ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

 

اسلامی شهروندان درجه 2 و یا 3 محسوب می شوند. در این کشورها تنها بحث بر سر استثمار و بهره کشی نظام سرمایه داری، شکافها و نابرابریهای آن نیست. در اینجا زنان و مردان باید نا برابر باشند. مردسالاری و مرد برتری بعنوان یک اصل اساسی و خدشه ناپذیر مذهبی و فرهنگی جا افتاده و نهادینه است. دولت های سرمایه داری این منطقه در چارچوب نظام سرمایه داری جهانی، وارگان های آن کاملا حل شده و تطبیق یافته اند، ولی با وجود این، آنها حافظ و وارث عقب مانده ترین قوانین حقوقی، اجتماعی، مذهبی و سنتی هستند.

سه نمونه از کشورها در این منطقه را که تصویر روشنی را در مورد تفاوت میزان دستمزدها و مشارکت نیروی کار نشان میدهد ملاحظه کنید.(3)

کشور

مشارکت نیروی کار %

در آمد روزانه برای کار برابر به دلار

مدیریت و کادرها%

کارکنان فنی و حرفه ای %

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

عربستان سعودی

18

78

4.44

20.71

31

69

6

94

اردن

28

77

2.0

6.49

-

-

29

71

بحرین

29

88

7.68

24.91

10

90

19

81

همانطور که ارقام نشان می دهند اختلاف سطح دستمزدها بین دو جنس 3 یا 4 برابر است، در همین راستا در صد پائین زنانی که در خارج از خانه در تولید اجتماعی سهیم هستند نیز مورد سئوال است. در اکثر کشورهای این منطقه زنان حق کارکردن ندارند، این حق طبیعی طبق قوانین و فرهنگ اسلامی از آنان گرفته شده است.

موقعیت زنان در ایران با سایر کشورهای خاورمیانه کمی متفاوت است، ولی به معنی آن نیست که آنها نیز همان مشکلات را به شکل و به گونه ای دیگر ندارند. تفاوت بین زنان ایرانی و زنان کشورهای عربی را باید در تفاوتهای مذهبی ( شیعه و سنی)، فرهنگ های ملی ( ایرانی و عربی)، سیستمها و سیاستهای قدرت های دولتی در گذشته (شاهنشاهی و خلیفه ای یا امیری) جستجو کرد، که موضوع بحث این نوشتار نیست. ولی همین مجموعه تفاوتهای بسیاری را در جامعه زنان ایرانی بوجود آورده است، که مهمترین آن کار زنان در خارج از محیط خانه و شرکت مستقیم در تولید اجتماعی است. مانند سایر کشورهای دیگر، زنان ایرانی هم با تبعیضات جنسی در حوزه اقتصادی روبرو هستند، که صرفا به چارچوب بسته اقتصادی (کار، دستمزد و یا تقسیم کار) محدود نمی شوند. روابط و مناسبات فرهنگی، مذهبی و اقتصادی در یک مجموعه کلی و متاثر از یکدیگر در تمامی زمینه ها بازتاب دارند.

مراجعه به جدول زیر و نگاهی به میزان دستمزدها و یا میزان مشارکت کار در هر سه ستون انعکاسی از شرایط اقتصادی و نا برابرهای اجتماعی است. بویژه که درصد زنان با تحصیلات دانشگاهی در کشور ما رقم بالائی را نشان می دهد. (4)

کشور

مشارکت نیروی کار %

در آمد روزانه برای کار برابر به دلار

مدیریت و کادرها%

کارکنان فنی و حرفه ای %

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

ایران

39

74

3.09

10.86

13

87

33

67

در چند سال اخیر، تشدید بحران اقتصادی، بیکاری، گرانی مایحتاج عمومی و فقر زندگی کارگران و اقشار میانی جامعه را مورد تهدید قرار داده است. در این میان وضعیت زنان، بویژه زنانی که مسئولیت خانواده را بعهده دارند و از هیچگونه کمک دیگری برای تامین مخارج سرسام آور زندگی برخوردار نیستند وخیم تر از همه است. آمار رسمی مرکز آمار ایران ارقامی را در اختیار می گذارد که نشان دهنده وضعیت اسفبار زنان و در ضمن گویای در صد بسیار بالای بیکاری در سطح جامعه می باشد.

