روی جلد نشریه ازادگی شماره 267 | پشت جلد نشریه ازادگی شماره 267 |
در هر ساعت حداقل یک مورد نقض حقوق بشر در ایران اتفاق می افتد
در شماره 267 آزادگی، میخوانید | |
خبرهای خوش از سال ۲۰۱۸ | انگس هِروی برگردان: پویا موحد |
نامه سرگشاده گزارشگران بدون مرز به کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل | گزارشگران بدون مرز |
به بهانه 22 بهمن سالروز انقلاب وضعیت دانشجو و دانشگاه | لیلا باقری |
فرار از مجلس منحط، تدارک برای مجلس فرومایه تر | منصور امان |
ده نکته حقوقی که باید درباره شکنجه بدانیم | امید شمس |
ایران در قعر جدول برابری جنسیتی در دنیا گیر افتاده است | فریبا مرادی پور |
مستندسازی که تروریستها را فریب داد | برگردان: عرفان ثابتی اِیبراهام ریزمَن |
از هفتم تا هفدهم دی ماه از کشف حجاب تا آزادی پوشش | شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد |
تفسیری گذرا از مفهوم واژه حقوق بشر | حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی |
مسیحیت و تخریب دنیای باستان | برگردان: خسرو دهقانی تیم ویتمارش |
مردم علیه استبداد: شهادت سکولار جان لیلبرن | برگردان: هامون نیشابوری مایکل برادیک |
بررسی سند 2030 یونسکو | ژیلا نظرپور |
آزار جنسی کودکان تهدید آینده چند نسل | محمدعلی محمودزاده |
چرائی مستند دولتی، طراحی سوخته!؟ | محمود هاشمی |
دروغ در حكومت اسلامي و جامعه دروغ | محمد علي قدیمی |
به بهانه 40 سالگی انقلاب | نارگل غفوری |
مدیر مسئول و صاحب امتیاز: | منوچهر شفایی Manoochehr Shafaei |
همکاران در این شماره: | |
امورفنی و اینترنت | رسول عباسی زمان ابادی Rasoul abbasi zamanabadi |
فرشاد قضایی کاوکانی | Farshad Ghazaei kavkanii |
سمیه علیمرادی | Somayeh Alimoradi |
شبنم فتحی | Shabnam Fathi |
لیلا باقری | Leila Bagheri |
طراحی پشت جلد و روی جلد: | نارگل غفوری Nargol Ghafori |
چاپ و پخش | مهدی عطری Mehdi atri |
یادآوری:
- آزادگی کاملاً مستقل و زیر نظر مدیر مسئول منتشر میشود.
- نشر آثار، سخنرانیها و اطلاعیهها به معنی تائید آنها نبوده و فقط به دلیل اعتقاد و ایمان به آزادی اندیشه و بیان میباشد.
- با اعتقاد به گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه بدون هیچ محدودیتی کاملاً آزاد است.
- مسئولیت هر اثری بر عهده نویسنده آن اثر است و آزادگی صرفاً ناشر افکار میباشد.
آزادگی
آدرس:
Azadegy _ M. Shafaei
Postfach 52 42
30052 Hannover – Deutschland
Tel: +49 163 261 12 57
Email: shafaei@azadegy.de
خبرهای خوش از سال ۲۰۱۸
انگس هِروی برگردان: پویا موحد
طی دوازده ماه گذشته نشریات سراسر دنیا متمرکز بر اخبار ناگوار بوده است. اما این تمام آن چیزی نیست که در سال ۲۰۱۸ میلادی روی داده است: موفقیت در حفظ منابع طبیعی، دستاوردهای چشمگیر در زمینهی بهداشت و درمان در جهان، صلح و مدارای بیشتر، جنگ و خشونت کمتر، ارتقا استانداردهای زندگی، افزایش انرژی پاک و نقطهی عطف در کوششهای جهانی برای کاهش مصرف پلاستیک تنها بخشی از پیشرفتهای بشر است که راهی به صدر اخبار نیافتند.
سالی نیکو از لحاظ حفظ منابع طبیعی
بعد از آنکه چین تجارت عاج را ممنوع کرد، تقاضا برای عاج تقریباً نصف شد و نرخ شکار غیر قانونی در جاهایی مانند کنیا در حال کاهش است. (WWF)
- بررسیها نشان داد که جمعیت ببرهای وحشی در نپال در ۹ سال گذشته در نتیجهی کوششهای طرفداران حفاظت محیط زیست، تقریباً دو برابر شده است. (Independent)
- جنگلزدایی در اندونزی ۶۰درصد کاهش داشته است. این در نتیجهی ممنوعیت پودهزدایی، کارزارهای آموزشی تازه و بهبود سیستم اجرای قانون بوده است. (Ecowatch)
- سازمان ملل اعلام کرد که سوراخ لایهی اوزون بر فراز شمالگان کرهی زمین و نیمکرهی شمالی تا دههی ۲۰۳۰ و در سایر نقاط جهان تا ۲۰۶۰ به طور کامل ترمیم خواهد شد. (Gizmodo)
- ده میلیارد دلار (بزرگترین مبلغی که تا کنون به حفاظت از اقیانوسها تخصیص یافته) در بالی به حفاظت از ۱۴میلیون کیلومتر مربع از اقیانوسهای جهان اختصاص یافت. (MongaBay)
- در کالیفرنیا، کوچکترین روباه جهان از فهرست گونههای در خطر خارج شد. (Conservaca)
بعد از ده سال بحث، ۱۴۰ کشور توافق کردند که مذاکرات را دربارهی توافق تاریخی تحت عنوان «توافق پاریس دربارهی اقیانوسها» آغاز کنند. این نخستین معاهدهی بینالمللی با هدف توقف صید بیرویهی ماهی و حفظ حیات در دریاهای عمیق است. (National Geographic)
- نیجریه اعلام کرد که ۲۰۰ میلیون درخت جدید در سه دههی گذشته کاشته است. این بزرگترین تحول مثبت در تاریخ محیط زیست آفریقاست. (Guardian)
- اسپانیا اعلام کرد که یک محدودهی حفاظتشدهی دریایی جدید برای حرکت والها و دلفینها در دریای مدیترانه ایجاد میکند و هر گونه اکتشاف سوختهای فسیلی را در این محدوده ممنوع خواهد کرد. (Associated Press)
کلمبیا رسماً پارک ملی «سِرِنیا دی چیریبِکیت» را به ۴.۳ میلیون هکتار گسترش داد و آن را به بزرگترین پارک ملی حفاظت شده در جنگلهای استوایی جهان تبدیل کرد. (WWF)
- مکزیک اعلام کرد که جمعیت پلنگهای خالدار غیراهلیاش در هشت سال گذشته ۲۰درصد افزایش یافته و ۱۴ کشور آمریکای لاتین معاهدهای را امضا کردند که بر اساس آن قرار است یک برنامهی حفاظتی منطقهای برای حفظ این گربهسانان بزرگجثه تا سال ۲۰۳۰ به اجرا در آورند. (org)
- بر اساس گزارشها در جنگلهای آفریقای مرکزی جمعیت گوریلهای کوهی، یکی از در معرض خطرترین گونههای جهان، از سال ۲۰۱۰، ۲۵ درصد افزایش یافته است و به بیش از ۱۰۰۰ قلاده رسیده است. (Reuters)
- کانادا یک قرارداد حفاظت از محیطزیستِ دیگر با بومیان اصلی این سرزمین امضا کرده است که بر اساس آن بزرگترین منطقهی حفاظت شده در جنگلهای شمالی کرهی زمین ایجاد خواهد شد. (BBC)
- شیلی قانون جدیدی برای حفظ آبهای سواحل خود به تصویب رساند و بر مبنای آن ۹ منطقهی حفاظت شدهی دریایی ایجاد میشود و مناطق تحت حفاظت [کنارهی] اقیانوس را از ۴.۳ درصد به ۴۲.۴ درصد میرساند. (BBC)
- سیشل یک منطقهی حفاظتشدهی دریایی جدید به وسعت ۱۳۰,۰۰۰ کیلومتر مربع در اقیانوس هند ایجاد کرد که بر اساس آن آبهای این کشور تا نسلها از ماهیگیری غیر قانونی حفاظت میشود. ( National Geographic)
- کالدونیای نو توافق کرده که ۲۸,۰۰۰ کیلومتر مربع از آبهای اقیانوس متعلق به خود، از جمله برخی از دستنخوردهترین صخرههای مرجانی در جهان را تحت حفاظت در آورد. (Forbes)
بعضی از دستاوردهای جدید و فوقالعاده در زمینهی بهداشت و درمان در جهان
- ۲۵میلیون نفر در جهان یک واکسن وبای جدید دریافت کردند. (UNICEF)
- فرانسه اعلام کرد که تعداد معتادان به سیگار در این کشور افت شدیدی کرده است و در سال گذشته یک میلیون نفر کمتر سیگار مصرف کردهاند، و مصرف سیگار در میان آمریکاییان به پایینترین سطح خود از سال ۱۹۶۵رسیده است.
- رواندا به نخستین کشور کمدرآمدی تبدیل شد که با آموزش ۳۰۰۰پرستار در بیش از ۵۰۰ کلینیک بهداشت و درمان، خدمات عمومی چشمپزشکی را به تمام شهروندان خویش گسترش داد.
- در هندوستان از سال ۲۰۱۳آمار مرگ و میر در زمان زایمان ۲۲ درصد کاهش داشته است. این بدان معناست که به طور متوسط، در مقایسه با پنج سال پیش، هر روز ۳۰ مادر بیشتر از مرگ نجات مییابند. (The Wire)
- غنا به نخستین کشور در آفریقای جنوبی تبدیل شد که به طول کامل تراخم را ریشهکن کرد. (Devex)
- سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که مصرف الکل در میان نوجوانان در سراسر اروپا کاهش یافته است. اروپا قارهای است که بالاترین نرخ مصرف الکل را در جهان دارد. (CNN)
- از سال ۲۰۱۰، نرخ آلودگی به ویروس اچآیوی/ایدز در جهان در میان بزرگسالان ۱۶درصد و در میان کودکان ۳۵ درصد کاهش یافته است. اکثر کشورها اکنون برنامههایی برای توقف کامل موارد جدید آلودگی پیش از ۲۰۳۰ دارند. (Undark)
- در سال ۲۰۱۸، نیویورک و ویرجینیا به نخستین ایالتهای آمریکا تبدیل شدند که مطابق قوانین مصوب آنها، مدارس ملزم به ارائهی آموزش در ارتباط با سلامت روانی هستند. (CNN)
- مالزی به نخستین کشور در اقیانوس آرام غربی تبدیل شد که انتقال ویروس اچآیوی و سیفلیس را کاهش داده است. (Malaymail)
- آفریقای جنوبی که بزرگترین جمعیت مبتلایان به ویروس اچآیوی در آن ساکناند، با اعلام کاهش ۴۴درصدی در ابتلائات تازه به این ویروس از سال ۲۰۱۲ مسئولین بهداشت و درمان را متعجب کرد. (Telegraph)
- بعد از پنج دورهی سالانه و موفق از کرمزدایی در مقیاس وسیع در مدارس در سراسر کنیا، بیماریهای مرتبط با کرمها از ۳۳.۴ درصد در ۲۰۱۲، به ۳درصد رسیده است. (Evidence Action)
- روسها امروزه نسبت به تمام دورانِ بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمتر مشروب و سیگار مصرف میکنند. در همین رابطه، مصرف تنباکو از سال ۲۰۰۹، ۲۰درصد کاهش یافته و مصرف الکل از سال ۲۰۱۲، ۲۰ درصد کاهش یافته است. (Straits Times)
تانزانیا اعلام کرد که در ده سال گذشته، نرخ مرگ در اثر ابتلا به مالاریا در بزرگسالان ۵۰ درصد و در کودکان ۵۳ درصد کاهش داشته است. (Borgen)
- سازمان بهداشت جهانیتأیید کرد که پاراگوئه مالاریا را ریشه کرده است. این کشور بعد از کوبا که در ۱۹۷۳ این بیماری را ریشهکن کرد، نخستین کشور در قارههای آمریکای شمالی و جنوبی است که موفق به این کار میشود.
مِهر و مدارای بیشتر در کرهی زمین
تحقیقات جدید نشان میدهد که در دو دههی گذشته، ختنهی زنان در شمال آفریقا از ۵۷.۷ درصد به ۱۴.۱ درصد، و در غرب آفریقا از ۷۳.۶ درصد به ۲۵.۴ درصد، و در شرق آفریقا از ۷۱.۴ درصد به ۸ درصد کاهش یافته است. (Guardian)
- دیوان عالی کاستاریکا طی حکمی اعلام کرد که ممنوعیت ازدواج با همجنس با قانون اساسی این کشور مخالف است و به دولت ۱۸ماه وقت داد که این قانون را تغییر دهد. (BBC)
- عالیترین دادگاه هندوستان ممنوعیت صدسالهی رابطهی جنسی با همجنس را برداشت. (Al Jazeera)
- مراکش قانونی تاریخی به تصویب رساند که بر اساس آن خشونت بر علیه زنان جرم محسوب میشود و مرتکب این عمل شدیداً به مجازات میرسد. (Albawaba)
- آلمان آمارهای جدیدی انتشار داد که نشان میدهد ۳۰۰,۰۰۰پناهنده اکنون به کاری مشغول شدهاند و درصد اعضای پارلمان که از میان مهاجران به این کشور هستند در دو انتخابات اخیر از ۳ درصد به ۹ درصد افزایش یافته است. (Economist)
- نیوزلند (پس از فیلیپین) به دومین کشور جهان تبدیل شد که با تصویب قوانین لازم، برای کسانی که قربانی خشونت خانگی بودهاند ده روز مرخصی استحقاقی در نظر گرفت. (Guardian)
- اسکاتلندبه نخستین کشور جهان تبدیل شد که ارائهی رایگان محصولات بهداشتی به دانشآموزان را تضمین کرد.
- کانادا به دومین کشور جهان تبدیل شد که استفاده از ماریجوانا را قانونی کرده است.
- در گامی تاریخی در پیشرفت حقوق بشر در خاورمیانه، یک دادگاه لبنانی در حکمی تازه اعلام کرد که همجنسگرایی جرم نیست. (Beirut)
- دیوان عالی ترینیداد و توباگو طی حکمی اعلام کرد که قانون مصوب در دوران استعمار در این کشور که ارتباط جنسی با همجنس را ممنوع کرده است، با قانون اساسی این کشور انطباق ندارد. (NBC)
- تونس به نخستین کشور عرب تبدیل شد که قانونی مبتنی بر برابری سهم زن و مرد از ارث به تصویب رساند و یک قانون دیرین شریعت اسلامی را تغییر داد. (Dhaka Tribune)
- پارلمان پاکستان قانونی تاریخی به تصویب رساند که مطابق با آن حقوق اولیهی شهروندان تراجنسیتی تضمین میشود و هرگونه اعمال تبعیض کارفرمایان نسبت به آنان غیرقانونی اعلام میشود. (Al Jazeera)
- اسکاتلند به نخستین کشور در جهان تبدیل شد که آموزش دربارهی حقوق زنان همجنسگرا، مردان همجنسگرا، دوجنسگرایان، تراجنسیتیها و افراد دوجنسی را در مواد آموزشی مدارس دولتی گنجاند. (The Scotsman)
- نپال به پنجاه و چهارمین کشور دنیا، و نخستین کشور در جنوب آسیا تبدیل شد که قوانینی بر ضد تنبیه بدنی کودکان به تصویب رساند. (End Corporal Punishment)
بهبود شرایط زندگی برای اغلب مردم جهان
امسال نوع انسان آرام و بیسر و صدا، از یک آستانهی حقیقتاً شگفتآور عبور کرد. برای نخستین بار از ۱۰,۰۰۰ سال پیش که تمدن بر مبنای کشاورزی آغاز شد، اکثریت نوع انسان دیگر در فقر یا در معرض سقوط به فقر نیستند. (Brookings)
- مجلهی اکونومیستاعلام کرد که نرخ جهانی خودکشی از سال ۱۹۹۴، ۳۸ درصد کاهش یافته است. این موضوع به معنای نجات چهار میلیون نفر از مرگ است.
- برنامهی توسعهی سازمان ملل یک گزارش جدید انتشار داد که بر مبنای آن، ۲۷۱میلیون نفر در هندوستان از سال ۲۰۰۵از زیر خط فقر بیرون آمدهاند. به این ترتیب، نیمی از نرخ فقر در این کشور در یک دهه کاهش یافته است. (Times of India)
- هندوستان همچنین به بزرگترین برنامهی ساخت سرویسهای بهداشتی در تمام تاریخ ادامه داده است. تخمین زده میشود که از سال ۲۰۱۴، بیش از ۸۰میلیون توالت ساخته شده است. (Arkansas Democrat Gazette)
- آژانس بینالمللی انرژیاظهار داشت که در سال گذشته، ۱۲۰ میلیون نفر به کسانی که به برق دسترسی دارند افزوده شده است. این بدان معناست که برای نخستین بار از سال ۱۸۸۲ (که برای اولین بار ارائهی خدمات برق آغاز شد) کمتر از یک میلیارد نفر از مردم جهان شبها در تاریکی به سر میبرند.
- یک گزارش جدید حاکی از آن است که نرخ باروری جهانی (میانگین تعداد فرزندانی که یک زن به دنیا میآورد) از سال۱۹۵۰نصف شده است. (BBC)
- بنگلادش اعلام کرد که نرخ مرگ و میر کودکان خود را از سال ۱۹۹۰، ۷۸درصد کاهش داده است. این بزرگترین کاهش این نرخ در میان تمامی کشورهای جهان است. (Kinder-World)
- در چین به علت افزایش درآمد، استفاده از سوخت مناسبتر برای آشپزی و خدمات درمانی بهتر، نرخ مرگ و میر به علت بیماریهای تنفسی از سال ۱۹۹۰، ۷۰درصد کاهش یافته است. نسبت مردان سیاهپوست در میان فقیران آمریکا از ۴۱ درصد در ۱۹۶۰، به ۱۸ درصد رسیده است. (CNN)
- یک گزارش تازه نشان داد که از هر ده کشور جهان، سه کشور دموکراتیک هستند، چیزی که در دوران بعد از جنگ جهانی دوم یک رکورد محسوب میشود.
- یک نظرسنجی جهانی جدید از جوانان نشان داد که جوانان در همهی کشورها از بزرگسالان خوشبینتر هستند. نه نفر از ده نفر نوجوان در کنیا، مکزیک، چین، نیجریه و هندوستان بیان کردهاند که نسبت به آیندهی خود احساس مثبتی دارند. (Guardian)
حرکت عملی به سوی انرژی پاک
- جهان امسال از مرز ۱۰۰۰گیگاوات تولید انرژی بادی و خورشیدی گذشت. ده سال پیش، این رقم کمتر از ۸ گیگاوات خورشیدی بود. (Future Crunch)
- هزینهی تولید انرژی بادی و خورشیدی همچنان به سرعت کاهش یافته است. در بسیاری از مناطق جهان، اکنون شروع به تولید انرژی پاک از استمرار تولید انرژی آلوده ارزانتر است. (BNEF)
- کالیفرنیا از بلندپروازانهترین برنامهی آبوهوایی تاریخ پرده برداشت و تعهد کرد که تولید آلایندههای کربنی را در پنجمین اقتصاد بزرگ جهان تا سال ۲۰۴۵به طور کامل متوقف کند. (NBC)
- چین، بزرگترین مصرفکنندهی انرژی در جهان، اهداف تولید انرژی تجدیدپذیر خود را افزایش داد و تعهد کرد که تا سال۲۰۳۰، ۳۵درصد انرژی خود را از منابع پاک تأمین کند.
- شیلی اعلام کرد که از سال ۲۰۱۳موفق شده که منابع انرژی پاک خود را چهار برابر کند. در نتیجه میانگین هزینهی برق در این کشور ۷۵ درصد کاهش داشته است. (IPS News)
- آمریکا از لحاظ بستن کارخانجات زغال سنگ امسال رکورد جدیدی به ثبت رساند. ۲۲کارخانه در ۱۴ ایالت بسته شدند و در نتیجه ۱۵.۴ گیگاوات مصرف انرژی آلوده متوقف شد. (Clean Technica)
- یازده کشور اروپایییا مصرف زغالسنگی خود را متوقف ساختند یا تعهد کردند که آن را تا تاریخی معین متوقف خواهند ساخت.
- برخی از بزرگترین صندوقهای سرمایهی مستقل جهان و شرکتهای مدیریت سرمایه که نمایندهی بیش از ۸تریلیون دلار ثروت هستند، اعلام کردند که تنها در شرکتهایی سرمایهگذاری خواهند کرد که مخاطرات آب و هوایی را در راهبردهای خود لحاظ کرده باشند. (UNFCCC)
هندوستان هدف تولید انرژی پاک خود تا سال ۲۰۲۲ را که از قبل هم بسیار بزرگ بود ۲۸ درصد افزایش داد. بر اساس این برنامه هندوستان ۱۵۰ گیگاوات انرژی بادی و خورشیدی در چهار سال آینده به سامانهی خود خواهد افزود. (Clean Technica)
- ایرلند به نخستین کشور جهان تبدیل شد که از سرمایهگذاری در سوختهای فسیلی جلوگیری به عمل آورد. این موضوع پس از آن روی داد که لایحهای در مجلس نمایندگان این کشور با حمایت همهی احزاب در این مورد به تصویب رسید. (Guardian)
- اسپانیا تعهد کرد که تا پایان سال اغلب معادن زغالسنگ خود را ببندد. پیش از آن دولت اسپانیا توافق کرده بود که معدنچیان زودتر از موعد بازنشسته شوند، آموزشهای مهارتی جدید دریافت کنند و صدمات زیستمحیطی جبران شوند. (Guardian)
جنگ، جرم و به کاهش توقفناپذیر و طولانیمدت خود ادامه دادند
- مجلهی تحقیقات صلحاظهار داشت که مرگ و میر جهانی ناشی از جنگ میان کشورها برای سومین سال متوالی کاهش یافته است و اکنون ۳۲ درصد از نقطه اوج آن در ۲۰۱۴ کمتر است.
- پس از یک دهه کوشش، اعلام شد که هرات، خطرناکترین استان افغانستان از لحاظ مینهای زمینی، به طور کامل از تجهیزات انفجاری پاکسازی شده است. تقریباً ۸۰درصد این کشور اکنون مین روبی شده است. (Reuters)
- بعد از فروپاشی داعش، مرگ و میر غیرنظامیان در عراق شدیداً کاهش یافته است. در پنج ماه ابتدایی سال ۲۰۱۸در مقایسه با سال قبل تعداد کشتهشدگان عراقی ۸۰ درصد کاهش یافت. اتیوپی و اریتره پیمان صلحی به امضا رساندند که به یک جنگ ۲۰ ساله پایان داد و موجب دوباره به هم پیوستنِ هزاران خانواده شد. (BBC)
- مالزی مجازات مرگ را برای همهی جرایم کنار نهاد و تمام اعدامهای انجام نشده را متوقف ساخت. این تصمیم مورد استقبال گروههای حقوق بشر در آسیا قرار گرفت و یک پیروزی بزرگ قلمداد
- هندوراس در سال ۲۰۱۲از بالاترین نرخ قتل در جهان برخوردار بود. از آن زمان، نرخ قتل در آن کشور به نصف رسیده و هندوراس از این لحاظ از همهی کشورهای جهان پیش افتاده است. نرخ جرم و قتل در سی شهر بزرگتر آمریکا کاهش یافته است. نرخ قتل در سال ۲۰۱۸، ۷.۶ درصد کمتر از سال ۲۰۱۷پیش بینی میشود.
- تعداد جرایم گزارش شده در آلمان۱۰ درصد کاهش یافته و به کمترین میزان خود در ۳۰ سال گذشته رسیده است.
- میزان جرایم جوانان در استان نیوساوتولز در جنوب استرالیا در ۲۰سال گذشته کاهش چشمگیری یافته است. میزان سرقت اتومبیل ۵۹ درصد، میزان دزدی اموال ۵۹ درصد، و رانندگی در حال مستی ۴۹ درصد کاهش یافته است. (ANU)
- بر مبنای دادههای جدید وزارت دادگستری آمریکا، نسبت کسانی که در این کشور به زندان فرستاده شدهاند به کمترین میزان خود در ۲۰سال گذشته رسیده است. (Pew Research)
اقتصادی که برای کرهی زمین هزینه ندارد…
- هفتاد درصد جمعیت جهان از مصرف گوشت خود کاسته و یا مصرف این مادهی غذایی را به کلی کنار گذاشتهاند. (Forbes)
- آلمان یکی از بلندپروازانهترین برنامههای مدیریت زباله در تاریخ را اعلام کرد. دولت این کشور برنامه دارد که تا ۴سال دیگر،۶۳ درصد تمامی زبالههای این کشور را بازیافت کند. این رقم در حال حاضر ۳۶ درصد است. (DW)
- جهان از مرز ۴میلیون خودروی الکتریکی گذر کرد. در چین، بزرگترین بازار خودروی جهان، خودروهای الکتریکی ۵ درصد از فروش را تشکیل داد. (Bloomberg)
- آدیداس پیشبینی میکند که امسال از پلاستیکهای جمعآوریشده از اقیانوس پنج میلیون جفت کفش تولید کند و تعهد کرده است که بعد از ۲۰۲۴فقط از پلاستیکهای بازیافت شده برای تولید محصولات خود استفاده کند. (CNN)
- شهرهای چین تمرکز ذرات معلق در هوا را به طور متوسط ۳۲درصد کاهش دادهاند. این پیشرفت در طول چهار سال اتفاق افتاده است. (New York Times)
- به لطف اِعمال محدودیتهای بیشتر، بریتانیا تولید مواد آلاینده از خودروها را ۱۲درصد کمتر از سال ۲۰۱۲ اعلان، و همچنین کاهشی قابل توجه در آلایندههای هوا گزارش کرد. (BBC)
…و نقطه عطفی در کوششهای جهانی برای کاستن از مصرف پلاستیک
- ۲۵۰برند اصلی جهان، از جمله کوکاکولا، کِلوگز، و نِسلِه، توافق کردند که ۱۰۰ درصد پلاستیکهای مصرف شده در بستهبندی آنها تا سال ۲۰۲۵ مورد استفاده مجدد قرار بگیرد، یا بازیافت شود، و یا به کمپوست تبدیل شود.(BBC)
- پارلمان اروپا استفاده از پلاستیکهای یکبار مصرف را به طور کامل ممنوع کرد. این پلاستیکها بیش از ۷۰درصد زبالههای دریایی را تشکیل میدهند. این قانون در ۲۰۲۱ به اجرا در خواهد آمد. (Independent)
- تا پایان سال ۲۰۱۸، دست کم ۳۲ کشور در اطراف جهان ممنوعیتهایی را بر مصرف کیسههای پلاستیکی اعمال کردهاند. (Quartz)
- چین اعلام کرده که از زمان شروع ممنوعیتها در سال ۲۰۰۸، مصرف کیسههای پلاستیکی در این کشور ۶۶درصد کاهش یافته است. این بدان معناست که این کشور از مصرف تقریباً ۴۰ میلیارد کیسه اجتناب کرده است. (Earth Day)
- دومین استان پرجمعیت هندوستان، ماهاراشترا، که ۱۱۶میلیون نفر جمعیت دارد، استفاده از پلاستیکهای یکبار مصرف را به کلی ممنوع کرده است. (Indian Express)
- وزیر محیطزیست هندوستان اعلام کرد که این کشور تا سال ۲۰۲۲ مصرف پلاستیکهای یکبار مصرفرا بهکلی متوقف خواهد ساخت. و سه سال بعد از آنکه هندوستان استفاده از زبالههای پلاستیکی در ساخت راه را الزامی اعلام کرد، اکنون۱۰۰ هزار کیلومتر راههای ساخته شده با استفاده از پلاستیک در این کشور احداث شده است.
- بریتانیا چهار سال بعد از تصویب مالیات ۵ پنسی [بر کیسههای پلاستیکی] اعلام کرد که ۹ میلیارد کیسهی پلاستیکی کمتر مصرف شده است، و تعداد کیسههای پلاستیکیِ کف دریا به شدت کاهش یافته است. (Independent)
- در پی آن که دو شرکت بزرگ خردهفروشی در استرالیا استفاده از کیسههای پلاستیکی را ممنوع کردند، این کشور مصرف کیسههای پلاستیکی خود را در طول سه ماه ۸۰درصد کاهش داد، و به این ترتیب از ورود یک و نیم میلیارد کیسهی پلاستیکی به جریان زبالهها جلوگیری شد. (NY Post)
انگس هروی روزنامهنگار و اقتصاددان سیاسی در ملبورن و یکی از بنیانگذاران وبسایت futurecrun.ch است. آنچه خواندید برگردان گزیدهای از مقالهی زیر از اوست:
نامه سرگشاده گزارشگران بدون مرز به کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل :
گزارشگران بدون مرز RSF))
وضعیت روزنامهنگاران در ایران ناشایست با کرامت انسانی است
یک روز پس از انتشار بیلان خشونت علیه روزنامهنگاران در سال ۲۰۱۸، که در آن تاکید شده است جمهوری اسلامی ایران یکی از ۵ زندان بزرگ برای روزنامهنگاران در جهان است، در نامهای به کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، میشل باشله خواهان اقدام فوری کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل متحد، در باره وضعیت زندانیان عقیدتی از این میان روزنامهنگاران و شهروندخبرنگاران زندانی شد. در این نامه تاکید شده است : « بازداشتهای خودسرانه، محروم کردن از حق درمان و دادرسی در دادگاهی عادلانه نقض فاحش اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق جهانی حقوق مدنی و سیاسی است که ایران آنها را امضا کرده است.»
سرکار خانم میشل باشله کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگران بدون مرز (RSF) سازمان مدافع ازادی رسانهها خواهان جلب توجه شما به وضعیت نا شایست با کرامت انسانی زندانیان عقیدتی و از این میان روزنامهنگاران، شهروند وبنگاران زندانی در ایران است. وضعیتی فاجعهبار که نیازمند پاسخی درخور و فوری از سوی کمیساریای عالی حقوق بشر است. ما از شما می خواهیم به نام جامعه جهانی از مقامات مسوول جمهوری اسلامی ایران بخواهید بدون قید و شرط باس ازمان ملل متحد همکاری و به تعهدات خود را به موازین ناظر بر رعایت حقوق بشر رعایت کنند.
از آغاز سال میلادی گزارشگران بدون مرز دستکم ۴۰ مورد بازداشت در ایران را شمارش کرده است. برخی از آنها با سپردن وثیقهی سنگین برای کوتاه زمان تا تاریخ صدور رای دادگاه آزاد اما ۱۳ تن از آنها به احکامی میان ۳ تا ۲۶ سال زندان محکوم شدهاند. هم اکنون ۲۸ روزنامهنگار و شهروند خبرنگار در زندانهای ایرانی زندانی هستند. ایرانی یکی از سرکوبگرترین کشورهای جهان در عرضه آزادی رسانههاست. این کشور در ردهبندی جهانی آزادی اطلاع رسانی از میان ۱۸۰ کشور جهان در رتبه ۱۶۴ قرار دارد.
وضعیت حقوق بشر در ایران به ویژه در عرصه حقوق زندانیان از سالها پیش در دهها گزارش ِ گزارشگران سازمان ملل متحد مورد انتقاد جدی قرار گرفته است. در این گزارشها نگرانی از نقض تعهدهای ایران نسبت به رعایت موازین ملی و بینالمللی در امر دادرسی بیان شده است. کمیته حقوق بشر سازمان ملل در سال خردادماه١٣٩٢در نظارت نهایی خود از ایران خواسته بود « که همه الزامهای میثاق جهانی ناظر بر حقوق مدنی و سیاسی را به شکل کامل در زمینه و متن قوانین اساسی خود رعایت کند.»
*مواد ١٠٢ و ١٠٣ آيين نامه اجرايي سازمان زندانها و اقدامات تاميني و تربيتي كشور که برای نگهداری متهمان تحت قرار و محكومان به حبس در كليه امور زندانها قابل اجراست و مسئولان زندان را مكلف به تامین احتياجهاي درماني و بهداشتي محكومان کرده است. بنا بر میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران یکی از امضا کنندگان آن است، محروم کردن از درمان پزشکی میتواند نقض ممنوعیت شکنجه و رفتار ظالمانه، غیر انسانی و یا تحقير آميز محسوب شود.» گزارشگران بدون مرز در این باره و به ویژه نگران وضعیت سلامت و امنیت روزنامهنگاران و شهروند خبرنگارانی است که خودسرانه بازداشت، در دادگاههای ناعادلانه محاکمه و به حبسهای سنگین محکوم شدهاند. این زندانیان با محروم شدن از حقوق اولیه خود از حق دسترسی به وکیل و یا درمان بایسته در وضعتی نگران کننده بسر میبرند.پنج عضو سایت اطلاع رسانی مجذوبان نور، تنها سایت مستقل برای اطلاع رسانی از درویشان گنابادی، رضا انتصاری، کسرا نور، محمد شریفی مقدم، سینا انتصاری ،امیر نوری، از مدیران و شهروند-خبرنگاران این سایت اطلاع رسانی مستقل، پس از بیش از ۱۰۰ روز سپری کردن در انفرادیهای زندان هولناک فشافویه (زندان بزرگ تهران) به تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۹۷ به بند عمومی بازگشتند. در همهی این مدت به دستور وزارت اطلاعات و مسوولان زندان خانوادههای آنها هیچ خبری از محل و چرایی بازداشت آنها نداشتند.همکاران این سایت اطلاعرسانی در نخستین ساعات بامداد ۱ اسفند ۱۳۹۶ بازداشت و به هنگام بازداشت به شدت از سوی ماموران انتظامی، بسیجیهای لباس شخصی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. به ۶۴ سال زندان و ۴۴۴ ضربه شلاق محکوم شدهاند. هیچکدام از همکاران سایت در اعتراض به ناعادلانه بودن محاکمات از این میان نداشتن حق انتخاب وکیل در جلسههای دادگاههای انقلاب شرکت نکردند و احکام به صورت غیابی صادر شدهاند. صالح الدین مرادی، رضا انتصاری از مدیران سایت و سینا انتصاری شهروند-خبرنگار هرکدام به ۷ سال زندان، کسرا نوری از مدیران سایت و محمد شریفی مقدم شهروند-خبرنگار هر کدام به ۱۲ سال زندان و مصطفی عبدی یکی دیگر از مدیران سایت به ۲۶ سال زندان محکوم شده است. افزون بر احکام سنگین زندان آنها هر کدام به ۷۴ ضربه شلاق، دو سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی و شبکههای مجازی و دو سال ممنوعیت خروج از کشور نیز محکوم شدهاند.پ یش از این آویشا جلال الدین، شیما انتصاری و سپیده مرادی، سه شهروند- خبرنگار همکار سایت مجذوبان نور به تاریخ ۲۰ تیرماه اعلام شد که به اتهام « تجمع و تباتی علیه امنیت ملی» از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران هر کدام به ۵ سال زندان محکوم شدهاند. این سه زن هماکنون در زندان هولناک قرچک زندانی هستند.گزارشگران بدون مرز یادآور میشود : قانون جدید آیین دادرسی کیفری بنا بر آن برخی متهمان ازداشتن وکیل در نخستین ساعت بازداشت محروم شدهاند و باید در میان فهرست مورد تأیید رئیس دستگاه قضایی وکیل خود را برگزینند، محدودیت بیشتری بر حقوق زندانیان عقیدتی و از این میان روزنامهنگاران اعمال میکند. ماده ۴۸ قانون دادرسی کیفری برای برخی متهمان امکان حضور وکیل در نخستین ساعات بازداشت را میسر کرده است، ولی در تبصره آن تصریح شده است که «در جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور و همچنین در جرائم سازمان یافته که مجازات آنها مشمول ماده ۳۰۲ این قانون است، ( از این میان جرایم سیاسی و مطبوعاتی) در مرحله تحقیقات مقدماتی، طرفیت دعوی وکیل یا وکلای خود را ازبین وکلای رسمی دادگستری که مورد تایید رئیس قوهقضاییه باشند انتخاب مینمایند، اسامی وکلای مزبور توسط رئیس قوهقضاییه اعلام میگرد.»تنها همکاران سایت مجذوبان نور نیستند که قربانی بازداشتهای خودسرانه و محاکات غیر منصافه دستگاه قضایی هستند. مصطفی ترک همدانی وکیل مدافع هنگامه شهیدی به تاریخ ۱۲ آدر ماه اعلام کرد که این روزنامهنگار به ۱۲ سال و ۹ ماه زندان محکوم شده است. این حکم که در پی برگزاری دادگاهی در پشت درهای بسته صادر شده است افزون بر زندان این روزنامهنگار را به ۲ سال محرومیت از عضویت در گروهها و احزاب و فعالیتهای مجازی ورسانهای و خروج از کشور محکوم کرده است. وی به خبرگزاری رسمی ایران اعلام کرده است «با توجه به محرمانه بودن فرایند رسیدگی و امنیتی بودن پرونده» از ذکر جزئیات این پرونده «معذور» است. هنگامه شهیدی به تاریخ ۵ تیرماه ۱۳۹۷ پس از خروج از بیمارستان بازداشت شد. روزنامه نگار و مدیر وبلاگ پی نوشت، از فروردین سال جاری در صفحه توییتر خود نوشتههایی را در باره شرایط بازداشت خود در سال گذشته و انتقاد به ناعادلانه بودن دستگاه قضایی منتشر کرده بود و پس از آن به داسرای فرهنگ و رسانه احضار شده بود.
محمد حسین حیدری مدیرمسوول سایت دولت بهار نیز به گفته حامد خاکی مجرد وکیل مدافع در ۱۷ اذر ماه برای «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» به سه سال زندان محکوم شده است. محمد حسین حیدری به گفته وکیلاش در پایان مرداد ماه امسال نیز به هژده ماه زندان، چهار میلیون تومان جریمه نقدی و دو سال محرومیت از فعالیت در فضای مجازی محکوم شده است که برای هر دو حکم تقاضای تجدید نظر شده است. محمد حسین حیدری پیش از این به تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۹۶، پس از احضار به دادسرای فرهنگ و رسانه بازداشت و در تاریخ ۸ آذر ۱۳۹۶ با سپردن وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی تا برگزاری دادگاه آزاد شد ه بود.وبنگار زندانی سعید ملک پور نیز یکی دیگر از قربانیان دستگاه قضایی نظام است. وی که دهمین سال زندان خود را پشت سر میگذارد به تاریخ ۳۰ مهرماه بر اثر عارضه قلبی به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شد اما پس از سه روز دوباره به زندان بازگردانده شده است. این شهروند خبرنگار در طی ده سال زندان از حق قانونی خود برای مرخصی محروم بوده است. سعید ملکپور دارای اقامت دائم در کاناداست، در سال ١٣٨٧ و در ٣٥ سالگی، به هنگام سفر به ایران برای دیدار با خانوادهاش دستگیر شد. اتهام سعید ملکپور ساختن برنامهای برای بارگذاری عکس و فیلم بر روی سایتهای اینترنت است. وی اعلام کرده بود که این برنامه بدون اطلاع او از سوی برخی سایتها برای ارسال تصاویر پورنوگرافی مورد سو استفاده قرار گرفته است. بنا بر اطلاعات گردآوری شده از سوی سازمان، وی برای اعتراف در سلولهای انفرادی زندان اوین نگاهداری و تحت شکنجه قرار گرفته است. این اعترافها در دادگاه علیه وی مورد استناد قرار گرفتند. در آبان ماه ١٣٨٩ از سوی دادگاه انقلاب اسلامی تهران برای راهاندازی سایتهای پورنوگرافی و ضد اسلامی به اعدام محکوم شد. در تاریخ ١٥ خرداد ماه اعلام شد که : دیوان عالیِ کشور بسیاری از ایراداتی که در این لایحه نسبت به پرونده سعید ملک پور ایراد شده بود را پذیرفت و حکم اعدام وی را با یک درجه تخفیف به حبس ابد تعدیل داد.نرگس محمدی، نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، که از تاریخ ۱۵ اردیبهشت ١٣٩٤در زندان بسر میبرد، برای سه اتهام به ۱۶ سال زندان محکوم شده است. پنج سال برای ” اجتماع و تبانی علیه نظام” یک سال برای “برای تبلیغ علیه نظام” و ده سال برای تاسیس و همکاری با انجمن لگام، انجمنی برای لغو مجازات اعدام، مطالبهای که از سوی حکومت در ایران تحمل نمیشود. بنا بر ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی و با درنظر داشت «مجازات اشد»، نرگس محمدی باید ١٠ سال زندان را تحمل کند.روز ۹ تیرماه ۱۳۹۷، در پی عارضه کلیه و کیسه صفرا به بیمارستان انتقال داده شد. که سه روز بعد دوباره به زندان بازگشت. نرگس محمدی از بیماری ها متعددی رنج میبرد از این میان دو بیماری آمبولی ریه و فلج عضلانی و همچنین در روز ۸ خرداد ۱۳۹۶ در پی خونریزی رحم به بیمارستان انتقال داده شد و روز بعد مورد عمل جراحی قرار گرفت. اما دو روز پس از عمل جراحی به زندان بازگرداننده شد.سهیل عربی عکاس و وبنگار زندانی که از تاریخ ۱۵ دی ۱۳۹۲ زندانی است در ۲۷ خرداد ۱۳۹۷ به شش سال زندان و همسرش به یکسال و نیم زندان محکوم شدند . وی پس از بازداشت به مدت دوماه در انفرادی این بند تحت فشار قرار گرفت تا به «راه اندازی شبکهای کفر گویی و توهین به مسوولان نظام» بر روی اینترنت اعتراف کند. این اعترافها سپس در دادگاه علیه وی مورد استفاده قرار گرفت.در پی محاکمهای ناعادلانه شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران وی را به اتهام های چون « تبلیغ علیه نظام، توهین به مقدسات و توهین به مسولان نظام و سپاه پاسداران» به سه سال زندان، پانصدهزار تومان جریمه نقدی و سی ضربه شلاق محکوم کرد. این حکم را شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران تأیید کرد. اما در ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ با اعمال فشار سپاه پاسداران وی دوباره برای اتهام « سبالنبی و ائمه اطهار» در شعبه ۷۶ دادگاه کیفری تهران محاکمه شد. دادگاه با استناد به ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی وی را به مجازات اعدام محکوم کرد. این حکم نیز در دادگاه تجدید نظر تأیید شد. در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۴ این وبنگار در شعبه ۸۱ دادگاه کیفری تهران دوباره محاکمه و به هفت سال و نیم زندان با احتساب دو سال برای اثبات پشیمانی و تغییر در رفتار برای نجات از مجازات اعدام، محکوم شده است.سهیل عربی هماکنون در زندان بزرگ تهران زندانی است و پس از اعتصاب غذاهای پی در پی و رفتار غیر انسانی و بیرحمانه مسوولان زندان از وضعیت سلامت خوبی برخودار نیست.
این سختگیری بیرحمانه دستگاه قضایی ایران علیه این شهروند-خبرنگار برای بازداشتن و تنبیه او از انتقادهایی است که نسبت به شرایط زندان خود و دیگر زندانیان در زندان نوشته است.زندانیان عقیدتی و روزنامهنگاران زندانی در ایران برای اعترضا وضعیت غیر انسانی بازداشت خود راهی جز اعتصاب غذا ندارند و ناگزیر در اعتراض به نقض حقوق اولیه خود گاه با خطر مرگ مواجهه شوند.
به بهانه 22 بهمن سالروز انقلاب وضعیت دانشجو و دانشگاه
لیلا باقری
دانشگاه تهران همراه با فضای اعتراضی ميان دانشجويان و اتفاقاتی که تا به حال در آن رخ داده هميشه يکی از مطرح ترين های صحنه اعتراضات دانشگاه ها و جامعه ايران بوده و مسئله چگونگی حضور نيروهای سرکوب جمهوری اسلامی در اين دانشگاه هم بنوبه خود يکی از بحث های داغ بوده است. از رياست دانشگاه گرفته (عميد زنجانی که عمامه اش به هوا رفت يادتان است؟) تا کميته های انضباطی و انواع حراست و نگهبان و قلعه ای که رژيم اسلامی دور دانشگاه تهران کشيده است.
