ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

جهش بزرگ به ‌سوی دمکراسی

منوچهر صالحی  msalehi@t-online.de

در مقاله پیشین خود یادآور شدم که «شرکت در انتخابات و انتخاب "بد" در برابر "بدتر" هر چند در کوتاه‌مدت می‌تواند به سود مردم باشد، زیرا مردم به رفاء، امنیت و صلح نیازمندند، اما در درازمدت سبب ادامه حکومت تئوکراتیک آپارتایدی و سیاستی می‌گردد که ثروت‌های ملی را نابود می‌کند، به ابعاد عقب‌ماندگی‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران خواهد افزود و مردم را هر چه بیش‌تر از دستیابی به دمکراسی محروم خواهد ساخت».

اما رخدادهای ایران بار دیگر به من آموخت که پیش‌بینی آینده نه فقط کار آسانی نیست، بلکه در بسیاری از موارد حتی ناممکن است. این بار مردم ایران با شرکت گسترده خود که در تاریخ کشورهای دمکراتیک بی‌مانند است، یعنی شرکت بیش از 84 % در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری توانستند چهره واقعی رژیم ولایت فقیه را که بر تزویر و تقلب و ابزارسازی دین به سود تمامی و یا بخشی از هیئت حاکمه کنونی استوار است را به مردم جهان نشان دهند.

از همان آغاز مبارزات انتخاباتی روشن شد که بخشی از روحانیت هم‌چون آیت‌الله صانعی ، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، حجت‌ الاسلام محمد خاتمی و بسیاری از احزاب و چهره‌های سرشناس «اصلاح ‌گر» دینی  از میرحسین موسوی پشتیبانی می‌کنند. آیت‌الله صانعی حتی در یکی از مراسمی که با حضور میرحسین موسوی برگزار شد، از مردم ایران خواست به کسانی رأی ندهند که تا دیروز به‌آن‌‌ها دروغ گقتند و فردا نیز دروغ خواهند گفت.

بنابراین، هر چند هر چهار نامزد توسط «شورای نگهبان» دست‌چین شده بودند، اما مردم ایران پس از مشاهده مناظرات تلویزیونی به تفاوت‌هائی که میان آن 4 نامزد وجود داشت، پی بردند و با رفتن به‌پای صندوق‌های رأی با قاطعیت از میرحسین موسوی پشتیبانی کردند. اما دیدیم که جناح خامنه‌ای- احمدی‌نژاد نتیجه انتخابات را از پیش تعیین کرده بود. آن‌ها پنداشتند که می‌توانند با اعلان این دروغ که احمدی‌نژاد 62 % از آرأ مردم را به‌دست آورده است، برای حکومت چهار سال آینده او مشروعیت مردمی به‌وجود آورند و در مذاکراتی که با آمریکا و اروپا خواهند داشت، احمدی‌نژاد خواهد توانست با تکیه به یک چنین مشروعیتی خواست‌های خود را به‌مثابه خواست‌های واقعی اکثریت قاطع مردم ایران مطرح کند.

اما همان‌طور که شرکت گسترده مردم در انتخابات سبب شگفت‌زدگی بسیاری از کسانی چون من که نسبت به رژیم اسلامی در اپوزیسیون قرار دارند، گشت، موضع قاطع آقایان کروبی و موسوی مبنی بر این که در انتخابات اخیر به گونه‌ای بی‌شرمانه تقلب شده است، رژیم ولایت فقیه را با بزرگ‌ترین بحران سیاسی 30 ساله خود روبرو ساخت. در عین حال پایداری این دو تن بر مواضع خویش سبب شد تا افکار عمومی ایران و جهان دریابد که «رهبر» ایران، یعنی آیت‌الله خامنه‌ای بدون هرگونه وحشتی از «آتش دوزخ» در رابطه با نتایج انتخابات به مردم دروغ گفته و ادعای او مبنی بر این که «جمهوری اسلامی به رأی مردم خیانت نمی‌کند»، ادعائی توخالی و تهی از هرگونه حقیقتی است. هم‌چنین ادامه افشاء‌گری‌های کروبی و موسوی سبب شد تا چهره زشت محمود احمدی نژاد کریه‌تر گردد و مردم برای جلوگیری از خطر ادامه حکومت او با شرکت گسترده در انتخابات جهان را شگفت‌زده کنند، زیرا بیش از 84 % از کسانی که از حق رأی دادن برخوردار بودند، به‌پای صندوق‌های رأی رفتند. دیگر آن که مناظره‌های تلویزیونی چهار نامزد ریاست جمهوری آشکار ساخت که «خودی‌های» رژیم بر سر ادامه راهی که «جمهوری اسلامی» باید در آینده طی کند، با یک‌دیگر توافقی ندارند و در نهایت مردم در این انتخابات با دو گزینه تعیین کننده روبرو بوده‌اند.

