ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

به نظارت استصوابی مايه تحکيم انسداد سياسی و استبداد دينی در کشور است، ابتکار تشکيل "کميته دفاع از انتخابات آزاد"، راه را برای نظارت حقوق بشری بر "انتخابات" در جمهوری اسلامی گشود. در امتداد همين ابتکار و راه بود که خروج از مشارکت ولائی در انتخابات ممکن شد. در "اپوزسيون" گرايشی شکل گرفت که مشارکت در کارزار انتخاباتی را نه بر پايه "تکليف شرع"، بلکه بر بنياد موازين "اعلاميه حقوق بشر" بسنجد و به عرصه آورد.

ما از تجارب خود می‌گريزيم و به همين علت نيز همواره در نقطه انجماد تاريخ ايران متوقفيم! همانگونه که تجربه "اپوزسيون" در کارزار انتخابات دوره قبل مجلس نشان داد؛ شرکت در کارزار انتخاباتی تنها وقتی که با رويکرد ايجاد انگيزش حقوق بشری همراه باشد، ظرفيت آن را دارد که سرشت سکولار ‌دموکرات پيدا کند. بر پايه چنين ارزيابی بود که "گفتگو" ميزانی شناخته آمد برای حرکت در مسير شکل بخشيدن به ائتلاف‌های واقعی نوشته. تأکيد اصلی اين بود که بی آنکه در اين توهم فروغلطيم که انتخابات آزاد و آزادی انتخابات در نظام حقوقی –سياسی حاکم ممکن و ميسر است، بهتر است بيانگر خواست‌های عاجل مردم و نيازهای اساسی جامعه امروزين ايران باشيم و در راه شکل بخشيدن به صف مستقل سکولار - دموکرات‌های ايران بکوشيم و در برابر ائتلاف اصول گرايان و ائتلاف اصلاح طلبان حکومتی، در نقش "ائتلاف سوم" ظاهر شويم؛ در نقش ائتلاف تحول خواهان! هزينه کردن در چنين مسيری از هر رويکرد ديگری با فايده تر است زيرا "بالائی‌ها" را بر می‌انگيزد به خواست مردم و نياز جامعه توجه و حساسيت پيدا کنند و در نزد "پائينی‌ها"، برای سکولار - دموکرات‌های ايران بيشتر جا باز می‌کند.

2 . در اين دوره بيش از دوره‌های قبل، تأکيدها روی اشخاص و نام‌هاست. البته در اين دوره "عبور از خاتمی" جنبه آشکار و نيز گسترده تری پيدا کرده و از جمله "ادوار تحکيمی"‌ها نام "عبدالله نوری" را بر سر زبان‌ها انداخته‌اند. از نظر اصلاح طلبان، "خاتمی" کماکان کانديدای محوری است اما نشانه‌ها حاکی از موقعيت برتر "شيخ کروبی" است. در برون مرز، نوميدی رنگ لاعلاجی به خود گرفته و پيشنهاد‌ها مثال دخيل بستن به امامزاده است! در صفوف جمهوريخواهان برون مرز، کسانی که هنوز سرنوشت سياسی خود را در سرنوشت سياسی آقای خاتمی جستجو می‌کنند، شرط جانبداری از او در کارزار انتخاباتی، اعلام برنامه‌ای است که از جمله مواد آن اصلاحات بنيادين در قانون اساسی موافق اصول اعلاميه جهانی حقوق بشر است. برخی نيز از خاتمی اين را خواسته‌اند که به جای ورود به کارزار انتخاباتی و انديشيدن به کرسی رياست جمهوری، به برپا ساختن جنبش اجتماعی مردم ايران و پرچمداری آن بيانديشد و در چنين راهی اهتمام بورزد! اين پيشنهاد؛ شباهت تام به پيشنهادی دارد که خيلی وقت است به آقای رضا پهلوی می‌کنند. اين رويکردها بيان شرم گينانه‌ی "عبور از خاتمی" است که با سيلی صورت سرخ می‌نمايند!