امسال از همان هفته های آغازين بازگشايی دانشگاهها تغييرات امنيتی ويژه و سرکوبگرايانه ای در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاهها ايجاد شد. شايد برجسته ترين اش در دانشگاه تهران و نصب گيت های کنترل دربهای ورودی بوده اند. دانشگاه تهران و رئيس اش دوباره به يکی از موضوعات داغ روز تبديل شده است . بعد از يک آخوند (که بی سر و صدا کنارش گذاشتند) فرهاد رهبر که معاون وزارت اطلاعات بوده برای رياست اين دانشگاه انتخاب شد.
او طی هفته گذشته در سخنرانيش نکاتی را بيان داشت که عکس العملهای متفاوتی را به دنبال داشت. و اما نکات مهم گفته های رهبر :
در مورد گيتهای امنيتی دربهای دانشگاه تهران بيان کرده که اينها به هيچ وجه جنبه امنيتی نداشته و 30 هزار دانشجو نميتوانند سوژه امنيتی باشند! و با اصرار فراوان تاکيد دارد که تنها کاربردشان کنترل ورود و خروج دانشجويان است و همچنين به منظور جلوگيری از ورود دانشجويان غير مجاز که طبق ادعای رهبر در حال جاضر 1200 نفر دانشجوی غير مجاز در کوی دانشگاه به سر ميبرند!
رهبر بيان داشته که تعداد دانشجويانی که به گيتهای نصب شده معترض هستند به انگشت دست هم نميرسند و کسانی هم که تاکيد بر امنيتی بودن گيتها دارند عده محدودی هستند که ميخواهند در آينده تحرکات ضد دانشجويی ايجاد کنند .
علاوه بر اينها رهبر به سابقه خويش در وزارت اطلاعات اشاره کرده و آنرا جزو افتخارات خود ميداند! و آخرين مطلب هم اينکه برای دانشجويان تهران لباس فرم طراحی خواهد شد تا وضعيت سر و لباس و ظاهر- حجاب دانشجويان- دانشگاه را سامان دهند .
نکته جالب توجه اينکه رئيس کميسيون آموزش عالی مجلس هم اعلام کرده که دانشجويان واکنش نشان خواهند داد و اعتراض ميکنند و اين پروژه نتايج منفی بهمراه خواهد داشت و عملی نخواهد شد.
اولين مسئله که در صحبتهای رهبر خيلی به چشم ميخورد اصرار داشتن بر اين است که اين گيتها ربطی به مسئله امنيتی ندارند. در حاليکه مثل روز روشن است که هدفی جز اين نميتوانند داشته باشند. تنها نگاهی به آنچه از اول مهر امسال در دانشگاهها ميگذرد کافيست تا پی ببريد قضيه چيست .
هنوز دانشگاهها باز نشده و کلاسها آنچنان شکل نگرفته بودند که در شهرهای مختلف دانشجويان عليه احکامی که برای همکلاسي هايشان در تابستان صادر شده بود اعتراض کردند.
اعتراض به جدا سازيهای جنسيتی که يک پايه هميشگی اعتراضات دانشجويان بوده، با بازگشايی دانشگاهها همچنان ادامه يافته است و در پاسخ به اين دور جديد اتفاقات است که ميبينيم رژيم هم در دانشگاهها تصميم به طرحهای جديد تری گرفته است و عکس العمل نشان ميدهد .
در برخی شهرها حتی در کلاسهای درس هم دوربين های مدار بسته نصب شده و يا احکام توبيخی و انضباطی زيادی برای دختران دانشجويی که حجاب را رعايت نميکنند صادر شده است. بايد از رهبر و امثالهم پرسيد اگر در دانشگاهها خبری نيست و همه چير آرام است و تعداد معترضين به انگشت دست هم نميرسد اين همه تب تاب شما برای چيست؟
در حاليکه ديگر آبروی برای هيچ کدام از قسمتهای رژيم باقی نمانده و هر کسی که جايی وابستگی اندکی هم به آن داشته باشد از نظر مردم منفور و جنايتکار است خيلی وقاحت ميخواهد که کسی مثل رهبر که در اطلاعات رژيم کار ميکرده اذعان بدارد که به گذشته خود افتخار ميکند. اين در حقيقت از سر اين نيست که نميداند مردم چه نفرتی از ايشان و امثال ايشان دارند بلکه از اين سر اينطور حرف ميزند که اعلام کند من آمده ام که سرکوب کنم و برای اين کار هم از هيچ روشی ابايی ندارم و در اطلاعات هم خوب آموزش ديده ام و به اندازه کافی شريک و دخيل در جنايات و شکنجه و سرکوب بوده ام که بدانم چه بايد کرد.
چرا اينگونه حرف ميزند و اين پوزيشن را بخود ميگيرد؟
چرا که خوب ميداند برای فرار از اين بن بست راه ديگری ندارد هيچ کار ديگری نمانده که رژيم و شخص فرهاد رهبر به نمايندگی آن برای مقابله با فضای اعتراضی دانشگاه و اعتراضات دانشجويی بتوانند بکنند و انجامش نداده باشند.اين راه مستاصلانه ايست برای مقابله با موج فزاينده اعتراضات دانشجويی. موجی که رژيم به خوبی ميداند پايه هايش را نشانه گرفته است.
در مورد طرح لباس فرم برای دانشجويان، خود رهبر بيان کرده که برای سامان دادن به سر و لباس و ظاهر دانشگاه به دنبال اجرای چنين طرحی است . طرحی که به نظر خيلی ها حتی بيان کردنش به شوخی ميماند و جالب است که بعد از اينهمه دستور و قوانين جديد و گرفتن تعهد از دانشجويان و احکام انضباطی و توبيخ و … هنوز هم مجبورند اعتراف کنند که در اين زمينه هم اوضاع نا به سامان است و بدون حتی در نظر گرفتن اخبار اعتراضات و اتفاقات هر روزه دانشگاهها تنها سخنان و گفته ها و عملکرد های حراست و ديگر نهادهای سرکوب دانشگاهها خود گويای ابعاد وسيع معترضين است. معترضينی که به ادعای رهبر دانشجو نيستند !!
اعتراضات و مدلهای لباس و .. همه به ادعای حضرات از بيرون دانشگاه سرايت کرده اند و اعلام ميکنند که ( در کنار اين همه سرکوب ) بايد کار فرهنگی – البته از نوع سرکوبگرايانه اش – کرد . بايست جواب داد که اول از همه اينکه اگر اين بيرون از دانشگاه جامعه منظور است که درست است دانشگاه هم بخشی از جامعه معترض ايران است که نه خود را به جمهوی اسلامی و فرهنگ و قوانينش در بخشهای مختلف گفته و حکم رفتنش را داده اند و در مورد کار فرهنگی هم به اندازه کافی از صبح تا شب خواهر زينب، گشت ارشاد و هزار کوفت و زهرمار از قبيل طرح ارتقا امنيت اجتماعی تا در رسانه های جمهوری اسلامی از تلويزيون و روزنامه اش گرفته تا تابلوها، بيل بوردهای تبليغاتی و چه در مدارس و مهد کودک ها و .. کار فرهنگی در حال انجام است ، اما مسئله اين است که مردم نميپذيرند و صحبت اينجا هم که در مورد دانشگاه است (که همينطور که در بالا اشاره کردم جزيی از جامعه است) جوانان در دانشگاه هم همينطور. اين فرهنگ ، اين قوانين و اين رژيم را در جزئيات مختلفش نميپذيرند و جلويش ايستاده اند و سرکوتاه آمدن ندارند و اين عکس العملها و رجز خوانی های بازجو رهبر هم از اين روست چرا که به خوبی پی برده اند که چه خبر است.بايد با اعتراضات وسيع،توده ای و سراسری جواب اين ياوه گويی های مقامات رژيم و مسئولين دانشگاهيش را داد.
جواب اين تعرض آشکار به دانشجويان گسترش روندی است که تا به حال وجود داشته. همان روندی که باعث شده اينچنين رژيم به تقلا بيفتد.
نه تنها ادامه کاری آن لازم است بلکه بايست مرتب فضای اعتراضی را در دانشگاهها افزايش داده و دعوا را سر مسائل ريشه ای و اساسی برد.
دانشگاه بايد برای اعتراضات وسيع و سراسری آماده بشود.
18 تیر نزديک است. جواب رهبر را بايد محکم داد.
فرار از مجلس منحط، تدارک برای مجلس فرومایه تر
منصور امان
دامنه فضاحت و بویناکی مجلس شورای اسلامی، جاعلان آن در شورای نگهبان را به تنگنا افکنده است. در همان حال که کوس رُسوایی این محفل تزیینی و صورتکهای آن بر سر هر بام حقیقی و مجازی نواخته می شود، آقای جنتی و همدستانش نفس زنان در تقلای خلاصی از بار کجی هستند که شانه زیرش داده اند.
در همین راستا سُخنگوی شورای نگهبان با فرار به جلو مُدعی شده است که این شورا “ابزاری برای شایسته سنجی نامزدهای انتخابات مجلس ندارد”.
توجیه تمسخُرآمیز آقای عباسعلی کدخُدایی با فاصله کوتاهی پس از آن ابراز شده که رییس او، آیت الله احمد جنتی، به گونه مُضحکی تلاش کرده بود با انتقاد و نُکته پرانی علیه برگُزیدگانش، نقش تباه گرانه خود و اداره اش در فرستادن آنها به مجلس را ماستمالی کند.
فحاشی نماینده دست چین شده حُکومت از سراوان به یک کارمند، بی تردید همان قطره معروفی نیست که لیوان را لبریز می کند. فساد مجلس مُلاها مُدتهاست که سرریز شده و اینک فقط در فواصل مُنظم شاهدی از انحطاط این اُرگان حُکومتی و اعضای آن ارایه می کند. گاهی اخبار رشوه گیری اعضای آن برای جلوگیری از “تحقیق و تفحُص” درز می کند و زمانی باج خواهی برای استیضاح نکردن وزیران است که افشا می شود. در دوره ای آشکار می گردد که شُماری از قانونگذاران با اتهام تجاوز جنسی روبرو هستند و یا حتی در این زمینه پرونده دارند و گاهی دیگر نیز پرده رُسوایی از روی مدارک تحصیلی جعلی، اختلاس حُقوق از وزارتخانه ها و غیب کردن پرونده های فساد به کنار می رود.آنچه که دریدگی خان سالارانه آقای درازهی را برای اربابانش دردسرساز می کند، چارچوب سیاسی – اجتماعی است که آن را در برگرفته. امواج بیزاری و خشم جامعه هر روز با شدت بیشتر به قلعه و بارگاه حُکومت یورش می برد. “نظام” زیر هُجوم مُطالبات و اعتراضهای اقشار و لایه های گوناگون اجتماعی به موضع دفاعی رانده شده و به شدت از هر عاملی که آتش برافروخته شده طُغیان را تیزتر و فشار بر آن را شدیدتر کند، گُریزان است
.حساسیت و روحیه تهاجُمی جامعه برای آقایان جنتی و کدخُدایی راهی جُز قُربانی کردن سیاهی لشکرهای بدنام و به دم تیغ فرستادن آنها به جا نگذاشته.
آنها می کوشند دامنه خسارت به بار آمده را پایش کنند و بیش از آنکه سیستم و سازوکار معیوبی که پایه های مجلس مُلاها بر آن قرار گرفته در کانون حمله قرار بگیرد، محصولات آن را برجسته کرده و طناب بر گردن در کوچه و بازار برای گُمراه کردن توجُهات بگردانند.در همین حال باند حاکم به گونه ریشخند آمیزی آستینها را برای به تنور زدن نان از این خمیر کپک زده هم بالا زده است.
اشاره هماهنگ دو مقام یاد شده شورای نگهبان به کافی نبودن ابزار موجود حذف و جراحی، یک زمینه چینی روشن برای نشاندن مُهره های دست آموز تر و گوش به فرمان تر است. این به مفهوم کنار گذاشتن تزییناتی مانند “اصلاح طلبان”، “مُستقلها” و “فراکسیون اُمید” است.
ناگفته پیداست که با ریختن آخرین پرده های شرم و احتیاط، عملکرد چنین مجلسی و جنس اعضای آن چه خواهد بود و رکوردی که مجلس دهُم مُلاها شکسته، چگونه به یک کرشمه پُشت سر گذاشته خواهد شد.مجلس فاسد و ضد مردُمی مُلاها محصول مُستقیم انتخابات نمایشی، ممنوعیت نهادهای سیاسی و مدنی “غیرخودی”، سانسور و سرکوب رسانه های مُستقل و حذف و گُزینش حُکومتی است.
جولان دادن رشوه بگیرها، مُتجاوزان جنسی، نعلین لیسها، اوباش هتاک و جُز این قُماش در چنین خلوتگاهی امری طبیعی و ناگُزیر است.
برای بیرون راندن اینان، باید استبداد دینی را از صحنه حیات اخراج کرد.
ده نکته حقوقی که باید درباره شکنجه بدانیم
امید شمس
با اوج گیری اعتراضات مردمی در سال های اخیر و به دنبال آن دستگیری های گسترده، مرگ های مشکوک و گزارشات متعدد از وقوع مکرر شکنجه در زندان های ایران، بررسی تعهدات قانونی حکومت در قبال زندانیان بیش از پیش ضروری به نظر می رسد. در این یادداشت کوتاه به مسئله ممنوعیت شکنجه، رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز و مسئولیت های حکومت در چارچوب قوانین بین المللی حقوق بشر خواهم پرداخت. عضویت ایران در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی(۱)، مسئولیت های مشخصی را در چارچوب نظام بین المللی حقوق بشر متوجه این حکومت می کند. در مورد ممنوعیت شکنجه میان تمام نظریه های حقوقی (Jurisprudence) بین المللی و منطقه ای تشابهات بنیادینی وجود دارد؛ تا حدی که در مواجهه با این حق می توان با اغماض از نوعی اشتراک رویه سخن گفت. هدف اصلی من از بررسی رویه قضایی دادگاه های بین المللی حقوق بشر و به ویژه دادگاه حقوق بشر اروپا، مقایسه وظایف اصلی حکومت در قبال ممنوعیت شکنجه و رفتار غیر انسانی در یک نظام دموکراتیک و تحت قوانین بین المللی با وضعیتی است که در ایران جریان دارد. به این ترتیب، خواننده این امکان را خواهد داشت تا با آگاهی از مسئولیت های حکومت در یک جامعه دموکراتیک، نحوه عملکرد حکومت ایران در قبال این حق را با شاخصی بین المللی بسنجد. واضح است که در این مجال کم، امکان پرداختن به تمام زوایا و جوانب این حق نیست. از سوی دیگر فهم بسیاری از مفاهیم حقوقی مرتبط با ممنوعیت شکنجه نیازمند درکی حداقلی از مفاهیم بنیادین حقوق بشر است. به همین خاطر در این مجال اندک، تلاش خواهم کرد تا به ۱۰ نکته اساسی بپردازم که دانستنشان برای فهم ابعاد کلی این حق، ضروری است.
۱– حقوق بشر؛ بر حق بودن یا صاحب حق بودن
مفهوم حق در زبان فارسی به دو معنا به کار می رود. یکی در معنای اخلاقی “برحق بودن”، یعنی راستین بودن یا بر جانب حقیقت بودن؛ و دیگری در معنای سیاسی “سزاوار بودن”، یعنی مستحق یا شایسته داشتن چیزی یا انجام کاری بودن. حقوق بشر، بر بنیاد این معنای سیاسی تعریف شده است. حقوق بشر حقوقی هستند که فرد “سزاوار و مستحق” آن هاست؛ تنها به این دلیل که یکی از هفت و نیم میلیارد نفر عضو جامعه بشری است. به عبارت دیگر، بشر می تواند “برحق” نباشد، اما “صاحب حقوقی” باشد. بشر می تواند نه تنها “برحق نباشد” بلکه تمام عمرش برای نابودی حق و حقیقت تلاش کرده باشد، اما بر اساس موازین حقوق بشر او هم چنان “صاحب حقوقی” است. اما چطور چنین چیزی منصفانه خواهد بود؟ برای مثال، چطور می توان یک شکنجه گر و قربانی او، هر دو را صاحب حقوقی دانست؟ پاسخ در معنای عمل شکنجه گر و ضرورت مرزبندی با آن است. شکنجه کردن تنها وارد آوردن درد و رنج فیزیکی یا روانی بر یک انسان نیست، بلکه به معنای انکار کردن بنیادی ترین ویژگی است که انسان را تعریف می کند: کرامت انسانی. در نتیجه تنها راه مبارزه و مرزبندی با این عمل غیرانسانی، مواجهه با آن بر اساس اصول انسانیت است. تنها در این معناست که تفاوت میان شکنجه گر و قربانی او در معنای اخلاقی “برحق” بودن هویدا خواهد شد.
۲– محافظت از حقوق بشر در برابر چه کسانی
بنیادی ترین هدف قوانین حقوق بشری در وهله نخست تضمین حقوق افراد در برابر حکومت به عنوان قدرتمندترین نهاد صاحب زور است. با پذیرش یک پیمان بین المللی حقوق بشری، حکومت مسئولیت حقوقی بر عهده می گیرد تا ضامن و حافظ حقوق افراد در حوزه قلمروی خود باشد. به عبارت دیگر، پیمان ها و قوانین حقوق بشری پیش از هر چیز حکومت را -به عنوان مهم ترین ناقض بالقوه حقوق بشر-، موظف می کند تا حقوق افراد را به رسمیت بشناسد و از مداخله بی رویه و تضییع حقوق افراد خودداری کند. در وهله دوم، حکومت وظیفه خواهد داشت تا از افراد در قبال نقض حقوقشان محافظت کند. وظایف نوع اول را تحت عنوان مسئولیت های سلبی حکومت دسته بندی می کنند که مجموعه ای از اقداماتی است که برای ضمانت حق و برخورداری کامل فرد از آن حق، حکومت باید از مبادرت به آن ها خودداری کند. وظایف نوع دوم را مسئولیت های ایجابی حکومت می نامند که نیازمند مداخله مستقیم دولت و اتخاذ اقدامات مشخصی در جهت محافظت از حق فرد مقابل دیگران یا تضمین برخورداری فرد از یک حق است.
در این معنا، حکومت خود نخستین نیرویی است که برای تضمین حقوق بشر نیازمند مهار شدن است. بدیهی است که مهار یک حکومت در قبال نقض حقوق افراد، تنها زمانی معنا دارد که امکان اقامه دعوای فرد علیه حکومت یا سازمان ها و افراد تحت امر آن وجود داشته باشد و فرایند دادخواهی عادلانه در جهت پاسخگو کردن دولت، محاکمه و مجازات خاطیان و جبران خسارات امکان پذیر باشد.
حال پرسش این است که آن چه در قوانین ایران تحت عنوان حقوق ملت تعریف شده است، تا چه حد امکان دادخواهی عادلانه علیه نقض این حقوق توسط حکومت را به رسمیت شناخته است؟ و مهم تر از آن باید پرسید، در نظام قضایی ایران چنین دادخواهی تا چه حد امکان پذیر است و تا چه اندازه به نتایج مذکور منجر خواهد شد؟
۳– انواع حق در نظام بین المللی حقوق بشر
در ساختار حقوق بشر سه نوع حق وجود دارد: حقوق مشروط، حقوق محدود، و حقوق مطلق.
الف: حقوق مشروط، حقوقی هستند که “فقط” در صورتی می توان آن ها را محدود کرد که شرایط خاص و مشخصی حاصل شده باشد؛ به این معنا که حقوق مشروط در موازنه با حقوق دیگری قرار می گیرند و تنها در شرایط بسیار ویژه و با رعایت موازین مشخص و به شکل استثنا، می توان حقوق فردی را به نفع “برخی” حقوق جمعی محدود کرد. نمونه این حقوق مشروط: حق احترام به حریم خصوصی، حق برخورداری از اموال شخصی، حق آزادی بیان، و حق آزادی تجمعات و تشکل ها است. در صورت محدود کردن یا معلق کردن این حقوق، حکومت باید “ثابت” کند که محدودیت این حقوق، اولاً بر اساس نص صریح قانون بوده است (legality)، ثانیاً در یک جامعه دموکراتیک مطلقاً ضروری بوده است (necessity) و ثالثاً نوع و میزان محدودیت در تناسب با هدف محدودیت و ضرورت آن بوده است (proportionality). در مقایسه ای کلی با وضعیت حقوق مشروط در کشور ایران می توان به وضوح دید که نه تنها نهادهای امنیتی، بلکه دیگر نهادهای دولتی و حتی نهادهای قدرتمند غیردولتی محدودیت های بی شماری را بر آزادی بیان، آزادی مطبوعات و آزادی تجمعات اعمال می کنند؛ بدون آن که به ارائه عدله برای قانونی بودن، ضروری بودن، و منصفانه بودن این محدودیت ها موظف باشند.
ب: حقوق محدود، حقوقی هستند که حکومت می تواند به دلایل “مشخصی” آن ها را محدود کند، اما این محدودیت باید منصفانه و با دلایل قانع کننده باشد. دایره محدودیت و دلایل محدود کردن این حقوق به مراتب از حقوق مشروط بیش تر است. از جمله این حقوق: حق آزادی و امنیت فردی، حق محاکمه عادلانه، حق ازدواج و حق تحصیل است. برای مثال: در ماده ۶ کنوانسیون حقوق بشر اروپا آمده است که احکام دادگاه ها باید به صورت عمومی اعلام شود، اما رسانه ها یا عموم مردم را می توان از حضور در بخشی از محاکمات یا کل روند محاکمه منع کرد؛ البته بنا به دلایل مشخصی که باید “ضرورت” آن ها به اثبات برسد؛ مثلاً برای محافظت از افراد زیر سن قانونی یا برای محافظت از آبرو یا امنیت یکی از طرفین دعوی یا بستگان آن ها یا به دلایل مشخص امنیت ملی. تفاوت “دلایل امنیت ملی” در یک نظام دموکراتیک با یک نظام قانون گریز دیکتاتوری مثل ایران این است که حکومت باید با دلایل محکمه پسند ثابت کند که -برای نمونه-، علنی بودن دادگاه دقیقاً چه آسیبی به امنیت ملی می زند و چرا این آسیب از حق محاکمه علنی و از حق عموم برای دسترسی به اطلاعات مهم تر است. اما در ایران هر محاکمه ظالمانه ای را بدون ارائه دلیل و مدرک و فقط برای پنهان کردن روند ظالمانه محاکمه، می توان پرونده امنیتی تلقی کرد.
