ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

البته باز ما كار خواهرانمان را پيگيري مي‌كرديم، ولي بقيه‌ي بچه‌ها كسي را نداشتند كه پيگيري كنند.» خانم «ل.الف» ادامه مي‌دهد: «همان‌طوري‌ كه گفتم اثاثيه‌ي اين دو خواهر را به خيابان ريختند تا اين‌كه خانم عطايي از اورژانس اجتماعي آمده و آن‌ها را برده بود. حتي خانم عطايي هم كه متوجه اذيت و آزار به دختران شده ‌بودند با آقاي سيدي‌فرد، سرپرست بهزیستی زنجان، صحبت كرده بودند كه چرا اين‌ها را به خانه‌ي سلامت فرستاده‌اند. خانم عطايي به آقاي سيدي‌فرد گفته‌ بودند كه اين‌ها دختران خوب و سالمي هستند.

حدود دو ماه هم در آن‌جا مانده بودند كه من و مادرم رفتيم و آن‌ها را با خودمان برديم. من خودم هم براي آقاي سيدي‌فرد نامه بردم، ولي ايشان به جاي رسيدگي به من گفتند: ما خودمان دستور داده‌ايم كه اين‌ها را تنبيه كنند! من به پاي ايشان افتادم و كفش او را بوسيدم و التماس كردم كه اين بچه‌ها را نجات دهيد، اين بچه‌ها را دارند مي‌كشند». وي ادامه مي‌دهد: «سابقاً كسي نمي‌دانست كه اين‌ها بچه‌هاي بهزيستي هستند، ولي از وقتي كه اين‌‌ها آمده‌اند، خانم [...] به مدرسه مي‌رفت و به همشاگردي‌هاي بچه‌ها مي‌گفت: اين‌ها بچه‌هاي خانه‌‌ي سلامت‌اند! اين‌ها آدم‌هاي درست و حسابي نيستند كه شما با اين‌ها دوست هستيد»! /ا

ا «ل.الف» با اشاره به وضعيت برخي از دختران ديگر مي‌گويد: «مثلاً دختري هست به‌نام «ش» و دختر ديگري به اسم «م» و دختر ديگري به‌نام «الف» كه اجازه‌ي مدرسه رفتن را به آن‌ها نمي‌دهند.» وي مي‌افزايد: «ظ.الف» خواهر كوچك ما بهترين دانش‌آموز مدرسه‌ي حجاب شهرك كارمندان بود كه به خاطر اعتراض به اين‌كه چرا خواهر مرا به مركز سلامت(محل نگهداري زنان و دختران فراري) فرستاده‌ايد مانع رفتن او به مدرسه شده‌بودند»! وي در خصوص برخورد نامطلوب با افراد در اين مركز مي‌گويد: «اين‌ها با بي‌اعتنايي و بي‌احترامي با من و مادرم كه يك زن 50 ساله است، برخورد مي‌كردند. مادرم پاي آقاي [...] افتاده بود، ولي او را بيرون كرده و اجازه نداده ‌بودند كه دخترانش را ببيند، به او گفته بودند: چون ازدواج كرده‌اي نمي‌تواني دخترانت را ببيني! در حالي كه قبلاً هم مي‌گفتند: چون ازدواج نكرده‌‌اي حق نداري بچه‌هايت را ببيني!» /ا

خانم «ش. الف»مي‌گويد: «پولي‌هايي را كه ‌بستگان ما به ما مي‌دادند از ما مي‌گرفتند، طلاهايي را كه براي ما مي‌خريدند از ما مي‌گرفتند.» /ا

خانم «ل.الف» مي‌گويد: «خلاصه، خواهران مرا با اين وضع بدون اين‌كه كوچك‌ترين كمكي بكنند بيرون كردند. خواهرم هميشه مي‌گفت: آه‌ من اين‌ها را خواهد گرفت.» /ا

وي مي‌افزايد: «الآن هم در آن‌جا دختري به نام «ش» هست كه دختر بسيار خوبي بود. اين دختر تكواندوكار و ورزشكار بود، ولي متأسفانه به علت بدرفتاري مسؤولان با وي معتاد شده و هرچند روز يك‌بار با تيغ خودزني و خودكشي مي‌كند.» وي ادامه مي‌دهد: «تمام اين‌ها را من به آقاي سيدي‌فرد گفتم، ولي متأسفانه او مرا تهديد كرد

«ظ.الف» مي‌گويد: «براي تنبيه و آن هم بي‌جا بر روي دست ما داغ مي‌گذاشتند، بچه‌ها را با روسري خفه مي‌كردند و ...» /ا

خانم «ل.الف» مي‌گويد: « خواهرم «ظ» هميشه شاگرد ممتاز بود و در مدرسه‌ي غيرانتفاعي درس مي‌خواند، ولي كاري كردند كه اخيرا تجديد آورده است.

الآن دو خواهرم در تهران نزد من زندگي مي‌كنند و من كه در تهران هستم و مجرد مي‌باشم با دو خواهرم زندگي مي‌كنيم و من ماهيانه 350 هزار تومان اجاره‌ خانه مي‌دهم. من از آقاي دكتر فقيه وقت گرفتم و تقاضاي كمك كردم. ايشان هم در 22 اسفند 86 دستور دادند، ولي هيچ كمكي به من نشد.» وي مي‌گويد:

 «من به خاطر اين ظلم‌هايي كه شده ‌بود و دست ما هم به جايي نمي‌رسيد، هرگز فكر نمي‌كردم كه روزي دست‌هاي اين‌‌ها رو و اين‌گونه چهره‌ي آن‌ها براي مردم شناخته شود. من وقتي مي‌ديدم كه در بهزيستي اين‌گونه با ما و بچه‌ها رفتار مي‌كنند مي‌گفتم ديگران هم مثل اين‌ها هستند و حتي جرأت نمي‌كردم كه به مطبوعات مراجعه كنم و فقط دردم را با خدا در ميان مي‌گذاشتم تا اين‌كه خداوند با عنايت خودش زمينه‌اي را فراهم آورد و آقاي بيگدلي اقدام به افشاي بخشي از ظلم‌هايي كه به بچه‌ها شده بود كردند و موجب شدند كه درد اين بچه‌ها اين‌گونه به گوش همه برسد. من از آقاي بيگدلي مي‌خواهم كه اين حمايت خودشان را از اين بچه‌هاي مظلوم ادامه دهند تا شايد انشاء الله مشكلات آن‌ها حل شود.» /ا

هفت: حال اين‌جانب به عنوان مديرمسؤول يك نشريه و استاد دانشگاه كه ملبس به لباس روحانيت نيز مي‌باشم و با اقشار وسيعي از اين انسان‌هاي رنج‌ديده و مظلوم ارتباط دارم و فرياد‌هاي دادخواهي آنان را مي‌شنوم چه بايد بكنم جز تلاش براي عمل به اين كلام درخشان مولايم علي(ع) كه آن را از دوران كودكي آويزه‌ي گوش خويش كرده‌ام؟ علي(ع) خطاب به دو فرزند گرامي‌اش فرمود: «كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا؛ همواره دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد.» اينك از مديران عالي كشور مي‌پرسم كه مگر چه بايد بشود كه به بي‌كفايتي كساني كه مسبب اين‌گونه فجايع دردناك شده‌اند پي ببرند و در صدد اصلاح وضعيت موجود برآيند؟!

آيا انجام اعمال ساديستي همچون داغ‌ گذاشتن بر دست كودكان معصوم و مجبور كردن آنان به ليسيدن توالت و ... ظلم‌ نيست؟

 آيا سپردن جسم و جان كودكان معصوم به دست چنين موجوداتي مصداق بارز ظلم نيست؟!

پس چرا شب با خيال راحت سر بر بالين مي‌گذاريد و از خشم خداوند قهار كه در كمين ظالمان است برخود نمي‌لرزيد؟!

هشت: هنگامي که خليفه‌ي سوم، از علي(ع) خواست كه با مردمي كه عليه او شورش كرده‌اند، سخن بگويد و از آنان بخواهد كه مهلتي براي اصلاحات اجتماعي و احقاق حقوق مردم قرار دهند، علي(ع) فرمود: « ما كان بالمدينه فلااجل فيه، و ما غاب، فاجله وصول امرك اليه؛ آنچه در مدينه است(يعني کارها و اصلاحاتي که بايد در مدينه انجام شود) هيچ مهلتي نمي‌خواهد و آنچه در خارج از مدينه است، مهلت آن همان اندازه است که دستور تو به آن جا برسد...»! يعني نبايد در اصلاح امور كوچكترين تعللي شود كه در اين صورت، حاكمان، مسؤول ظلم‌هايي خواهند بود كه به علت تعلل آنان در اصلاح امور بر مردم رفته است. اي كاش، مسؤولان قبل از انتشار اين‌گونه اخبار در رسانه‌هاي بين‌المللي به خود آيند و به اصلاح امور همت گمارند.

اگر برخي از مسؤولان از خداوند متعال به اندازه‌ي فلان راديو و تلويزيون و رسانه‌هاي بيگانه مي‌ترسيدند، بسياري از مشكلات زودتر حل مي‌شد.

نه: از همه تأسف بارتر در خصوص اين ماجرا عملكرد رسانه‌ي ملي و برخي از مطبوعات و ... بود؛ زيرا با اين كه از اصل ماجرا خبرداشتند سكوت كردند و از انعكاس اين فاجعه‌ي بزرگ خودداري ورزيدند و در حالي كه بسياري از رسانه‌ها داخلي و خارجي برخي از مطالب عمده‌ي خود را به اين موضوع اختصاص داده بودند، رسانه‌ي ملي سكوت كرد و روزنامه‌ي اصولگراي(سابقا عصر و امروز صبح) كه خود را «قسيم‌ النارو الجنه» مي‌داند همزمان با انتشار اين خبر در رسانه‌هاي داخلي و خارجي صرفا به انعكاس اين خبر از زنجان اكتفا كرد: « بارش باران تابستاني مردم زنجان را خوشحال كرد. بارش باران تابستاني در استان زنجان موجب خوشحالي مردم و كاهش دما و خنك شدن هوا شده است.»(كيهان) /ا

گوش باز و چشم باز و اين عمي

حيرتم از چشم بندي خدا

ده: درپايان ضمن تشكرازاحساس مسؤوليت مطبوعات، خبرگزاري‌ها، وبلاگ‌ها و ديگر رسانه‌هاي خبري كه با اظهار تأسف شديد ما را در انعكاس خبر فاجعه‌ي داغ‌گذاري بر بدن كودكان معصوم در«مركز نگهداري كودكان مهر» بهزيستي زنجان ياري كردند، خداوند متعال را به اسماي حسنايش مي‌خوانم كه به همه‌ي ما توفيق دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم عنايت فرمايد. تا بعد.

رحمت اله ییگدلی عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي‌ زنجان و مديرمسؤول هفته‌نامه‌ي بهار زنجان

قبلی

برگشت

بعدی