یک گزینه احمدی نژاد بود که به جریانی از روحانیت شیعه تعلق دارد که نه برای جمهوریت ارزشی قائل است و نه برای دمکراسی. این گرایش که تحت تأثیر کسانی چون آیت‌الله مصباح یزدی و گروه حجتیه قرار دارد، بر این باور است که پس از پیامبر رهبری جهان اسلام حق الهی علی و خاندان او است و پس از غیبت امام دوازدهم، رهبری جهان اسلام حق فقیه عادلی است که باید پیشوایان دینی او را در میان خود «کشف» و پذیرفتن رهبری سیاسی و دینی او را به مردم توصیه کنند. این گرایش «آخرالزمانی» که گاهی نیز پیرو «مهدویت» نامیده می‌شود، می‌پندارد با ایستادن در برابر قدرت‌های زورگوی جهان می‌توان در جهت پیدایش پیش‌شرط‌هائی که برای ظهور امام دوازدهم به این جهان و تحقق جامعه‌ای عاری از ظلم و سرشار از عدالت الهی ضروریند، گام‌های مؤثری برداشت. هم‌چنین حملات شدید احمدی نژاد به آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله ناطق نوری به مثابه عناصر شناخته شده آن بخش از روحانیت که هوادار بی‌چون و چرای اندیشه «پایان جهان» نیستند، به فساد، تلاشی است برای بیرون راندن این جناح مخالف از هیئت حاکمه و یک دست ساختن قدرت سیاسی در دستان خود. این جناح خواهان تعیین مسئولین حکومت از طریق انتخابات و رأی مردم نیست و بلکه می‌خواهد «انتصاب» رهبری «ولایت فقیه» را جانشین انتخابات و رأی مردم سازد. به‌عبارت دیگر، این جناح در پی بازسازی «خلیفه‌گری» در آغاز سده 21 میلادی و پایان سده 14 خورشیدی است.

گزینه دیگر آن بخش از روحانیت شیعه است که با تکیه به قرآن که مردم را به مشورت با هم و انتخاب بهترین گزینه‌ها فرامی‌خواند و هم‌چنین اندیشه‌های آیت‌الله خمینی که گفت «میزان رأی مردم» است، می‌خواهد در هنگام غیبت امام دوازدهم، رأی مردم در تعیین رهبر دینی و هم‌چنین دیگر مقامات حکومتی «جمهوری اسلامی» هم‌چنان تعیین‌کننده باشد، یعنی می‌خواهد از قانون اساسی «جمهوری اسلامی» حفاظت کند. بنابراین می‌توان این بخش از روحانیت را هودار «جمهوریت اسلامی» و حتی کاهش دامنه قدرت فراقانونی «ولی فقیه» دانست. جناح اصلاح‌طلب حکومت اسلامی آن بخش از حاکمیت را در بر می‌گیرد که با طرح نظریه «حکومت اسلامی مردم‌سالار» در پی شفاف ساختن و پیوند دادن حکومت اسلامی با دمکراسی و وابسته ساختن حکومت به رأی مردم است.

اگر در گذشته جناح آیت الله هاشمی رفسنجانی می‌کوشید میان این دو جناح میانجی‌گری کند، اما پس از شکست رفسنجانی در برابر محمود احمدی‌نژاد در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری آشکار شد که پیروان «چاه جمکران» توانستند با برخورداری از پشتیبانی آیت الله خامنه‌ای نه فقط رهبری بسیاری از مقامات کلیدی نظام را از آن خود سازند، بلکه آن‌چنان فربه و توانا گشتند که توانستند با وجود وزیر کشوری اصلاح طلب در انتخابات دور نهم تقلب کنند و احمدی نژاد را برنده رأی مردم سازند. در همان زمان هاشمی رفسنجانی در یکی از سخنرانی‌های خود یادآور شد که آقای احمدی نژاد نه با رأی مردم، بلکه با رأی فقط یک نفر، یعنی «ولی فقیه» توانست رئیس‌جمهور شود. او هم‌چنین پس از پخش دشنام‌های احمدی نژاد به‌خود با نوشتن نامه‌‌ای به آیت آلله خامنه‌ای آشکار ساخت که اتهام‌های احمدی نژاد مبنی بر این که در 24 سال گذشته رهبران حکومت‌ها فاسد بوده‌اند، به

 

قبلی

برگشت

بعدی