ج: حقوق مطلق، حقوقی هستند که تحت هیچ شرایطی نمی توان آن ها را تعلیق یا ملغا یا محدود کرد. این حقوق شامل هیچ گونه معافیت موقتی(derogation) تحت هیچ شرایطی نمی شوند. این حقوق شامل اصل موازنه حقوق (موازنه حق فرد در برابر حق دیگران، یا یک حق در برابر حق دیگر، چنان که در حقوق مشروط و محدود شرح آن رفت) نمی شوند. این حقوق سنگ بنای تمام حقوق دیگر هستند و بر تمام حقوق دیگر به لحاظ ماهوی ارجحیت دارند. از جمله حقوق مطلق: ممنوعیت شکنجه رفتارتحقیرآمیز و غیرانسانی، ممنوعیت بردگی و برده داری، و ممنوعیت مجازات فراقانونی است.
برخلاف تصور نادرست رایج، ضمانت این حقوق هیچ ارتباطی با جرم یا اتهام فرد ندارند. این ها حقوقی نیستند که به واسطه ارتکاب حتی وحشتناک ترین جرایم هم بتوان از فردی سلب کرد یا سلب کردن این حق را مثلاً برای حتی یک محکوم به نسل کشی توجیه کرد. یکی از متاخرترین نمونه های چنین باور سخیفی، اظهار نظر اخیر صادق زیباکلام در باب شهادت اسماعیل بخشی، فعال سندیکایی، درباره شکنجه شدنش در زندان است.
زیبا کلام در حساب شخصی توییتر خود می نویسد: «اگرحتی نیمی از حرف های اسماعیل بخشی واقعیت داشته باشد، این سوال مطرح می شودکه چرا او را آن گونه شکنجه کرده اند؟ او نه متهم به جاسوسی بوده، نه ارتباط با بیگانگان، نه دست داشتن در اقدامات تروریستی، نه عضو گروه برانداز و نه هیچ اقدام دیگری که برای اقرار و اعتراف، مامورین او را شکنجه کرده باشند». عجیب ترین ادعایی که در این اظهار نظر وجود دارد، مستثنی کردن جرایم مذکور از حق ممنوعیت شکنجه است؛ در حالی که ویژگی جوهری حق”ممنوعیت شکنجه” مطلق بودن آن بدون در نظر گرفتن جرم افراد است. نکته دیگری که این سخنان شرم آور متضمن است، مستثنی کردن ممنوعیت شکنجه برای کسب اقرار و اطلاعات است؛ در حالی که چنین امری حتی با نص صریح اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی هم در تنافر است. در اصل ۳۸ قانون اساسی آمده است: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار یا کسب اطلاعات ممنوع است».اما فراتر از همه این ها، چشم پوشیدن از این حقیقت است که جمهوری اسلامی هم چون بسیاری دیگر از دیکتاتوری های تاریخ، از شکنجه به مثابه ابزار تمشیت و تنبیه قربانی و نیز به خاطر تاثیر رعب انگیز آن بر دیگر مخالفان یا به اصطلاح “تاثیر دلسردکننده” آن، استفاده می کند. مطلقاً بعید است که آقای زیباکلام به عنوان یک شخصیت دانشگاهی این نکته ها را نداند. چنین اظهارنظری تنها بر نادانی مخاطب امید بسته است.
۴- ابعاد حق ممنوعیت شکنجه
حق ممنوعیت شکنجه در قالب پیمان های حقوق بشری شامل دست کم دو شیوه دیگر از بدرفتاری هم می شود. در ماده ۳ کنوانسیون اروپا به “ممنوعیت شکنجه، رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز” اشاره شده است. (۲) در ماده ۷ میثاق حقوق سیاسی و مدنی -که ایران هم عضو این پیمان است- به ممنوعیت اعمال “شکنجه یا دیگر رفتارها و مجازات های بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز” اشاره شده است. (۳) هدف از گنجاندن این عبارات در کنار مفهوم عام شکنجه اشاره به ابعاد مختلف و سطوح مختلف چنین رفتارهایی است. به عبارت دیگر شکنجه صرفاً شامل شدیدترین اشکال اعمال درد و زجر فیزیکی به قربانی نمی شود، بلکه درهم شکستن شخصیت، کرامت، روحیه، سلامت روان و جسم و مهم تر از همه، گرفتن اختیار و حق سرپیچی از انسان در کنار روش های اعمال درد و رنج فیزیکی قرار گرفته و مصداق نقض این حق بنیادین محسوب می شوند.دورکین در توضیح شکنجه می گوید: «ممنوعیت شکنجه تنها به منظور جلوگیری از زجر و درد نیست. شکنجه طراحی شده تا قدرت تصمیم گیری فرد در باب آن چه وفاداری و عقیده او اجازه انجامش را می دهند، نابود کند… شکنجه طراحی شده تا این نیرو را محو کند و قربانی را به حیوانی جیغ زنان تنزل دهد که تصمیم گیری دیگر برای ممکن نیست -این بالاترین نوع توهین به انسانیت است». (۴) با این تعبیر، شکنجه مفهومی منفرد نیست بلکه همواره با دو مفهوم “رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز” همراه است. در نتیجه تنها شامل رفتارهایی چون آویزان کردن، داغ کردن، شوک برقی دادن، کشیدن ناخن ها و ضرب و شتم نمی شود، بلکه هرگونه رفتاری که قدرت تصمیم گیری را از انسان می گیرد و او را در شرایط غیرانسانی و بیرحمانه ای قرار می دهد، ناقض این حق است.در تفسیر عمومی شماره ۲۰ کمیته حقوق بشر سازمان ملل آمده است: «ممنوعیت ذکر شده در ماده ۷ میثاق تنها محدود به اعمال مولد درد فیزیکی نمی شود، بلکه هم چنین شامل اعمالی است که باعث رنج روحی و روانی قربانی می شوند. علاوه بر این، از نظر کمیته، ممنوعیت باید تنبیه بدنی، از جمله مجازات های مفرط که به عنوان تنبیه برخی جرایم مقرر می شوند را هم شامل شود». (۵) با این تعبیر، تمامی احکام تعزیر و شلاق که نه تنها رویه رایج در بازجویی از متهمان در ایران است، بلکه بخشی از مجازات های قانونی در جمهوری اسلامی به شمار می روند، مصداق نقض ماده ۷ میثاق مدنی و سیاسی محسوب می شوند. به این فهرست باید ممانعت عمدی از دسترسی های پزشکی و دارویی یا تزریق و خوراندن اجباری داروهایی با تاثیرات سوء را هم افزود.
۵– رفتار تحقیر آمیز و رابطه ی قدرت در پرونده بوئید علیه بلژیک (۶)، یک افسر پلیس به نوجوان تحت بازداشت خود تنها یک سیلی می زند. دیوان عالی (Grand Chamber) دادگاه حقوق بشر اروپا، در حکمی بسیار پر اهمیت، حکم قبلی همین دادگاه را نقض کرد و این سیلی را به این دلیل که بدون مقاومتی از سوی بازداشتی و در نتیجه بدون ضرورت اعمال شده است، ناقض حق ممنوعیت شکنجه و مصداق رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز دانست. در حکم دادگاه چنین آمده است: «یک سیلی از سوی افسر مجری قانون به فردی که تحت کنترل اوست به معنای استقرار رابطه فراتر و فروتر است که در این مورد نشانگر رابطه این افسر با فرد بازداشتی است… هرگونه تعرضی به کرامت انسانی ضربه ای است به جوهر بنیادین این کنوانسیون».اهمیت این حکم در معیار قرار دادن نوع رابطه میان نیروی دولتی و زندانی است. این حکم نشان می دهد که نیروی دولتی به این واسطه که زندانی را در کنترل خود دارد، مجاز به القای رابطه فرادست و فرودست و در نتیجه تحقیر زندانی نیست. مهم ترین نکته شدت لحن دیوان عالی در محکوم کردن رفتار تحقیر آمیز به عنوان “ضربه ای به جوهر بنیادین کنوانسیون حقوق بشر اروپا” است. به عبارت دیگر، دادگاه معیار قضاوت را تاثیر سوء رفتار بر کرامت انسانی زندانی می گذارد و نه شدت درد یا جراحات فیزیکی و یا حتی روانی. این یکی از مهم ترین نکاتی است که در بررسی پرونده های شکنجه و بدرفتاری در ایران مورد غفلت قرار می گیرد. مهم ترین تاثیر مخرب شکنجه، رفتار غیر انسانی و تحقیرآمیز، هدف گرفتن کرامت انسانی زندانی است. این در حالی است که در زندان ها و روند بازجویی در ایران، تحقیر شخصیت زندانی یکی از رایج ترین و نظام مندترین شیوه های برخورد است. تقریباً در تمامی بازجویی های امنیتی، پرسش از روابط جنسی و خصوصی زندانی، عامدانه و با هدف تحقیر شخصیت زندانی بخشی از روند عادی بازجویی هاست. درک اهمیت و شدت تاثیر چنین برخوردهایی بر روح و روان زندانی نخستین قدم در راه فهم فرایندهای سیستماتیک شکنجه و آزار در زندان های ایران است. هم چنین در ثبت شهادت ها درباره شکنجه در ایران این نکته از اهمیت اساسی برخوردار است که اگرچه شدت رنج فیزیکی شاخصی برای تعیین مصداق شکنجه است اما هرگونه رفتار تحقیرآمیز و یا نگه داری زندانی در شرایط غیرانسانی، مصداق نقض حق کلی “ممنوعیت شکنجه و رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز” خواهد بود.
۶– شکنجه و مسئولیت های حکومت
در مواجهه با موضوع شکنجه، سه مسئولیت متوجه حکومت است. مسئولیت سلبی، مسئولیت ایجابی و مسئولیت رویه ای.
الف: مسئولیت سلبی: حکومت نباید هیچ فردی را شکنجه کند یا در معرض رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز قرار دهد.
ب: مسئولیت ایجابی: حکومت باید با وضع مجازات های کیفری “موثر” از اعمال این رفتارها از سوی کارکنانش جلوگیری کند. هم چنین باید در صورت حصول گزارشاتی مبنی بر وقوع شکنجه، مداخله موثر کند. و در آخر نباید هیچ فردی را به کشوری یا دولتی یا سازمانی که احتمال اعمال شکنجه در آن ها وجود دارد، تحویل دهد.
ج: مسئولیت رویه ای: حکومت موظف است در صورت حصول گزارش وقوع چنین رفتارهایی تحقیقات موثر انجام دهد.
۷– شرایط تحقیقات موثر
الف: تحقیقات باید توسط نهاد مستقل صورت بپذیرد. یعنی نهادی که به هیچ وجه در موضوع پرونده ذی نفع نباشد.
ب: قربانی یا بستگان نزدیک او باید در جریان روند تحقیقات باشند و مشارکت داشته باشند. حدود و میزان این مشارکت بسته به قوانین است.
ج: تحقیقات باید در بازه زمانی منطقی صورت بپذیرد و تطویل مراحل تحقیقات با هدف بی میل کردن افکار عمومی به نتیجه تحقیقات به معنای نقض استقلال و موثر بودن تحقیقات است.
د: موثر بودن به معنای آن است که تحقیقات به کشف هویت آمرین و عاملین جرم و محاکمه و مجازات مقصرین، اجرای اقداماتی برای پیشگیری از وقوع مجدد جرم و گزارش روند تحقیقات به افکار عمومی منجر شود.
۸– تحقیقات اخیر در باب شکنجه و وجاهت قانونی
با توجه به سوابق دستگاه قضایی و مجلس ایران در تطویل گزارشات، عدم شفافیت در روند آن، بی نتیجه ماندن شناسایی و محاکمه و مجازات مقصرین و عدم اتخاذ اقداماتی برای پیشگیری از وقوع مجدد جرم، هر نوعی از تحقیقات در این مورد فاقد صلاحیت و مشروعیت است. به این لیست باید اضافه کنیم مجازات وکلای قربانیان چنین رفتارهایی، از جمله محمد نجفی -وکیل وحید حیدری از جان باختگان در بازداشت پلیس ایران- که نشانگر شیوه برخورد حکومت ایران با شاکیان چنین پرونده هایی است. در تحقیقات اخیر پیرامون شکنجه اسماعیل بخشی، انتصاب تیمی از وزارت اطلاعات برای انجام تحقیقات از کارکنان خود این وزارت خانه، ناقض اصل استقلال تحقیقات در باب شکنجه است. هم چنین تحقیقات مجلس که تنها متضمن جلسه با مدیران وزارت اطلاعات و بدون برگزاری جلسه استماع شهادت اسماعیل بخشی و نیز بدون دعوت دیگر شاهدان بوده است، ناقض اصل بی طرفی در تحقیقات و هم چنین ناقض اصل مشارکت قربانی در روند تحقیقات است.
۹– امکان شکایت به نهادهای بین المللی
در متن میثاق حقوق مدنی و سیاسی صلاحیت کمیته حقوق بشر برای رسیدگی به شکایت دولت ها از یکدیگر در مورد نقض حقوق بشر در نظر گرفته شده است. اما صلاحیت این کمیته برای رسیدگی به شکایات افراد علیه دولت ها به امضا و تصویب پروتکل اختیاری موکول شده است. این پروتکل در ۱۶ دسامبر سال ۱۹۶۶، طی قطع نامه شماره ۲۲۰۰، به تصویب رسید و در سال ۱۹۷۶ اجرایی شد. حکومت پهلوی اگرچه به میثاق پیوست اما پروتکل اختیاری را امضا نکرد. بدیهی است که جمهوری اسلامی -که حتی باقی ماندن در میثاق را با اکراه و به خاطر اصل تداوم در پیمان های بین المللی و از ترس فشارهای جهانی پذیرفته است- نیز هرگز به این پروتکل نپیوست. از آن جا که جمهوری اسلامی به عضویت “نخستین پروتکل اختیاری میثاق حقوق مدنی و سیاسی” هم درنیامده است، در نتیجه صلاحیت کمیته حقوق بشر برای وصول و رسیدگی به شکایات افراد علیه جمهوری اسلامی را نپذیرفته است. با این وجود فشار بین المللی نهادهای مستقل حقوق بشری و هم چنین ایرانیان دو تابعیتی بر دولت های متبوعشان، راه را برای دادخواهی بین المللی از حکومت ایران به ویژه بر اساس ماده هفتم اساسنامه رم دیوان بین المللی کیفری تحت عنوان “جنایت علیه بشریت” (۷) هموار خواهد کرد.
۱۰– اهمیت شهادت نهامه ها در باب شکنجه
ثبت و انتشار شهادت نامه ها در باب شکنجه در زندان های ایران، نه تنها به واسطه تاثیر منفی بر وجهه داخلی و بین المللی حکومت در پیشگیری از تکرار این جنایات اهمیتی حیاتی دارد، بلکه در اثبات نظام مندی و گستردگی این رفتارها در زندان های ایران نیز بی نهایت حایز اهمیت است. چنین شهادت هایی به سازمان های دیدبان حقوق بشر این امکان را می دهند تا با درک دقیق تر از شرایط حبس زندانیان، نوع بدرفتاری ها -و به ویژه مشابهت تکنیک های شکنجه و بدرفتاری در زندان ها یا حین بازجویی ها-، این حقیقت را در مجامع بین المللی به اثبات برسانند که شکنجه در جمهوری اسلامی نه یک انحراف گهگاهی و ناشی از تخلف یک یا چند مامور خاطی، بلکه برنامه ای نظام مند و از پیش طراحی شده است که به عنوان بخشی از رویه عادی برخورد با متهمان و زندانیان مورد استفاده قرار می گیرد و حکومت ایران با آگاهی کامل از چنین رفتارهای غیرانسانی، نه تنها هیچ اقدامی برای توقف آن ها صورت نمی دهد بلکه با ابزارهای مختلف ایدئولوژیک، مذهبی و حتی قانونی چنین رفتارهایی را توجیه می کند. اثبات این حقایق که به واسطه شهادت شجاعانه قربانیان شکنجه امکان پذیر است، نخستین گام برای رسیدگی قضایی به این جنایات تحت عنوان “جنایت علیه بشریت” خواهد بود.
پانوشت ها:
- عضویت ایران در این میثاق بین المللی در زمان حکومت پهلوی صورت پذیرفته است اما جمهوری اسلامی خود را به آن پایبند می داند و اگرچه به صورت لفظی بارها نسبت به اجرای برخی مفاد آن برای خود حق تحفظ قائل شده است و یا تهدید به عدم اجرای این میثاق کرده است، اما هرگز به صورت رسمی اقدامی جهت خروج از این میثاق صورت نداده است. در نتیجه ایران رسماً متعهد به اجرای مفاد این میثاق بین المللی است.
- برای اطلاعات کنوانسیون حقوق بشر اروپا
- برای اطلاعات بیشمیثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی
- Dworkin, Ronald, Is Democracy Possible Here, PUP, 2006, p.39
- برای اطلاعات: تفسیر عمومی شماره ۲۰ کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد
- برای اطلاعات بیش تر ر.ک به: اساسنامه رم دیوان بین المللی کیفری
ایران در قعر جدول برابری جنسیتی در دنیا گیر افتاده است
فریبا مرادی پور
مجمع اقتصاد جهانی گزارش بررسی شکاف جنسیتی در دنیا در سال 2018 را در روز 18 دسامبر منتشر کرد و بر طبق این گزارش ایران همچنان در قعر جدول برابری جنسیتی در دنیا قرار دارد. این مجمع در سال 2018 به منظور ایجاد آگاهی جهانی از چالشهای ناشی از شکافهای جنسیتی و فرصتهای ایجاد شده توسط کاهش آنها با بررسی 70 زیر شاخص شامل اطلاعاتی در مورد مشارکت نیروی کار، رهبری اقتصادی، دسترسی به دارایی ها و فن آوری، رهبری سیاسی، خانواده، اقتصاد ، آموزش و پرورش و عوامل مرتبط با سلامت در قالب 4 شاخص کلی دستیابی به آموزش, مشارکت اقتصادی, مشارکت سیاسی و بهداشت به بررسی برابری بین مردان و زنان در 149 کشور دنیا پرداخته است.
در این گزارش آمده است که از بین 200 کشوری که برای این بررسی انتخاب شده بودند تنها 149 کشور شرط وجود اطلاعات کافی برای حداقل 12تا از 14 شاخص میانی را دارا بودهاند و در این میان 5 کشور نیز جدید بوده که عبارتند از جمهوری دموکراتیک کنگو، عراق، عمان، سیرالئون و توگو. بر طبق این گزارش ایسلند در رتبه اول برابری جنسیتی در دنیا قرار داشه و بعد از آن کشورهای نروژ و سوید در جایگاههای دوم و سوم قرار دارند, یمن در قعر جدول قرار داشته و ایران در رتبه 142ام این جدول قرار دارد.
درسال 2018 میانگین برابری جنسیتی در دنیا به مانند سال گذشته 32 درصد بوده وافزایش ناچیز 03/0درصدی داشته است. دراین گزارش آمده است که در بین 149 کشور دنیا به مانند چند سال اخیر 96 درصد برابری جنسیتی درحوزه سلامت و بقا دیده میشود و 74 کشور دنیا توانستهاند به 99 درصد برابری دست یابند. همچنین برابری زنان و مردان در برخورداری ازآموزش وتحصیل 95 درصد است که بهبودی نسبت به سال گذشته ندارد؛ هر چند این شاخص در 49 کشور دنیا به بالای 99 درصد رسیده است. و اما نابرابری جنسیتی در شاخص مشارکت اقتصادی و قدرت سیاسی همچنان باقیمانده است به طوریکه تنها 58 درصد شکاف جنسیتی در مشارکت اقتصادی و 23 درصد در قدرت سیاسی در دنیا پرشده است؛ زنان در دنیا عمدتا در پستهای سیاسی وزارت و نمایندگی کنگره و مجلس ظاهر شده اند و در جایگاه اول سیاسی به ندرت دیده شدهاند , در حال حاضر تنها 8 درصد وزاری دنیا زن هستند و 6 کشور از 149 کشور بررسی شده هیچگاه وزیر زن نداشتهاند.
دربخش دیگری ازاین گزارش آمده است که با روند کنونی 202 سال طول میکشد که برابری اقتصادی میان زنان و مردان جهان برقرارشود. همچنین 14 سال برای برقراری برابری درعرصه آموزش و 107 سال برای برابری درعرصه قدرت سیاسی و 108 سال برای برابری چهار جانبه در بین زنان و مردان زمان نیازخواهد بود که 8 سال از پیشبینی سال 2017 بیشتر بوده و علت آن کندتر شدن آهنگ پر شدن این فاصله است.
البته درمناطق مختلف جغرافیایی وضعیت متفاوت خواهد بود بطوری که با سرعت کنونی, اروپای غربی با 78 درصد برابری – که بالاترین میزان نیز هست- 61 سال تا برابری کامل فاصله دارد و خاورمیانه و آفریقای شمالی با 60 درصد برابری که کمترین میزان نیز هست 153 سال تا برابری کامل و همهجانبه فاصله دارد.
در بخش سوم از گزارش سال 2018 مجمع جهانی به بررسی فاصله دو جنس در بخش مهارتهای هوش مصنوعی پرداخته است. از آنجا که هوش مصنوعی موتور محرک تغییر در تحولات ناشی از انقلاب صنعتی چهارم است و می تواند نشانگری کلیدی در مسیر نوآوری در صنایع باشد, مجمع جهانی اقتصاد با همکاری تیم LinkedIn به ارایه شواهد تازهایی از ظهور نابرابری جنسیتی در دنیای جدید پرداخته است. ارزیابی آنان نشان میدهد که تنها 22٪ از متخصصان هوش مصنوعی در سراسر جهان زن هستند. در طی چهار سال گذشته، زنان و مردان با نرخ یکسانی به دانش و مهارتهای هوش مصنوعی دست یافتهاند هرچند شمار زنانی که به این مهارتها دست یافتهاند بسیار کمتر از مردان است. از سوی دیگر علیرغم اینکه تعداد کل افراد با مهارت حرفهایی هوش مصنوعی افزایش داشته است اما شکاف استعدادهای هوش مصنوعی در چهار سال گذشته همچنان ثابت باقی مانده است، زیرا سهم زنان تنها بین 21 تا 23 درصد است و این روند چهار ساله نشان می دهد که پر کردن این شکاف عمیق نیاز به مداخله جدی دارد.
