ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

پرسشهای ایرانیان از ابوالحسن بنی صدر و پاسخهای او به پرسشها

انقلاب و اقتصاد

1 – چرا انقلاب کردید؟:

   آقای بنی صدر لطفا به این سوال من پاسخ دهید:

چرا شما انقلاب کردید؟ پیش از انقلاب، وضعیت اقتصادی مردم مناسب تر بود یا اکنون؟ پیش از انقلاب، برای جوانان آینده درخشان تری قابل ترسیم بود یا اکنون؟ پیش از انقلاب، آمار فحشا در کشور پایین تر بود یا اکنون؟ پیش از انقلاب، وضعیت کشور در بعد جهانی مناسب تر بود یا اکنون؟ پیش از انقلاب، مردم معتقدتر به اسلام بودند یا اکنون؟ چرا شما انقلاب کردید؟

در پاسخ به این پرسشها که بیانگر داوری پرسشگر نیز هست، عرض می کنم:

1 -  انقلاب را مردم ایران کرده اند. چرا این انقلاب را کرده اند؟ زیرا در نظام اجتماعی ایران آن روز، نیروهای محرکه، محل عمل نمی یافتند. اگر آن زمان در غرب و بسا بخشهای دیگری از جهان، جوانان نگران آینده خود نبودند، بخلاف تصور پرسش کننده، امروز جوانان در همه جای جهان نگران آینده خویش هستند. در آن سالها، جوانان ایران آینده درخشان را نمی دیدند، نگران حال و آینده خود بودند و به این نتیجه رسیدند که می توانند  با از میان برداشتن سلطنت استبدادی، نظام اجتماعی را باز کنند و نیروهای محرکه را در رشد خود بکار گیرند و رشد کنند.

2 – قیاسی که بر پایه اش پرسش کننده داوری کرده است، قیاس صوری است. چرا که ماهیت رژیم کنونی و ماهیت رژیم شاه، یکی است. هر دو استبدادی و هر دو ضد رشد هستند.  هر دو، مخرب نیروهای محرکه هستند. هردو وابسته به درآمد نفت و متصدی اقتصاد وابسته و مصرف محور هستند: جمعیت آن روز ایران 36 میلیون تن بود و واردات ایران 27 میلیارد دلار که به پول امروز، حدود 80 میلیارد دلار می شود. و امروز، جمعیت ایران بیشتر از 70  میلیون تن است و واردات کشور، حدود 80 میلیون دلار است. آن روز، بودجه دولت 45 میلیارد دلار بود که به پول امروز، حدود 130 میلیارد دلار می شود. و امروز، بودجه دولت و شرکتهای دولتی282هزار و 696 میلیارد تومان است به دلاری950 تومانی 5/296  میلیارد دلار است. بدیهی است بخش بزرگی از آن رقم سازی است. آن روز، بودجه دولت در درآمد نفت و قرضه از نظام بانکی و قرضه های خارجی خلاصه بود، امروز نیز دو سوم بودجه از نفت است و یک سوم آن کسر! و... رژیم شاه ساواک داشت و رژیم کنونی واواک دارد.

مقایسه بد و بدتر نیز مقایسه ای صوری است. قیاس صوری خواه بکار برنده آن واقف باشد خواه نه ،کاربردی جز در  ساختن دروغ به قصد فریب ندارد. مقایسه بد و بدتر فریب است زیرا عقل  بکار برنده را از این واقعیت غافل می کند که بد بضرورت بدتر و بدتر بدترین می شود. پس از خود نپرسید اگر رژیم شاه ادامه می یافت وضعیت به این بدی نمی شد. زیرا ادامه بد، بدتر و ادامه بدتر، بدترین است.

اینک نوبت این جانب است از پرسش کننده محترم بپرسم: شما چرا دوران مرجع انقلاب ایران را از یاد برده اید؟ هرگاه دو استبداد شاه و ملاتاریا (که جای به مافیاهای نظامی – مالی سپرده است و می سپارد) را با دوران مرجع انقلاب مقایسه می کردید، آنهم نه مقایسه صوری که مقایسه واقعی،  می دانستید که چرا مردم ایران انقلاب کردند و چون می دانستید چرا مردم ایران انقلاب کردند، خود را مسئول ادامه تجربه انقلاب تا رساندن آن به نتیحه می یافتید. در آن بهار آزادی، ایرانیان شاداب، پر امید و پراز اعتماد بودند. در سالهای 58-59 برنامه ای اقتصادی به اجرا گذاشته شد که اقتصاد ایران را تولید محور می گرداند: توزیع درآمدها برابرتر شدند و برای نخستین بار، در تاریخ ایران، دست کم از دوران قاجار  تا امروز، متوسط درآمد خانوارها در شهرها و روستاها، از متوسط هزینه آنها بیشتر شد. بودجه به 35 میلیارد دلار در سال اول و 33 میلیارد دلار در سال دوم کاهش یافت  و ارزش واردات به حدود 10 میلیارد دلار تقلیل جست و بهره بانکی فعالیتهای تولیدی و ساختن و خریدن مسکن صفر شد. بانکها ملی شدند  و در خدمت تولید داخلی، تجدید سازمان یافتند و میزان صادرات نفت تا 2/1 میلیون بشکه در روز کاهش یافت و بهای هر بشکه نفت به قیمت رسمی 34 و به قیمت بازار آزاد 44 دلار شد. صادرات نفت در سالی پیش از پیروزی انقلاب، نزدیک به 5 میلیون بشکه و بهای هر بشکه نفت، حدود 5/12 دلار بود.

