ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

در کنار سيستم فئودالی به عنوان سيستم مسلط مناسبات برده داری هم رايج بود. طبقه زميندارخود شامل سه قشر خاندان سلطنی, ملاکان بزرگ محلی و موبدان بود. بين اقشار روابط کاستی حکمفرما بوده و ترقی از يک کاست به کاست ديگر غير ممکن و به دستور دستگاه روحانيت که خود به عنوان زميندار بزرگ با دستگاه حکومتی درهم تنيده شده و دين و دولت به هم متصل بودند عملی غير قانونی محسوب ميشد . در نامه تنسر آمده است: " عامه ـ برزگران ـ مستغل (مستغلات) و املاک بزرگزادگان نخرند برای اين که درجه و مرتبت هر يک معين ماند ". به روايت تاريخ طبری دوازده هزار آتشکده وجود داشت که هرکدامشان مالک هزاران هکتار زمين بودند. زمين و آب تا وجب آخرش در تمام کشور در تملک سه قشر مرفه و دهقانان بود .اکثريت مردم به صورت رعيت و يا برده در خدمت و يا بهتر بگويم در تملک آنان بودند. استثمار شديد فئودالی و پرداخت انواع خراجها و مالياتهای دولتی و مذهبی( گفته می شود که 125 نوع ماليات وجود داشت و پرداخت خمس يعنی يک پنجم درآمد کشاورزی به آتشکده ها در آن زمان مرسوم بود), تامين هزينه جنگهای پياپی داخلی و قشون کشی های خارجی, سربازگيريهای مداوم از بين مردان ,وضعيت فلاکتبار زندگی اکثريت مردم و در مجموع نارضايی عمومی از دين و دولت و آرزوی تغيير وضعيت موجود زمينه ساز پيدايش جنبش مزدکيسم شدند. مزدک با طرح اصلاحات بنيادين در دين توانست بخش وسيعی از مغان رده پايين که زندگی چندان خوبی نداشته و از فساد موبدان زميندار و چسبندگی دين و دولت به همديگر ناراضی بودند را جذب کرده و با طرح "حق همگان" در برخورداری از آب و زمين و زن توانست بخشهای وسيعی از ستمديدگان و محرومان جامعه را بسوی خود جلب نمايد. مساوات طلبی مزدک را می توان در لابلای اشعار فردوسی به وضوح ديد:

اگر دادگر باشی ای شهريار / به انبار گندم نيايد بکار

شکم گرسنه چند مردم بمرد / که انبار را سود جانش نبرد

همی گفت هرکو توانگر بود / تهی دست با او برابر بود

نبايد که باشد کسی بر فزود / توانگر بود تار و درويش پود

جنبش مزدکيان با توطئه و به شيوه ای بربرمنشانه به دستور خسرو انوشيروان سرکوب شد, هزاران نفر را کشتند, و به روال شيوه ی کهنه چند هزارساله ی تهمت و شکنجه و اقرار گيری که هنوز هم رايج است و تبليغات وسيع سعی در لکه دار کردن آن نمودند. مزدکيان را که مخالف داشتن حرمسراها و چند زنی بودند متهم به اشتراکی بودن زنان کردند و... آنچه که ما تاکنون به عنوان تاريخ از جنبش مزدکيان شنيديم و خوانديم همان روايتی است که به سفارش سرکوبگران و فئودالها, صاحبان حرمسراها نوشته شده , روايتی که در آن قيام مردم رنج ديده سرزمين ما ن برای عدالتخواهی را بلوا و تاراجگری و کفر(زنديک) ناميده ميشود و سرکوبگر مستبدی را که دستش به خون هزاران هزار نفر از نياکان حق طلب ما آلوده بود, سرکوبگری که دستور داد پوست مخالفان را زنده زنده کنده و پر کاه کرده و به دروازه های تيسفون بياويزند را به لقب دادگر و عادل مفتخر می کند.

اما داستان آريايی بودنمان اوج بی مهری ما نسبت به اجدادمان را نشان می دهد. به راحتی اين را پذيرفتيم که اقوام آريايی که براساس تمام روايتها اقوامی کوچ نشين بوده و بيشتر از طريق دامداری و شبانی امرار معاش ميکردند و به دلايلی چون سرد شدن هوا, تراکم جمعيت و چراگاههای بهتر حدود هزار سال قبل از ميلاد مسيح بسوی سرزمين مان سرازير شده بودند بوميان (يعنی همان اجداد واقعی ما) سرزمين مان ايران را يا در جنگ از بين بردند و با آنها را در خود حل کردند. البته هيچ نشان, مدرک, نوشته يا سنگ نبشته ای که حاکی از جنگ هايی که در آن ايرانيان بومی شکست خورده و نابود شدند تاکنون بدست نيامده و ارائه نشده و تمام اين فرضيات بر حدسيات استوار است . شايد بتوان در مورد کوچ آريايی ها به اروپا اين نظريه را به راحتی پذيرفت. زيرا اروپا بويژه بخش غربی و شمالی آن به دليل سرما و ديگر عوامل طبيعی تقريبا خالی از سکنه و يا بسيار کم جمعيت بود. اما ايران برخلاف اروپا از حدود سه هزار سال قبل از ورود اقوام آريايی سابقه تمدن و شهرنشينی داشت. آثار مسى و مفرغى از جمله تبر، چكش، كلنگ يك سر، كلنگ دو سر، تيغ خنجر، سوزن، سنجاق، اسكنه و قلم کشف شده در تپه های سيلک کاشان حکايت گر وجود تمدنی که قدمت آن به هفت هزار سال می رسد و يکی از نخستين تمدنها محسوب می گردد می باشند.

