ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

 حقوق بشر

دانشجو

 

رسیدگی به جریان این قضیه معلوم شده است، قاتلین داماد و پدر داماد زن مقتول بوده اند و بر اثر تطمیع و تحریک چند برادر ابرقوئی [سالاریها] که با زن مزبور دشمنی داشته اند مرتکب این قتل گردیده اند. از قرار معلوم برادر یکی از تطمیع کنندگان که فوت نموده زن زیبایی داشته و بسیار متمول می باشد. یکی از برادران [اسفندیار خان سالاری] می خواسته است آن زن را به عقد ازدواج خود در آورد؛ زن مقتوله [صغری] واسطه عقد ازدواج آن زن زیبا با یکی از اهالی ابرقو [حجة الاسلام سید محمد قیومی] بوده است«

تا این زمان،13 دی ماه یعنی بلافاصله پس از کشف اجساد و بازجویهای فرمانده دسته ژاندارمری ابرقو، استوار حسین صدری پور و مندرجات پرونده و روزنامه های یزد و تهران، نامی از بهائیان و دخالت آنان در قتل صغری، مادری تیره بخت و پنج فرزندش نبرده است. اما توطئه دخالت و اتهام به بهائیان در این فاجعه خونبار قبلا طراحی شده است.....

در سحرگاه 13 دی 1328، دقایقی پس از قتل صغری و فرزندانش سیدی بی خبر از جنایتی که در نیمه شب در نزدیکی خانه او اتفاق افتاده است، به روال همیشگی اش برای گرفتن وضو به لب جوی آب، کنار خانه خود می رود و طبق اوراق باقی مانده از پرونده، سید صباغ، در مقابل فرمانده دسته ژاندارمری، استوار حسین صدری پور اعتراف و گواهی می کند:

»صبح خیلی زود که هوا هنوز گرگ و میش [تاریک و روشن] بود در کنار جوی آب روان، مشغول وضو گرفتن بودم. ناگهان اسفندیار خان [سالارِی] را نگران و دست پاچه دیدم که از خانه اش بیرون آمده عازم مسافرت است. برخاستم سلام کردم. اسفندیار خان گفت: دیشب محمد شیروانی همسایه خانه صغری با پسر و برادرش محمد نکوئی، صغری و بچه های زبان بسته اش را کشته و فرار کرده اند«

طبق گواهی سید صباغ، مسلمان متدین ساکن ابرقو، اسفندیار خان سالاری دقایقی پس از قتل عام ابرقو »نگران و دست پاچه« نام متهمین را برده است. از آنجائیکه قتلها نیمه شب رخ داده و طبق اعترافات علی شوهر رقیه و جعفر و برادرش رمضان، تا پاسی از شب حادثه، در خانه صغری بوده اند و درست در زمانی که هیچکس از قتل فجیع صغری و فرزندانش خبری نداشته، حتا سید صباغ نماز خوان و سحر خیز هم از ماجرا بکلی بی خبر بوده، با تعجب متوجه میشود که اسفندیار خان سالاری »نگران و دست پاچه... عازم مسافرت است« و اسم متهمین را می داند.

 سید صباغ اولین کسی است که از اسفندیار خان سالاری می شنود: »محمد شیروانی همسایه خانه صغری با پسر و برادرش محمد نکوئی«متهم به قتل و «فراری« هستند. پس توطئه قتل و نقشه قربانی کردن »بی گناهان« بجای مجرمین واقعی قبلا طرح ریزی شده است.

1-               احتمالا اسفندیار خان سالاری نه تنها محرک، بلکه عامل اصلی قتلها و علی، جعفر و رمضان شریک در جنایت بوده اند. اسفندیار خان سالاری نیمه شب پس از قتل صغری و فرزندانش برای از بین بردن لباس خونین خود، بخانه برگشته و بلافاصله «نگران و دست پاچه« از خانه خارج شده و در بیرون خانه بدبختانه به سید صباغ برخورده و سپس «عازم« مسافرت به یزد شده است.

