ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

مردم ایران تا دیر نشده باید راه خود را از جمهوری اسلامی جدا کنند

مهناز خزائی

با دانستن اینکه تنها دوگزینه تحریم و جنگ امروز بر سر راه سردمداران جمهوری اسلامی باقی مانده است پرسش این است که آیا این دو گزینه خواست حکومت بوده که به مردم و کشور تحمیل شده است و اینکه آیا مردم ایران در ایجاد این دو گزینه و یا محدود شدن گزینه های موجود هیچ نقشی نداشته اند؟
گذشته از این واقعیت که جمهوری ولایت فقیه هیچگاه به همراهی اکثریت مردم ایران با منویات جاه طلبانه و بلند پروازانه خویش وقعی ننهاده و از سوی دیگر نیز نماینده برگزیده بسیاری از ایرانیان نیست نباید فراموش کرد که در قاموس حاکمیت حاکمان اسلامی این مردم نیستند - که با شرکت خود در انتخابات - به حکومت مشروعیت ملی می بخشند بلکه این حق برای حاکمیت از "آسمانها" نازل شده و چون قبای بخت واقبال بر سر "ولایت فقیه" افتاده است البته آنها برای حفظ مشروعیت بین المللی خود نیز فکری کرده اند تا حکومتشان از دیدگاه بین المللی کم نیاورد و متهم نشود که در 1500 سال پیش زندگی می کند از این رو اقلیتی از "مردم خودی" را دور و بر این بساط گرد آورده اند تا ثنا گوی حاکمان باشند و گواه ترکیب ناموزونی به نام "مردمسالاری دینی"!
پس نا گفته پیداست که چنین حکومت اقلیتی هرگز حاضر نیست از حق حاکمیت خود تا محقق شدن "افسانه ظهور" دست بردارد و برای تحقق این خیال پردازی گاهی درجه هذیانهایش چنان بالا می رود که انسان قرن بیست و یکمی شگفت زده انگشت به دندان می گزد .
حکومتی که در بدو تشکیل می خواست همه چیز را "اسلامی کند"، نهمین دولتش در اوج اسلام زدگی "میثاق نامه کابینه" را به "چاه جمکران" انداخت تا ایرانیان را وادارد سر در چاه کرده و چاره مشکلات خود و کشورشان را از آن بخواهند.
این حکومت با سالوس پروری و خرافه پردازی با بدآموزیهای قرون وسطایی و با ابزارهای وحشی گری و سرکوب ایران را کرده است انگشت نمای خاص و عام.
درهیچ جای جهان جلسه ای، بحثی، مجمعی را نمی بینید که در آن از ایران نامی به بدی نرود. هر سیاستمداری در جهان نقطه اصلی سیاست خود و یا کارزار انتخاباتی حزبش را به ایران اختصاص داده است و همه جهان در یک چیز هم صدا شده اند که : "
ایران امنیت جهانی را تهدید می کند" .
از سوی دیگر اندیشه های بس خطرناکی نیز امروز در ذهن ایرانیان پدیدار شده، در کوچه و بازارهای تحریم زده ایران اگر پای گفتگوهای مردم بنشینید خواهید دید که با بی پروایی وحشتناکی دل به حمله نظامی خوش کرده اند.
کشوری که حکومتش امنیت جهان را تهدید کند و مردمش در آروزی حملات نظامی خارجیها روز شماری کنند آیا شوربختانه سرانجامی به جز "نابودی"خواهد داشت؟!
تاریخ از این گونه سرنوشتها به خود کم ندیده است چه بسیار اقوام و ملتها که پس از دوره های سرافرازی و شکوه به ناگاه کمر به نابودی خود بسته اند و حتی اثری از خود بر نقشه جغرافیایی جهان باقی نگذاشته اند.
ایرانیان نزدیک به 30 سال است که بهترین و کارآمدترین افراد سرزمین خود را از اثر حوادث و بحرانهای گوناگونی چون جنگ، قتل، نسل کشی ومهاجرتهای اجباری و تبعیدهای خود خواسته از دست داده اند.
نسل سومی که امروز در ایران زندگی می کند نسلی سر در گم و بی هویت است که نگذاشته اند تاریخ درست خود رابشناسد، معنای روشن فرهنگ را به او نیاموخته و ذهن بیمارش را اسیر مالیخولیای " تقیه" و "ریاکاری" و "خرافه" کرده اند.
نسلی که می خواهد در گذشته های باستانی خویش برای خود دستاویز بیابد و آبرویی دست و پا کند اما چنان دچار جزمیت است که ناخواسته در دام افراطی گری گرفتار می افتد و همین خود دلیل دیگری می شود تا همصدا با دیکتاتورهای حاکم با جهان و هر آنچه در آن است سر ناسازگاری و جنگ داشته باشد.

این جاست که می بینیم "مردم" با "سردمداران دستگاه حاکم" همدست و هم داستان شده اند اما هیچ یک نمی دانند و یا نمی خواهند بدانند راهی را که در پیش گرفته اند چه فرجامی در پی خواهد داشت!
امروز ما دراین بزنگاه تاریخی یک راه بیشتر نداریم . هر ایرانی باید راه خویش را از حاکمیت نابخرد اسلامی جدا کرده و رو به مردم ایران ازخود و از تمامی هم میهنانی که در داخل و خارج زندگی می کنند بپرسد :
"آرمان ما ایرانیان از زندگی دراین جهان چیست؟
آیا نمی خواهیم اندکی بیندیشیم و خردمندانه گام برداریم تا آبروی خود و کشور را به آسانی به باد ندهیم ؟
آیا داشتن امنیت، آرامش و سازگاری با جهانیان اینقدر برای ما ایرانیان دور از دسترس شده است که تنها راه چاره را در این دیده ایم که چون تافته ای جدابافته در میان سایر ملتها فریاد بر آوریم و هماورد طلبیم و رجز خوانیم ؟
اینک در این بزنگاه تاریخی چگونه میشود ما ایرانیان را به در پیش گرفتن روشی خرد گرایانه، به میانه روی و تلاش برای داشتن یک زندگانی آرام و آبرومندانه در کنار سایر ملتهای جهان فرا خواند ؟ چگونه می توان جوانان برومند ایران را از چاه نادانی و نا آگاهی بیرون کشید؟"
 

 

قبلی

برگشت

بعدی