ایران در سال 2018 میلادی در شاخص مشارکت اقتصادی در رتبه 143ام برابری جنسیتی و در شاخص بهداشت و بقا در رتبه 127, در دستیابی به آموزش و تحصیل در رتبه 103 و در قدرت سیاسی در رتبه 141ام جهانی قرار دارد. اما بررسی امتیاز ایران در بخشهای مختلف نشان میدهد که بجز در شاخص مشارکت اقتصادی- که تغییر ناچیزی را شاهد هستیم – در سایر شاخصها وضعیت به مانند سالهای اخیر است. در این سال نیز پایینترین میزان برابری جنسیتی در قدرت سیاسی (با مقدار046/0) و سپس مشارکت اقتصادی (با مقدار 376/0 ) بوده و در بخش آموزش و سلامت هر کدام با 965/0 و966/0 بالاترین تساوی جنسیتی را داشتهایم. لازم به ذکر است که شاخص جهانی برابری جنسیتی عددی بین 0 و1است که عدد صفر بیانگر نابرابری مطلق و عدد یک برابری کامل است و هر اندازه این عدد به 1 میل کند برابری بیشتری را نوید میدهد.
زنان و مردان ایرانی در حوزه آموزش و تحصیلات در موقیعت نسبتا برابرتری( نسبت به سایر شاخصها) قرار دارند و این نسبت حتی از میانگین جهانی نیز بالاتر است به طوریکه در مقاطع آموزش ابتدایی و راهنمایی برابری کامل را شاهد هستیم. در بخش سلامت نیز برابری جنسیتی در ایران در موقعیتی مشابه میانگین جهانی قرار دارد. و اما در بخش مشارکت اقتصادی علیرغم اینکه این مجمع شرایط بهتری را برای ایران لحاظ کرده است و به عنوان مثال مرخصی زایمان را برای همه زنان شاغل ایران 270 روز (9 ماه)منظور کرده است و یا بنا بر این گذاشته است که هیچ مانع قانونی برای استخدام زنان وجود ندارد (و به عنوان مثال از ایین نامه های استخدامی که الویت استخدام را به مردان داده و یا صرفا استخدام مردان را در برخی مشاغل و پستها مجاز میداند چشم پوشی کرده است) با این وجود تمامی زیر شاخصهای بررسی شده در بخش مشارکت اقتصادی در ایران کمتر از میانگین جهانی است به طوریکه ایران از نظر زیر شاخص برابری مشارکت نیروی کار در رتبه بسیار پایین145 دنیا قرار گرفته است. از سوی دیگر زنان ایرانی به ازای کار برابر با مردان تنها 59 درصد حقوق آنان را دریافت میکنند حال آنکه میانگین برابری حقوق دریافتی زنان و مردان در دنیا 5/64 درصد است به همین دلیل ایران در زیر شاخص دریافت حقوق برابر به ازای کار برابر نیز در جایگاه ضعیف 95 جهانی قرار گرفته است.
در شاخص قدرت سیاسی نیز ایران بدلیل داشتن تعداد معدود زنان نمانیده مجلس و نبود هیچ زن عضو کابینه دولت و نیز عدم حضور زنان در پستهای برتر سیاسی در رده بسیار پایین 141 جهانی قرار دارد و از نظر امتیازی هم فاصله زیادی با سایر کشورهای دنیا دارد.بطورکلی بالاترین برابری در ایران مربوط به تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و نابرابرترین عرصه برای زنان ایرانی مربوط به عرصه سیاست و تصدی پستهای سیاسی کشور است.
در مجموع گزارشهای این مجمع از سال 2006 که اولین سال ارزیابی این شاخص بوده تا کنون تغییر محسوسی در کاهش نابرابری بین زنان و مردان ایرانی را نشان نمیدهد و همانگونه که گفته شد دلیل اصلی حضور ایران در بین کشورهای با نابرابری جنسیتی شدید شکاف طبقاتی دو جنس در عرصههای مشارکت اقتصادی و سیاسی کشور است و تا زمانی که عزمی جدی برای برقراری عدالت جنسیتی و ارایه فرصتهای برابر به هر دو جنس در حوزه سیاست و مدیریت سیاسی و حضور در بازار کار و بهرهمندی از فرصتهای شغلی صورت نگیرد, همچنان در ردههای پایین این جدول خواهیم ماند؛ عزمی که تاکنون شاهد نبودهایم و نشانههایی هر چند کوچک از آن را که نوید بخش آیندهایی برابرتر باشد نیز شاهد نیستیم.
مستندسازی که تروریستها را فریب داد
برگردان: عرفان ثابتی اِیبراهام ریزمَن
در اوایل مستند «از پدران و پسران»، ساختهی طلال دِرکی، سکانسی وجود دارد که مو به تنِ بیننده سیخ میکند. یک پسربچهی یازده-دوازده سالهی شادمان، پرندهای را پیدا میکند و به پدرش نشان میدهد. پدر به او توصیه میکند که پرنده را بکشد تا اعضای خانواده آن را بخورند. پسربچه پس از کشتن پرنده نزد پدرش برمیگردد و با خوشحالی به او خبر میدهد که پرنده را کشته است. به پدرش میگوید، «سرش رو به پایین خم کردیم و بریدیم، مثل همون کاری که شما، بابا، با اون آقاهه کردید.»
این پسربچه اسامه نام دارد و پدرش، معروف به ابو اسامه، یکی از جنگجویان «جبههی نصرتِ» سوریه، وابسته به القاعده، است. فیلمِ دِرکی-که از 16 نوامبر در سینماهای آمریکا به نمایش درمیآید- این پدر و پسر، خانوادهی آنها و دارودستهی آدمکشهای دوروبرشان را در حال جابهجایی در جهنم بیقانون شمال سوریه، آن هم در اوج جنگ داخلی این کشور، دنبال میکند. درکی، یک کرد سوری که از جنگ گریخته و در آلمان سکنا گزیده، برای این که بتواند این فیلم را بسازد چنین وانمود کرد که مستندسازی همدل با جهادگران است و برای سالها اعتماد کامل جنگجویان جبههی نصرت را جلب کرد. این مستند با آرامشی ترسناک و به شیوهای حیرتآور اما خودمانی از انگیزهی آدمهای معمولیای که عاشق سینهچاک قتلعام میشوند، پرده برمیدارد. در سفر اخیر درکی به نیویورک سیتی به دیدار او رفتم و دربارهی روند شگفتانگیز فیلمبرداری از آموزش آدمکشی به پسربچهها و به خطر افتادن زندگیاش به علت ساختن این فیلم حرف زدیم.
ایبراهام ریزمن: شخصیت اصلی فیلمتان، ابو اسامه، را چطور پیدا کردید؟
طلال درکی: با تحقیقات زیاد. داشتم دربارهی این ناحیه از سوریه تحقیق میکردم زیرا این همان ناحیهای است که مرکز داعش و جبههی نصرت بود و جهادگرایان از سراسر دنیا به آنجا میرفتند. آنها در این محل در شمال سوریه با هم متحد شدند. کارچاقکنهای فراوانی داشتم. به آنها گفته بودم دنبال چه چیزی میگردم و به کمک آنها بچهها را پیدا کردیم و فهمیدیم که پدر اسامه عضو جبههی نصرت است، و این کار را آسانتر کرد. با چند نفر از آشنایانم در جبههی نصرت به دیدار ابو اسامه رفتیم و آنها از او خواستند که با ساختن این فیلم موافقت کند.
ریزمن: و شما به او گفتید که با جبههی نصرت همدلاید؟
درکی: این کار را کردم تا دلشان را به دست بیاورم و اعتمادشان را جلب کنم. در غیر این صورت، به من اجازه نمیدادند که این فیلم را بسازم.
ریزمن: فکر میکنید چرا حرفتان را باور کردند؟
اگر آدمهای فنی لپتاپم را وارسی میکردند ممکن بود چیزهایی پیدا کنند و به هویت واقعیام پیببرند. چون من سکولار هستم و هیچ دینی ندارم. این خط قرمز آنها است.
درکی: چون در چند سال گذشته هزاران نفر با مهارتهای گوناگون به سوریه رفتهاند. اینها همهی آن گروههای تروریستی را به وجود آوردهاند. روال کار همین طور است. به آنجا میروید و میگویید در جامعهی بدی بزرگ شدید و دینداری را درست یاد نگرفتید و حالا میخواهید همهی اشتباهات گذشته را جبران کنید و به جهاد کمک کنید. من گفتم که فیلمبردار کارکشتهای هستم و آنها خیلی خوششان آمد. از من حمایت کردند، مرا به افراد مناسب معرفی کردند، به من اجازه دادند که فیلمبرداری کنم و به من آسیب نرساندند. اما اگر فقط کمی شک داشتند، ممکن بود از بین بروم. کافی بود که ذرهای شک کنند تا همه چیز تمام شود: در این صورت، دیگر نه فیلمی در کار بود و نه من زنده میماندم. اگر آدمهای فنی لپتاپم را وارسی میکردند ممکن بود چیزهایی پیدا کنند و به هویت واقعیام پیببرند. چون من سکولار هستم و هیچ دینی ندارم. این خط قرمز آنها است.
ریزمن: چطور سوءظن پیدا نکردند؟
درکی: تمام مدت از همین مسئله میترسیدم. دو سال و نیم مثل یک بندباز داخل و خارج سوریه کار کردم، میفهمید؟ باید ظاهرم را طوری حفظ میکردم که به من اعتماد کنند و شکی نداشته باشند تا بتوانم آنجا بمانم و فیلمی بسازم. بنابراین، در آنِ واحد هم بازیگر بودم و هم کارگردان.
ریزمن: پس بین خط مقدم جنگ در سوریه و خانهی خودتان در برلین در رفت و آمد بودید؟
درکی: نیمی از آن دو سال و نیم را با یک دوربین آنجا بودم. بیش از 330 روز.
ریزمن: اعضای گروه فیلمسازی چند نفر بودند؟
درکی: در روستا فقط دو نفر بودیم. دیگری فیلمبردار بود.
ریزمن: آیا او هم مجبور بود داستانی دربارهی همدلی با جبههی نصرت سرِهمکند؟
درکی: نه، نه، او کاملاً به آنها ایمان داشت. با آنها همدل بود. واقعاً همدل بود. اما ترسو بود. از خشونت خوشش نمیآمد. هیچ وقت اسلحه به دست نمیگرفت. هنگام تهیهی فیلم قبلیام کار کردن با دوربین را به او یاد دادم و وقتی جهاد شدت گرفت مذهبیتر از قبل شد. حالا دیگر با من حرف نمیزند چون فهمیده که چه جور فیلمی ساختهام.
ریزمن: آیا از این که او را فریب دادید احساس بدی دارید؟
درکی: نه. چارهی دیگری نداشتم. باید فیلمم را میساختم. من که جاسوس نبودم و اطلاعات مربوط به آدمها را لو نمیدادم و نمیگفتم «آنجا را بمباران کنید» یا چیزهایی از این قبیل. من در آن دهکده با آن خانواده بودم تا از نظر روانشناختی بفهمم چه بر سر بچهای میآید که در این محیط رشد میکند. انتقاد نمیکردم. فقط لحظاتی را ثبت میکردم که میتوانست به سؤالات من و تماشاگران جواب دهد.
ریزمن: به کدام سؤالهایتان جواب داد؟ الان چه چیزهایی را فهمیدهاید که پیش از فیلمبرداری نمیدانستید؟
درکی: فهمیدهام که این آدمها کیستاند. به انگیزههایشان پیبردهام. از مسائل مهم سردرآوردهام. این که چطور میتوانیم در آینده از تکرار چنین اتفاقاتی جلوگیری کنیم. این که چرخهی خشونت چیست. این که میراث جنگ چیست و جهادگران به چه چیزی عقیده دارند، و اعتقاداتشان مبتنی بر چه اسطورههایی است. من میگویم «اسطوره»؛ آنها میگویند «شریعت الهی». خیلی چیزها دربارهی این آدمها یاد گرفتهام، میدانم که پشت درهای بسته چه میگذرد، و چطور کسی تروریست میشود. به این ترتیب، میتوانیم تروریسم را از میان برداریم. این جنگی علیه ایدئولوژی است و نه علیه آدمها یا گروههایی خاص. این آدمها کشته میشوند چون خودشان به دنبال آن هستند. میخواهند در راه خدا کشته شوند. دلشان میخواهد شهید شوند. بعد از آنها نوبت به نسلهای جدید میرسد، و این وضعیت ادامه پیدا میکند. بنابراین، سؤالم این بود که چطور میتوانم بفهمم چه عاملی سبب میشود که اینها بتوانند دیگران را با خود همراه کنند؟
ریزمن: این عامل چیست؟
درکی: عوامل زیادی وجود دارد اما به نظرم وضعیت آموزش در جهان سوم از هر چیز دیگری خطرناکتر است. خشونت در مدرسهها، خشونت در خانهها-همهی اینها میتواند، سرانجام، سبب شود که آدمها اسلحه به دست گیرند. نمیتوانیم جلوی عقیدهی آدمها را بگیریم. مردم به عقیده احتیاج دارند چون آنها را به زندگی پس از مرگ امیدوار میکند. نمیتوانیم از شر دین خلاص شویم. اما میتوانیم از دین و جامعه خشونتزدایی کنیم. وقتی در محیطی بزرگ شوید که قوانین سفتوسختی علیه تنبیه بدنی کودکان در مدرسه وجود داشته باشد، و هر کسی که این قوانین را زیر پا بگذارد، حتی اگر پدر یا مادر بچه باشد، محاکمه شود، در این صورت میتوان مطمئن بود که حتی اگر کشور دچار آشوب شود مردم اسلحه به دست نخواهند گرفت. آدمها با خشونت مخالف خواهند بود چون در چنین محیطی بزرگ شدهاند.
ریزمن: رفت و آمد بین خط مقدم نبرد و خانهی جدیدتان در برلین چقدر سخت بود؟
درکی: واقعاً سخت بود. خیلی ترسناک بود. مخصوصاً وقتی به برلین برمیگشتم. مثل یک سایه بودم، شبح یک آدم. وقتی میدانید که احتمال دارد که کشته شوید، نمیتوانید آسودهخاطر باشید. نمیتوانید راحت باشید. حتی اگر بدانید که در اروپا هستید یا یک ماه دیگر میتوانید به اروپا بروید، باز هم شاید اتفاق بدی برایتان رخ دهد. حالا که فیلمبرداری تمام شده، حتی با این که دو سال از آن زمان گذشته، هنوز هم کاملاً به حالت عادی برنگشتهام. این فیلم مرا به کلی عوض کرد. دیگر هرگز چنین کاری نخواهم کرد. نمیتوانم دوباره این طور خودم را به خطر بیندازم. چون این نوع ریسک…فرق دارد با وقتی که در خط مقدم جبههاید. برای کنار آمدن با چنان خطری مهارت دارم، میتوانم فیلمبرداری کنم و با خود بگویم، آنجا یک تکتیرانداز هست. آنجا یک گلوله هست. آنجا یک بمب هست. در واقع، این کار آسانتر است. آنچه سختتر است این است که تمام مدت بترسید که کسی شما را دستگیر کند و بلایی به سرتان بیاورد، همان کسی که دارید با او زندگی میکنید. ]آستین راستش را بالا میزند تا خالکوبی دور مچاش را نشان دهد.[ خالکوبی کردم تا دیگر به آنجا برنگردم.
ریزمن: چون خالکوبی ممنوع است و اگر آن را ببینند، میفهمند که واقعاً مذهبی نیستید؟
درکی: بله. میدانستم که این تنها راهی است که میتوانم جلوی خودم را بگیرم تا به آنجا برنگردم و با خطر واقعی روبرو نشوم.
ریزمن: آیا هیچ وقت نزدیک نبود که جبههی نصرت بفهمد که دارید دروغ میگویید؟
درکی: نه. هیچوقت. حتی بعد از پایان فیلمبرداری، ابو اسامه با من تماس گرفت. سال 2017 بود و در جشنوارهی ساندنس در آمریکا بودم. به او گفتم، «لطفاً دوباره با من تماس نگیر چون سازمان امنیت آلمان دارد به خاطر حضورم در سوریه از من بازجویی میکند. باید همهی راههای ارتباطی خودم با تو و دوستانت را ببندم تا آبها از آسیاب بیفتد.» او گفت، «باشه، باشه، ابو یوسف»-این اسم مستعارم بود-«نگران نباش. هر وقت احساس امنیت کردی با من تماس بگیر.» دیگر به او زنگ نزدم. و شنیدم که همین اواخر کشته شده است. 17 اکتبر امسال. دو سه هفته قبل.
ریزمن: اوه، ابو اسامه اخیراً مُرده؟
درکی: بله. مشغول از کار انداختن یک بمب جاسازیشده در اتوموبیل بوده است. ویدیویش موجود است. یک نفر در آن لحظه با تلفن همراهش از او فیلمبرداری کرده است.
ریزمن: آیا ویدیو را دیدهاید؟
درکی: بله. از دور فیلمبرداری شده اما معلوم است که چه اتفاقی افتاده است.
ریزمن: آیا حالا که فیلم به نمایش عمومی درآمده، نگراناید که اعضای جبههی نصرت به سراغتان بیایند؟
وقتی چنین پدری دارید، بچهها با چه چیزی بازی میکنند؟ چه اسباببازیای دارند؟
درکی: آدمهای ناشناس پیامهای بدی به من میفرستند، و مرا تهدید میکنند. دو تا از برادران ابو اسامه، و چند آدم ناشناس دیگر، دارند مرا تهدید میکنند. چند جهادی به من پیام فرستاده و گفتهاند، «حق نداری که این فیلم را نشان دهی.»
ریزمن: آیا نگراناید؟
درکی: بله، نگرانام. دیگر به زبان عربی مصاحبه نمیکنم.
ریزمن: آیا پیشگیریهای امنیتی را انجام دادهاید؟ آیا محافظ دارید؟
درکی: نه، نه. این کارها بیفایده است. محافظ فقط میتواند جلوی همسایهها و هممحلهایهای من را بگیرد. اما این آدمها اگر بخواهند کاری بکنند…
ریزمن: میکنند.
درکی: بله، میکنند. علاوه بر این، نمیخواهم در ترس زندگی کنم. من فیلمسازم. هنرمندم. برای من، آزادی از هر چیز دیگری باارزشتر است. محافظ داشته باشم؟ پلیس دم درِ خانهام کشیک بدهد؟ برای من این بدترین چیز است.
ریزمن: میخواهم دربارهی صحنهی خاصی صحبت کنم. آن قسمتی که گروهی از پسربچهها بمب سردستیای میسازند و با آن بازی میکنند.
درکی: این کار مرسوم بود. به عنوان فیلمساز، همیشه از خود میپرسید: آیا فقط ناظرم یا باید کاری بکنم و فعال باشم؟ معمولاً از آنها میخواستم که چنین کاری نکنند اما یک بار گفتم، اشکالی ندارد، باید از این کار فیلمبرداری کنم. چون این اتفاق همیشه رخ میدهد. مردم باید از آن خبر داشته باشند. وقتی چنین پدری دارید، بچهها با چه چیزی بازی میکنند؟ چه اسباببازیای دارند؟ البته از آنها خواستم که بمب را به جای بطری شیشهای در بطری پلاستیکی قرار دهند تا ضعیفتر شود. فیلمبرداری این صحنه واقعاً پراضطراب بود. آدرنالین خونم بیش از هر صحنهی دیگری بالا رفت. برای بچههای این دهکده این یک بازی است. برای من، لحظهای بود که گفتم، باید این کار را انجام دهم. باید این را در فیلم نشان دهم. چون مردم باید بدانند که اینجا چه میگذرد. هدف فیلم همین است.
ریزمن: کدام بخش از فیلمبرداری ترسناکتر از بقیه بود؟
درکی: صحنههای زیادی بود. میتوانم بگویم که کل آن دوره خیلی ترسناک بود، مخصوصاً سال آخر، وقتی که فیلمبرداری را در اردوگاه شروع کردم.
ریزمن: منظورتان اردوگاه آموزشی جبههی نصرت است که پسربچهها را به آنجا میفرستند؟
درکی: بله، اردوگاه آموزش پسربچهها. در آن وقت دیگر با خانوادهی ابو اسامه زندگی نمیکردم. داشتم با یک جنگجو، یک مبارز، یک جهادی زندگی میکردم که نمیشناختمش. باید واقعاً مواظب میبودم که صبح به موقع از خواب بیدار شوم و نماز بخوانم و حفظ ظاهر کنم. افرادی میآمدند و از سوابق و کارم میپرسیدند. همیشه باید هشیار میبودم و به خوبی تظاهر میکردم. یک اشتباه ساده میتوانست همه چیز را نابود کند.
ریزمن: وقتی پسربچهها در اردوگاه آموزشی هستند، مربی مرتباً به طرف آنها شلیک میکند تا ترسشان بریزد.
آیا هیچ وقت دیدید که به بچهها تیر بخورد؟
درکی: نه، نه. حداقل جایی که من بودم چنین اتفاقی نیفتاد. من ندیدم که اتفاق بدی رخ دهد. اما ممکن است چنین اتفاقی افتاده باشد. در بیشتر فیلم، سعی کردم که خشونت عریان را نشان ندهم. تنها استثنا وقتی بود که گوسفند را میکشند.
ریزمن: همینطور است، منظورتان صحنهی قربانی کردن یک گوسفند است. چرا تصمیم گرفتید که این صحنه را در فیلم بگنجانید؟
درکی:
چون باید یک صحنهی خونریزی در فیلم وجود میداشت.
این صحنهای است که در آن گوسفندی را قربانی میکنند، و ایدهی اصلی فیلم همین قربانی کردن است. پدر دارد پسرانش را قربانی میکند، حتی وقتی به آنها ابراز محبت میکند.
ریزمن: در دنیای عرب با فیلم چطور برخورد کردهاند؟
درکی:
واقعیت این است که از فیلم به خوبی استقبال کردهاند. در جهان عرب، جشنوارههای سینمایی کوچکاند و افراد حاضر در آنها از این معضل اجتماعی آگاهاند و میدانند که این فیلم نقد عمیق جامعهی عرب است. نه تنها نقد جهاد بلکه نقد ذهنیت پدران و قدرت مردانه است. قدرت مردانهی پدران در جامعهی ما نوعی دیکتاتوری است.
