ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

مافیای سپاه در دانشگاه علوم پزشکی ارومیه

نگین پوردلیر

رئیس دانشگاه علوم پزشکی ارومیه دکتر نصرت الله ملازاده که منتسب به باندهای مافیایی سپاه ارومیه می باشند با فروش زمین و ساختمانهای دانشکده پرستاری دانشگاه ارومیه به مبلغی کمتر از نصف قیمت به سپاه ارومیه این دانشکده را به خارج از شهر ارومیه منتقل نمود.

سالها بود که بیمارستان عارفیان سپاه چشم طمع در ساختمان دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی اورمیه داشت .

در آن زمانها که دکتر ملازاده رئیس بیمارستان عارفیان سپاه بود بارها از آقای شمس رئیس دانشکده پرستاری تقاضای واگذاری ساختمان دانشکده را کرده بود ولی همیشه با جواب های منفی آقای شمس و دیگر مسئولان دانشگاه علوم پزشکی مواجه شده بود .

تا اینکه چاره کار را در این یافتند که گره مشکل را از جای دیگری باز کنند ، آری این بار دکتر ملا زاده رئیس دانشگاه علوم پزشکی شد ، در گام اول آقای شمس و دیگر مخالفین فروختن دانشکده پرستاری که مانع کار بودند از سر راه برداشته شدند .

و بعد پروژه فروش ساختمان دانشکده را به مرحله اجرا در آوردند . لازم به ذکر است که دانشکده پرستاری با وسعتی به مساحت تقریبی 4500 متر مربع (واقع در وسط شهر اورمیه و دو نبش) و داشتن دو ساختمان اداری با بهترین استحکامات ضد زلزله ای دارای ارزشی بالغ بر  5 میلیارد تومان می باشد که به قیمت 3/2 میلیارد تومان به سپاه پاسداران فروخته شده است و قرار است که محل دانشکده به پردیس نازلو انتقال یابد .

با توجه به اینکه دانشجویان رشته پرستاری ضمن تحصیل ارتباط زیادی با بیمارستان دارند لذا به علت مسافت 14 کیلومتری نازلو با شهر، دانشجویان حداقل روزانه 3 ساعت وقت خود را در سرویسهای دانشگاه صرف خواهند کرد .

لازم به ذکر است که دکتر ملازاده  نقش اساسی در به انزوا کشاندن فعالیتهای دانشجویی اعم از فعالیت های صنفی، علمی، سیاسی، فرهنگی و قومی دانشگاه و بسط و توسعه فعالیتهای بسیج دانشجویی و قدرت و میدان دادن بیش از حد و حصر به اعضای بسیج و ایجاد جو خفقان و رعب و وحشت در بین سایر دانشجویان دارد و از زمان ریاست ایشان دهها تن از دانشجویان به بهانه های واهی ( پوشیدن لباس آستین کوتاه ، بلند بودن موی سر ، کوتاه بودن مقنعه و مانتو و ...) به کمیته انظباطی کشیده شده و جملگی حکم های گوناگونی را متحمل شده اند

به دستور ایشان ، کارکنان تمام بخشهای بیمارستانهای استان و دانشکده ها در وقت نماز ظهر تعطیل اجباری هستند و به نمازگزاران برتر سکه بهار آزادی اعطا می گردد و 5000 عدد چادر به کارکنان و دانشجویان خانم دانشگاه اهدا شده است و اتاق های اداری دانشکده ها بر حسب جنسیت کارکنان تفکیک شده بطوری که همه کارکنان خانم با پست های سازمانی مختلف ، در اتاق های واحد مستقر شده اند بعد از ریاست این مامور ویژه سپاه ،تمام فعالیت های دانشجویی فقط در برگزاری مراسمات مذهبی و حکومتی خلاصه شده و دانشگاه عملا به حوزه علمیه و پادگان سپاه تبدیل شده است  .

tasavi.jpg

"آزادی کامل سانسور"+ " آزادی قلم و بیان کاملا مشروط"=....

 صبا راهی saaaabba@yahoo. com

نمیتونم از فرط " شعف" کلمات رو رو کاغذ بریزیم، از کجا شروع کنم، از چی بگم، روده هام داره از خنده منفجر میشه، انگار یه کوکتل مولوتف که باید بخوره تو سر مزدورهای امپریالیسم خورده تو دلم واسی منفجر کردن من از خنده ! باور کنین شما هم جای من بودین همین حالت رو داشتین میخواستین این موضوع رو سریع افشا کنین! خب، باشه باشه، میگم، میدونم هُلم نکنین میدونم دل تو دلتون نیست!

