ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

ایران و تغییر جغرافیای خاورمیانه

m.rad@gmx.net  .       م . ر ا د  (10.10.2008)

همانطور که انتظار میرفت تهاجم نظامی آمریکا به خاورمیانه علیرغم پشتیبانی همه جانبه اعضاء ناتو کمر اقتصادی آمریکا را شکست که دامنه آن خر کشورهای هم پیمان را هم گرفته است . کشورهای عضو ناتو از چند سال پیش این روند را پیش بینی کرده  و بسرعت وارد عمل شده و تغییرات عمده ای را بمرحله اجرا گذاشته بودند . خانم مرکل در آلمان ، برلوسکونی در ایتالیا و سارکوزی در فرانسه از محافظه کاران راست افراطی مذهبی سکان قدرت را بدست گرفتند و بلافاصله بهمراه انگلستان و دیگر کشورهای عضو ناتوضمن فرستادن نیروی نظامی به افغانستان مسئولیت جنگ در این کشور رابر دوش ناتو منتقل کردند تا شاید آمریکا بتواند خود را از باطلاق عراق و در مجموع از خاورمیانه خلاص کند.

با طولانی شدن جنگ در عراق و گسترش جنگ در افغانستان وپاکستان و هزینه ماهیانه بیش از ده تا دوازده میلیاددلاری جنگ برای آمریکا نگرانی غرب را تا آنجا پیش برد  که مجبور شد تا از همه ابزار خود برای پیروزی در جنگ خاورمیانه استفاده کند . پیمان نظامی ناتو در شرایطی میتوانست وارد عمل شود که یکی از اعضاء آن مورد تجاوز قرار میگرفت آیا عراق و افغانستان و یا پاکستان به اعضاءء ناتو حمله کرده بودند ؟ طبیعی است که نه  بنابراین باید دلایل دیگری موجب فعال شدن این پیمان نظامی مخوف شده باشد که اهم آنها را میشود در زیر خلاصه کرد .

1-                 آمریکا و کشورهای عضو ناتو باور نداشتند که آمریکا در همان سالهای 1970 تا 1980 کارش ساخته شده و هر اقدام نظامی تنها یک ماجراجوی بیش نخواهد بود بسیاری قدرت اقتصادی آمریکا را بزرگترین عامل این پیروزی و تحمیل استراتژی غرب به جهان میدیدند فوکویامای ژاپنی پارا فراتر گذاشته و مدعی شده بود که با شکست شوروی همه کشورها باید تحت رهبری آمریکا سیستمهای خود را تغییر داده و از آمریکا و غرب تبعیت کنند چون سیاست اقتصادی لیبرال تنها آلترناتیو جهانی در قرن بیست و یکم خواهد بود.

2-                 کشورهای غربی با این استراتژی  بسمت شرق اروپا هجوم بردند و با همه امکانات سیستمهای این کشورها را تغییر داده و در صدد بر آمدند تا همه این کشورها را عضو ناتو کرده و از آنها برای پرش بسمت روسیه پس از سروسامان دادن به اوضاع خاورمیانه استفاده کنند .

3-                 بر سر رهبری آمریکا و پیشبرد سیاست  اوانگلیستی بعنوان هویت جهانی اختلاف نظر وجود نداشت برای همین آنها ابتدا به خاورمیانه لشکر کشی کرده تا این منطقه ثروتمند جهان را از آن خود کنند تا با استفاده از این منابع ثروت که لازمه ادامه جنگ و جهان سالاری است بنفع خود بهره گیرند .

4-                 درهم شکستن کمربند امنیتی ارتدوکس روسی که از زمان پتر کبیر بعنوان استراتزِی حکومتی برای جلوگیری از تجاوزغرب از طریق اروپا  به این کشور در نظر گرفته شده بود و جانشین کردن کمر بند کاتولیکی بجای آن در مرز روسیه  تا این کشوره بطور کامل در محاصره ناتو در آید و سپس حساب روسیه را روشن کنند پاره پاره کردن یوگسلاوی ، کشاندن کشورهای اسلاو اروپای شرقی که با روسیه وجهه اشتراک فراوانی دارند ، بحران گرجستان کشوری که همیشه با روسیه ارتباط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و نظامی داشته است آنهم در شرایطی که بیش از دونیم ملیون گرجی در روسیه زندگی میکنند بخشی از این استراتژی را پوشش داد.