در يکی از بزرگترين کشفيات باستان شناسی جهان در حفاری های حوزه رود هليل رود در جيرفت در سال 1381 خورشيدی صحبت از تمدنی می شود که در حدود 3000 تا 4500 سال قبل از ميلاد مسيح يعنی 5000 تا 6500 سال پيش(به عبارتی قبل از تمدن سومر در ميان رودان) زندگی شهری داشته و صاحب خطی بودند که قدمتش چندين قرن از خط ميخی بيشتر است. محقق فرانسوی ژان پرو می گويد: منطقه‌ای که پيشتر تصور ما بر اين بود که کسی جز چادرنشينان و گله‌های دام آنها در آن سکونت نداشت، به واقع قلب تمدنی بوده ا ست که به شکل شگفت انگيزی پيشرفته بود. از اين پس جيرفت را بايد مبدا تاريخ دانست و ساير تمدن‌ها را بايد با استناد به آن و به صورت قبل و يا بعد از تمدن جيرفت سنجيد. به عقيده خانم هالی پيتمن از دانشگاه پنسيلوانيا اين تمدن يک مرکز تجاری بزرگ هم بود که از اقصا نقاط دنيا برای تجارت به آنجا می آمدند. وی می گويد: مُهرهای يافت شده با نقوش مختلف در منطقه متعلق به تجاری بوده که از نقاط ديگر برای خريد کالا به "جيرفت" ميامدند و از اين مُهر ها برای مُهر و موم کالا ها استفاده ميکردند. تعداد زياد مهرها و تنوع طرحها نشان ميدهد که خريداران زيادی ازنقاط مختلف خارج از منطقه به اين شهر ميامده اند

يکی از با اهميت ترين کشف های انسان که به تحول آتی جوامع بشری و پايه ريزی تمدن های بزرگ کمک کرد يعنی کشف فلز و ذوب آن در نيمه اول هزاره پنجم قبل از ميلاد مسيح(يعنی بيش از 6500 سال پيش) حدود 3000 تا سه هزار وپانصد سال قبل از کوچ اقوام آريايی به ايران بطور همزمان در آناتولی و تپه قبرستان قزوين و حدود سه قرن بعد در کرمان صورت گرفت. در حفاری های انجام شده تپه " قبرستان " در هشت كيلومترى شمال روستاى سگزآباد در دشت قزوين کارگاه های ذوب مس با دو کوره ذوب ، چند كارگاه سفالگرى و فلزكارى, و ساختمان بزرگی با 9 اتاق و... نشان از وجود تمدنی بزرگ و شهرنشين در 6500 سال پيش را می دهد.

در حفاری های انجام شده در غرب ايران ابزار و آلات تهيه آبجو که عمرشان به شش هزار سال می رسد کشف شده و به عقيده کار شناسان مردمان بومی آن خطه اولين قومی بودند که با طرز ساختن آبجو آشنايی داشتند. همچنين می توان از تمدن ايلام در غرب و جنوب ايران در 3500 سال پيش و آثار بدست آمده در تپه حصار دامغان، چشمه على در شهر رى ، مرتضى گرد در جاده رى به عباس آباد در 9 كيلومترى تهران، قره تپه در شهريار که همگی نشانه هايی از زندگی غيرشبانی دارند نام برد آثار فرهنگی فراوانی از شمال ايران بدست آمده که حکايت از وجود شهرنشينی و تمدن در 3000 سال قبل از ميلاد مسيح در منطقه را دارند. از جمله می توان از آثار بدست آمده در " شاه تپه " " تورنگ تپه " " ياريم تپه " " دره گز" در منطقه گرگان و جام سيمين، مربوط به هزاره‌ی دوم پيش از ميلاد در کلاردشت نام برد در سال 1351 خورشيدی در کاوشهای رودبار گيلان گردنبند زرينی يافته شده که مربوط به هفت هزار سال پيش (حدود چهار هزار سال قبل از کوچ اقوام آريايی به ايران) است. در اين گردنبند سه نقش برجسته گردونه خورشيد از طلا با فاصله منظم و دقيق که در آن بکار رفته استطرحی از گردنبند يافت شده در رودبار گيلان متعلق به 7000 سال پيشدر سال های 1340 و 1341 در حفاری های انجام شده توسط دانشگاه تهران و اداره باستان شناسی در تپه مارليک نزديک رودبار در گيلان آ ثار گرانبهايی بدست آمد که نشانگر پيشرفت آماردها (ساکنان بومی گيلان و مازندران) در رشته های گوناگون صنعتی و برخورداری از جامعه شهر نشين در هزاره ی دوم پيش از ميلاد مسيح می باشد. در معابد کشف شده در مارليک اشيايی مانند ظروف نقره ای با لوله بلند طلا و نقش های افسانه اي، يک تبر مفرغی دوسر و انبوهی سرپيکان مفرغی پيدا شد. پارچه های

قبلی

برگشت

بعدی