قبل از اون یه مقدمه: یادتونه که سالهای پیش تر بعضی از ننه بابا ها اسم بچه ها رو چه " بی مسما" انتخاب میکردن؟

کور شم اگه دورغ بگم، پسر همسایه ما اسمش زلف علی بود ولی مادرزادی کچل بدنیا اومده بود، کچل کچلم نه، از او سر گرَی ها، طفلی کلی بچه های محل اذیتش میکردن، اونموقع ها " سرمایه داری" هنوز " دیسکریمینیشن" رو اختراع نکرده بود که بچه ها بجای پی بردن به ریشه ها ی موضوع " بترسن" و زلف علی خوش تیپ ما رو اذیت نکنن. بازم کور بشم اگه دورغ بگم! یه پسر دیگه بود که اونم طفلکی کور مادرزاد بدنیا اومده بود و ننه ش به امید اینکه بینا بشه اسمش رو " چراغعلی" گذاشته بود! خب، ننه باباهای بیچاره زحمتکش صب تا شب دنبال یه لقمه نون نه سواد درست حسابی و نه امکانات " فرهنگی متمدن" نانه!به امید اینکه بچه هاشون اون بشن که نیستن و یا نبودن، این اسامی رو احتمالا انتخاب میکردن! موضوع چی بود؟میگم میگم، دعوام نکنین، بذارین این مقدمه رو هم بگم بعد میرم سر اصل ماده ی منفجره! خیلی از سایت های اینترنتی نه تنها نوشته های منو " سانسور" میکنن بلکه بعضی هاشون وقتی هم که ازشون میخوای لطف کرده یه توضیح بدن که آخه چرا درج نمیشه ، سکوت قبرستون میگیرشون! سایت هایی که از عملکردها و مواضع سیاسی شون انتفاد میشه، و یا عملکردهای متضاد شون رو با شعار ها شون افشا میشه، این سایت ها با وجود شعار فاضلاب پرکن " آزادی بیان بی قید و شرط" شون ،قید و شرط های عمو سامی یی برات علم میکنن که یاد وزارت ارشادهای رژیم مزدور فعلی و قبلی می افتی! باور کنین اینا اگه یه روزی زبون خودشون " لال" به قدرت برسن اول سر آدمایی مثل بنده رو میبرن بالای دار اونم  بازم بر خلاف شعار فاضلاب پر کن " لغو اعدام" شون! البته همه میدونیم که این شعار لغو اعدام شون هم، واسی جنایتکارا همون مزدورای امپریالیسمِ که اینا "حیوان دوستانه" جنایتاتوشنو از کیسه ی خلیفه میبخشن  وگرنه نویسنده این قلم رو همچین چپقشو چاق میکنن که امپریالیسم ددخو واسشون کف بزنه! ( آرزو به دل شون البته  می مونه) اشتباه نکنیم اینا این شعارها رو میگن تا مثل " الگوهای عمو سامی" شون بخیال کودکانه شون مردم فریبی کنن و  " رای" جمع کنن! دیگه نمیدونن که مردم شعارهای خمینی جلاد مردم فریب رو با پوست و گوشتشون لمس کردن دیگه فریب شعارهای مردم فریب رو نمیخورن!

اما برگردیم سر اسامی پرمسما، چند تا اسم توی این سایت ها خیلی واسی من جالب شده البته با توجه به عملکردشون با نوشته های من، یکیشون سایت کمونیست های انقلابی و یکی هم سایت روشنگری!

باور کنین سه بار براشون ایمیل زدم، تا بالاخره فهمیدم چه دلایلی مستدللی برای اعمال " تیغ تیز سانسور" شون بر دو(1و2) نوشته ام دارن، لینک نوشته ها رو در زیر میذارم ولی جون هر کی دوستش دارین حتما برین نیگاه کنین خودتون میفهمین چرا  لبه تیزتیغ سانسور شون روی اون دوتا نوشته ی من گذاشتن، جالبه که از واژه انقلابی هم استفاده میکنن! یاد دو نوکر امپریالیسم افتادم یکی منصور حکمت که خودشو "کمونیست" از نوع " کارگریش" به برخی ها حقنه کرده بود و اسراییل مزدور صهیونیستی امپریالیسم که طبقه کارگر و زحمتکش فلسطین رو سرکوب میکرد به رسمیت میشناخت! یکی هم اسم خودش گذاشته بود کمونیست انقلابی و دستش تا زیر دماغش کرده بود تو

قبلی

برگشت

بعدی