ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

ششم: گیسو دارد در دفترش چیزی می نویسد که ماموری با خشونت دفتر را از زیر دست او می کشد.... صدای اعتراض ما بلند می شود... گیسو را به سمت لندکروز مشکی می برند تا با مردی که داخل آن نشسته است صحبت کند...سردار طلایی را هم پیدا نکرده اند.

هفتم: جناب سرهنگ بعد ازناز و نوازش جلو می آیند و می گویند: خانم ها! شما به جز چند نفر[اشاره به جایی که ما ایستاده ایم] همه خانواده دار و با شخصیت هستید. گول این ها را نخورید. ما این ها را یک ماه که بردیم اوین حالشون جا میاد. مثل ترقه از جا در می روم. داد می زنم: به چه حقی توهین می کنید؟ بی شخصیت آن کسی هست که دست رو دختر پانزده ساله بلند می کند. کی به شما اجازه داده افراد را بی خانواده بخونید و دم از شخصیت بزنید؟ شخصیت یعنی داد و فریاد ؟...انگار خیلی دارم هوار می زنم که چیزی نمی گوید و دستی من را عقب می کشد. کی بود راستی؟

هشتم: یک نماینده بیاد با مامور تامین امنیت استان صحبت کند... پرستو جلو می رود... می گوید اتوبوسی دنبال ما می آید و ما را داخل استادیوم به جایگاه ویژه می برد... اعتراض می کنیم که ما سوار هیچ ماشینی نمی شویم... اتوبوس از راه می رسد... مامورتامین امنیت استان که خود را موسوی معرفی می کند به خداوند و قرآن قسم می خورد که کلکی در کار نیست و این اتوبوس ما را به داخل استادیوم خواهدبرد... می گوییم پس خود او هم سوار شود و با ما بیاید... سوار می شود و در شلوغی آرام پیاده می شود... چاره ای نیست، باید ریسک کرد.

نهم: معلوم بود! درغربی را رد می کنیم... در شرقی را هم.... اتوبوس وارد اتوبان کرج می شود... همه اعتراض می کنند و داد و فریاد... من اما ساکت سر را به شیشه چسبانده ام و به واژه ها فکر میکنم...

روایت دوم:حق من؟! سهم زن؟!

نه! انگار باید باور کرد! انگار باید چشم ها را باز کرد و دید که ما جنس دوم هستیم. آره...جنس دوم! ما- جنس دومی ها رو میگم - انگار مال این جامعه نیستیم. انگار از این مردم نیستیم.میخوان مردمی باشند. میخوان بین مردم باشن. ولی آخه این مردم کیا هستن؟! واقعا خیلی سخته که فکر کنیم زن ها هم جزو همین مردم هستند؟ نه... انگار باید باور کرد که ما از بین این مردم نیستیم.ما حق انتخاب نداریم. بر اساس قانون نانوشته ای ما حق رفتن به استادیوم را نداریم... چون ما از این مردم نیستیم.چون ما جنس دوم هستیم و همواره حق تقدم با جنس اول هست... سران مردمی مملکت ما هم جنس اول هستند. پس ما حذف میشویم... پس ما گم می شویم... پس ما...من یه شخص سوم ام!یه شخص سوم که جنس دوم هستم!خارج از گود در غربی استادیوم آزادی و هرچی براتون می نویسم تنها ذره ای از اتفاقات افتاده در درون یه جنس دومی هست... خدای من... بین اعداد گم شدم. جنس دوم.. .نسل سوم...ساعت ۲ بعدازظهر: زنگ میزنم به تلفن شروین. میگه یه عده اومدن و یه عده هم تو راهن.همه دم در غربی استادیوم آزادی نشستن و.. .منتظر! نگرانم...ساعت ۳ شده... نزدیک به شروع بازی. دوباره زنگ میزنم به شروین. وقتی که Reject میشم یه حس خاصی بهم دست میده. نا امیدانه امیدوار میشم که توی جمعیت باشه و صدای موبایل رو نشنوه! چند دقیقه نمیگذره که اس ام اس میده.امیدوار کننده... امید داره که برن توی ورزشگاه.ساعت ۴ شده. بازی هم شروع!زنگ میزنم به عارفه.مغزم از چیزی که میشنوم سوت میکشه. بچه ها رو سوار اتوبوس کردن که "مثلا" از در شرقی ببرن تو.عارفه توی اتوبوسی بود که برای رسیدن به در شرقی سر از اکباتان در آورده بود. بلافاصله زنگ میزنم به شروین. میگه اونا دم استادیوم وایستادن تا ببینن بچه ها رو کجای تهران ول میکنن تا برن دنبالشون! دیگه تقریبا مطمئن شدم که این گروه راهی به داخل پیدا نمیکنن. نگران حال بچه هام. باز هم زنگ میزنم به عارفه و مطمئن میشم که همه خوبن. اتوبوس بعد از اعتراض شدید بچه ها میدون آزادی نگه میداره و میره... یه عده از گروه هم دوباره مینی بوس در بست میگیرن و برمیگردن ورزشگاه. دلم گرفته... دلم خیلی گرفته.بازی تمام شد! بچه ها هم پشت در موندن. ولی نه به همین راحتی که من میگم... قسمتی از اتفاقات رو فرناز نوشته. تا وقتی که مطمئن بشم همه رسیدن خونه خیالم راحت نمیشه. یاد درگیری های بلیت و اتوبوس می افتم. یاد وبلاگ آپدیت کردن ها و دلهره دیشب بچه ها و پیگیری های شروین و عارفه عزیز. هیچی نمیتونم بگم... فقط حس میکنم دلم برای لبخند آن مرد بزرگ تنگ شده. یاد خرداد و سال های پیش بخیر...

http://tedi.blogfa.com/post-16.aspx

... وقتی تعدادی از زنان ایرانی در 18 خردادماه گذشته به دنبال سه دهه ممنوعیت توانستند در جریان بازی ایران و بحرین اجازه ورود با استادیوم آزادی را پس از قریب به سه دهه به دست آوردند این امید در دل نیمی از جمعیت کشور به وجود آمد که می توانند از این پس برای تماشای فوتبال به استادیوم ها راه یابند. دیروز اما معلوم شد که خیلی چیزها به گذشته برگشته و زنان ایرانی تنها حقی که دارند حق مسلم داشتن انرژی هسته ای است!