ریزمن: آیا فکر میکنید که بعد از پایان جنگ به سوریه برمیگردید؟
درکی: نه. منظورتان خودم است؟ نه. من با فیلمهایم دشمنان زیادی برای خودم دست و پا کردهام، و این دشمنان خطرناک هستند. زندگی کوتاه است، مگر نه؟ نمیتوانید چیزی را تغییر دهید. من 40 سالهام و نمیخواهم مرگی تراژیک داشته باشم.
ریزمن: الان دارید روی چه پروژهای کار میکنید؟
درکی: دارم برای دوستم مستندی تهیه میکنم، یک فیلم مستند سوری. پروژهی جالبی است. به زودی دربارهاش صحبت خواهیم کرد. علاوه بر این، میخواهم یک فیلمنامهی داستانی بنویسم. ایدهای در ذهن دارم و میخواهم به آن بپردازم.
ریزمن: دربارهی سوریه؟
درکی: نه دربارهی سوریه نیست. به شما گفتم که هنوز کاملاً به حالت عادی برنگشتهام. من به اسطورهها میپردازم. فیلمهای حماسی میسازم. «بازگشت به حمص»، «از پدران و پسران»، و فیلم بعدیام همگی دربارهی اسطورهها هستند. همهی این فیلمها به تعبیری دربارهی آدمهایی است که واقعاً خاصاند.
ریزمن: چه چیزی به شما امید میدهد؟
درکی: هرگاه با پسرم بازی میکنم، احساس میکنم که زندگی جاودانه همین است.
دنبال هم میدویم. بازی میکنیم. به لبخندش نگاه میکنم. با هم به طبیعت نگاه میکنیم. باید به مبارزه ادامه دهیم چون وجود داریم و لایق زندگی بهتری هستیم. انسان عقل دارد و میتواند دنیایی بهتر از این بسازد.
میتواند زندگی را بهتر کند و از غم و اندوه بکاهد. بدون امید، بدون رؤیا، بدون نقشه و برنامه…تسلیم و درمانده میشوید. نمیتوانید یک قدم جلوتر بروید. چیزی را تغییر نخواهید داد.
این معنای مبارزه است: امید.
از هفتم تا هفدهم دی ماه از کشف حجاب تا آزادی پوشش از کشف حجاب تا آزادی پوشش
شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد
در دورانی که بشر در حال ایجاد ایستگاه های فضایی در سراسر کهکشان راه شیری است، تکنولوژی پیشرفته سرعت گذر زمان را چندین برابر کرده است، سرعت پیشرفت در علوم پزشکی زندگی انسان ها را دگرگون کرده است و تلاش کشورهای پیشرفته، برای ایجاد برابری و عدالت، توسعه اقتصادی، گسترش رفاه و امنیت و بالابردن سطح امید به زندگی است.
رهبران حکومت جمهوری اسلامی ایران، خشونت پرهیزترین نافرمانی مدنی زنان ومردان «چهارشنبه های سفید»، معترض به حجاب اجباری و مدرن ترین مقاومت مدنی خشونت پرهیز امروزین «دختران خیابان انقلاب»، تا اعتراضات خیابانی شهروندان ستمدیده و رنجدیده از فساد حکومتی را در بی نهایت ترین رفتارهای دون انسانی، سرکوب می کنند.
در دورانی که فاسدین جمهوری اسلامی همچنان بر پوشش اختیاری و احترام به نیمی از جمعیت کشورمان، زنان، حکمرانی می کنند و خشونت را برعلیه زنان در همه ابعاد توسعه می دهند، زنان حق طلب ایران همچنان برای به دست آوردن حقوق از دست داده خود ایستادگی می کنند تا از پسرفت به دوران آپارتاید جنسیتی پیش از انقلاب مشروطیت، آن زمان که تاج السلطنه، دختر ناصر الدین شاه، با جادوی قلم، زندگی روزمره زنان ایران را در سال ١٢٨٤، اینچنین توصیف کرده برون آییم:
“زنان حقوق طلب اروپا، نظری هم به گوشه ی ایران افکنید و ببینید در خانه هایی که دیوارهایش از سه تا پنج ذرع ارتفاع دارد مخلوقاتی سر و دست شکسته، بعضی با رنگهای زرد و پریده، برخی گرسنه، برخی برهنه، قسمتی در تمام شبانه روز منتظر و گریه کننده در زنجیر اسارت بسر برند.
زندگی زنان ایران یا به رنگ سیاه است یا سفید. یا پرده سیاه تن کنند و به هیکل موحش عزا در آیند یا کفن های سفید پوشند و از دنیا رخت بر بندند. من یکی از این زنهای بدبخت هستم و آن کفن سفید را ترجیح به این هیکل موحش می دهم. زیرا در مقابل این زندگانی تاریک، مرگ روز سفید ماست”
سالگرد فرمان کشف حجاب در هفدهم دی ماه توسط رضا شاه پهلوی، به یکی از مناقشه برانگیزترین واقعه های تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است. قانونی که به راستی حاصل یک تصمیم یک روزه نبوده است، و قبل از تصویب این قانون، کنشگران حقوق زن، روشنفکران و شاعران، برای لغو آن تلاش ها و فدارکاری های بسیار کرده بودند. بدون شک کشف حجاب در آن دوران با معیارهای امروز دنیای متمدن از طریق توسل به قانون برای ممنوعیت حجاب قابل انتقاد است. ولیکن واقعیت تلخ آن دوران و شکست دیوارهای بلند اندرونی که زندانی برای زنان محسوب می شد، پیامد حضور و مشارکت زنان را در جامعه در همه زمینه ها با خود به همراه داشت.
سال ها از این واقعه می گذرد، و از راهپیمایی اسفند ۵۷، که هزاران نفر از زنان در خیابان های تهران با شعار محوری «آزادی زنانه حق مسلم ماست» در واکنش به دستور روح الله خمینی برای منع حضور زنان بدون حجاب به ادارات دولتی که خودسرآغاز وضع و اجرای قوانین خشونت بار برعلیه زنان ایرانی شد، تا به امروز که دختران خیابان انقلاب همانند ویدا موحد سردمدار مبارزه با حجاب اجباری هستند، همچنان مبارزه زنان برای به دست آوردن حق آزادی و برابری از چنگال حکومتی زن هراس، ادامه خواهد داشت.
شورای ملی ایرن برای انتخابات آزاد، براین باور است که انتخاب نوع پوشش زنان، باید کاملا اختیاری باشد. گردآفرید های امروز ایران، نقش کلیدی را در از بین بردن آپارتاید جنسیتی جمهوری اسلامی و برقراری برابری جنسیتی ایفا خواهند کرد و تاریخ ساز این مرز و بوم خواهند شد.
پاینده ایران و ایرانیان
تفسیری گذرا از مفهوم واژه حقوق بشر
حمیدرضا تقی پور
بحث پیرامون حقوق بشر که از مهمترین گسترهای بی پایان بر زندگی بشر است و همانطور که از مفهوم آن پیداست با عمل بر آن زمینه دوستی و صلح و اتحاد ایجاد میشود و کینه ورزیها به محبت تبدیل میشود سران دارد و پایانی ندارد. اما در مبحث امروز بنده در ابتدای امر نکات و تعریفهائی از مفهوم حقوق بشر را بیان میکنم و سپس با توجه به تعریفهای صورت گرفته از مفهوم حقوق بشر در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران توضیحاتی را خواهم داد.
حقوق بشر یک مفهوم گسترده است که گاه به یک اشتراک لفظی تبدیل می شود و هریک از محیطهای اجتماعی و یا واحدهای سیاسی برداشت و تعبیر خود را از آن ارائه میکنند.
بررسی موضوع حقوق بشر این واقعیت را آشکار میسازد که اجتماعات انسانی و نظامهای سیاسی در ابعاد و کیفیت حقوق بشر دارای نقاط اشتراک و نقاط تضاد باهم هستند. مروری بر ادبیات حقوق بشر ما را به این نتیجه می رساند که : امروزه حقوق بشر جایگاه ویژه ای یافته است و به عنوان یکی از مفاهیم اساسی در سطح نظریه پردازی مورد توجه قرار گرفته و نیز در مرحله اجرا و عمل اجتماعی و سیاسی از جایگاه و موضوعیت برخوردار شده است.
در حقیقت امر حقوق بشر حقوقی است که افراد به خاطر انسان بودن از آن منتفع می شوند اساس و پایه آن نیز اصل تساوی است زیرا تمامی انسانها همانند یکدیگر از مرتبه انسانی برخودارند. لذا نمی توان افراد انسانی را از هیچیک از این حقوق محروم کرد شرط اساسی برای تضمین رعایت حقوق بشر وجود دولت آن هم نظام مبتنی بر دموکراسی است در عین حال برخوداری از دولت دموکراتیک که منبعث از اراده آزادانه مردم است یکی از حقوق انسانی ملت ها محسوب می شود مهم ترین منبع در بر گیرنده مصادیق حقوق بشر اعلامیه جهانی حقوق بشر است که در کنار میثاقین که به تصویب بیش از 140 دولت رسیده است زوایای مختلف حقوق انسانی را مورد توجه قرار داده چارچوبه رفتاری دولت ها را تعیین می کند. برای رسیدن و دستیابی به مفهو حقوق بشر واقعی باید ساختاری وجد داشته باشد تا بتواند حقوق بشر مفهومی را بطور کامل تفهیم کند و آن به بوسیله جامعه مدنی امکانپذیر میباشد.
جامعه مدنی برای دستیابی به حقوق بشر واقعی نیازمند یک سری از مشخصه ها یی میباشد. ویژگی هایی چون مصلحت عمومی، قرارداد اجتماعی، حاکمیت قانون، حقوق و آزادی های مدنی، مسؤولیت های اجتماعی، افکار عمومی، حقوق بشر، احترام به قانون و حقوق برابر برای ادیان و اقوام مختلف ، گروه های سیاسی اجتماعی و شغلی از جمله ویژگی های جامعه مدنی است که عیناً با حفظ ارزش های جامعه دینی نیز می توان با اصلاح و بازسازی مجدّد، آن ها را در جامعه دینی پیاده نمود.
از جمله اصول و مبانی فکری جامعه مدنی و در واقع، اعتقاد نامه این گونه جوامع لیبرالیسم است.
در بررسی این ویژگی جامعه مدنی، باید گفت که تناقض بین اصل آزادی مطلق و حق با قانون طبیعی و حاکمیت مطلق به عنوان اراده ای فراتر از آزادی و قانون طبیعی، چه به صورت حاکمیت مطلقِ فردی و چه به صورت حاکمیت مردم، در واقع، هسته مرکزی بیش تر بحث های اساسی مربوط به آزادی را در دوران جدید تشکیل می دهد. چون از یک جهت، اصل آزادی مطلق و عدم محدودیت در زندگی و شؤونات فردی و اجتماعی به عنوان یکی از مبانی فکری جامعه مدنی و سکولاریسم مطرح است و از سوی دیگر، اصل قانون مداری و حاکمیت مطلق قانون بر زندگی و شؤونات زندگی فردی و اجتماعی افراد سیطره دارد.
از دیگر چالش های جامعه مدنی و جامعه دینی در عنصر قانون مداری، منشأ وضع قانون و مشروعیت آن است. در جامعه دینی، اساساً قانون از وحی سرچشمه می گیرد و صبغه الهی دارد و مبنای وضع قوانین نیز شارع مقدس است و به طور کلی، مشروعیت نظام سیاسی و اساس حکومت اسلامی و قوانین این جامعه منشأ الهی دارد و خدا محوری مبنای همه چیز است، در حالی که در جامعه مدنی، انسان محور است و اصالت با اوست . در جامعه مدنی شهروندان با توجه به یک سری از مجموع قوانینی که با استناد به حقوق روزمره آنها میباشد سر و کار دارند که این حقوق در بسیاری از مورد مثل آزادی حق انتخاب دین و یا آزادی نوع پوشش در تضاد هست با تفکرات افراطی چرا که افراطیون با استناد به احکام مذهبی سعی در ایجاد محدودیت برای شهروندان میکنند و همین محدودیت ها زمینه برخوردهای رفتاری و چه بسا فیزیکی را در بر دارد .
متاسفانه افراطیون همیشه حق به جانب خود به مسائل نگاه میکنند و این نکته که هر انسانی میتواند و این حق را دارد که به صرف ماهیت خودش و تفکراتش آزادانه زندگی کند را نادیده میگیرند و میتوانم بگویم که اکثر غریب به اتفاق درگیریها و جنگها در عصر تفکرات رادیکال مذهبی و افراط گرایی بوده و هست . از منظر بنده به عنوان یک فعال حقوق بشر و در تعریف نظام حقوق بشری هر انسانی با استناد به ۳۰ ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر محق به آزادی در بیان و اندیشه و فکر میباشد و منفعت مشترکی را همانند دیگران دارد همانطور که یک افراط گرا با استناد به یک سلسله قوانین خود را محق و متعهد به اجرای آن میداند افراد دیگر نیز در یک ساختار اجتماعی جامعه مدنی محق به داشتن حقوقی برابر میباشند . همانطور که در ماده ۲ از اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره به رفتاری برابر به دور از در نظر گرفتن خسوسیات ظاهری افراد و یا عقاید افراد را در بر میگیرد نباید هیچ فرقی بین انسانها با یک دیگر باشد .
به امید به روزی که انسانها بدانند از چه حق و حقوقی برخوردار هستند . اما با توجه به تعریفهای ایراد شده در این مبحث حال باید دید آیا این مفاهیم در ایران اجرائی شده است یا خیر؟
این نکته حائز اهمیت است که قبل از هر چیز برای رسیدن به دموکراسی واقعی و برقراری عدالت به معنای اخص کلمه, وجود یک حکومت سکولار با محوریت قانون در ایران را باید مدنظر قرار داد چرا که ماهیت حکومت فعلی در ایران بر مبنای یک ایدولوژی خاص آنهم از نوع تندرو با مجموعه ای از قوانین که از آن با عنوان شریعت اسلامی یاد میشود و مذهبیون اسلامی این احکام را مقدس و خدائی میدانند و عمل به آن را از تکالیف واجب شرعی میدانند. البته اینگونه تفکر شده که امروز ایران ما به این وضع فلاکت بار نشسته و کشور در تمام زمینه ها با افت شدید و موارد نقض گسترده حقوق بشر و دیگر حقوق ذاتی و اجتماعی روبرو شده است. پس برای دستیابی بر عدالت اجتماعی در ایران باید در مرحله اول زمینه وجود یک حکومت مردمسالار که حکومتی بر مینای قانون باشد را مد نظر قرار داد و این امر دقیقا در زمانی محقق خواهد شد که شهروندان ایران حرکت و خواسته ای بر مبنای آگاهی داشته باشند نه بر مینای احساس و ذوق زودگذر چرا که اگر چنین باشد باز نتیجه این انتخاب جمهوری اسلامی دومی خواهد شد که امروز حتی صدای کارگر و دیگر شهروندان را که بر مبنای حقوق و اصول مفاهیم و اسناد بین المللی حقوق بشر قیام میکنند و فریاد حق خواهی سر میدهند را با اتهامات امنیتی و حبس و شکنجه باتوم و پلیس ضد شورش می دهد.
با وجود حکومت جمهوری اسلامی نمیتوان انتظار برقراری عدالت و تغییر را در کشور داشت و افراد با نوع تفکرات سیاسی گوناگون باید در مرحله اول با تمرکز بر مردمسالاری در جهت آگاهی و عدالت در ایران تلاش کنند و با توجه بر برحه فعلی زمانی که در آن قرار گرفته ایم و آن عصر گذار سیاسی بر ایران است.
میتوان گفت ایران در مرحله ای بسیار حساس از تاریخ خود قرار گرفته است و هرگونه انتخاب شهروندان در ایران میتواند باعث پایه گذاری نوع حاکمیت آینده ایران را شامل بشود.
نقش فعالان حقوق بشر در این بین بسیار پررنگ و مهم است و این افراد باید بدون جهت گیری سیاسی خاص و فقط با هدف افشاگری و گسترش دامنه فعالیتهای خود در جهت آگاهی رسانی و افشاگری در ایران قدم بردارند.
مسیحیت و تخریب دنیای باستان
برگردان: خسرو دهقانی تیم ویتمارش
عصر ظلمت:
تخریب دنیای باستان به دست مسیحیت،
نویسنده: کاترین نیکسی، انتشارات مکمیلان، 2018.
ادوارد گیبون، تاریخنگار مشهور، در اثر کلاسیک خود تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری روم، مینویسد:
«ممکن است متأله در انجام تکلیف ارضاکنندهی خود زیادهروی کند و بگوید دین به صورتی ناب و دستنخورده از آسمان نازل شده است. اما مورخ وظیفهای غمانگیز دارد زیرا باید نشان دهد که دین آمیزهای حتمی از خطا و فساد است، خطا و فسادی که در طول زندگی طولانیاش بر روی زمین، در میان مردمانی ضعیف و منحط به آن راه یافته است.»
گیبون فرزند عصر روشنگری اروپا بود و به عنوان تاریخنگارِ عصر مسیحیتِ نخستین، وظیفهی خطیر خود را پایبندی به دیدگاه علمی و بیطرف میدانست: یعنی این که امور را آنگونه ببیند که هست و نه آن طور که مؤمنان میخواستند باشد.
یافتههای او، شاید در آن ایام، به نحوی گریزناپذیر مناقشهانگیز به نظر میرسید. او باور داشت که مشخصهی امپراتوریِ پیشامسیحیِ روم، «هماهنگی دینی» بود و رومیها بیشتر به حکمرانی خود علاقه داشتند تا به تحمیل راستکیشی مذهبی بر اتباع پرشمار خود. برخلاف این، به نظر گیبون، خصوصیت بارز مسیحیت اولیه، «میلی انحصارطلبانه به حفظ حقیقت دین» بود؛ نوعی دلمشغولی ناروادار و کورکورانه که با قلدری و ارعاب حرف خود را به کرسی نشاند و نیز طبقهای از عرفای خاماندیش را به وجود آورد. به نظر گیبون، در واقع همین تعصب خشک مسیحی بود که با خلق شهروندانی بیزار از وظایف عمومی خود، سرانجام امپراتوری روم را ساقط کرد.
کتاب کاترین نیکسی هم چنین رویکردی دارد. به نظر او، حتی 200 سال بعد از گیبون، همچنان نگرش مثبتی دربارهی مسیحیشدن امپراتوری روم و پیروزی مسیحیت وجود دارد. او عقیده دارد که مورخان بیخود و بیجهت بر کلیسا آسان گرفتهاند. امپراتوری رومِ پیشامسیحی را خودکامه، ستمگر و مجازاتمحور میشمارند؛ به تعبیر ظریف او، «دنیایی سرد و بیروح و هیچانگار».
بر عکس، مسیحیت را شجاع، منضبط، مهربان و خوشبین میپندارند. به همین دلیل، نیکسی خود را موظف به انجام تکلیفی غمانگیز میداند، یعنی برداشتن این سرپوش و افشای خطا و فساد مسیحیت اولیه.
اما کتاب او برای قرن بیست و یکم نیز مفید است. دغدغهی گیبون برخورد بین ایمان و عقل بود اما دلمشغولی نیکسی برخورد فیزیکی، و در اصل، همان مطالعهی خشونت دینی است. تصویر روی جلد کتاب مجسمهای عمداً آسیبدیده از آتنا است که چشمانش از حدقه در آمده، بینیاش شکسته و صلیبی بر پیشانیاش حک شده است. او داستان این هتک حرمت را در مقدمهی کتاب تعریف، و در پایان کتاب بازگو میکند. این اتفاق در اواخر قرن چهارم در پالمیرا رخ داد؛ زمانی که بعضی از معابد باشکوه آن شهر را به عبادتگاههای مسیحی تبدیل کردند. آغاز داستان از پالمیرا بسیار هوشمندانه است. وقتی نیکسی از ویرانی آثار باستانی این شهر سوری به دست «متعصّبان ریشوی سیاهجامه»، سخن میگوید، خواننده نه به درندهخویی بنیادگرایان مسیحی قرن چهارم بلکه به تصاویر تلویزیونی امروزی میاندیشد. او مینویسد:
«هم در گذشته و هم اکنون، کسانی بوده و هستند که یکتاپرستی و سلاحهای آن را برای اهدافی هولناک به کار برده و میبرند.» مهمترین بخش این جمله پیوندی نیست که میان اعمال وحشیانهی مسیحیان در اواخر دوران باستان و داعش برقرار میکند بلکه عبارت «یکتاپرستی و سلاحهای آن» است.
بسیاری از مفسران مدرن، تروریسم دینی را تحریف هولناک حقیقت دینی میدانند اما به نظر نیکسی، یکتاپرستی همیشه مثل اسلحهای است که فقط کافی است تا کسی ماشهاش را بکشد.
داستان تخریب آتنا، پیشغذای خوان رنگین قصههایی دربارهی قتل، خرابکاری، تخریب عمدی میراث فرهنگی و غم و اندوه است. در این کتاب، داستان قتل وحشیانهی هیپاتیا، فیلسوف، ریاضیدان و اخترشناس اسکندرانی، را میخوانیم که در اوایل قرن پنجم به دست گروهی مسیحی به قتل میرسد [ماجرایی که در فیلم اسپانیایی آگورا به تصویر کشیده شده است.] در دنیای انگلیسیزبان هم ماجرای کمتر شناختهشده، قضیهی شنوت (Shenoute) است؛ کسی که همزمان با هیپاتیا، در بخشهای روستایی مصر سفلی میزیسته و ریاست مجتمعی موسوم به «صومعهی سفید» را بر عهده داشته است [بنایی که در شهر امروزی سوهاج برجای مانده است.] شنوت که در کلیسای قبطی قدیس به حساب میآید، دینداری خود را به شکلی بس قبیح ظاهر میساخته است.
او عضو گروهی آدمکش بوده که به خانههای کسانی که میپنداشتند عقاید مذهبی نادرست دارند، هجوم میبردهاند و به تخریب و انهدام بخشی از داراییهای آنان میپرداختند که بر اساس عقاید دینیشان باطل و مضر بود.