3 -  اما انقلاب همواره یک پدیده جهانی است. انقلاب در ایران روی داد زیرا در ایران بود که نظام جهانی، بیشتر از نقاط دیگر، انحطاط و انحلال خویش را نمایان می کرد: دو ابر قدرت، دوران انبساط خویش را به پایان می بردند و وارد دوران انقباض خود می شدند. انقلاب ایران آغاز انحلال دو ابر قدرت شد: اتحاد شوروی منحل شد و امریکا نیز بمثابه ابرقدرت در حال انحلال است. از این نظر، با مقایسه صوری بعد از انقلاب با پیش از آن، نباید خود را فریفت. در حال حاضر، ایران موقعیتی را در منطقه یافته است که از دوران صفوی تا امروز، هیچگاه نیافته بود. هرگاه مردم ایران ارزیابی این جانب را پذیرفته بودند و مانع از کودتای خرداد 60  می شدند،  ایران در بهترین موقعیت بدترین رژیم را به خود نمی دید. امروز نیز، هیچ کاری مهمتر از جانشین کردن این رژیم با دولتی حقوقمند و مردم سالار و باز و تحول پذیر کردن نظام اجتماعی نیست.  چرا که اگر دولتهای حقوقمدار از ملتهای دارای نظامهای اجتماعی باز  نمایندگی نکنند، خلاء را قدرت (= زور ) بس ویرانگر پر خواهد کرد.

4 -  اما تدارک کنندگان انقلاب چه کسان و گروههائی بودند؟: پرسش کننده محترم هرگاه این پرسش را از خود می کرد، نخست به سراغ شاه و رژیم او می رفت. زیرا بیشترین سهم را در تدارک انقلاب، رژیم شاه داشت. فرآورده کودتای 28 مرداد 32 و عامل قدرتهای امریکا و انگلیس در ایران بود. به این دو قدرت و به رقیب آنها، «اتحاد شوروی»، به تناسب قوای دو طرف، از ثروتهای ملی ایران سهم می داد. به یادها می آورم  که غیر از قراردادهای اقتصادی زیانمند، قراردادهای 1921 با  «اتحاد شوروی» و قراردادهای محرمانه با امریکا را، این جانب، در مقام سرپرست وزارت امور خارجه لغوکردم.

خفقان سیاسی و فساد گسترده اقتصادی بدان حد شد که شاه خود را ناگزیر دید بگوید «ما دیگر پولهای نفت را آتش نمی زنیم» و بیابان کردن ایران  و شکست «انقلاب سفید» و تشکیل حزب رستاخیز و دستور «تدوین ایدئولوژی شاهنشاهی» که هرگز تدوین نشد و شکست ایدئولوژیها که نخست در ایران عیان شد، مهاجرت جوانان از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و...، عوامل انقلاب بودند.  جوانانی که از روستاها و شهرهای کوچک هجرت گزیده و در شهرهای بزرگ متراکم می شدند و به دنبال پیوند اجتماعی و اندیشه راهنمائی بودند که تاریکی را از برابر دیدشان براند و چشم انداز روشنی را بر آن بگشاید، به جنبش در آمدند.

نقش آقای خمینی در نفی کردن اسلام تسلیم و فعل پذیر، عصیان او بر سنتی که روحانیت برآن بود هرچند مثبت ولی ناکافی بود. اما «اسلام مقدم است» که او شعار کرد، در 15 خرداد 1342، اثرات منفی خویش را آشکار ساخت. در سالهای پیش از انقلاب، ایدئولوژی هائی که بنا را بر این یا آن تقدم گذاشته بودند، شکست خورده بودند: مرام رژیم شاه «رساندن ایران به دروازه تمدن بزرگ ولو به زور» بود . مرام «تقدم به نوگردانی است» شاه توجیه گر سرکوب «اسلام سنتی»  شد. «اسلام مقدم است» خمینی، از محتوائی که حقوق انسان و حقوق ملی، یعنی استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت، تهی بود.  سرکوب هواداران ایدئولوژی مارکسیستی که عدالت اجتماعی مقدم است را شعار کرده بودند و  سرکوب جبهه ملی که «آزادی مقدم است» را شعار کرده بود، از سوئی و ناسازگاری این «تقدم» ها با یکدیگر، مخالفان را پراکنده می کردند.  شکست «ایدئولوژی» تجدد و ناتوانی مرامهای بنا گرفته بر این یا آن تقدم، پیشنهاد بیان آزادی، در برگیرنده آزادی و استقلال و رشد بر میزان عدالت اجتماعی را، ضرور می نمود.  این بیان از عوامل انقلاب ایران شد و امروز، به

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی