ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

ملا حسنی

مسئله ملی  و فدرالیسم

شماره جدید   

دانشجو

حقوق بشر

 

بختيار:

اسطوره و واقعيت و سوزاندن فرصتی تاريخی

(قسمت اول(                              محمود دلخواسته

در اين جا تلاش داريم به استناد مدارک و شواهد موجود، بخش هايی از زندگی سياسی دکتر شاهپور بختيار را که در سرنوشت انقلاب ايران موثر بوده است بررسی تا حد امکان عينی کنيم. هدف نهايی از اين تحقيق اين است که تاريخ انقلاب تا سر حد امکان شفاف تر بيان شود، زيرا ادامه جنبش تاريخی ملت ايران برای کسب استقلال و آزادی منوط به اين امر است

نامه هفتم شهريور ۱۳۵۶، سالی قبل از انقلاب، آقای بختيار به آقای خمينی:

"...واکنون به وسيله دوست مبارز خود آقای ابوالحسن بنی صدر اين عريضه را به حضور آن حضرت تقديم می دارد.

عطف نظر به گذشته و سوابق امضا کنندگان نامه ی مذکور خواستم استدعا نمايم که به منظور وسعت بخشيدن مبارزات و ايجاد هماهنگی بيشتر بين افراد ملت مسلمان در صورتی که مقتضی بدانيد به هر نحو که صلاح باشد ما را در اين راه هدايت و حمايت فرمايند."

. وطن انديشی از نوع ايرانی

پيش از ورود به بحث در باره ابعاد مختلف زندگی سياسی آقای شاهپور بختيار و تأثيری که بر وضعيت کشور داشته است، يک نکته حساس تاريخی-فرهنگی شايسته يادآوری است. در شرايط ايران امروز، يک دريافت شايد ديگر نيازی به شرح و بسط آکادميک چندانی نداشته باشد؛ روابط و مناسبات شکل گرفته کنونی در عرصه عمومی و حتی خصوصی ايرانيان (با تأکيد بر نقش رژيم استبدادی موجود) به گونه ای در حال پيشروی است که هر لحظه بر ميزان تخريب روح و جسم هموطنانمان افزوده می شود. کسانی که برای مثال در شهرهای بزرگ و آلوده ای مانند تهران می زيند معنای اين مرگ تدريجی را بهتر درک می کنند. پرسيدنی است در برابر اين ساختار ويرانگر که دارای عناصر پرشمار ضد ايرانی و ضد دينی است (۱)، چه می توان کرد؟

پاسخ کوتاه به اين پرسش اين است که فقط با حضور و استقرار يک مردمسالاری مبتنی بر مشارکت عمومی می توان از اين شر روزمره خلاص شد. به بيان ديگر، در اين مسير هيچ راه حق مدارانه ای جز فعال شدن وجدان عمومی و عمل از طريق خود مردم وجود ندارد. هيچ راه ميان بر خارجی وجود ندارد چرا که ايرانيان از جمله ملتهايی هستند که رفتن به سوی قدرتهای خارجی را تحمل نمی کنند. وجود اين نوع استفلال طلبی آرمانی و مليت خواهی نزد ايرانيان نشانه ای قوی بر استمرار وجدان تاريخی نزد ايرانيان است و بايد ارج نهاده شود و گرنه به دليل موقعيت ايران، از جمله "در چهارراه حوادث جهانی قرار داشتن"، اثری از ايران باقی نمی ماند تا اکنون در باره چگونگی تحول آن از استبداد به مردمسالاری به بحث نشست. اين وجدان، سرشار از ويژگيهای ايرانيتی است که همان قدر که تداوم وطن را در اين تاريخ پرحادثه ممکن کرده است، رفتن به طرف انيران و سر به خدمت قدرتها قرار دادن را امری نابخشودنی کرده است.

شايد يکی از اصولی که وطن انديشی ايرانی را از ناسيوناليسم عرب متمايز می کند، همين است که در ناسيوناليسم عربی برای تغيير در داخل، دست خدمتکاری به بيگانگان دراز کردن امری عادی است، ولی در وطن خواهی ايرانی، اين روش، روشی اهريمنی پنداشته می شود و جز خيانت نام ديگری بر خود نمی تواند بگيرد. کافيست نگاهی کوتاه به قهرمانان و ضد قهرمانان موجود در فرهنگ مردمی، به ويژه در شاهنامه، انداخته شود تا متوجه اين امر تاريخی و حساس شد که؛ يکی از اصلی ترين محکهای سنجش که ايران را از بسياری از فرهنگهای قومی و قبيله ای در منطقه جدا می کند، همانا در استقلال عمل کردن است.

می توان پرسيد ايرانيان بر چه اصل راهنمايی وجدان يافته اند که تا اين حد به ارزش استقلال واقف شده اند؟

برای پاسخ روشن به اين پرسش خوب است به گفتار ها و کردارهای الگوهای اين نوع تفکر و منش در همين دوره معاصر مراجعه کرد؛ به مدرس، به مصدق، به تختی و به شهيد فاطمی برای مثال. روشن است که موازنه عدمی، اصل راهنمای اين نوع وطن خواهی ايرانی است، در چنين موازنه ايست که در فضای رشد، گفتارها و کردارها توحيد می جويند و مستقيم به درون وجدان تک تک آدمها نفوذ می کند. زيرا هر انسانی در شرايط طبيعی از زورگويی و زورشنوی مشمئز می شود.

پيروزی رهبرانی چون مصدق بر اساس همين وجدان تاريخی قابل تفسير است و اينچنين است که حتی شکستهای مقطعی نيز برای آنان به پيروزی تاريخی بدل می شود و نام آنها جاودانه می شود. قهرمانان آزادی واستقلال ايران همگی در پايبندی به اصول و ضوابط ايرانيت بوده است که به صورت پهلوانان محبوب تاريخ وطن تبديل شده اند.

باز نگاهی به تاريخ معاصر می تواند شاهدی برای درستی اين نظر باشد: مجاهدين خلق که قبل از رفتن به عراق محبوبيتی وسيع در بين نسل جوانان انقلابی داشتند و به عنوان انسانهايی آرمانگرا شناخته می شدند، از زمانی که دست از ويژگی ايرانيت شستند و به قول مصدق موازنه اشان را مثبت کرده، به دنبال قدرت و اصل قرار دادن منابع سلطه رفتند و بر اين مبنا عمل کردند که هدف وسيله را توجيه می کند، اعتبار خود را نزد اکثريت مطلق مردم ايران از دست دادند. آنها در واقع با روی آوردن به خشونت گری و افتادن در دامن صدام، عهد ملی ايرانيت (=استقلال) را نقض کردند و برای سرنگونی مستبد درونی به خدمت دشمن خارجی در آمدند. صد البته که با اين کارشان چه زود در تخريب خود تا حد مرگ پيش رفتند. با اين روشی که سازمان برگزيد، ادامه فعاليتهايش تا به امروز، جز از طريق سانسورهای فرقه ای، برپايی نظام تحميق و اطاعت کور به هواداران و البته به يمن تزريق دلارهای کانونهای قدرت در خارج نبوده است. و اگر نبود وابستگی به بيگانگان، ادامه همين زندگی برزخی هم ناممکن می نمود. آری اينگونه بود که با يک چرخش و با نقض استقلال که در واقع توهين به وجدان تاريخی ملت بود، آن نيروی محبوب ۵۷ تا ۶۰ به تشکلی منفور در نزد جمهور مردم ايران بدل شد.

نمونه های تازه تر گسستن از اين ويژگی ايرانيت را می توان بعضاً در ميان بعضی از مدافعان سرسخت ولايت فقيه در دهه ۶۰ جست که مدتی است در حالی که به آمريکا پناه آورده اند، در نکوهش انقلاب ۵۷ و در تقليل ارزش استقلال تبليغ می کنند. چنين گسستی اغلب با توجيه اسطوره جهانی شدن، درک مبهمشان از اين نظر، و از بين رفتن مرزها و ارزشهای ملی انجام می شود.

بنابراين، نظر به بافت فرهنگی ای که ايرانيان در پشت ذهن با خود حمل می کنند، دست دراز نکردن به بيگانه لازمه هر عمل سياسی موفقی است. جنبش عمومی در ايران وقتی پديدار می شود که نيروهای جانشين در استقلال و آزادی عمل کنند، يعنی در پيوند مستقيم با عناصر ايرانيت قرار داشته باشند. جنبش رهايی ايران از استبداد امروزی بدون آگاهی دقيق از تاريخ وطن و خصوصاً تاريخ معاصر ناکام خواهد ماند. اهميت اين آگاهی از اين جهت مورد تاکيد است که هر جنبشی در يک کانتکست تاريخی خاص انجام می گيرد و اصول راهنمای خاص خود را دارد واگر اين کانتکست درست شناخته و تحليل نشود يا جنبش را به تأخير می اندازد (همان گونه که همينک انداخته است)، و يا بر اساس اصول راهنما و اهدافی انجام می گيرد که با ويژگيهای ايرانيت در تضاد است و بنابراين مانع عمومی شدن جنبش می شود و به همين دليل امکان سرکوب گسترده آن را برای رژيم فراهم می کند.

حال پس از بيان اين مقدمه به موضوع تحقيق بر می گرديم.

قبلی

برگشت

بعدی