رژیم ملاها بداند این، جنگ ایران و عراق نیست!


منشـه امیـر

می خواهند مردم ایران را با آمریکا به جنگ بکشانند، ولی این، جنگ ایران و عراق نیست!

سپاه پاسداران، و آنانی که برایش تعیین تکلیف می کنند، قصد دارند تب جنگی را پله به پله بالا برند و آن را به مرحله آغاز جنگ، تا آن جا که می توانند نزدیک کنند، تا شاید رژیم بتواند خود را از بحران شدید اقتصادی که به آن گرفتار آمده است، نجات دهد.

خزانه حکومت روز به روز خالی تر می شود و همه ترفندها برای فروش نفت به کشورهای دیگر بدون نتیجه مانده و اروپا نیز نتوانسته سازوکار موثری را جایگزین تحریم های آمریکایی کند و حقوق معلمان بازنشسته در ایران کاهش یافته و سخن از آن است که بزودی رژیم نخواهد توانست حتی حقوق ماهیانه کارمندان خود را به موقع بپردازد.

ادامه چنین وضعی، خیزش همگانی را به دنبال خواهد داشت که موجب شتاب بخشیدن به روند سرنگونی رژیم خواهد گردید.

حالا علی خامنه ای و فرماندهان سپاه پاسداران به این گمان نشسته اند که اگر یک درگیری نظامی محدود با ایالات متحده پیش آید، رژیم خواهد توانست از حمایت مردمی برخوردار شود و همچنین برای توجیه وضع مصیبت بار اقتصادی کشور بهانه ای داشته باشد.

ولی آن ها سخت اشتباه می کنند و توجه ندارند که امروز، زمان جنگ هشت ساله با عراق نیست که یک دشمن خارجی وارد خاک وطنشان شده بود و آن ها با جانفشانی می خواستند این دشمن را از میهن خود برانند و سرزمین پاک ایران را ازاد کنند.

آنان متوجه نیستند که امروز مردم ایران، به رئیس جمهوری ایالات متحده به نظر یک منجی می نگرند و خود ظالمان حاکم بر ایران امروز را دشمن و بیگانه تلقی می کنند و خواهان بیرون راندن آنان از سرزمین باستانی خویش هستند.

خامنه ای و سپاه پاسداران نمی دانند که بسیاری از مردم ایران اکنون منتظر لحظه ای هستند که ارتش آمریکا مواضع سپاه پاسداران را بکوبد و این نیروی غیرانسانی را فلج کند تا ایرانیان بتوانند به پا خیزند و این حکومت غاصب را براندازند و سرزمین خویش را آزاد سازند.

امروز، از دیدگاه مردم ایران، ایالات متحده “خودی” محسوب می شود و رژیم عربی – اسلامی حاکم بر کشور خود “غیرخودی” محسوب می شود.

گفته بودند که اگر تحریم های ایالات متحده موجب قطع صادرات نفت رژیم ایران گردد، به هیچ کشور دیگر در منطقه اجازه صدور نفت نخواهند داد.

این یک تهدید وخیم جنگی بود.

گفته بودند که برای رسیدن به این هدف، تنگه هرمز را خواهند بست.

این یک اعلام جنگ علیه جهان بود . وانگهی، موجب قطع کامل صادرات نفت ایران می شد و واردات کالا به داخل ایران را نیز دشوارتر می ساخت.

گفتند که پایگاه های نظامی آمریکا در سواحل جنوبی خلیج فارس را به موشک خواهند بست و سربازان آمریکایی را نیز یکی یکی خفه خواهند کرد.

این هم یک تهدید جنگی آشکار بود.

آمدند و به حیله دیگری متوسل شدند. جنگ نیابتی و جنگ فرسایشی به راه انداختند.

اول چهار نفتکش بدون دفاع را در نزدیکی بندر فجیره به انفجار کشاندند.

بعد به لوله های نفت عربستان، توسط حوثی های یمن حمله بردند.

سپس دو نفتکش را در آب های دریای عمان آتش زدند.

ولی دیدند که هیچ یک از این تعرض ها مشکلات مالی و بین المللی حکومت ایران را حل نکرد.

حساب کردند که آتش بحران در شاخاب فارس را همچنان پایین نگاه دارند تا یک سال و نیم دیگر سپری شود و پرزیدنت ترامپ احتمالا نتواند به دوره دوم ریاست جمهوری برسد و دموکرات ها به روی کار آیند و اوضاع بکلی دگرگون شود.

ولی احتمال می رود که دریافته اند که ذخایر مالی آنان کفایت نخواهد کرد و پیش از پایان دوران ریاست جمهوری ترامپ، ممکن است ورشکستگی آنان حتمی شود.

تصمیم گرفتند که جنگ را یک پله بالاتر ببرند و این بار به تجاوز و تعرض مستقیم علیه ارتش آمریکا روی آوردند، ولی هدفی را انتخاب کردند که به جان سرباز آمریکایی آسیب نرساند، و آن، یک پهپاد اطلاعاتی بدون سرنشین بود.

حالا تذکر می دهند اگر می خواستند، می توانستند یک هواپیمای تجسسی آمریکا را با سی و پنج سرنشین هدف قرار دهند و موجب قتل آنان شوند.

تصورشان آن بوده و هست که دونالد ترامپ یک بازرگان است و سود مالی کشور خود را می جوید و از وارد شدن به اموری که هزینه های سنگین مالی داشته باشد، می پرهیزد.

ارزیابیشان آن بود که ترامپ نسبت به حفظ سلامت جان سربازان آمریکایی نیز حساسیت دارد و چند بار گفته است که چرا باید سرباز آمریکایی را به خاطر منافع دیگرانی که با آمریکا ارتباطی ندارد، به خطر انداخت.

با این استدلال بود که ترامپ قصد داشت سربازان آمریکایی را از افغانستان و عراق و سوریه و کشورهای دیگر بیرون آورد و از میزان هزینه مالی عضویت در ناتو و نهادهای دیگر منطقه ای و جهانی بکاهد.

از دیدگاه تصمیم گیرندگان حکومت اسلامی، حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه نیز در همین ردیف قرار دارد.

استدلالشان آن است که آمریکا در گذشته تنها ده درصد از سوخت مورد نیاز خود را از کشورهای خارجی و از جمله خاورمیانه وارد می کرد. ولی امروز، ایالات متحده به مرحله خودکفایی رسیده که نیازی به واردات نفت ندارد و همه نیاز سوختی را در خود آمریکا تولید می کند. بنابراین، نفت شاخاب فارس برایش بی اهمیت است.

در یک محاسبه، فرماندهان سپاه و شخص علی خامنه ای اشتباه می کنند، اگر تصورشان آن است که ترامپ به خاطر ملاحظات انتخابات ریاست جمهوری، از ورود به جنگ با حکومت ایران خودداری خواهد کرد، و آن هنگامی است که در عملیات تعرضی سپاه پاسداران، چندین سرباز آمریکایی نیز کشته شوند.

درست است که رژیم ایران ادعا کرده که ترامپ بی عرضه است و از جنگ می هراسد.

آن ها سنجیدگی ترامپ را به حساب بی عرضگی او می نویسند، زیرا زبانشان و فرهنگشان از ادب و احترام بدور است و همانند اوباش چاله میدان رفتار می کنند.

ولی ترامپ، وقتی که ببیند جان سرباز آمریکایی قربانی شده، اگر وارد جنگ نشود، حمایت مردم آمریکا را از دست خواهد داد. ولی اگر وارد جنگ شود، از محبوبیت فزون تری برخوردار خواهد گردید.

این را سران حکومت ایران و فرماندهان سپاه، به خوبی به حساب نیاورده اند.

ارزو می کنیم که جنگی درگیر نشود و خونی به زمین جاری نگردد.

ولی دنیا باید بداند که با گروه جدیدی از ماجراجویان تشنه به خون روبرو است که خواهان قدرت و تسلط بر منطقه هستند و در این راه، مردم ایران را به گروگان گرفته اند و ثروت کشور ایران را در دست خود قبضه کرده اند و بویی از انسانیت و رحمت و شفقت نبرده اند.

دنیا آنقدر با آنان مدارا کرد که توانستند یک قدرت موشکی به راه اندازند و از برنامه های اتمی نیز صرفنظر نکرده اند و هر روز بر دامنه تعرض و دخالت نظامی در کشورهای همسایه می افزایند و در راستای گستاخی و تهدید گام دیگری بر می دارند.

اگر امروز برای مهار کردن این ماجراجویان تشنه به خون گام اساسی برداشته نشود، فردا ممکن است آنان خطرات بسیار بزرگتری را برای منطقه و جهان به وجود آورند.

کشورهای اروپایی تا کنون کنار نشسته بودند، ولی آن ها نیز به تدریج به این نتیجه می رسند که از تعامل با حکومت ایران و مدارا کردن با آنان سودی نخواهند برد و اگر تغییر سیاست ندهند، فردا خودشان نیز به خطر خواهند افتاد.

اسرائیل همه این تحولات را از نزدیک دنبال می کند و همه احتمالات را در نظر می گیرد و خود را برای رویارویی با هر چالشی آماده می سازد.

در برابر چنین وضعی، ملت ایران چه می تواند بکند؟

پرسش مهمتر آن که در برابر چنین وضعی، ملت ایران چه “باید” بکند؟

خود ملت است که باید به این پرسش پاسخ دهد و سرنوشت خویش را بدست گیرد و نگذارد که ایران زمین، همچنان در این سراشیبی که رژیم حاکم بر ایران به وجود آورده، به پرتگاه نزدیک تر شود.

این امر را نباید از یاد برد که سرنوشت هر ملت، در درجه نخست در دست خود همان ملت است و مردم ایران در انتظار فرصت مناسب هستند تا بتوانند سرنوشت خویش را خود به دست گیرند.

ولی هشیار باشند که این فرصت از دست نرود.