، طبقه، قشر نیست بلکه بدرستی پدیده ای است) که هیچگاه برای ناکارآمدی و به سوراخهایشان راندن اقدامی در خور و بایسته نکرده ایم. پروایشان داده ایم و اینک چنین اشتباه بزرگ خویشتن را تاوان می دهیم. آخوند را در قبرستان و کاخ دیده و برده ایم و در پارلمان و مسجد نشانده ایم.پدیده آخوند در جامعه ما مانند ویروسی که بخواهد در پیکره جامعه ما ریشه بدواند و شبکه خود را بیافریند، همواره و در هر شرایطی توانسته بوده که شبکه خویش را نه تنها حفظ کند بلکه بگونه ای در پیوند با روند دگرگونیها و التهابها و چالشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دخالت دهد و موجودیت خود را بقبولاند.

آخوند خصوصیت انطباق یافتن به هر شرایطی را داشته است و تنها معیارش نه خدا و نه اسلام و نه مردم بلکه صرفا منافع ویروس وار خود بوده است آن هم به هرقیمت و به هر وسیله ای. با چنین پدیده ای بزرگترین اشتباه جامعه آگاه و روشنفکر و جهت دهنده ما بگونه ای کم بها و نادیده انگاشتن و حتی در مقاطعی بهره جستن، برخورد کرده است. دلیل ساده چنین ادعایی شاید این باشد که اگر جامعه ما بدرستی پدیده آخوند را می شناخت و به توانمندیهای قهقرایی و خونبارش پی می برده است و روشن می گردید که هیچ بدیل بالنده و انسانی برای جامعه امروزی بشری ندارد، امکان نداشت بدنبال آخوندکی همچون خمینی خون آشام بیافتد و آن شود که هم اینک انگشت به آنجایمان حیرانیم که چگونه ممکن است در دنیای امروزین، جنایت هایی این چنین دهشتناک در میهنمان رخ دهد و آب از آب هم تکان نخورد! اینکه چگونه است که حتی طیف وسیعی از میانه جامعه که باری از تحصیل و آگاهی و آشنایی با زندگی شایسته انسانی دارند سر از امام زاده و سفره های نذری و دستجات عزاداری در می آورند و زبان روزمره شان واژه های مشمئز کننده آخوندی است.

کمی به رخدادهای امروزی میهنمان بنگریم. لختی بیاندیشیم ببینیم اسلام در وطن مان چه می کند! دست آورد حاکمیت اسلام ناب محمدی در ایران چیست!؟ پس از تقریبا سی سال به کجا رسیده ایم!؟

نمونه های وحشتناکی را هر روز نظاره گریم. اعدام بروی جرثقیل، تیرباران ها، آدم ربایی و قتل در بیغوله ها، بازداشتهای اسلامی که زنان و دخترانمان را به بهانه های واهی به زندان می برند، تجاوز می کنند، به قتل می رسانند و با دروغهای شاخدار ماست مالی می کنند، سنگسار می کنند، دست می برند، پا می برند، از کوه به دره پرت می کنند و در زمینه دیگر از کارتن خواب بگیر تا غارتهای میلیاردی که سر مردم را با انرژی هسته ای و دشمن خارجی و چگونگی پوشش و حجاب و کفن و دفن اسلامی و..............و...........و......... شیره می مالند

این جنایتها بگونه ای شده است که بلحاظ تکرار آن، زشتی خود را در جامعه ما از دست داده است. انسان در ایران اسلامی مسخ شده است. خدا نشانه خشم و انتقام و خرافه و جهالت و نابرابری به آشکاری هر چه تمام تر بیداد می کند.

آخوند، همان پدیده مار در آستین، حاکمیت سیاه و خونبارش را به جامعه بزور مرگ و فقر و جنایتهای هولناک تحمیل کرده است.

حتی مراسم عزاداری نیز شکل گذشته خود را از دست داده است. هر سال مرحله ای به عقب رفته است. بگذریم که از اساس همه عقب افتاده و عقب مانده و جاهلانه بوده است.

با چنین روند شتباناک قهقرایی و واپسگرایانه دو اثر بسیار وحشتناک را در پی خواهیم داشت. نخست اینکه جامعه کنونی، مردمانی پرخاشگر، شدیدا خرافی، بی مسئولیت، ناآگاه روزمرگی اسلام ناب محمدی را گردن نهاده اند و دیگر ارثی که از این روند برای نسلهای آینده وطنمان باقی می ماند که زدودن چنین جنایتها و خرافه هایی کاری سترگ و مسئولانه را می طلبد که اگر، تکرار می کنم اگر چنین خواست و تمایل و برنامه ای عملی و مسئولانه را در آینده حاکمیتی بخواهد پیش بگیرد.

آنچه که روزمرگی جامعه ما در حاکمیت سیاه و خونبار اسلام ناب محمدی است، نتیجه سیاهکاری های پدیده شوم آخوند است که مصداق مار در آستین پروراندن، به جان هست و نیست ما افتاده است و مفاهیم و معانی آیه ها و احادیث و مردم فریبیهای روحانیت اسلام در ایران را به بهای وحشتناکی درک می کنیم و به روشنی می بینیم.

با پشت سر گذاشتن سالهای سیاه تا کنونی و شاهد بودن جنایتها و کوردلی های حکومت اسلامی با همه کشتارها و قتلها و غارتها و دروغها و مردم فریبیها، چگونه می توان هنوز هم دستجات قمه زنی و سینه زنی و تعزیه هشتاد سال پیشتر را شاهد بود و ناباورانه دید که هنوز چاه جمکران از دعا و نذری پر رونق است و امام زاده ها چهل چراغ و گله های عزادار به قمه و زنجیر زدن، یا حسین یا حسین یا زهرا سر می دهند. همان یا حسین و یا زهرایی که دانشجوی میهنمان را از طبقه چهارم به زمین پرتاب می کنند، همان یا حسینی که زن فرهیخته ایرانی را یورش می برند، دشنه آجین می کنند، همان یا زهرا یا حسینی که در بیغوله گاه های اسلامی شکنجه و تجاوز و اعدام می کنند و همان یا حسین یا زهرایی که هیچ سنخیت و ربطی بلحاظ تاریخی و هویت ملی با ایرانیان نداشته و ندارد! عربی هوای خلافت بسرش می زند و توطئه می کند و بدست خلیفه سرکوب می شود. چند و چون ماجرا هم هیچ ربطی به ما ایرانیان نداشته و ندارد! بازار گرمی و سینه زدنها و زاری ها فقط و فقط تنور خرافه و بلاهت داغ نگه داشتن و سواری دادن به مشتی آخوند نیست!

براستی باید خون گریست که اینگونه به انتحار جاهلانه خویش نشسته ایم و بر همه جنایتهایی که با همین یا حسین یا زهرا ها در میهنمان جاری می شود؛ می نگریم و گله وار نوبت خویش را انتظار می کشیم

اسلام در میهن من نماد خشونت، انتقام، نابرابری، در زنجیر و بندگی بودن، حماقت، جهالت و غارت و فقرو خرافه و جنایت است. اسلام بدست اسلامیان باورمند ابله اش،مسئول همه این جنایتهاست.

تا زمانیکه بخود نیاییم

تا زمانیکه بخود باور نداشته باشیم

تا زمانیکه به دروغ و خرافه و نواله ای گردن نهیم

تا زمانیکه به شرافت و ازرشهای انسانی بی باور بمانیم و نان به نرخ روز خوریم گله وار

تا زمانیکه زندگی خفت بار و جاهلانه و ننگین اسلامی تن دهیم

حکومت اسلامی هارتر، سیاه تر، کورتر و لجام گسیخته تر به جان و مال و ناموس و میهن ما بیرحمانه می تازد

دلیل نخست بر سر قدرت ماندن حاکمیت سیاه اسلامی، بی مسئولیتی خود ماست و گردن نهادن به حاکمیت سیاه اسلامی.

برای دگرگونی و زندگی انسانی و بالنده، باید با کلیت حکومت اسلامی بطور همه جانبه، هر کس به اندازه توانش، مبارزه نمود.

با ناکارامدی و بی مسئولیتی بنوعی غیرمستقیم دست در جنایت حاکمیت اسلامی داریم و هر روز دامنه جنایتهای حکومت اسلامی گسترده تر می شود و دامن همه را گرفته و می گیرد. هرگونه سکوت، نادیده انگاری و به من چه گفتن و کاری از من ساخته نیست را بهانه کردن، سهم هرچند ناچیز در جنایتهای حکومت جنایتکار اسلامی داشتن است.

برای رهایی از این شور بختی و نکبت و ننگ باید با حاکمیت اسلامی در همه ابعاد و زمینه ها جنگید.

هیچ کس از برای مسخ گردیدن و مصلوب شدن ما اشکی نمی ریزد و نخواهد ریخت. باید با کلیت حکومت اسلامی جنگید. نه باور به آخوندک فریبکار خندانش و نه بزغاله ی رییس جمهور جمکرانی اش. همه و همه این ویروس ها در سیه روزی ما متحد و متفقند.

 

قبلی

برگشت

بعدی