 

تركمن‌ها و درد مشترك اقوام ايراني

عبدالرحمن ديه‌جي

مختصري از كيستي تركمن:

تركمن‌ها از نژاد ترك و از فرزندان "اوغوز خان" هستند و بنا بر روايتي پرطرفدار، آن دسته از ترك‌هايي هستند كه پيش از تركان ديگر به اسلام ايمان آورده بودند و از اين‌رو ابتدا به آن‌ها "ترك ايمان" گفته مي‌شده است؛ سپس مخفف آن كلمه "تركمان" شده است (قرن سوم هجري) چنا‌ن‌چه در متون تاريخي نيز همواره به‌جاي نام "تركمن" واژه‌ي تركمان را مشاهده مي‌كنيم.

در تذكره الاوليا بخش مناقب سلطان‌العارفين "بايزيد بسطامي" از زبان آن سلطان عرفا مي‌خوانيم: "تركماني ام هفتاد ساله، موي در گبري سفيد كرده، از بيابان اكنون بر مي‌آيم و تانگري - تانگري در تركمني يعني : خدا خدا - مي‌گويم و ..."

در حقيقت بسياري از دانشمندان و فرزانگان و عرفاي بزرگ ايراني كه در طول تاريخ، نامشان زينت‌بخش تاريخ پرشكوه "ايران زمين" بوده، تركمن بوده‌اند. شايد شاخص‌ترين آن‌ها "ابونصر فارابي" باشد كه باني موسيقي مدون ايران و از حكماي جهاني شناخته مي‌شود. بنا به روايت كتب تاريخي، ايشان با لباس‌هاي محلي تركمني و كلاه‌هاي پشمي در محافل حاضر مي‌شده و به چندين زبان نيز مسلط بوده است.1بررسي‌هاي علمي و تاريخي نشان مي‌دهد كه عكس تبليغات شومي كه عليه اين قوم براي منتسب ساختن آنان به مغول‌ها مي‌شود، تركمن‌ها ريشه‌اي بس ديرينه در اين سرزمين دارند. |

بدين ترتيب تركمن خود را همان‌قدر ايراني مي‌شناسد كه برادر فارس و لر و كرد و بلوچ و آذربايجاني‌اش.تركمنِ تركمن‌صحرايي خود را ايراني مي‌شناسد، درحالي‌كه بر هويت تركمني خود نيز اصرار دارد. در حقيقت، اين نژاد و مذهب نيست كه مرز بين ايراني و غيرايراني را مشخص مي‌كند. ما در جغرافيايي معيّن با تاريخي واضح و قانوني مشخص كه براي تمام افراد بايد برابر باشد، زندگي مي‌كنيم و همين اصول است كه تابعيت و وطن ما را آشكار مي‌سازد. عوامل ديگر چون زبان، فرهنگ و نژاد عناصر درجه دومي هستند كه در يك كشور نمايان‌گر تنوع و گوناگوني‌هاي طبيعي آن است و قرآن كريم نيز بر اين نكته تأكيد دارد كه ما شما را قوم آفريده‌ايم كه يكديگر را بهتر بشناسيد.آمار دقيقي از تركمن‌هاي ايران به‌طور رسمي اعلام نشده است. اما ما تركمن‌ها جمعيت خود را چيزي بين يك‌و‌نيم تا دو ميليون نفر تخمين مي‌زنيم. بخش عمده‌ي تركمن‌ها در استان گلستان (سمت شرقي درياي خزر و هم مرز تركمنستان) زندگي مي‌كنند و سپس در خراسان شمالي كه بيش‌تر نواحي شمال و روستاهاي آن‌را شكل مي‌دهند و نيز استان خراسان رضوي در نواحي تربت‌جام و سرخس و ...زندگي پر فراز و نشيب تركمن:

تركمن‌ها تاريخ پر فرازونشيب و پر پيچ‌وخمي در اين سرزمين دارند. در دوره‌ي خاندان پهلوي كه تركمن‌ها كوچ‌نشيني را رهاكرده و به اسكان روي آورده بودند، بسياري از زمين‌هاي كشاورزي آن‌ها توسط افراد دربار و نظاميان بلندپايه چون سرهنگ مزين غصب و حقوق فرهنگي و زبان و هويت تركمن زير پاي شوونيسم حكومتي لگدمال شد. با شكل‌گيري انقلاب اسلامي در سال 57، مردم فرصتي براي بيان خواسته‌هاي خود مي‌يابند. پس از جنگِ ناخواسته‌ي گنبد كه در نحوه‌ي شكل‌گيري آن مناقشات بسياري وجود دارد، بسياري از جوانان بي‌گناه تنها به‌خاطر تركمن بودن از استخدام باز مي‌مانند و جوّ امنيتي كاملاً

 

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی