ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

 

تلاش ـ مطالعه همان قستمهائی از سخنان ايرانيانی که به عنوان نمايندگان اقوام ايرانی در اين گزارش آمده است، بسيار شگفت آور است و خوانندگان را در باره درستی يا نادرستی اصل سخنان به فکر وامی دارد. به عنوان نمونه آقای دکتر حسين بر که ظاهراً به عنوان يک فرد تحصيل کرده حقوقدان و پرفسور دانشگاه امریکا از سوی ملت بلوچ سخن می گويد ـ همانند برخی ديگر از سخنگويان، از سال 1925 حکومت را در دست فقط يکی از اين ملل ساکن ايران، يعنی فارس ها دانسته که به گفته وی خود نيز اقليتی حداکثر 40 درصدی هستند. يا اين که ايشان هردو قانون اساسی 1906 قانون اساسی مشروطه و 1979 قانون اساسی اسلامی را کنار هم گذاشته، هم ارز کرده و می گويد که هردو حقوق بشر اقليتهای ملی و مذهبی را به صورت سيستماتيک و بصورت غير تصادفی مورد نقض قرار داده اند.

اولاً انحصار حکومت در دست فارس ها چه معنائی دارد و چقدر منطبق با واقعيت است؟

دوم با قرار دادن آغاز نقض سيستماتيک حقوق بشر در زمان تأسيس حکومت مشروطه و نخستين قانون اساسی در ايران و همطراز ساختن آن با حکومت اسلامی و قانون اساسی آن چه هدفی دنبال می شود؟

آيا الگوها و ايده آلهای آنها در حکومتهای ايلی و قبيله ئی قبل از دوران مشروطه قرار دارند؟

همایون ــ باید از ایشان پرسید بلوچستان سراسر قبیله ای از کی چند پله یکی به ملت بودن رسیده که ملت ایران که دو هزار سال پیش در ایرانشهر (دولت ایران) در سرزمینی (شامل گدروسیا، همین بلوچستان) با مرز هائی بر پایه عهدنامه های بین المللی می زیست به آن نرسیده است.

ایران در آن زمان به اندازه ای به مفهوم دولت ملت نزدیک شده بود که گذشته از حکومت مرکزی نیرومند مرز های تعیین شده داشت: در باختر با ستون های کوتاه و در شمال خاوری و باختری با دیوار هائی که اثار آن هنوز هست.

ایران از دو هزار و هفتصد سال پیش سابقه دولت بودن دارد و قباله استان های آن را در بیستون بر سنگ کنده اند.

همچنین باید پرسید که در هزار ساله پیش از 1925 آیا حکومت در ایران به دست ملت بلوچ بود که در آن سال از آن ملت گرفته شد؟

در ایران زیر حکومت سلسله های ترک کدام ملت از "ملیت های ایران فدرال" فرمانروائی داشت؟

 بعد هم در کجای قانون اساسی مشروطیت و همین قانون اساسی جمهوری اسلامی، مگر از تبعیض جنسیتی و مذهبی، از تبعیض قومی یا به گفته ایشان اقلیت های ملی سخن رفته است؟

پیش از قانون اساسی مشروطیت کدام حقوق بشر رعایت می شد و اصلا آیا این اصطلاح به گوش چه کسانی در میان ملت بلوچ و ملت های دیگر کشور چند ملیتی زیر ستم از آن به بعد رسیده بود؟

تلاش ـ خانم زمانی ضمن آن که آذربايجانی ها را در ايران از اساسی ترين حقوق انسانی خود که همانا تدريس و آموزش به زبان مادری خود محروم می داند، به دو ماده از قانون اساسی حکومت اسلامی ـ مواد 15 و 19 ـ استناد کرده و معتقد است که توسط حکومت اسلامی بطور سيستماتيک ملل غير فارس آسيميله شده و در فرهنگ فارسی ادغام اجباری می شوند. اما آنچه که در اصل 15 آمده عبارتست از؛ زبان رسمی و مشترک مردم ايران فارسی است.....ولی استفاده از زبانهای محلی وقومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در کنار فارسی آزاد است! و آنچه که در اصل 19 آشکارا نقض شده است برابری جنسيتی و مذهبی است که در سخنان اين خانم هيچ جايگاهی نيافته است. در زشتی و سبعيت آن چه حکومت اسلامی در نقض حقوق انسانی ايرانيان روا می دارد، ترديدی نيست، اما آيا استنادات غلط و تحليل های نادرست آن هم در باره مواد قانونی که در دسترس همگان و از جمله خود آمريکائی ها هست، اصالت و جدی بودن مبارزه را زير سؤال قرار نمی دهد؟

همایون ــ مشکل ما با ملت سازانی که از دمیدن آتش کینه و تعصب زبانی خسته نمی شوند همین بی توجهی محض به هر واقعیت و پیچاندن همه چیز در چنبر ملاحظات سیاسی است.