اما تخریب فرهنگی بیشتر از خشونت فیزیکی نظر نیکسی را جلب کرده است. وی در همان اوایل کتاب شرح میدهد که چگونه بر پایهی آموختههایش تا دورهی جوانی، فکر میکرده که مسیحیان اواخر دوران باستان و قرون وسطی، حافظان روشناندیش میراث باستان بودند و برای جلوگیری از فراموشی اشعار و متون فلسفی با دقت آنها را تکثیر میکردهاند.
اما دیدگاههای او به تدریج آشکارا تغییر کرده است. در این کتاب، تصویر ارائهشده از مسیحیان نخستین نشان میدهد که آنان، به ظن قوی، آموزشگاهها را تعطیل میکردهاند، معابد را میبستهاند، آثار هنری را غارت و معدوم میکردهاند، رسوم باستانی را منع میکردهاند و کتابها را میسوزاندهاند. او استدلال میکند که به جای ستایش مسیحیان به خاطر حفظ لایههای حکمت باستان، باید به فکر آثار بیشماری باشیم که عمداً از میان رفتهاند.
اما این میل به انهدام از کجا سرچشمه میگرفته است؟
پاسخ کوتاه نیکسی خیلی ساده است:
از ارواح خبیثه. بسیاری از مسیحیان نخستین بر این باور بودهاند که زیستگاه دنیوی ما جای بسیار خطرناکی است چون مملو از موجوداتی بدخواه و ماوراءالطبیعی است که گاهی خود را به صورت خدایان دروغین پدیدار میسازند، و این وظیفهی مسیحیان است که آنان را نابود کنند.
بنابراین، نابودی یک تندیس «کفرآمیز» یا سوزاندن یک کتاب، همان قدر خشونت محسوب میشده که قطع یک عضو مبتلا به قانقاریا؛ یعنی اقدامی که با ممانعت از گسترش عفونت، سلامت کلی را حفظ میکند. اگر فکر میکنید که روحی خبیث در مرمر تندیس نفوذ کرده، حس میکنید که باید چشمانش را از کاسه در آورید و یک صلیب در پیشانیاش حک کنید.
اگر مثل کشیش نواحی آفریقای شمالی،ترتولیان فکر کنید که «شیطان و فرشتگانش تمام جهان را اشغال کردهاند»، و دامهایی به شکل لذائد حسی برای اهل تقوا پهن کردهاند، در این صورت اجتناب از حمامها و غذاها و نمایشهای پرزرق و برق رومیها کاملاً عاقلانه است- همانطور که تحقیر امور جنسی خردمندانه است.
به این ترتیب، دنیای مسیحیت نخستین، درگیر نبرد ماوراءالطبیعی دائمی بوده و موضعگیری در آن به ناچار به معنی شناختن و نابود کردن دشمن بوده است.
اما ارواح خبیثه، فقط نیمی از داستان هستند. به نظر نیکسی، مقصر اصلی بنیانگذاران کلیسا هستند که موعظههای استخوانسوزشان، با ادبیاتی تفرقهافکنانه، به اختلافهای خشونتآمیز دامن میزده است. آنها به «نقش نیرومند استعاره» متوسل میشدهاند و همهی مخالفان عقیدتی را جانورخوی، خطرناک، انگلصفت، بیمار و طبیعتاً اهریمنی میشمردهاند.
و این زبان- زبان نیرومند و سهمگین بعضی نخبگان مذکر- بوده که آتش خشم مسیحیان را علیه دشمنانشان برمیانگیخته است، آتشی که هزار سال شعلهور بود: هزارهای که طی آن «مبانی فکری هزار سال ظلم و ستم دینی استوار شد.»
نیکسی داستان مهمی برای تعریف کردن دارد، و آن را فوقالعاده خوب تعریف میکند.
همانطور که از یک روزنامهنگار برجسته انتظار میرود، هر صفحهی کتابش سرشار از عبارتهای جذاب است.
او به جزئیات جالب توجه میکند و به شخصیتها و ماجراها جان میبخشد، بی آن که از غرابت دنیای مورد نظرش چیزی بکاهد. مهمتر از همه این که او با شجاعت و مهارت از پس این کار سخت برمیآید. نگارش آثار انتقادی دربارهی تاریخ مسیحیت به طور مضاعف دشوار است:
نه تنها منابع باستانی پیچیده و پراکنده و مورد مناقشهاند بلکه لشگر بزرگی از خوانندگان معاصر هم منتظرند تا به خاطر کوچکترین اشتباه، ضعف یا توهین احتمالی به نویسنده حمله کنند.
اگر این کتاب ضعفی داشته باشد، دقیقاً ناشی از اصل و نسب گیبونی آن است.
این کتاب اساساً بازگویی همان نظر جنبش روشنگری است که میگوید میراث باستان ذاتاً معقول و بیضرر بوده و ظهور مسیحیت به سقوط تمدن در ظلمت انجامیده است (تا این که انسانگرایان دوران رنسانس به نجات تمدن شتافتند.) نیکسی دوران باستان را مطالعه کرده و علاقهی شدیدی به فرهنگ باستانی دارد. او با تعلق خاطر فراوان از فلسفههای پیچیدهی رواقیون و اپیکوریها، اشعار جنسی (و اغلب جنسیتزدهی) کاتولوس و اووید، گزافهگوییهای دوستانهی هوراس و عملگرایی غیراحساساتی صاحبمنصبانی چون سیسرو و پلینی سخن میگوید. وقتی او از فرهنگ و دین باستان حرف میزند، از صفاتی همچون «اساساً آزادمنش و بلندنظر» و «گرم و پرحرارت» استفاده میکند. پس چطور میتوان عادت تأسفبار رومیها به کشتار مسیحیان را توضیح داد؟ نیکسی، همانند گیبون، فکر میکند که رومیها اصولاً به حکمرانی صحیح و حفظ نظم جامعه علاقهمند بودند، نظمی که مدام مورد تهدید مسیحیان متمرد بود. او میگوید که گزارشهای باستانی نشان میدهد که مأموران امپراتوری «تمایلی به اعدام» مسیحیان نداشتند و میل شدید و انحرافیِ مسیحیان به شهادت بود که آنان را به چنین عملی وامیداشت.
اوضاع کنونی نشان میدهد که شهادت قطعاً جاذبهی عجیبی دارد اما رومیها صرفاً ناظرانی منفعل و مات و مبهوت نبودند.
در این کتاب با چیزی شبیه به بازیِ با حاصل جمعِ صفر روبروییم: نیکسی در تلاش برای افشای خطا و فساد مسیحیت اولیه، به سرپوش نهادن بر توحش رومیهای پیشامسیحی نزدیک میشود.
اما این کتاب به قصد ارائهی تاریخ جامع مسیحیت اولیه و روابط پیچیده و ستیزهجویانهاش با امپراتوری روم نوشته نشده است. بنا بر این، ارزیابیاش بر این اساس نامنصفانه است. این کتاب، اثر جدلی ماهرانه و قدرتمندی علیه این افسانهی محبوب و دیرپاست که مسیحی شدن روم را پیروزی سیاستی مهربانتر و ملایمتر جلوه میدهد. در این عرصه، این کتاب به نحو درخشانی موفق است.
مردم علیه استبداد: شهادت سکولار جان لیلبرن
برگردان: هامون نیشابوری مایکل برادیک
جان لیلبرن (57-1615)، کنشگر انگلیسی، اینک به عنوان یکی از رهبران مساواتطلبان – مبارزانی که دو سده پیش از ظهور دموکراسی نمایندگی در اروپا، به دنبال ایجاد حکومتی بر مبنای حاکمیت مردم بودند- در یادها مانده است. اما این تنها بخشی از فعالیتهای گستردهتر لیلبرن در عرصهی عمومی بود که در طی آن هر حکومتی را که تحت لوای آن میزیست به چالش طلبید، امری که شجاعت و بردباری فوقالعادهای میطلبید، و در این مسیر به دفاع از حقوق قانونیای برخاست که اهمیت آنها بر کسی پوشیده نیست.
برای نمونه، در سال 1637 زمانی که به ظن واردات کتابهای غیرقانونی بازداشت شد، از ارائهی دفاعیه در دادگاه امتناع کرد. به خاطر تحقیر دادگاه، در حالی که به پشت گاری بسته شده بود و افتان و خیزان از زندان فلیت به محوطهی وستمینستر برده میشد، در راه به شدت کتک خورد. پس از تحمل 500 ضربه شلاق، شانههایش کاملاً ورم کرده بودند و ضربات شلاق بر پشتش ردهایی مانند «چپق» بر جای گذاشته بودند. در حالی که تختهبند شده بود، چنان محکم بر دهانش دهانبند زدند که فکاش خونریزی کرد. هدف از این کار هم تحقیر وی و هم ساکت کردن او بود- دهانبند زدن شایستهی حیوانات بود و نه یک نجیبزاده.
با این حال، لیلبرن از این شکنجهها جان سالم به در برد و با توزیع همان رسالههایی که به خاطر وارداتشان محکوم شده بود و با مجبور ساختن شورای خصوصی بریتانیا توانست نحوهی اجرای مجازاتها را تغییر دهد تا در آینده هیچکس همانند او تحقیر نشود. متعاقباً، دوباره به علت نپذیرفتن مرجعیت دادگاه به مدت سه سال در زندان به رنج و محنت دچار بود تا عاقبت پارلمان او را به همراه سایر قربانیان حکومت چارلز یکم از زندان آزاد کرد. او بعدها خود را فردی خواند که از «عظمت یا تهدید» ترسی به دل راه نمیدهد، ادعایی که نمیتوان با آن مخالفت کرد. مجازات به جرم تحقیر دادگاه بعدها حذف شد، یکی از مهمترین رویههایی که به شکلگیری قانون «حق اختیار سکوت» منجر شد.این نخستین مواجههی او با قانون بود و هرچند این مواجهات تداوم یافتند اما در طول سالیان علت آنها متغیر بود. دلیل این که او وسوسه شد کتابهای غیرقانونی به کشور وارد کند این بود که فکر میکرد خادمان دجال کنترل کلیسای انگلستان را در دست گرفتهاند و آن را به بخشی از «دولت مهآلود ملخهای تاجدار یا همان کشیشان رم» مبدل ساختهاند.
با این حال، 12 سال بعد، انگیزههای او برای ما آشناتر است. رژیمی که چارلز یکم را اعدام کرده بود، لیلبرن را به جرم خیانت دادگاهی کرد با این ادعا که او ارتش را تحریک به تمرد کرده است زیرا از آنان خواسته بود از مردم در برابر استبدادِ در شُرف تکوین حکومت جدید محافظت کنند. لیلبرن اینک آگاهانه از «آزادیهای عمومی مردم» دفاع میکرد و حکومت جدید را به عنوان گروهی که صرفاً به دنبال منافع خود است، نکوهش میکرد.
این تحول شگرف در دلواپسیهای سیاسی لیلبرن – از استدلالی آشکارا اغراقآمیز و نامعقول که در نظر بسیاری از خوانندگان مدرن یکسره احمقانه جلوه میکند به مجموعهای از ترسهای آشناتر- فینفسه جالب توجه است. همچنین این تحول نشاندهندهی وسعت خلاقیتی است که این بحران سیاسی به بار آورد؛ ج. ج. ا. پوکاکِ مورخ، آن دوران را «عصر حماسی» تخیل سیاسی انگلیس میخواند.
اهمیت مذهب در زندگی لیلبرن کمرنگ نشد. در واقع، وی اغلب در قامت یک شهید مسیحی ظاهر میشد. او امیدوار بود با تحمل ارادی رنج در راه آرمانش حقانیت خود را اثبات کند و با نشان دادن خشم و تهدید متهمکنندگانش، ریاکاری آنان را آشکار سازد. همچنین وی با اشارهی مکرر به داستانهای انجیل و نمونههایی از کتاب مقدس تلاش داشت تا نشان دهد این تحمل رنج و مشقت در حقیقت چه معنایی دارد و چرا دیگران باید به آن اهمیت دهند.
این رنجها حقیقی بودند. متعاقب ضرب و جرح سال 1638، وی زندانی شد در حالی که شرایط زندان گاه رقتانگیز و حتی ناایمن بود. او بیست سال بعد، در 42 سالگی وفات یافت در حالی که بیش از نیمی از بزرگسالی خود را در زندان یا تبعید به سر برده و سه بار نیز محاکمه شده بود. او همچنین در ارتش پارلمان نیز فعالانه خدمت کرد. در تمام این موارد، ادعای وی همواره این بود که ایمان مذهبیاش به او توان لازم را میدهد تا شکیبایی پیشه کند و عاقبت پیروز شود.
نکتهی جالبتوجه این که او هرگز هیچگاه مدعی نبود این رنجها را به خاطر گروه مذهبی خاصی تحمل میکند. در مقابل، او میگفت برای آزادیهای قانونی تمام انگلیسیها جنگیده است: «من تنها برای یک گروه خاص مبارزه نکرده و متحمل رنج نشدهام، بلکه مقصود من حقوق، آزادی، امنیت، و رفاه تمام مردان، زنان، و کودکان انگلیسی بوده است.» او به نمایندگی از جانب تمام کسانی که از این حقوق طبیعی برخوردار بودند مبارزه میکرد، حتی کسانی که به عقیدهی وی باورهای دینی نادرستی داشتند.
به عبارت دیگر، او مکرراً به علت نوشتههایش تحت پیگرد قرار میگرفت و نه اعمالش؛ و او دائماً دربارهی حقوق قانونیاش مینوشت و نه ایمانش. او شهیدی سکولار بود.
این مسئله نشاندهندهی گذاری عظیمتر و طولانیتر در سیاست اروپا است. اصلاح مذهبی موجب شده بود تفاوت مذهبی به امری کانونی در سیاست تبدیل شود. رژیمها اینک هویتی مذهبی داشتند- برای مثال، کاتولیک، لوتری، یا کالونی بودند- و این امر موجب میشد تا روایتهای دیگری از مسیحیت که امکان مخالفت با حکومت را فراهم میآوردند، سرکوب شوند. این امر در رقابتهای بینالمللی نیز تأثیرگذار بود و برای جنگ توجیهی مذهبی فراهم میساخت.
لیلبرن به همین عصر سیاست مذهبی تعلق داشت اما افکار و احساسات مذهبی خود را به شکلی کاملاً متفاوت ابراز میکرد و به تمایزی آشکار بین دولت مدنی و دولت کلیسایی قائل بود. بر دولت مدنی، قوانین بشری حاکماند، و وی بر الزامآور بودن آنها تأکید داشت. وی مکرراً اعلام میکرد که او در برابر دادرسی عادلانه و منطبق با قوانین سرزمین تسلیم خواهد بود.
در مقابل، بر دولت کلیسایی متون مذهبی حاکماند. کلیسا هیئتی ملی نیست و به قلمرو حاکمیت ملی محدود نمیشود. از نظر لیلبرن، ایمان مذهبی (و همچنین ایمان دشمنان دینی وی) تحت نظارت خداوند است و نه حکومت.
به این ترتیب، او برای اصلاح مذهبی مبارزه نمیکرد بلکه با استبداد دولت میجنگید- «و بر خلاف حکومتی عادل، هیچگاه قانون انگلستان مدافع او نبود.»
این استدلالها ما را از سیاست عصر اصلاح مذهبی –که در آن مسائل اصلیِ سیاست دربارهی پالایش کلیسا و جامعه بر مبنای نگرش ایمان حقیقی بود- به سوی سیاست عصر روشنگری –که در آن مسائل اصلیِ سیاست دربارهی حقوق و وظایف ما به عنوان شهروندان بود- رهنمون میسازد.
بیشک، این دوران گذار بسیار طولانی بود اما در خلال آن استدلالهای لیلبرن بهتر از دعاوی معاصرانش که آشکارا دغدغههای مذهبی داشتند، باقی ماند. این استدلالها برای رادیکالهای دههی 1790، چپگرایان انگلیسی در قرن نوزدهم و بیستم، و لیبرتارینهای قرن بیستم بسیار مهم بودند. در واقع، هنوز برخی از این استدلالها را هنوز به کار میبریم و میان بسیاری از دغدغههای او -و نه اغلب معاصرانش- و نگرانیهای ما اشتراکاتی وجود دارد.
شکی نیست که لیلبرن تجربهی یگانهای داشت اما در آن ویژگیهای عمومیتر حیات در دوران جنگ داخلی و انقلاب نیز بازتاب یافته بود. او که علیه شاه اسلحه به دست گرفته بود، به نوعی موقعیت «مزرعهی حیوانات» را نیز تجربه کرد و دریافت که خوکهای مجلس ممکن است خیلی بهتر از انسانهای سلطنتطلب نباشند. همین مسئله او را متقاعد ساخت که مبارزهی حقیقی نه بین شاه و مجلس بلکه بین مردم و استبداد بود.
بسیاری دیگر نیز، اغلب در اثر همین لحظات بحرانی، به چنین ادراکی دست یافتند اما واکنش آنان کاملاً متفاوت بود. به این اعتبار، تجربهی لیلبرن گواهی در خور توجه بر عمق بحران جنگهای داخلی انگلستان بود؛ و تحول دیدگاههای وی صرفاً نمونهای از خلاقیت شگرفی است که از آن ناشی شد.
مایکل برادیک استاد تاریخ در دانشگاه شفیلد است. آخرین کتاب او آزادی مشترک مردم: جان لیلبرن و انقلاب انگلستان است. آنچه خواندید برگردان مقالهی زیر از اوست:
بررسی سند 2030 یونسکو
ژیلا نظرپور
سند جهانی توسعه پایدار ۲۰۳۰ با موضوع ارتقای سطح آموزش و افزایش کیفیت آموزش، یکی از اسنادی است که در تصویب نامه /۷۶۴۰۳ /۵۲۹۱۳ مورخ ۲۶ شهریور۱۳۹۵ میان هیات دولت جمهوری اسلامی ایران و یونسکو به امضا رسید و ،یکی از اسنادی است تعهد آور ایران در صحنه بین الملل میباشد.
رهبران کشورهای عضو سازمان ملل متحد ، در سپتامبر۲۰۱۵ در اجلاس عالیرتبه این سازمان متعهد شدند تا اهداف دستور کار جهانی توسعه پایدار۲۰۳۰ را که نتیجه یک فرآیند گسترده مشورتی در سطح جهانی بود، در سیاستگذاری کلان ملی خود از اول ژانویه ۲۰۱۶ را اجزایی کنند.
این دستور کار دارای ۱۷هدف و۱۶۹ هدف ویژه است.
یونسکو که بعنوان یک نهاد بین المللی در امر آموزش شناخته میشود، اجرای هدف چهارم توسعه را بر عهده دارد که به سوی آموزش ، یادگیری مادام العمرباکیفیت ، برابری و فراگیر بودن برای همه مطابق ” سند توسعه پایدار۲۰۳۰ ” قدم بردارند.
این سند جهانی سه نقش ” هدایت و هماهنگی“ ، ” نظارت و گزارش دهی ” و ” ارتقای ظرفیت کارشناسی دولتها ” را در این سند مد نظر قرار داده است . این موضوع در سی و هشتمین کنفرانس عمومی یونسکودر نوامبر۲۰۱۵ به تصویب رسید.
اما نکته مهم در این سند ، وجود دامنه های فراگیری چون ” اشتغال و توسعه مهارتها ” ، ” آموزش عالی ” ، ” آموزش سلامت و بهداشت ” ، ” آموزشهای اجتماعی ” و ” شهروندی ” را هم هدف قرارداده است.
اهداف مورد نظر درسند۲۰۳۰ مطابق پیش نویس
این سند پیش نویس اهداف مختلفی را دنبال خواهد کرد که عبارتند از:
آموزش ابتدایی ، متوسطه ، سنجش و ارزیابی کیفیت یادگیری ، مراقبت اول کودکی ، آموزش دبستانی و ابتدایی ، آموزش فنی و حرفه ایی و مهارتی ، آموزش عالی مهارتی متوسطه ، دسترسی به آموزش عالی با کیفیت برابر، برابر سازی فرصتهای آموزش و اجتماعی برای زنان و دختران ، دسترسی برابر اقشار آسیب پذیر به آموزش ، آموزش توسعه پایداردر آموزش عالی ، آموزش سلامت و شیوه های زندگی سالم و بهداشتی، توسعه همکاریهای علمی و بین المللی، آموزش عالی، تربیت معلم ، انجمن های علمی و سازمان های مردم نهاد و آموزش ۲۰۳۰
برخی معیارهایی که کشورها مطابق سند ۲۰۳۰ باید انجام دهند
-تقویت کارآیی و کارآیی موسسه آموزشی ، راهبردی و حاکمیت مدارس از طریق افزایش مشارکت جوامع ، از جمله جوانان و والدین در مدیریت مدارس
-اختصاص منصفانه تر منابع در بین مدارس محروم از نظر اجتماعی –اقتصادی ومدارسی که از مزایای اجتماعی و اقتصادی بهره مند هستند
-ترویج آموزش های دو زبانه و چند زبانه در جوامع چند زبانه
-شناسایی موانعی که کودکان و جوانان آسیب پذیر را از دسترسی به برنامه های آموزشی کیفی دور نگه میدارد و تصمیم گیری موثری برای رفع آن مطرح گردد.
-فراهم آوردن آموزش از راه دور، آموزش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی ، دسترسی به فناوری های مناسب و زیر بنا های مناسب و ضروری برای تسهیل فضای یادگیری در منازل و مناطق جنگی ودورافتاده به ویژه برای دختران ، زنان ، پسران و جوانان آسیب پذیر و سایر گروه های به حاشیه رانده شده.
-حمایت از رویکردی جامع برای مقاوم سازی مدارس در مقابل تاثیر گذاری بلایای طبیعی
تعریف آموزش کیفی از نگاه یونسکو
سند ۲۰۳۰ شش جنبه ، کرامت انسانی، مردم، کره زمین، سعادت، برابری و مشارکت را در بر میگیرد و به آموزش بعنوان وسیله ای برای تربیت شهروند جهانی تلاش میکند .
یونسکو آموزش کیفی را ” استفاده آموزش از فناوری اطلاعاتی ” وآموزش کیفی را شامل:
آموزشهای مدنی به ویژه آشنایی با مفاهیم جقوق بشر ، دموکراسی ، فرصت برابری آموزشی دختران و پسران(برابری جنسیتی) ، آموزشهای مشترک جهانی ، بهبود منابع مادی وانسانی به منظور ارتقای کیفیت زندگی تعریف میکند.
امروزه به واسطه ” جهانی شدن ” سرنوشت تمامی افراد ، سازمانها و حکوکتها بیش از پیش به یکدیگر گره خورده و تاثیرات این فرآیند بر تمامی حوزه های فعالیت بشری ، غیر قابل انکار است.
اگر بپذیریم که استفاده کنونی از منابع موجود در جهان و در سطح ملی، غیر منصفانه و غیر قابل قبول است و شکاف فقیر و غنی (از همه جنبه ها) وسیع و وسیع ترمی شود ، باید چاره ایی اندیشید.
آموزش و تربیت شهروند جهان (به ویژه کودک و نوجوان) به عنوان فردی که خواهان تبدیل شدن جهان:
به مکانی سرشار از عدالت ، برابری ، صلح و توسعه پایدار، احترام و پاسداشت تنوع و گوناگونی نژادی ، قومی ومذهبی و… میباشد.
مارتین آلبرو جهانی شدن را چنین تعریف می کند:
” به همه جریاناتی اطلاق میشود که با آن همه ی مردم جهان در یک جامعه جهانی در حال تعامل هستند .“
آنتونی گیدنز جامعه شناس شهیر نیزجهانی شدن را ” عمیق شدن روابط اجتماعی در سطح وسیع بطوری که فاصله ها نامحسوس می شوند …. ” بیان می کند.
آکسفام ، کنفدراسیون متشکل از۱۵ سازمان که در۹۸ کشور جهان در سراسر جهان برای پیدا کردن راه حل های پایدار برای فقر و بی عدالتی فعالیت می کند ، ویژگیهای شهروند جهانی را چنین بر می شمرد:
-نسبت به جهان وسیع تر آگاه است.
-به تفاوتها و گوناگونی ها احترام میگذارد.
-داری فهم است.
-از بی عدالتی اجتماعی منزجر و خشمگین است.
-در طیف وسیعی از سطح محلی تا جهانی مشارکت و فعالیت میکند.
-خواهان اقدام برای تبدیل شدن جهان به مکانی پایدار است.
-مسِئولیت اعمال خود رابرعهده میگیرد.
با در نظر گرفتن آنچه ذکر شد و بررسی محتوی کتاب های درسی به عنوان اصلی ترین رسانه آموزشی در دسترس دانش آموز ، در ایران هم در زمینه های آموزش های شهروندی ، محتوای درسی در نظام آموزش وپرورش بیشتر به تربیت شهروند ملی و با هدف تقویت انسجام ملی تاکید میگردد.
و این نقطه تقابل سند ۲۰۳۰ با سند تحول بنیادین است ، در سند ۲۰۳۰ هدف نهایی تربیت شهروند جهانی است ودر سند تحول بنیادین تریبت شهروند ملی با آموزه های دینی است. واز این منظر مخالفت هایی نسبت به پذیرش این سند بین المللی صورت گرفته است.
با توجه به مشکلاتی که از نوع ، اتفاق تعرض به دانش آموزان در منطقه ۲ تهران و قبل از موضوع تجاوز سعید طوسی یکی از تاکیدات مهم این سند “ فرصت برابری آموزش جنسیتی دانش آموزان دختر وپسر “ است . و بعد از اتفاق تاسف بار پانزده دانش آموز منطقه ۲ تهران ، سیلی از انتقادات مبنی بر اینکه چرا در مدارس دانش آموز با موضوعات و مفاهیم جنسی آشنا نمی شود. و اکثریت منتقدان وقوع این رویداد زشت و غیراخلاقی را ناشی از خلا اموزش جنسی در مدارس بیان نمودند .
سال گذشته هم با رسانه ایی شدن موضوع سند یونسکو ، خیل عظیمی از واکنش ها همراه با تهدید از سوی نهادهایی که وابسته به سازمانهای مرتبط با ایديولوژی حاکم بر سیاستهای آموزشی ، فرهنگی و اجتماعی بودند ، صورت گرفت و با این تهدیدها و هشدارهای مراجع مذهبی و وفقهی ، دولت که مجری تعهدات حکومت در تفاهم نامه ها ، مقاوله نامه ها و اسناد سازمانهای بین المللی که با عضویت در آنها متعهد به اجرای مفاد سند ۲۰۳۰ یونسکو است ، از اجرای آن عقب نشینی نمود و خلا این عقب نشینی ، تکرار موضوعاتی همچون موضوع تعرض به پانزده دانش آموزتوسط یکی از پرسنل مدرسه و تجاوز سعید طوسی خواهیم بود و ناگفته نماند بخشی از اتفاقات بدلیل حفظ آبرو و حیثیت خانواده و دانش آموز و یا تهدید و ارعاب و تطمیع فرد آسیب دیده علنی و پیگیری نمی شوند .خلا عدم اجرای سند یونسکو ، عواقب جبران ناپذیری درآمادگی شهروندانی متناسب با معیارهای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و همگام با شهروندی مفید به با خواهد آورد .
سند یونسکو از جامعیت فراگیر در موضوعات مختلف برخوردار است که آموزش جنسیتی یک وجه آن می باشد. آماده کردن شهروندانی آگاه و پرسشگر از ویژگیهای برجسته این سند می باشد و این معیار آگاهی و پرسشگری شهروند یکی از حساسیت های حکومت هایی است که نا آگاهی و اطاعت کورکورانه و محض از دلایل تداوم حاکمیت آنها و استثمارمردم و عدم توجه به معیارها و شاخص های بین المللی در موضوعات حقوق بشری، استاندارهای زندگی همراه با برخورداری از رفاه و آسایش از سیاستهای تثبیت شده آنها در پوششی عوامانه و فرببکارانه برای تداوم حکومت می باشد. بر اقشار آگاه و متعهد بر حساسیت به ، فرزندان ، خانواده ، خویشاوندان وهمشهریان و هم وطنان و یک کلام به کشورهستند در آگاهی دادن سند یونسکو و مفاهیم و اهداف آن تعلل نکنند تا شهروندان آگاه برای آینده ایران داشته باشیم .
آزار جنسی کودکان تهدید آینده چند نسل
محمدعلی محمودزاده
یکی از آسیب های اجتماعی که یک جامعه را تهدید میکند و میتواند آینده یک شخص و یا چند نسل را تحت تأثییر قرار دهد، کودک آزاری است، فردی که در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته، هرگز نمیتواند از نظر روانی زندگی سالمی داشته باشد لذا کودکی که مورد آزار قرار گرفته است زندگیش به نوعی تغییر خواهد کرد و آن کودک در آینده پدر یا مادر فرزندی خواهد بود که شاید نتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد. به این ترتیب آزار و اذیت روحی و جسمی یک کودک تأثییر خود را بر یک جامعه خواهد گذاشت.
کودک به دلیل سن پایین توانایی تشخیص رفتارهای نادرست دیگران و دفاع از خود در برابر هر نوعی از آزارهای جسمی و روحی را ندارد لذا آنها آسیپ پذیرترین افراد یک خانواده و جامعه هستند.
کودک آزاری شامل هر گونه رفتاری است که موجب آسیب جسمی و روانی به کودک شود، از آزار های کلامی تا تنبیه فیزیکی و …
مقالات، کتابها و منایع زیادی در این رابطه وجود دارد که روانشناسان، جامعه شناسان و تمامی افرادی که در این ضمینه تحقیق و پژوهش میکنند ارائه کرده اند
اما اینجانب به عنوان یک فعال حقوق بشر با انگیزه آگاهی رسانی و بررسی مسائل اجماعی ایران، مایل هستم به شکلی دیگر موضوع کودک آزاری را بررسی کنم.
کودک آزاری یک اتفاق تلخی است که میتوانست برای هر کدام از ما رخ دهد و این رفتار هیچ مرزی ندارد و در تمام جوامع رو به پیشرفت و پیشرفته اتفاق می افتد. اما متاسفانه این ناهنجاری در کشورهایی که حقوق کودک و یا در مجموع حقوق بشر کمرنگ و یا نادیده گرفته میشود، بیشتر است.این ناهنجاری در کشور ما به دلیل خصوصیات اجتماعیمان گاهی کم و یا گاهی بسیار مورد توجه قرار میگیرد. از موارد کودک آزاری که کم توجهی میشود، تنبه فیزیکی و آزار کلامی کودکان است و اما حساس ترین موضوعی که هر انسانی را تحت تاثییر قرار میدهد از جمله اجتماع ایران را، آزار جنسی کودکان است.
در گذشته، متاسفانه اگر کودکی مورد آزار جنسی قرار میگرفت به دلایل متعدد مورد پیگیری قرار نمیگرفت. دلایلی از جمله حفظ آبروی خانواده ، تهدید شدن توسط فرد آزار دهنده و پنهانکاری یا رسانه ای نشدن این اتفاق. اما خوشبختانه با وجود شبکه های اجتماعی و بالا رفتن سطح آگاهی مردم و در نظر گرفتن این نکته که، کودکی که مورد آزار جنسی قرار گرفته است قربانی رفتار های غیر انسانی یک شخص و یا اشخاصی هست که باید مورد پیگیری قانونی قرار گیرند، امروزه بطور گسترده تری مردم ایران به این نوع کودک آزاری واکنش نشان میدهند و این امید وجود دارد که در آینده این نوع رفتار غیر انسانی کمتر شود.
شاید در گذشته میتوان گفت که کودک آزاری در خانواده ها و یا مناطق فقیر بیشتر بوده است اما امروز با وجود اتفاقات اخیر مانند قاری قرآن سعید طوسی و یا معلم پرورشی یک مدرسه که متهم به آزار جنسی دانش آموزان شده است، نشان میدهد این رفتار غیر انسانی هیچ چهارچوبی ندارد لذا کودکان در هر خانواده و یا اجتماعی که هستند، تهدید میشوند. هرگاه کودک آزاری جنسی مطرح میشود تمام نظر ها متوجه فردی میشود که کودکی را مورد آزار قرار داده است اما نکاتی وجود دارد که باید آنها نیز در جامعه مطرح شود.
در کنوانسیون حقوق کودک مصوب نوامبر 1989 ، پنجاه و چهار ماده دارد که در این مقاله نکاتی را مورد بررسی قرار میدهیمبر اساس ماده یکم این کنوانسیون منظور از کودک افراد زیر 18 سال است. و در ماده نوزدهم بند یکم این کنوانسیون مطلبی ارائه شده است:
کشورهای طرف کنوانسیون تمام اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی را در جهت حمایت از کودک در برابر تمام اشکال خشونتهای جسمی و روحی، آسیبرسانی یا سوءاستفاده، بیتوجهی یا سهلانگاری، بدرفتاری یا استثمار منجمله سوءاستفاده جنسی در حینی که کودک تحت مراقبت والدین یا قیم قانونی یا هر شخص دیگری قرار دارد، به عمل خواهند آورد.
در این ماده اهمیت آموزش مسائل جنسی را یادآور میشود که متاسفانه صحبت در مورد مسائل جنسی در جامعه ایران یک تابو میباشد و در هیچ یک از موارد آموزشی در مدارس مسائل جنسی مطرح نمیشود.
و این سوال را در پی دارد که کودکی که هرگز در مورد مسائل جنسی هیچ آموزشی ندیده و آگاهی کامل را در ارتباط را رفتارهای آزار جنسی ندارد چطور میتواند آزار های جنسی را تشخیص دهد و یا در برابر آتها از خود دفاع کند؟
عدم آموزش مسائل جنسی در آموزش و پرورش ایران بنا به دلیل اسلامی بودن سیستم آموزشی و عدم مطرح شدن آن در خانواده ها توسط پدر و مادر به دلایل شرم و حیا این بستر را برای ناانسان هایی فراهم میکند تا از نبود و یا کمبود آگاهی یک کودک در مورد مسائل جنسی در راستای ارضای خواسته های جنسی خود چه کلامی و چه بصورت فیزیکی سوء استفاده کنند.
فعالین حقوق بشر در رابطه با آموزش مسائل جنسی در مدارس ایران به هر شکلی سعی در بالابردن سطح آگاهی مردم ایران را داشته اند و تلاش دارند با پافشاری بر حق انسانی در کنار مردم، دولت ایران را مجبور کنند تا به موارد این کنوانسیون عمل کند و هر بار که کودک آزاری در ایران رخ دهد، انگشت اتهام به سمت مسئولین و متهم به آزار جنسی میباشد.
و در آخر این نکته هرگز نباید فراموش شود که کودکی که مورد آزار قرار میگیرد، قربانی رفتارهای نادرستی شده است که باید توسط خانواده یا قیم خود مورد پیگیری قرار گیرد، و به هر طریقی باید اطلاع رسانی شود تا آنهایی که نقشه های شومی در سر دارند بدانند رفتارهای غیر اخلاقی جنسی آنها پنهان نخواهد ماند و بدین طریق کودک آزاری کمتر خواهد شد.
چرائی مستند دولتی، طراحی سوخته!؟
محمود هاشمی
فیلم «طراحی سوخته» مبتذل تر از آن است که حتی هواداران حکومت را قانع کند. داستان مکرر اعترافات در زندان و به هم چسباندن راست و دروغ و سوار کردن یک تحلیل مالیخولیایی بر آن دیگر نخ نما شده است. کشیدن چارتی با فلشهای پی در پی و پیچ در پیچ از داخل و خارج و نشان دادن چند عکس و چند جمله از متهمان و جا زدن کافه ای در دزفول به جای جلسه ای در تهران و مرموز نشان دادن ارتباط معمول چند کارگر و فعال کارگری با یکدیگر و وصل کردن آن به برخی افراد چپ کارگری در خارج و ناگهان در اواخر فیلم به صحرای کربلا زدن و پرش ناگهانی به ترامپ و اسرائیل و عربستان مضحکتر از آن است که بتواند اعتصابات کارگرانی که ماه ها حقوق شان به تعویق افتاده و افرادی همچون علی نجاتی و رضا شهابی و حسن سعیدی و اسماعیل بخشی و … را به ترامپ و نتانیاهو و حاکمان عربستان سنجاق کند. این اعترافات قطعا برای پخش و نمایش اخد شده بودند نه برای تهدید و آرشیو. اما بخشی و قلیان و محمدی و…. تسلیم تهدیدهای بازجوها نشدند و با شجاعت مدنی قبل از اینکه طراحی سوخته به نمایش درآید آن را افشا کردند و پرده از فشارها و شکنجه ها خود و دیگر کسانی که شنیده یا دید بودند، برداشتند. شجاعت مدنی آنها این طرح را سوزاند و جنین برساخته در تاریکخانه های امنیتی را مرده بدنیا آورد! اما این اعترافات و فیلم ها برای چه ساخته و پرداخته شده اند؟ برای خراب کردن و سوزاندن چند نفر از فعالان برجسته کارگری؟ این هست اما همه این نیست. بخش امنیتی پس از گیجی اولیه در تنظیم نحوه مواجهه با اعتراضات رو به گسترش کارگری تصمیم نهایی خود را گرفته است.
آنها دیده اند با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی کشور که بنا به سیاستهای راس هرم سیاسی قدرت تصور بهبود و تغییری هم در آن نمی رود، نمی توان به مطالبات اولیه و برحق کارگران و دیگر حقوق- مزدبگیران پاسخ داد؛ بنابراین طبق عادت تبدیل به اعتیاد شده نهاد امنیتی باید از همان روش معمول زهرچشم گیری و النصر بالرعب و هراس افکنی استفاده کرد.
اما این اعترافات و فیلم ها برای چه ساخته و پرداخته شده اند؟
برای خراب کردن و سوزاندن چند نفر از فعالان برجسته کارگری؟ این هست اما همه این نیست. بخش امنیتی پس از گیجی اولیه در تنظیم نحوه مواجهه با اعتراضات رو به گسترش کارگری تصمیم نهایی خود را گرفته است.آنها دیده اند با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی کشور که بنا به سیاستهای راس هرم سیاسی قدرت تصور بهبود و تغییری هم در آن نمی رود، نمی توان به مطالبات اولیه و برحق کارگران و دیگر حقوق- مزدبگیران پاسخ داد؛ بنابراین طبق عادت تبدیل به اعتیاد شده نهاد امنیتی باید از همان روش معمول زهرچشم گیری و النصر بالرعب و هراس افکنی استفاده کرد.
فیلم طراحی سوخته بدنبال خط و نشان کشیدن برای اعتراضات کارگری است. پیام فیلم این است شما آلت دست کسانی هستید که وصل به کمونیستها و مجاهدین و ترامپیستها و صهیونیستها و عربستانی ها و هر شر و شیطانی که قابل اسم بردن و تصور باشد، هستید! پس مراقب خودتان باشید و گرنه سرو کارتان با ماست که همه را «به نحو مقتضی» برای ظاهر شدن جلوی دوربین «آماده سازی» میکنیم.
تا اینجای کار اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و عسل محمدی به طور نمادین این طرح را سوزانده اند. استمرار مطالبه گری و اعتراض مدنی کارگران در استیفای حقوق اولیه و بدیهی خود نیز به طور واقعی و گسترده این شیوه های نخ نما را خواهد سوزاند. مگر از قدیم نگفته اید شکم گرسنه ایمان ندارد! اجاره خانه و هزینه خانواده، «حق رای» نیست که توهم کنید در کهریزک به صاحبانش برمی گردانید و آنها را ساکت و مغموم به خانه های شان می فرستید. خانه از نان خالی است. فهمیدن این برای نهادهای امنیتی فعلا زود است . آیا بعدا هم خیلی دیر خواهد بود؟ افراد و جریان های سیاسی و مدنی به خصوص مدعیان چپ گرایی و عدالت خواهی اگر از این داعیه ها فقط شعارهای «ضداستکباری» کم هزینه (و حتی خوش آیند حکومت) را در نظر ندارند و طرفداران سیاست جامعه محور اگر از این رویکرد اسم رمزی برای اخذ مرخصی دراز مدت سیاسی استفاده نمی کنند؛ همگی باید در برابر پخش فیلم اعترافات اجباری و سناریونوسی های مضحک برای ارعاب کارگران موضع بگیرند. بسیاری از این سیاست ورزان در مواجهه با اعتراضات دی ماه و نیز اعتصابات کارگری نمره ردی گرفته اند. سکوت و بدتر از آن ایجاد «تردید» در باره اصالت و حقانیت اعتراضات کارگری (با دستاویز قرار دادن امکان بهره برداری برخی جریانات سیاسی از آن ها) سومین نمره مردودی پیاپی را در کارنامه سیاسی آنها درج خواهد کرد.تا دیر نشده موضع بگیرید. این شتری است که در خانه هم خوابیده و باز هم خواهد خوابید. آن موقع دیگر کسی برای شما هم دل نخواهد سوزاند.
دروغ در حكومت اسلامي و جامعه دروغ
محمد علي قدیمی
تار و پود حكومت اسلامي ايران از نوهم و دروغ است.
زنده ياد مهدي بازرگان گفته بود كه ما همه چيز را براي ايران ميخواهيم اما خميني همه جيز را براي اسلام ميخواست و اين تضاد بزرگيست.همه متفكران و معركه گردانان اصلي در حكومت اسلامي از همان قايد خون آشام اش خميني گرفته تا جنايتكاران كنوني اين حكومت كه به راستي فرزندان خلف همان دجالند، كه هيچ ريشه و پيوند و عرق ملي و ميهني ندارند.
فقط به نگاهي گذرا به معركه گرداني هاي اين حكومت براي مشروعيت بخشيدن و كسب وجاهت قانوني بنام انتخابات راه انداخته و مي اندازند، به راحتي در ميبابيم كه تمام عمر اين حكومت دروغ ، فريب و غارت و سياست ها و گرايش ها بوده و هست.
در واقع حكومت اسلامي ولايت فقيه دستپخت همين جنايتكاران است و از رفسنجاني و خامنه اي و جنتي بگير تا خاتمي و كروبي و نوري و غيره… و تا به امروز كه بصورت موروثي دست بدست شده است ، همه اينان در جنايتهاي رفته بر ملت ايران دست داشته اند و از سال ٥٧ تا كنون تلاشي به برداشتن گامي در جهت منافع ملي نداشته اند
همه چهره هاي ربز و درشت اسلامي از رهبر و وكيل و رئيسش گرفته تا آيت الله هاي لميده در حجره هاي خرافه و توهم براحتي دروغ مي گويند ، از يكطرف استاد دانشگاه را بازنشسته و بيكار ميكنند و از سوي ديگر مدرك دكترا جعل ميكنند، از يكطرف سركوب و زندان و شكنجه و تجاوز ميكنند و از سوي ديگر ادعاي آزادي و امنيت ميكنند.
مشكل اين حشرات مستراح رفتن با پاي چپ است يا راست، و اگر از آسمان عمه يكي پائين افتاد و چنان كردند چه ميشودو اگر آب نبود با چه طهارت بكنند.
خاتمي ٨ سال رئيس جمهور بود و چه گلي به اين مملكت زد ، گفتگوي تمدنها شعار ميداد و توي سر وزيرش زدند ، نويسنده و روزنامه نگار كشتند، دانشجو قتل عام كردند.
خاتمي چهره بزك شده احمدي نژاد بود كه در حيطه دانش و مديريت و آگاهي هاي سياسي و توانايهاي اجرايي آنهم در جايگاه يك رئيس جمهور به مثاب گماردن يك بغال به پست رياست يك مملكت است.
براي رو شدن چهره هاي بزك شده در حكومت اسلامي هوش و آمادگي ذهني آنچناني لازم نيست ، به گفته خود اين چهره ها اگر دقت شود به روشني آشكار ميشود كه همه حرف و انتقاد و اعتراض و طرح و برنامه شان تا آنجايي است كه اساس حكومت اسلامي از گزند و انتقاد دور بماند. تا زماني كه حكومت اسلامي بر سر كار است با هر چهره و گروه كاري در جهت منافع ملي و مردم غارت شده ايران صورت نخواهد گرفت ، براي رهيدن از فقر و خفقان و سركوب بيكاري و بي آبرويي بايد حكومت اسلامي را با تماميت آن نفي كرد ، اصلاح طلب و محافظه كار و چپ و راست اين حاكميت همه و همه سر و ته يك كرباسند.ايران در ميان اين جنايتكاران اسير است و به گروگان گرفته شده است. تمام تلاشها براي رهايي ايران از چنگال اين لاشخوران و مفت خوران حكومتي بكار گرفته شود. به اميد ايراني آباد و آزاد