5-                 تقسیم روسیه به سه منطقه سیبری ، روسیه اروپا و روسیه آسیا تا این کشور فرصت آنرا پیدا نکند بعنوان یک ابر قدرت دوباره سر بلند کند تلاش آمریکا و ناتو در گرجستان و اوکراین و کشورهای آسیای میانه و از همه مهمتر فشار بیسابقه به روسیه و چین برای جلوگیری از همکاری استراتژیکی بین این دو کشور

6-                 ایجاد فرصت برای آمریکا تا پیمان نظامی تازه ای با شرکت هندوستان، ژاپن، استرلیا، نیوزیلند، کره جنوبی و دیگر کشورهای جنوب شرقی آسیا برای محاصره کامل چین از دو منظر افزایش قیمت نفت و محاصره اقتصادی و در شرایط سخت تر  افزایش تضاد بین هند و چین و امکان دخالت نظامی در سرزمین چین

7-                 جلوگیری از اتحاد مجدد چین و تایوان که بخشی از خاک چین است واز پایان جنگ جهانی دوم زیر پوشش نظامی آمریکا قرار دارد . مسلح کردن این کشور با تمامی ابزارهای مدرن نظامی تا آنجا که بعضی از سران آمریکا معتقدند که باید تایوان و کره جنوبی  را به سلاح اتمی مجهز کرد .

8-                 جلوگیری از اتحاد اعراب در منطقه خاورمیانه و برتری نظامی اسرائیل تا زمانی که در کشورهای عربی و ایران ثروت طبیعی نفت و گازوجود دارد و از نظر اقتصادی حرف اول را میزند .  رهبران اتحادیه عرب هنوز درک درستی از ظرفیت های خود و به اجرا در آورن مصوبات آن ندارند این اتحادیه بهمت رهبران سابق عراق پایه گذاری شد و منافع همه کشورها و نیروهای این اتحادیه را در نظر داشت  میتواند بدون جنگ و با امکاناتی که از نظر جمعیت ، وسعت جغرافیایی و ثروت  دارد بیک قطب اقتصادی قدرتمند و تاثیر گزاردر جهان تبدیل شود . استراتژی غرب در این منطقه جلوگیری از اتحادیه های منطقه ای و تمرکز بر علیه اسلام است درست همان سیاستی که   نازی های آلمان برعلیه یهودیها در جنگ جهانی دوم استفاده میکردند.

9-                  گسترش پادگان های آمریکا در افسا نقاط جهان که تعداد آنها در زمان بوش پسر به هفتصد رسیده است  و ایجاد فرماندهی نظامی در آفریقا  که بیشتر مصر و کنیا را در نظر داشت که البته این مسئله با مقاومت گسترده کشورهای آفریقایی فعلا مسکوت گذاشته شده است تاکنون حتی یک کشورآفریقایی حاضر نشده است دراین مورد با آمریکا و ناتو وارد مذاکره شود در همین رابطه آمریکا و اروپا برای کمک به کشورهای آفریقایی پیش شرط قائل شده و یکی از خواستهای آنها  ایجاد چند فرماندهی نظامی در نقاط مختلف آفریقا به بهانه مبارزه با تروریسم  و گسترش دمکراسی در این قاره است. 

آنچه در بالا به آن اشاره شد اولویت های آمریکا و پیمان ناتو درزمان ریاست جمهوری کلینتون بعداز پاشیدگی شوروی سابق بود که در چند مورد بمرحله اجرا در آمد . آغاز جنگ اول عراق ، بمباران افغانستان برای تضعیف پاکستان ، تجزیه یوگسلاوی به چند کشور ، کمک مالی و نظامی  بیدریغ تحت عنوان گسترش دمکراسی به کشورهای اروپای شرقی وانقلابات زرد رنگارنگ و .... از جمله آنهاست.

در دوران کلینتون اولویت استراتژیِ آمریکا و ناتو تضعیف و متلاشی کردن روسیه بنا به درخواست  آلمان ، انگلستان و کشورهای اروپای شرقی عضو سابق پیمان ورشو استوار بود. در دوران بوش پسرچنین تصور میشد که روسیه دیگر بعلت ضعف اقتصادی و نظامی قادر نیست کمر راست کند و در برابر ناتو دست به مقاومت نخواهد زد.

بنظر نومحافظه کاران آمریکاو استراتژیست های غربی  روسیه مجبوراست تا به ساز غرب برقصد چون آلترناتیو دیگری برایش وجود ندارد و چاره ای هم جزپذیرش هژمونی آمریکا و غرب ندارد  بنابراین اولویت خود را از دست داده و این فرصتی طلایی برای آمریکا و ناتو است  تا خود را بر روی چین متمرکز کنند.

چرا این استراتزی موفق از آب در نیامد ؟

1-                آمریکا و اعضاء ناتو به قدرت اقتصادی و نظامی خود بینهایت بها داده و در تصور آن بودند که با اولین اقدام نظامی که چاشنی آنرا کلینتون در عراق و افغانستان و یوگسلاوی  زده بود بسرعت بر خر مراد سوار شده و با امکانات تازه ای که بدست خواهد آمد قادر خواهند بود با دستانی باز و با فراق خاطر تمامی حکومتهای جهان را بنا بمیل خود سرنگون و حکومتهای دلخواه خود را جانشین کنند در تفسیرهای رسانه ها و روزنامه های غربی در دوران کلینتون و اوایل زمامداری بوش این مسائل بخوبی تشریح شده است .

قبلی

برگشت

بعدی