در ايران سکولاريسم انتخاب اول است و کانديدا‌ها آن اندازه که خود را "شهروند" می‌شناسند و از "حقوق برابر برای شهروندان" دفاع می‌کنند، راه به پشتيبانی "ملت" توانند گشود. اين خوب است که از کانديدا‌ها "برنامه" طلب می‌کنند و می‌گويند "برنامه" ملاک و ميزان است. من خود طرفدار "سياست - برنامه" هستم و از گرايشی که از "سياست‌روزمرگی" دفاع می‌کند رويگردانم. البته که بايد کانديداها با برنامه شفاف در کارزار "انتخابات" حضور پيدا کنند. اين يک رويکرد بايسته‌ای است زيرا برای تحزب و درک اهميت آن راه می‌گشايد. اما برای سنجش و داوری، وعده و وعيدها ميزان قابل اعتمادی نيستند. به نظر من بهتر است بيش از "گفتار"، روی "کردار" کانديدا‌ها متمرکز شويم و ببينيم آنها کدام رفتار را با "دگر انديشان"، با "تحريمی‌ها" دارند. آيا مثل سنوات قبل به آنها به چشم سياهی لشکر و سياه خط "رأی" نگاه می‌کنند و به دنبال پشتيبانی فی سبيل الله و در بهترين حالت؛ در فکر "ائتلاف مجازی نا نوشته"، يعنی سربازگيری از آنها هستند و يا نه؛ دگرانديشان و تحريمی‌ها را ايرانيان صاحب حقوق بشر و شهروندان برابر حقوق، در نظر می‌گيرند و می‌خواهند با آنها وارد يک گفتگوی ملی و ائتلاف واقعی نوشته، بشوند. در يک کلام بايد ديد آيا کسانی "گفتگو" را می‌پذيرند يا نه!؟

 به گمان من ميزان "گفتگو" است.

    20061211134547uni8.jpg

3 . سکولار - دموکرات‌ها آينده ايران را نمايندگی می‌کنند اما شرط رسيدن به آينده، پيمودن اين راه سنگلاخ با پاهای واقعيت است. همه‌ی شواهد عينی تأئيد می‌کند که بغرنج سياست در ايران امروز، شناخت و برقراری چنان نسبتی ميان اصلاح طلبی و تحول خواهی است که تعامل اين دو گرايش را در مسير اعتلای جنبش‌های اجتماعی قشرهای گوناگون مردم، تقويت جامعه مدنی و بالندگی سمتگيری سکولار - دمکراسی، بله! در مسير "تغيير" و قبل از همه در مسير تغيير "فرهنگ سياسی" که "دينخو" است، هموار و هموار تر کرده و در ايران ممکن و متحقق سازد. اگر می‌گوئيم ميزان "گفتگو" است و گفتگو است که شاخص فاصله گرفتن از مواجهه ايمانی در سياست است، قبل از هرکس اين ما سکولار - دموکرات‌ها هستيم که در برابر پرسش قرار می‌گيريم؛ آيا چراغ گفتگو در صفوف ما خاموش نيست؟

در نمايش "انتخابات" چراغ "گفتگو" خاموش است و اين خاموشی گناه ماست! همين که "گفتگو" - ديالوگ - معيار و ميزان شناخته آيد، معلوم می‌شود چه اندازه از يک کاراکتر سياسی فراخور امروز ايران و توان پاسخ گفتن به خواست‌ها و نيازهای زنان و مردان نسل‌های جوان ايران دوريم! در ميدان سياست، ما ايرانيان، مستقل از اينکه در حکومت باشيم و يا در اپوزسيون، بر سر ايمان خود می‌رزميم. مواجهه ايمانی با امر سياست، راه گفتگو را فرو می‌بندد، زيرا گفتگو بحث طلبگی نيست و يا نمايش‌هائی نيست که در "اپوزسيون"، گاه گذاری داير است و در آن هرکس حرف خود‌اش را می‌زند، بی آن که بشنود طرف مقابل چه می‌گويد! "گفتگو"؛ معنايش برسميت شناختن "ديگری" است، فرايندی است که شرکت کنندگان در آن توانائی شناخت هسته حقيقت در سخن مخالف و همآورد را دارند.

راهگشائی دموکراتيک برای مسأله و مشکل ايران، تنها از عهده نيروئی ساخته است که به گفتگوی ملی پايبند است و در راه همرأئی ملی اهتمام می‌ورزد.

متأسفانه ما به خودگوئی‌ها و خودخواهی‌ها و خودپسندی‌ها، به صدای سخن کهنه خود شيفته‌ايم! از اين منظر که نگاه کنيم، می‌بينيم مشکل در"اپوزسيون" است؛ مشکل خود ماهستيم. راه دموکراسی در ايران با ما بسته آمده است.

علت انسداد ما هستيم! نکته اين است که فرايند پايان بخشيدن به اين انسداد، در ماست که آغازيدن می‌گيرد؛ نقطه آغاز ما هستيم؛ ما "اپوزسيون" که از تعامل بر پايه مشترکاتی که داريم ناتوانيم، گفتگو با يکديگر را بر نمی‌تابيم و از برسميت شناختن همديگر در تفاوت‌هائی که داريم، ترسان و گريزان هستيم!

 

قبلی

برگشت

بعدی