ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 
 

در تاريخ و فرهنگ اين سرزمين داشته است در حال حاضر اين گونه در فقر و فلاکت زندگي کند و از همه بدتر در رسانه ها و يا کتب رسمي تحقير و تضعيف شوند?! 

وي گفت من همانگونه که براي ويران شدن ارک بم به دليل زلزله دردناک اخير بشدت متاثرم براي ارک عليشاه  درتبريز،گنبد سلطانيه در زنجان ،قصر شيخ خزعل در اهواز و يا ديگر آثار قومي کشورم که در معرض بي توجهي قرار گرفته اند بسيار نگرانم!

 - نوروز حمزي

آقاي نوروز حمزي که يکي از فعالان فرهنگي عرب و همچنين از خبرنگاران  شناخته شده در جامعه  مطبوعاتي کشورمان مي باشد پنجمين فردي بود که با شبکه الجزير در خصوص حقوق اقوام وملل ايران مصاحبه کرد.وي با ارايه  تعريف حقوقي از مفهوم اقليت باتوجه به اسناد بين المللي مربوط به حقوق اقليتها من جمله مقدمه  و مواد 13و55و76 منشور سازمان ملل متحد ،ماده دوم اعلاميه جهاني حقوق بشر، مواد 18 و19و 24و  25و 26و  27 ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي  ناظر بر رعايت حقوق همه افراد بدون هر گونه  تبعيض خواستار رعايت دقيق مفاد تمام اسناد و کنوانسيونهاي بين المللي اي گرديد که دولت ايران همچون منشور ملل متحد(1324)،ميثاق بين المللي حقوق مدني - سياسي و حقوق اقتصادي- اجتماعي (1354) ،کنوانسيون بين المللي منع و مجازات جنوسايد (1334) ،کنوانسيون بين المللي رفع تبعيض نژادي(1347)،کنوانسيون حقوق کودک (1372) ، کنوانسيون رفع تبعيض در امر تعليمات (1346) و همچنين مواد 15 و 19 و 20 و 48 قانون اساسي جمهوري اسلامي تاييد يا تدوين کرده است.

وي همچنين با انتقاد از فرهنگ حاکم در خصوص خرده فرهنگ و يا اقليت خطاب کردن اقوام وملل ايران اظهار داشت اين اصطلاحات در حالي استفاده مي شود که هموطنان فارس زبان ما تنها يکي از اين اقوام وملل بوده و حتي فاقد اکثريت نسبي نيز هستند.وي خاطر نشان کرد که بعنوان مثال در همين طهران ، ترکها با بيش از 70 درصد ،نخستين  کساني هستند که جمعيت پايتخت ايران را تشکيل مي دهند.

آقاي حمزي با اشاره به برنامه چهارم توسعه گفت اين برنامه فاقد هر گونه تلاشي براي توسعه و پرورش  فرهنگي عموم اقوام وملل ايران است.وي با اشاره به عملياتي شدن  طرح آمايش اقوام که در امتداد تغيير ترکيب بافت جمعيتي مناطق قومي طراحي شده است افزود د رحال حاضر متاسفانه من اينده اقوام و ملل ايران بويژه اعراب را تنها با دو گزينه روبرو مي بينم:

وجود و عدم وجود!

گم نام

• فرزندان ِ خلف ِ سرمايه , برادران ِ تنی قدرت, می شناسی شان. هر کجای تاريخ و در هر کجای کره ِ خاکی که باشند زير پرچم هر مذهب و هر ايدئولوژی که پنهان شوند باز هم همه شان شبيه هم اند. همه شان يک جور عمل ميکنند. ابتدا به نام مردم می آيند, برای آزادي, سينه می زنند اما بعد, مردم را به نام ِ ضد ِ مردم, می کشند و آزادی را به نام ِضد آزادي, قربانی می کنند
• ما می توانيم اگر بدانيم هر انديشه ای که ما را به جدائي, به دشمني, به سرکوب, به پاک کردن تفاوت ها, نشانه ها, به در بند کردن افکار, خاموش کردن صداها, ساختن زندان ها, يکسان سازی انسان ها, مسلح کردن گروهی بر عليه گروه ديگر و به مرگ فرا می خواند سودای شوم ِ قدرت در سر دارد برای به چنگ آوردن ثروت و سرمايه

صبا راهی        چهارشنبه ٢۵ آذر ١٣٨٣ – ١۵ مارس ٢٠٠۴

اصراری برای داشتن نام نيست چون هر نامی می تواند ترا به يک گرفتاری جدی بياندازد. بی نام زندگی کردن , انگار اين از هر شکلی ديگرراحت تر و بی دردسر تر است .

چرا بايد اسمی داشت وقتی داشتن اسم , می تواند اين همه دردسر درست کند؟

بی نام! آيا بی نام "بايد" زندگی کرد؟

اما به قول ِ دوستمان از «بايدها» بايد! گذشت , آيا « می توان» بی نام زندگی کرد؟

هر چند ميان « بايد» بی نام بودن و « می توان» بی نام بودن , تفاوت ِ بسيار مهمی وجود دارد.

« بايد» بی نام بودن ,امری اجباری است که از بيرون از ما بر ما تحميل می شود اما « می توان» بی نام بودن , يعنی توان و ظرفيت ِ ما اين امکان را می دهد که «بی نام» باشيم.

در دنيای پيرامون ِ ما , هر چيزی , نامی دارد. يعنی هر چيزی که هست و وجود دارد. يعنی هر چيزی که با ديگر چيزها تفاوت دارد . گاهی علاوه بر نام , شماره هم دارند و اين همه نام و شماره فقط برای آن است که هر چيزی , از ديگر چيزها قابل ِ تشخيص باشد.

نامها يعنی « بودنها» . بودن ِ تفاوت ها . يعنی تنوع و رنگانگی جهان ِ پيرامون ِ من و شما . حالا سوأل اين است :

آيا ما « می توانيم» بی نام باشيم ؟

يعنی نباشيم ؟

 يا باشيم اما خودمان نباشيم پس لابد «بايد» چيزی ديگر باشيم . اما چه چيز؟

شايد اگر ساکت باشيم و به اين که در دنيای پيرامون ِ ما چه می گذرد کاری نداشته باشيم بشود ما را با يک ديوار شبيه کرد.

يا اگر کمی بی خيال باشيم بشود.

ما را جای يک گلدان يا يک مجسمه اشتباه گرفت. در آن صورت هم اربابان راحت تر به بهره برداری از برکات زمين ِ خود! می پردازند وهم من و شما می توانيم بدون ِ دردسر های اضافی و با خيالی آسوده , مطمئن باشيم که زنده می مانيم و يک عمر طولانی طولانی خواهيم داشت!!

اما يک عمرِ طولاني! نقش ِ يک گلدان يا يک مجسمه را داشتن هم دشوار است. « بايد» ياد بگيريم که چطور خودمان نباشيم و چطور چيز ِ ديگری باشيم. چيزهائی باشيم که برای هيچ چيز واکنشی از خود نشان نمی دهند انگار هيچ نمی بينيم, هيچ نمی شنويم و هيچ نمی فهميم. انگار که اصلا نيستيم. اما گر «بايد» بی نام باشيم يعنی نباشيم آيا با توان ذاتی ما تناسب دارد؟ يعنی آيا واقعا می توانيم نباشيم؟ در حالی که هستيم , می بينيم , می شنويم و با تمام وجود

 

 

قبلی

برگشت

بعدی