2-               شاید جستجو در اثاثیه محقر صغری از جانب قاتل و یا قاتلین تنها به این دلیل آنجام گرفته، که اسناد و یا اشیایی از مریم و حجة الاسلام سید محمد قیومی بدست آورند که احتمالا در نزد صغری امانت بوده، زیرا مریم احساس میکرده، که ممکن است مورد دستبرد پسر عموهای خود، سالاری ها قرار گیرد.

3-              گمان می رود که جستجوی در اثاثیه صغری با دستان خونین با این حیله آنجام گرفته تا مرتکبین واقعی قتل چنین وانمود کنند که هدف قاتل و یا قاتلین از قتل دزدی بوده است. با توجه به اینکه صغری نزد مریم سالاری کلفتی میکرده پس طبیعتا نمی توانسته اشیاء قیمتی و گرانبها داشته باشد. این حیله از جانب اسفندیار خان سالاری دنبال شده است.

نقش دادگستری یزد در توطئه قتلهای ابرقو

گزارش قتل ها به دادسرای یزد اعلام می گردد و سید محمد جلالی نائینی، دادستان یزد، تحقیق پیرامون این مساله را به جواد صادقی، بازپرس یزد محول می کند. ایشان در همان روز به همراه رئیس ژاندارمری یزد، به سمت ابرقو حرکت می کند. اما تغییر مسیر داده و بجای ابرقو به مهریز رفته و دو شب و یک روز در مهریز توقف می نماید تا با استوار خاکپور فراغه ای، رئیس دسته ژاندارمری مهریز که از سر سپردگان و مورد اعتماد اسفندیار خان سالاری بوده، به مشاوره و چاره جوئی پردازند و اسفندیار خان سالاری و عوامل و مرتکبین اصلی قتل را از تعقیب و مجازات رها کرده، برای به دام انداختن و متهم کردن بیگناهان به طراحی توطئه ای مشغول می شوند. این گروه در روز پانزدهم دی ماه وارد ابرقو می شوند و بزودی معلوم میگردد که در این دو روز، در مهریز به نوشتن چه سناریو پلیدی مشغول بوده اند.

Coup1.jpg 

 جواد صادقی بازپرس دادگستری و رئیس ژاندرمری یزد و فرمانده استوار خاکپور به محض ورود به ابرقو، استوار حسین صدری پور که در باجوئی های اولیه حکم بازداشت سه نفر متهمین اصلی، جعفر، علی و رمضان را داده، و سبب »نگرانی« و »دست پاچگی« اسفندیار خان سالاری شده بوده، به دستور فرمانده اش، رئیس ژاندارمری یزد معزول می کنند و استوار خاکپور (همان رئیس دسته ژاندارمری مهریز و متحد اسفندیار خان سالاری) به جای او منصوب می شود و تمام متهمان بازداشت شده را بدون تحقیق و حتا اخذ ضامن، آزاد کرده و بجای آنها سه نفر دیگر به نامهای «محمد شیروانی مسلمان» همسایه صغری و فرزند ۱۷ ساله اش بنام «علی محمد» و«محمد حسین نکوئی» دستگیر و به زندان انداخته و تمامی برگه های بازجویی از متهمین قبلی را از پرونده محو و نابود می نمایند. آنها بر خلاف بازجوی های اولیه رئیس دسته ژاندارمری ابرقو، استوار حسین صدری پور که انگیزه قتل را انتقامجوئی و کینه ورزی و دشمنی اسفندیار خان سالاری به حجة الاسلام سید محمد قیومی میدانست، بیکباره به ادعای جواد صادقی بازپرس دادگستری یزد و همدست او استوار خاکپور، علت وقوع قتل، اختلافات مذهبی میان بهائیان و مسلمانان ذکر می کنند و به این ترتیب بکلی مسیر پرونده دگرگون می گردد.

در اینجا تذکر این نکته بسیار ضروریست که بنی ادم، فرماندار یزد به استناد گزارش استوار صدری پور و بخشدار ابرقو، انگیزه وقوع قتل را به مرکزاعلام کرده و در اختیار جراید محلی و روزنامه های

 

قبلی

برگشت

بعدی