ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

 شماره جدید آزادگی 


فدرال و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

صدا

دانشجو

 

 

اين‌ مرد مسلح‌ دختر 26 ساله‌ خانواده‌ را با يك‌ گلوله‌ به‌ قتل‌ رساند، گلوله‌يي‌ هم‌ به‌ پاي‌ پسر جوان‌ خانواده‌ شليك‌ كرد و سپس‌ با شليك‌ شش‌ گلوله‌، پدر خانواده‌ )فرش‌ فروش‌( را نقش‌ زمين‌ كرد.

قاتل‌ به‌ تصور اينكه‌ مرد صاحبخانه‌ كشته‌ شده‌ است‌.به‌ طرف‌ بالكن‌ دويد و پا به‌ فرار گذاشت‌. هم‌ اكنون‌ اين‌ صاحبخانه‌ در بخش‌ مراقبت‌هاي‌ پزشكي‌ قرار دارد و پزشكان‌ عمل‌ جراحي‌ وي‌ را رضايتبخش‌ توصيف‌ مي‌كنند.

جزييات‌ اين‌ جنايت‌نشان‌ مي‌دهد كه‌ قاتل‌ نقابدار نه‌ براي‌ سرقت‌، بلكه‌ براي‌ كشتن‌ صاحبخانه‌ وارد خانه‌ ويلايي‌ شده‌ بود و به‌ نظر مي‌رسد كه‌ قصد انتقامجويي‌ داشته‌ است‌.

قراين‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ اين‌ مرد مسلح‌ آشنايي‌ نسبتا كاملي‌ نسبت‌ به‌ زندگي‌ مرد فرش‌فروش‌ داشته‌ و از قبل‌ مي‌دانسته‌ كه‌ وي‌ روزهاي‌ تعطيل‌ به‌ ويلاي‌ خود در فشم‌ مي‌رود تا در كنار خانواده‌اش‌ باشدأ به‌ همين‌ خاطر سحرگاه‌ روز جمعه‌ را براي‌ انجام‌ قتل‌ او انتخاب‌ كرده‌ بود. او قطعا با تعقيب‌ و مراقبت‌ پي‌ برده‌ بود كه‌ خانواده‌ مرد فرش‌ فروش‌ در اين‌ فصل‌ از سال‌، خانه‌ شهري‌شان‌ واقع‌ در قلهك‌ را ترك‌ كرده‌ و به‌ ويلاي‌ خود در فشم‌ رفته‌اند.

مادر خانواده‌ مي‌گويد: حدود ساعت‌ پنج‌ صبح‌ در يكي‌ از اتاق‌ها مشغول‌ نماز بودم‌ كه‌ متوجه‌ شدم‌ مردي‌ نقابدار بالاي‌ سرم‌ ايستاده‌ و لوله‌ هفت‌تيرش‌ را به‌ روي‌ شقيقه‌ام‌ گرفته‌ است‌، او به‌ من‌ گفت‌: «اگر صدايت‌ دربيايد، با يك‌ گلوله‌ مي‌كشمت‌!»بر اساس‌ قراين‌ به‌ نظر مي‌رسد كه‌ قاتل‌ نقابدار قصد غافلگير كردن‌ و ترور مرد صاحبخانه‌ را داشت‌ اما پس‌ از ورود به‌ ويلا با همسر او بر پاي‌ سجاده‌ نماز روبرو شده‌ است‌.

رفتار مرد نقابدار نشان‌ مي‌دهد كه‌ او قصد كشتن‌ اين‌ زن‌ را نداشت‌، به‌ همين‌ خاطر لوله‌ سلاح‌ را روي‌ گيجگاه‌ وي‌ گذاشته‌ اما با وجود درگيري‌ با زن‌ شليك‌ نكرده‌ است‌.مادر خانواده‌ مي‌گويد: «در همين‌ موقع‌ يكي‌ از دخترانم‌ )نفيسه‌ 26 ساله‌( وارد اتاق‌ شد و با ديدن‌ مرد مسلح‌ با صداي‌ بلند شروع‌ به‌ جيغ‌ زدن‌ كرد. اما مرد غريبه‌ گلوله‌يي‌ به‌ سر دخترم‌ شليك‌ كرد و او را كشت‌...»

اين‌ مادر داغديده‌ كه‌ شاهد قتل‌ دخترش‌ بود، طاقت‌ از دست‌ داد و فريادزنان‌ با قاتل‌ درگير شد اما باز به‌ طرفش‌ شليك‌ نشد تا اينكه‌ پدر خانواده‌ با پسر جوانش‌ با شنيدن‌ جيغ‌ و فرياد )مادر( سراسيمه‌ وارد اتاق‌ شدند و در اين‌ لحظه‌ بود كه‌ مرد نقابدار با هدف‌ كشتن‌ مرد صاحبخانه‌، شش‌ گلوله‌ پياپي‌ به‌ بدن‌ او شليك‌ كرد ، شواهد نشان‌ مي‌دهد قاتل‌ نقابدار پس‌ از كشتن‌ صاحبخانه‌ قصد فرار داشت‌ كه‌ گلوله‌يي‌ به‌ پاي‌ پسر خانواده‌ شليك‌ كرد تا تعقيبش‌ نكند.

به‌ گزارش‌ خبرنگار ما ، ديروز پرونده‌ اين‌ جنايت‌ كه‌ براي‌ تحقيق‌ و شناسايي‌ مرد نقابدار به‌ بازپرس‌ جنايي‌ تهران‌ و اداره‌ آگاهي‌ محول‌ شده‌ بود، براي‌ ادامه‌ تحقيق‌ به‌ دادگاه‌ لواسانات‌ ارجاع‌ شد.

سرهنگ‌ كشفي‌ معاون‌ جنايي‌ اداره‌ آگاهي‌ گفت‌: از نظر بازپرس‌ پرونده‌ چون‌ جنايت‌ خارج‌ از محدوده‌ تهران‌ صورت‌ گرفته‌ به‌ دادگاه‌ جنايي‌ مربوط‌ نمي‌شود اما از آنجا كه‌ رسيدگي‌ به‌ قتل‌ در حيطه‌ كاري‌ ما است‌ از كلانتري‌ لواسانات‌ مي‌ خواهيم‌ كه‌ پرونده‌ را به‌ اداره‌ آگاهي‌ تهران‌ برگردانند.

به‌ هر حال‌ مهاجم‌ مسلح‌ كه‌ بعد از به‌ گلوله‌ بستن‌ اعضاي‌ اين‌ خانواده‌ از پنجره‌ ساختمان‌ فرار كرده‌ است‌، با انگيزه‌يي‌ غير از سرقت‌ وارد خانه‌ شده‌ بود كه‌ احتمال‌ مي‌رود نوعي‌ انتقامجويي‌ از كريمي‌ )مرد فرش‌فروش‌( بوده‌ است‌.

خانواده‌ كريمي‌ در خانه‌يي‌ واقع‌ در خيابان‌ دولت‌ زندگي‌ مي‌كنند اما براي‌ گذران‌ تعطيلات‌ تابستاني‌ به‌ خانه‌ ويلايي‌ خود در فشم‌ رفته‌ بودند.

در حال‌ حاضر عمل‌ جراحي‌ روي‌ پدر خانواده‌ با موفقيت‌ انجام‌ شده‌ و حال‌ وي‌ رضايتبخش‌ است‌ و پسرش‌ محمدحسين‌ هم‌ كه‌ از ناحيه‌ پا مجروح‌ شده‌ بود در بيمارستان‌ بستري‌ است‌ و حالش‌ رو به‌ بهبودي‌ است‌.

ماموران‌ پليس‌ آگاهي‌ تهران‌ منتظر هستند تا پرونده‌ به‌ اين‌ اداره‌ فرستاده‌ شود و آنها تحقيقات‌ خود را براي‌ شناسايي‌ عامل‌ اين‌ جنايت‌ و انگيزه‌ وي‌ شروع‌ كنند.

در همين‌ رابطه‌ خبرنگار «اعتماد» ديروز به‌ بازار فرش‌ تهران‌، محلي‌ كه‌ اكبر كريمي‌ در آنجا حجره‌ فرش‌ فروشي‌ دارد مراجعه‌ كرد تا اطلاعاتي‌ در رابطه‌ با وي‌ و انگيزه‌ قاتل‌ ناشناس‌ كسب‌ كند. از آنجا كه‌ صاحب‌ ويلاي‌ فشم‌ از قديمي‌هاي‌ اين‌ حرفه‌ در بازار است‌ بيشتر فروشندگان‌ او را مي‌شناختند. اما با شنيدن‌ نام‌ وي‌ از دادن‌ اطلاعات‌ در مورد او خودداري‌ مي‌كردند و با ابهام‌ وبا احتياط‌ خاصي‌ از او حرف‌ مي‌زدند.

مغازه‌ فرش‌فروشي‌ اكبر كريمي‌ كه‌ در سراي‌ قدس‌ در انتهاي‌ بازار فرش‌ تهران‌ قرار دارد تعطيل‌ بود و هيچ‌ اعلاميه‌ يا آگهي‌ ترحيمي‌ هم‌ در رابطه‌ با فوت‌ دختر وي‌ به‌ در و ديوار نزده‌ بودند. وقتي‌ از ساير فرش‌فروش‌ها در مورد آقاي‌ كريمي‌ پرس‌ و جو شد تنها يك‌ جوان‌ حاضر به‌ پاسخگويي‌ شد و گفت‌: آقاي‌ كريمي‌ از بچگي‌ در اين‌ بازار كار كرده‌. از شاگردي‌ شروع‌ كرد تا اينكه‌ خودش‌ صاحب‌ دو دهنه‌ مغازه‌ فرش‌فروشي‌ شد. از آن‌ گذشته‌ وي‌ يكي‌ از اعضاي‌ انجمن‌ اسلامي‌ بازاريان‌ بود و تقريبا همه‌ او را مي‌شناسند.

اين‌ جوان‌ به‌ خبرنگار ما گفت‌: شما براي‌ چي‌ در مورد او اطلاعات‌ مي‌خواهيد؟ من‌ اگر جاي‌ شما بودم‌ دنبال‌ اين‌ قضيه‌ كه‌ چرا اين‌ اتفاق‌ براي‌ آقاي‌ كريمي‌ و خانواده‌اش‌ افتاد، نمي‌رفتم‌.

در همين‌ موقع‌ مرد مسني‌ كه‌ ظاهرا پدر اين‌ جوان‌ بود با عصبانيت‌ به‌ او گفت‌: به‌ تو چه‌ مربوط‌ است‌ كه‌ اطلاعات‌ مي‌دهي‌؟ خانم‌ خبرنگار! اصلا به‌ ما ربطي‌ ندارد، برويد از برادرش‌ سوال‌ كنيد.

اما پسر جوان‌ اين‌ بار با تاكيد بيشتري‌ گفت‌: اگر دنبال‌ اين‌ قضيه‌ رفتيد از همه‌ خداحافظي‌ كنيد چون‌ ممكن‌ است‌ سر از جاي‌ دوري‌ درآوريد!

ولي‌ باز هم‌ با توپ‌ و تشر مرد مسن‌ روبرو شد و به‌ داخل‌ مغازه‌ رفت‌.

غير از اين‌ جوان‌ هيچكدام‌ از همكاران‌ وي‌ حاضر به‌ دادن‌ اطلاعات‌ در مورد فرش‌فروش‌ نشدند و هر كس‌ سعي‌ داشت‌ با دادن‌ توضيحاتي‌ غيرواقعي‌ قضيه‌ را طور ديگري‌ جلوه‌ دهد.

برادر فرش‌فروش‌: هدف‌ قاتل‌ فقط‌ برادرم‌ بود

خبرنگار ما ديروز به‌ بيمارستان‌ خاتم‌الانبيا رفت‌ و با برادر اكبر كريمي‌ به‌ گفت‌وگو پرداخت‌. او گفت‌: مرد ناشناسي‌ كه‌ صبح‌ جمعه‌ وارد ويلاي‌ برادرم‌ در فشم‌ شد فقط‌ به‌ قصد انتقام‌جويي‌ از برادرم‌ رفته‌ بود و هدفش‌ كشتن‌ اكبر )برادرم‌( بود كه‌ متاسفانه‌ در اين‌ ميان‌ نفيسه‌ دختر جوانش‌ قرباني‌ شد. محمدحسين‌ )پسر خانواده‌( هم‌ وقتي‌ ديد كه‌ مرد نقابدار قصد كشتن‌ پدرش‌ را دارد به‌ سمتش‌ حمله‌ور شد كه‌ آن‌ مرد محمدحسين‌ را هدف‌ گلوله‌ قرار داد و فقط‌ به‌ پاي‌ او شليك‌ كرد.

خبرنگار ما سپس‌ به‌ منزل‌ خانواده‌ كريمي‌ رفت‌ تا با همسر مرد فرش‌فروش‌ گفت‌وگو كندأ خانه‌يي‌ مجلل‌ كه‌ در منطقه‌ دولت‌ )دروس‌( قرار دارد.

مادر خانواده‌ به‌ خبرنگار ما گفت‌: شما خبرنگاران‌ آبروي‌ ما را در محل‌ و بازار برده‌ايد. نبايد اين‌ موضوع‌ به‌ مطبوعات‌ كشيده‌ مي‌شد، ما اصلا نمي‌خواستيم‌ كسي‌ از اين‌ موضوع‌ چيزي‌ بفهمد!

 

قبلی

برگشت

بعدی