مرکز آمار، در سال 1384 نرخ بیکاری زنان را 32% اعلام کرد. در همین زمینه، مشاور استاندار تهران در امور بانوان، خانم فرحناز قند فروش نرخ بیکاری زنان استان تهران در سال 1385 را 22% اعلام کرد. و باز، مرکز آمار در سال 1386 میزان بیکاری جوانان بین 15 تا 24 سال را برای مردان 19.5% و برای زنان 29.3% اعلام کرده است. (5)

همانگونه که ملاحظه کردید، در تمام کشورهای جهان، شکافها و تبعیضات جنسی در زمینه اقتصادی از زبان ارقام کاملا مشخص و گویا هستند. ولی مجموعه دیگری مانند سیستم حکومتی (دیکتاتوری و استبداد) عدم وجود نهادهای مدنی، فرهنگ ها و سنت های قومی، بومی، و مذهبی همه بعنوان اجزاء یک کلیت در تبعیضات جنسی و نابرابری ها تاثیر گذار هستند. بطوری که در کشورهای عقب مانده صنعتی و یا کشورهائی که مذهب تعین کننده بسیاری از قوانین حقوقی و مناسبات اجتماعی است، بی هویتی زنان بعنوان انسان موضوعی فراتر از شکاف و تبعیضات جنسی است

موقعیت اجتماعی و شرایط روحی و روانی

پس از بهمن 1357 و قبضه تمام دستگاه قدرت توسط بورژوازی مذهبی، آپارتاید جنسی و مناسبات مردسالارانه که ریشه ای قدیمی در بین مردم داشت بطور بی سابقه ای افزایش یافته است . دلیل اصلی و عمده این افزایش را در پایه های حقوقی مذهب اسلام که بطور صریح هیچگونه برابری را بین دو جنس به رسمیت نمی شناسد باید جستجو کرد. قوانینی دولتی که بطور رسمی بر سرکوب، بی حقوقی و محرومیت زنان در جامعه صحه می گذارند.بطور خلاصه، در طول نزدیک به سی سال از به قدرت رسیدن دیکتاتوری و استبداد رژیم اسلامی، آنچه که در مورد زندگی مردم، زن و مرد می توان ترسیم کرد افزایش بیکاری، گرانی، فقر، فلاکت، بی خانمانی، اعتیاد، فحشا، و بیماریهای روانی است. از سوی دیگر، فشار، محرومیت، محدودیت و سرکوب های مذهبی و اجتماعی در زمینه های هنری، ورزشی و سرگرمی ها، جوانان و نوجوانان را در آن چنان منگنه ای قرار داده است که باعث افزایش خودکش و بیماریهای روانی در بین این طیف شده است.

 

16azarTahran%20(10).jpg

البته مرکز آمار کشور ارقامی در مورد خودکشی ها و تعداد معتادین اعلام نکرده است و به نظر می اید که اعلام هم نشود. ولی در این بین، گاهی اوقات آماری بطور پراکنده مندرج میشوند که انعکاسی از وخامت اوضاع و شرایط زندگی مردم است . آقای فریدون براتی، رئیس ستاد سازماندهی بیماران روانی مزمن سازمان بهزیستی اعلام کرد که میزان ابتلای زنان به بیماری روانی دو برابر مردان گزارش شده است. او گفت 21% افراد جامعه به بیماری روانی دچار هستند، که در صد بالائی را زنان تشکیل می دهند. وی چنین ادامه داد که 25.9% مبتلایان به بیماری روانی را زنان و 14.9% را مردان تشکیل می دهند ( جبرگذاری کار ایران دوشنبه 10 مهر 1385) (6) افزایش بیماران روانی مشخصه بارزی از فشارهای اجتماعی، عدم وجود رفاه عمومی، خشونت، زندان، شکنجه، اعدام در حضور مردم ، تجاوز، اعتیاد و بسیاری دیگر از نابسامانی های اجتماعی است.

 

قبلی

برگشت

بعدی