در ایدئولوژی جمهوری اسلامی مسئله قومی، وحتا ملت ایران جائی ندارد. تا آنجا که به تبعیض و همسان سازی (اسیمیلاسیون) مربوط می شود همه انرژی رژیم صرف جدا کردن زنان از مردان، بیرون بردن شان از عرصه عمومی، از میان بردن فرهنگی، و تا بتوان، فیزیکی بهائیان، و شیعی کردن پیروان دیگر مذاهب به ویژه سنیان می شود که در بلوچستان به وحشیانه ترین صورت در دست اجراست. آخوند ها در عوالمی که آن خانم به آنان نسبت می دهند نیستند و بار ها گفته اند که ایران هیچ، و اسلام همه چیز است. این دوستان برای جلب حمایت امریکائیان از هیچ چیز رویگردان نیستند.

تلاش ـ اگر می شد با قلب واقعيت ها در حوزه سياست بين المللی پيروز شد، اردوگاه جهانی سوسياليستی بايد برنده دائمی و ابدی می بود. آيا آمريکائی ها دغدغه بی اعتباری بين المللی خود در مبارزه با حکومت اسلامی را ندارند؟

همایون ــ در کنگره امریکا شمار کسانی که با این موضوعات آشنائی دارند به انگشتان دست نمی رسد. ولی درسطح سیاستگزاری می باید امیدوار بود که تجربه هفت ساله گذشته در افغانستان و عراق و جهان عرب و پاکستان امریکائیان را متوجه ساخته باشد که اجرای درست طرح های پردامنه و ریشه ای، از تغییر رژیم گرفته تا ملت سازی تا خاور میانه بزرگ از دست شان ساخته نیست. آنها مانند ویت نام با هزینه های مالی و جانی شگرف، رژیم های دست نشانده برسر کار می آورند و خود عروسک عروسک های شان می شوند (این اصطلاح از دوره جنگ ویت نام به بحث سیاست خارجی امریکا راه یافت.) به یاری کشور ها می روند و آنها را در جنگ داخلی و هرج و مرج و فساد بد تر از پیش می اندازند. تا گلو در گلزار خود ساخته می افتند و ناگهان رها می کنند و می روند.

تلاش ـ بی توجهی آقايان شريف بهروز نماينده حزب دمکرات کردستان و حسين بر سخنگويان کرد و بلوچ ـ فقيرترين استانهای کشور ـ نسبت به گفته های علی الطائی که خود را نماينده حدود 5 مليون عرب در الاهواز و جنوب ايران معرفی می کند و مدعی است که 90 در صد نفت و ثروت در زمينهای آباء و اجدادی آنهاست، چه ابعادی خواهد داشت اگر همه اين سروران در تحقق آرزوهای خود موفق شوند؟

همایون ــ آقای الطائی می تواند از الاهواز سخن بگوید. مگر در همان سنگ نبشته بیستون نام الاهواز نیامده است؟ ایشان همچنین می تواند سهم غیر عرب های خوزستان را در توسعه آن استان در صد ساله گذشته و خون هائی را که همه ایرانیان، از جمله همان پنج میلیون تن، برای دفاع از آن گوشه سرزمین ملی داده اند نادیده بگیرد. ولی آقایانی که از ملت های بلوچ و کرد سخن می گویند با کدام منابع درامد می خواهند سطح زندگی مردم محروم آن استان ها را بالا ببرند و به جهان امروز برسانند؟ در کنگره ملیت های فدرال امروز سخن از همکاری است ولی خودشان هم می دانند که اگر فرصت دست یافتن به هدف های خود را بیابند بسیاری از آنان اول به جان یکدیگر خواهند افتاد.

من وارد جزئیات ناپسند نمی شوم ولی چنانکه در آغاز اشاره کردم جنبش های "پان" عموما بدفرجام هستند. سیاستی که بنای آن بر جدا کردن و تاکید بر تفاوت ها باشد به ویرانی خواهد انجامید. ما در ایران نیاز به همرائی داریم، به توافق بر سر اصول جهانروای اعلامیه حقوق بشر و میثاق های آن، به دمکراسی لیبرال که حکومت اکثریت محدود به اعلامیه جهانی حقوق بشر است. ما تنها با یک سیاست ملی بر پایه حقوق شهروندی خواهیم توانست بر جمهوری اسلامی، و بر واپسماندگی جامعه ایرانی و بینوائی توده های مردم در هر جای کشور چیره شویم. معنای حقوق شهروندی را می باید شناخت و برای آن کوشید. دمکراسی و حقوق بشر، این است معنی حق تعیین سرنوشت در ایران آزاد یگانه.

حزب مشروطه ايران

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی