![]() |
![]() |
روی جلد | پشت جلد |
در هر 10 دقیقه حداقل یک مورد نقض حقوق بشر در ایران اتفاق می افتد
در 25مین سال فعالیت آزادگی شماره 341 آزادگی را می خوانید
مدیر مسئول و صاحب امتیاز:
منوچهر شفائی
همکاران در این شماره:
معصومه نژاد محجوب
مهسا شفوی
نسرین جهانی گلشیخ
ساره استوار
طرح روی جلد و پشت جلد:
پانیذ تراب نژاد
امور فنی و اینترنتی :
حسین بیداروند
چاپ و پخش:
محمد رضا باقری
یادآوری:
- آزادگی کاملاً مستقل و زیر نظر مدیر مسئول منتشر میشود.
- نشر آثار، سخنرانیها و اطلاعیهها به معنی تائید آنها نبوده و فقط به دلیل اعتقاد و ایمان به آزادی اندیشه و بیان میباشد.
- با اعتقاد به گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه بدون هیچ محدودیتی کاملاً آزاد است.
- مسئولیت هر اثری بر عهده نویسنده آن اثر است و آزادگی صرفاً ناشر افکار میباشد.
نشان قابیل: بشر و جنگ
مارگارت مکمیلان برگردان: هامون نیشابوری
«سخنرانیهای ریث» سلسله سخنرانیهایی هستند که سالانه توسط یکی از اندیشمندان سرشناس از رادیوی بیبیسی پخش میشود. هدف این سخنرانیها ارتقای فهم عموم و تولید بحث در مورد یکی از موضوعات مهم روز است. نخستین سخنران این برنامه در سال ۱۹۴۸ برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی و برندهی جایزهی ادبیات نوبل بود. آرنولد توینبی، ادوارد سعید، آنتونی گیدنز، مایکل سندل و استیون هاوکینگ برخی دیگر از این سخنرانان طی هفتاد سال گذشته بودهاند.
در سال جاری میلادی، بیبیسی از مارگارت مکمیلان، استاد دانشگاه آکسفورد در رشتهی تاریخ دعوت کرد تا به عنوان سخنران برگزیدهی سال ۲۰۱۸، در پنج نوبت در مورد «جنگ» در رادیو سخنرانی کند. این سلسله درسگفتارها با عنوان کلی «نشان قابیل» به تاریخ جنگ، نقش جنگ در اجتماع، رابطهی ما با زنان و مردانی که به جنگ میروند، نقش غیرنظامیان به عنوان حامیان و قربانیان جنگ، ارزیابی تلاشهای بینالمللی برای مهار و یا توجیه جنگ، و رابطهی جنگ و هنر میپردازد. مطلب زیر برگردان متن نخستین سخنرانی با عنوان «بشر و جنگ» است. متن «سخنرانیهای ریث» در سال ۲۰۱۶ در اینجا قابل دسترس است. سخنران برگزیدهی سال ۲۰۱۶ آنتونی آپیا نظریهپرداز آمریکایی-غنایی و استاد فلسفه در دانشگاه نیویورک بود که در چهار نوبت در مورد «هویت» سخنرانی کرد.
همگی ما که در اینجا گرد آمدهایم، تاریخچههای متفاوتی داریم اما امروز هم برای رسیدن به اینجا مسیرهای متفاوتی پیمودهایم. برخی از ما از طریق میدان ترافالگار -که نام آن برگرفته از پیروزی در نبرد ترافالگار است- به ایستگاه واترلو آمدهایم. ممکن است برخی از ایستگاه پدینگتون آمده باشند و در راه از کنار مجسمهی برنزی سرباز جنگ جهانی اول، که مشغول خواندن نامهای است، عبور کرده باشند. برخی از شما احتمالاً از ایستگاه ویکتوریا آمدهاید، مکانی که بسیاری از سربازان جنگ جهانی اول از آنجا عازم میدان نبرد شدند و البته تنها تعداد اندکی بازگشتند.
شما در لندن و سایر نقاط از کنار بناهای یادبود، گورهای نمادین، نامهای گذرها و محلات، مجسمههای دریاسالارها، مجسمههای ژنرالهایی که دیگر نام آنها را به یاد نمیآوریم، عبور کردهاید. در تمام شهرها و روستاهای کوچک اروپا بنای یادبودجنگ وجود دارد زیرا در اروپا جنگهای بسیاری صورت گرفته است و بیشک در نقاط دیگر جهان نیز بناهای یادبودی برای جنگهایی دیگر وجود دارند.
جنگ اغلب بر زبان ما تأثیر میگذارد. در زبان انگلیسی، اگر بخواهید مطلب بیادبانهای بگویید، احتمالاً از کلمات «هلندی» یا «فرانسوی» استفاده خواهید کرد (مثلاً خواهید گفت: «فرانسویاش را بخواهم بگویم ….») و این عادت زبانی به زمانی باز میگردد که هلند و بریتانیا یا فرانسه و بریتانیا دشمن یکدیگر بودند. ما از جنگ به عنوان استعاره استفاده میکنیم: از جنگ با فقر یا جنگ با مواد مخدر صحبت میکنیم. زمانی در کانادا عضو هیئت داوران کتاب بودم و عنوان یکی از کتابهایی که برای داوری ارسال شده بود جنگ من با کلسترول همسرم بود. با توجه به دستورالعملهایی که جزیی از این جنگ محسوب میشد، فکر میکنم مرد بیچاره ترجیح میداد کلسترول داشته باشد. بیشک، بقایای مادی جنگ هنوز گهگاه سر و کلهشان پیدا میشود. در 2002، در خارج از شهر ویلنیوس هزاران جسد در گوری دستهجمعی پیدا شدند. آنان هنوز یونیفورمی آبی بر تن داشتند و بر کلاهخود یکی از آنها نشان پرچم فرانسه به چشم میخورد. آنها سربازانی بودند که همراه لشکر ناپلئون از مسکو عقبنشینی کردند.
من در کانادایی بزرگ شدم که بسیار صلحطلب است اما پدرم و یکی از عموهایم در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند و هر دو پدربزرگم در جنگ جهانی اول.همچنین در کودکی کتابهایی مانند پسران هم پیمان میخواندم. کتابهای جرج آلفرد هنتی را مطالعه میکردم که پیش از جنگ جهانی اول پسران مدرسهای انگلیسی را تشویق میکرد تا سربازان خوبی باشند. کتابهای کمیک دوران جنگ جهانی دوم را میخواندیم. در گروههای پیشاهنگ دختران، سرودهایی میخواندیم که به جنگ جهانی اول مربوط بودند (البته بعدها متوجه شدم سرودی که میخواندیم نسخهی پاکسازی شدهی سرودهای آن دوران بود).
در جنگ کیفیتها و خصوصیاتی وجود دارند که در زندگی روزمره نمیتوان آنها را یافت.به نظرم جنگ موجب سردرگمی ما میشود. حتی اگر تجربهی آن را نداشته باشیم، ما را آشفته میکند. گاهی برایمان جذاب است. تصور میکنم این امر –این که جنگ هم باعث ترس است و هم چیزی ستایشبرانگیز- یکی از عواملی است که موجب میشود نسبت به آن واکنشی پیچیده داشته باشیم. امروز میخواهم همین مسئله را بکاوم.
به نظرم ما جامعهای هستیم که شیفتهی جنگ است. اگر به هر یک از کتابفروشیهای این اطراف سر بزنید، با قفسههای متعددِ کتابهایی دربارهی جنگ مواجه خواهید شد. محبوبترین بازی ویدیویی در ایالات متحده در آغاز سال 2018، به عنوان نمونه، مانستر هانتر نام دارد که نوعی بازی جنگی است؛ در رتبهی دوم دراگون بال و در رتبهی سوم کال آو دیوتی قرار دارند که این بازی آخر دربارهی جنگ جهانی دوم است؛ فکر میکنم بازیها بر شیفتگی ما نسبت به جنگ دلالت دارند.
چرا جنگ را میستاییم؟ این که چرا از آن میهراسیم پرسش کاملاً متفاوتی است، اما تصور میکنم ستایشآمیز بودن جنگ مبتنی بر این واقعیت است که در جنگ کیفیتها و خصوصیاتی وجود دارند که در زندگی روزمره نمیتوان آنها را یافت. در جنگ با مردمی مواجهایم که حاضرند خود را فدا کنند، آمادهاند به خاطر آرمانها یا به خاطر دیگران بمیرند؛ و به رغم آن که ممکن است با اهداف و غایات جنگ مخالف باشیم اما گاهی خصوصیاتی که جنگ به همراه میآورد ستایشبرانگیز است. اغلب ما بسیار خوششانس بودهایم و جنگ را تجربه نکردهایم اما در زمانی نه چندان دور همین شهر و همین سالن در جنگ هدف حملات قرار گرفتند. در 1940 این ساختمانی که در آن قرار داریم بمباران شد و عامدانه هدف حملات نیروی هوایی آلمان قرار گرفت زیرا هیتلر و مشاورانش به اهمیت بیبیسی پی برده بودند.
این ساختمان هدف حمله قرار گرفت و در 1940 دو بار توسط آلمانیها بمباران شد. هفت نفر از کارمندانی که تلاش داشتند بمب اول را جابهجا کنند کشته شدند. آتشنشانها آمدند و بیبیسی به کار خود ادامه داد. گویندگان خبر ساعت 9 پس از اندکی مکث به کار خود ادامه دادند. روز بعد داربست زدند و آوارها جمعآوری شد. فکر میکنم این جریان جنبهای از ماهیت جنگ را نشان میدهد- جنگ به سازماندهی زیادی نیاز دارد: آلمان نازی باید بمبها را میساخت، ابزار پرتاب آن را فراهم میآورد، باید آن را به لندن میآورد و بر روی ساختمان بیبیسی میانداخت، و بریتانیا و بیبیسی باید پس از تحمل خسارت راههایی برای کنار آمدن با آن و ادامهی مبارزه مییافتند.
به این ترتیب دومین مضمون سخنرانی من رابطهی بین جنگ و سازماندهی جامعهی بشری است. تصور این که جنگ با جوامع سازمانیافته و صلحطلب مرتبط باشد دشوار است اما نشان خواهم داد که چنین است. جنگ به مقدار زیادی سازماندهی نیاز دارد. جنگ کاربست خشونت سازمانیافته است. خشونت آن از نوعِ تنبهتن نیست بلکه سازمانیافته است. جنگ نیازمند انضباط، پشتیبانی، تجهیزات، رهبری، و صد البته هوادار است. بیشک چنین امری با توجه به پیچیدهتر شدن روزافزون جنگ، به سازماندهی بیشتری نیاز دارد. بین باستانشناسان، انسانشناسان، و مورخان مباحثاتی مفصل وجود دارد مبنی این که چه زمانی جامعهی بشری به این سطح از سازماندهی، که وقوع جنگ را ممکن میسازد، دست یافت. عموماً تصور میشود جوامع شکارچی-گردآورنده چندان سازماندهیشده نبودند زیرا ضرورتی وجود نداشت- در حالی که همواره میتوان به مراتع یا شکارگاههای جدید نقل مکان کرد، چرا به خود برای تشکیل سازمانهای سیاسی و اجتماعی پردردسر زحمت بدهیم؟ در نتیجه به نظر میرسد (میگویم به نظر میرسد زیرا شکی نیست که دست یافتن به شواهد مربوط به آن سالهای دور بسیار بسیار دشوار است) اگر در جوامع شکارچی-گردآورنده خشونت وجود داشت به صورت تنبهتن بود و نه سازمانیافته.با پیدایش کشاورزی بود که جوامع بشری پیچیدهتر شدند و سکون بیشتری یافتند؛ زمانی که یکجانشین بشوید و بخشی از جهان را آباد کنید، به طعمهای برای دیگران تبدیل خواهید شد و باید از خود دفاع کنید. ظاهراً سازماندهی جوامع بشری که با یکجانشینی و کشاورزی آغاز شد با آمادگی برای دفاع از خود یا حمله به دیگران همراه بوده است- اما گفتن این که کدام یک زودتر از دیگری روی داده بسیار دشوار است.
شگفت این که –فکر میکنم در رابطه با جنگ شگفتیهای بسیاری وجود دارد- همان سازمانی که به جوامع امکان میداد بجنگند و از خود دفاع کنند، فوایدی نیز به همراه داشت. در نتیجه، تصور میکنم اشتباه باشد که فکر کنیم جنگ همواره ویرانگر بوده است و هیچگاه موجب بهبود وضعیت بشر نشده. بیشک خواهید گفت حتماً باید راه دیگری برای ترقی وجود داشته باشد، بیشک باید راه دیگری برای بهتر کردن جامعهی بشری وجود داشته باشد، اما به نظر میرسد تا به حال در یافتن راهی دیگر موفق نبودهایم.
جنگ صرفاً فقدان صلح نیست. جنگ چیزی است که جوامع بشری اغلب به نحوی هدفمند آن را به راه میاندازند و دریغا که اغلب بسیار خوب از عهدهی این کار نیز بر میآیند.
استیون پینکر، روانشناس و استاد دانشگاه هاروارد، و دیگران استدلال میکنند که از خشونت گونهی بشری کاسته شده است و احتمال کمتری دارد که بخواهیم اختلافهایمان را با خشونت برطرف کنیم. آنان با آمار نشان میدهند که به رغم خونریزیهای عظیم دو جنگ جهانی در قرن بیستم، میزان خشونت در قرن بیستم و بیست و یکم کمتر از قرون پیشتر است. این آمار همواره تسلیبخش به نظر نمیرسد زیرا در حالی که ما در بخشی از جهان ساکنایم که در آن صلح حکمفرما است، باید به یاد داشته باشیم که از 1945 شاهد چه تعداد ستیزهای خشونتآمیز، مرگبار، و ویرانگر در هندوچین، بخشهای عمدهی خاورمیانه، منطقهی دریاچه های بزرگ آفریقا بودهایم- در برخی از این نقاط هنوز هم چنین ستیزهایی در جریاناند. شاید از آنجا که ما در این بخشِ عاری از جنگ جهان ساکنایم، فکر کنیم (البته این امر شاید دربارهی همهی ما صادق نباشد) جنگ نوعی نابهنجاری یا فقدان صلح است، چیزی که هنگام فروپاشی جامعهی بهنجار روی میدهد، اما نشان خواهم داد که این نوع نگاه به جنگ خیلی راهگشا نیست. باید جنگ را در رابطهی تنگاتنگی که با جامعه دارد در نظر گرفت. جنگ صرفاً فقدان صلح نیست. جنگ چیزی است که جوامع بشری اغلب به نحوی هدفمند آن را به راه میاندازند و دریغا که اغلب بسیار خوب از عهدهی این کار نیز بر میآیند.
به نظرم گرایشی (قابل درک) وجود دارد که از جنگ رویگردان است و میگوید جنگ نفرتانگیز است، بربریت است، دیگر هرگز نمیخواهیم تکرار شود. فکر میکنم توجه به جنگ ضروری است زیرا نقش مهمی در تاریخ بشریت داشته است و گمان میکنم اگر آن را نادیده بگیریم، نقش آن در تاریخ بشریت ادامه خواهد داشت. همچنین، تصور میکنم ما به عنوان مورخان و شهروندان باید از معنای جنگ آگاه باشیم.
بیشک، رویکرد من کانادایی است. ما کشوری صلحطلبایم. ما دوستدار صلحبانی هستیم، هویت خود را در صلحبانی میبینیم و مدام دربارهی صلح صحبت میکنیم. گاهی اوقات آن روی دیگرمان را فراموش میکنیم. کافی است شما یکی از بازیهای هاکی روی یخ کانادا را ببینید تا منظورم را دریابید. اما علت دیگر علاقهی من به این موضوع آن است که در مقام یک مورخ به تحولات جامعهی بشری علاقهمندم، علاقهمندم بدانم چرا وقایع به این صورت روی دادهاند، علاقه دارم بدانم چرا مردم تصمیم به جنگ یا صلح میگیرند زیرا این دو از پرعواقبترین تصمیماتی است که میتوان گرفت. چرا سیاستمداران در 1914 به این نتیجه رسیدند که جنگ گزینهی معقولی است؟ آنان فکر میکردند چه کار دارند میکنند؟ تصور میکردند چه چیزی نصیبشان خواهد شد؟ محرکشان چه بود؟
یک نقطهی شروع خوب برای فهم جنگ این است که بپرسیم آیا جنگ جزئی از ماهیت بشری است؟ این یکی از آن پرسشهای ناخوشایند است و با کمک استعارهای نظامی میتوان گفت پاسخ به این پرسش، میدانِ نبردِ نظریههای مختلف است. من به شما پاسخ قاطعی نخواهم داد زیرا نمیتوانم اما صرفاً میخواستم این پرسش را با شما مطرح کنم. در واقع گاهی فکر میکنم عنوان کل این مجموعه باید علامت سؤال داشته باشد- «داغ قابیل؟: آیا از نظر زیستشناختی محکوم به جنگیدنایم؟»برخی جواب مثبت میدهند و میگویند جنگ جزئی از ماهیت بشری است، و میل به جنگ وضعیت بهنجار امور بشری است؛ برخی نیز جواب منفی میدهند و میگویند، این درست نیست و چیزی (چه زیستشناسی باشد چه فرهنگ یا صرف انسان بودن و یا هر عامل دیگری) ما را محکوم به جنگیدن نمیکند.
مختصر آن که، این تفاوت دیدگاهها را میتوان به تفاوت بین روسو و هابز خلاصه کرد. روسو باور داشت که در جوامع اولیه مردان و زنان با یکدیگر در صلح بودند، پیش از سازماندهی شدن جوامع، کشمکش یا خشونت وجود نداشت؛ تنها با پیدایش جوامع سازمانیافته و مالکیت سازمانیافته بود که خشونت بین مردم رواج یافت. و همانطور که میدانید، هابز نظر کاملاً متفاوتی داشت. بنا بر توصیف وی، وضعیت طبیعی به هیچ وجه ساده و دلپذیر نبود بلکه «ناخوشایند، سبعانه، و کوتاه» بود. تا آنجا که شواهد و مدارک نشان میدهند، به نظر میرسد وضعیت به توصیف هابز نزدیکتر بوده است؛ حتی در جوامع شکارگر-گردآورنده نیز مردم یکدیگر را میکشتند. امروزه مدارک بیشتری در این رابطه به دست آمده است. اخیراً در شهر بسیار بسیار جذاب بولزانون در منطقهی تیرول بودم –شهر جذابی در ایتالیا که هم ایتالیایی است و هم آلمانی- و دیدم مردم برای ورود به موزه صف بستهاند. از کسی پرسیدم جاذبهی اصلی این موضوع چیست، او به من گفت که جاذبهی اصلی آن مرد یخی است که احتمالاً شما هم دربارهاش شنیدهاید. این جسد یخزده در 1991 پیدا شد. او از زمان مرگش، حدود 3300 پیش از میلاد، یخزده باقی مانده بود و احتمالاً با توجه به لباس و وسایل همراهش به جامعهای شکارچی تعلق داشت. ابتدا تصور بر این بود که وی راه خود را گم کرده و در کولاک مرده است و در این یخچال طبیعی، تا زمان آب شدن آن، مدفون مانده است. اما بنا بر اسکنها و آزمایشهای زیستشیمیایی جدید زخمهایی بر بدن او وجود دارند که نشان میدهند دستکم دوبار به او حمله شده است. این شواهد و نمونههایی دیگر از سراسر جهان –گورهایی که اغلب میلیونها سال قدمت دارند- ظاهراً بر این امر دلالت دارند که حتی پیش از آن که جوامع بشری سازماندهی زیادی بیابند، ما مشغول کشتن یکدیگر بودهایم.
ممکن است شما مانند استیون پینکر و دیگران استدلال کنید که بله، پیدایش جوامع بشریِ سازمانیافته امکان جنگ را در سطحی سازمانیافتهتر و با ویرانی بیشتر فراهم ساخت اما این اجازه را هم به ما داد تا به خشونت پایان دهیم و این امکان را فراهم آورد تا در درون یک واحد سیاسی معین با یکدیگر نجنگیم. پیدایش آنچه هابز آن را «لویاتان» میخواند، حکومتی قدرتمند با حق انحصاری استفاده از زور، امر مثبتی بود (دستکم در این نحو تفکر) زیرا به رغم تمام کاستیهایش توانست حداقلی از نظم و قانون را برقرار سازد. لویاتان چارچوبی فراهم آورد که در آن مردم شاید از آنچه ما آن را آزادی مینامیم چندان بهرهای نداشتند اما میتوانستند با یکدیگر کار و تجارت کنند.
شواهد ظاهراً نشان میدهند که در امپراتوری رم، برای مثال، مردم زندگی طولانیتری داشتند، خورد و خوراک بهتری داشتند. دلیل آن این نبود که خود رومیها خیرخواه بودند و میخواستند چنین وضعی را ایجاد کنند بلکه آنان صرفاً نظم و قانون را اعمال کردند و این امکان را فراهم ساختند تا سایر فعالیتها در این چارچوب صورت بگیرند.به این ترتیب به نظر میرسد در طول زمان، توسعهی واحدهای سیاسی بزرگتر مفید واقع شدند هرچند احتمالاً خالقان آنها چنین هدفی نداشتند. در سرتاسر تاریخ ضرورت حفظ انحصار کاربست زور و ضرورت دفاع از واحد سیاسی در برابر دشمنان خارجی یا داخلی منجر به سازماندهی بیشتر شده است؛ صرفاً سازماندهی بیشتر هم نبوده، بلکه حکومتها بر جامعه و منابع آن کنترل بیشتری یافتهاند.
به قدرت رسیدن بریتانیا در قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم تا اندازهای به علت ایجاد نیروی دریایی بسیار کارآمد بود. این امر به معنای ضرورت مدیریت منابع لازم برای کشتیرانی، سازماندهی کارکنان آن، و تربیت افسران نیروی دریایی بود. دستکم در نیروی دریایی بریتانیا شما نمیتوانستید مقام خود را بخرید بلکه میبایست حقیقتاً با دریانوردی آشنا میبودید، در حالی که در ارتش لازم نبود جز نحوهی سوار شدن بر اسب و جذاب به نظر رسیدن چیز دیگری بدانید. به این ترتیب برآمدن قدرت سیاسی بریتانیا پیوند نزدیکی با توسعهی دولت بریتانیا و سازماندهیاش و قابلیت آن برای استفاده از منابع خود برای جنگ داشت.
ما ساموئل پپیس را وقایعنویس خوبی میدانیم که داستانهای جالبی دربارهی زندگی در لندن روایت کرده است، اما او بوروکراتی بسیار مهم بود که به کنترل و ایجاد نظامی برای مدیریت نیروی دریایی بریتانیا یاری رساند و منابعی را که به آن نیاز داشت فراهم ساخت. سازماندهی جوامع برای جنگ با تدارک منابع، سرمایهگذاری حکومت در علم و فناوری، و کارآیی بیشتر حکومت (که تلاش داشت بفهمد در داخل مرزهای خود چه چیزهایی دارد) همراه بود.
رشد دانش آماری در قرن نوزدهم تا اندازهای به این سبب بود که حکومت میخواست از تعداد مردم و میزان منابعش اطلاع پیدا کند. رشد علم و تکنولوژی در قرن نوزدهم و بیستم تا اندازهای به سبب نیازهای جنگ بود. بیشک کسی این روش را انتخاب نمیکند اما فکر میکنم باید بدانیم که جنگ گاهی میتواند منافع ناخواستهای به همراه داشته باشد. اغلب دولتها دست به تغییراتی میزنند که بسیار به نفع مردم است اما هدف آنها آن است که بتوانند منابع انسانی خود را به نحوی بهتر برای جنگ بسیج کنند. پس از جنگ کریمه، که در آن روسیه به شکلی فاجعهآمیز شکست خورد، الکساندر دوم نظام سرواژ (ارباب-رعیتی) را در روسیه ملغی کرد تا بتواند نظام سربازگیری را اصلاح کند: وی تلاش کرد تا نظام بوروکراسی را مدرن کند، نظام قضایی ایجاد کرد، و در نظام آموزشی سرمایهگذاری کرد، و حکومت او و حکومتهای متعاقب روسیه ساخت راهآهن را تشویق کردند. تمام اینها به خاطر جنگ بود اما همانطور که گفتم جنگ پیامدهای ناخواسته نیز دارد.
جنگ میتواند برای زنان سودمند باشد، و چنین نیز بوده است.
همچنین جنگ میتواند برای جامعه مفید باشد- البته این راهی نیست که ما بخواهیم انتخاب کنیم. جنگ میتواند برای گروه خاصی از مردم جامعه مفید باشد. برای مثال، جنگ میتواند برای زنان سودمند باشد، و چنین نیز بوده است. پیش از جنگ جهانی اول در بریتانیا نظر غالب این بود که زنان نمیتوانند حق رأی داشته باشند. گفته میشد دادن حق رأی به آنان بیفایده است زیرا آنان به همان کسانی رأی خواهند داد که همسرانشان بگویند و در نتیجه مجبور خواهیم بود هر رأی را دوبار بشماریم؛ این کار بیفایده است. یا گفته میشد زنان نمیتوانند دربارهی مسائل پیچیده تصمیمگیری کنند، این نوع تصمیمگیریها مختص مردان است. استعداد آنان در مدیریت خانواده است و نه در مواجهه با مسائل کلان جامعه. آنچه در جریان جنگ جهانی اول روی داد این بود که زنان به مقامهایی دست یافتند که پیشتر تصور میشد برای آنها مناسب نیستند. آنان شروع کردند کارهایی را انجام دهند که مردانی که مسئول آنجام آن کارها بودند به جنگ رفته بودند. در نتیجه حکومت و حتی کسانی که مخالف حق رأی زنان بودند به این نتیجه رسیدند که زنان صاحب رأی هستند. حتی پیش از آن که جنگ در 1918 به پایان برسد، در زمانی که جنگ هنوز ادامه داشت حکومت لایحهای را برای دادن حق رأی به زنان تصویب کرد- به خاطر برخی ملاحظات، این لایحه محدودیتهایی قائل میشد: تنها زنان بالای سی سال میتوانستند رأی دهند. تصور بر این بود که زنان زیر سی سال سربههواتر از آن هستند که بتوانند رأی بدهند.
به این ترتیب، جنگ فوایدی نیز به همراه دارد. در قرن بیستم، دو جنگ جهانی موجب شدند تا شکاف بین فقیر و غنی کمتر شود زیرا در زمان جنگ شما باید تمام منابع جامعه را بسیج کنید و در نتیجه اخذ مالیات با نرخی صورت میگرفت که در زمان صلح غیرقابلتصور بود. بنا بر استدلال والتر شیندل، توماس پیکتی، و دیگران (که از نظر من قانعکننده است) آنچه آنان «کاهش بزرگ اختلاف» بین اقشار بسیار فقیر و بسیار ثروتمند جامعه میخوانند بین سالهای 1940 و 1960 روی داد و بخش عمدهی آن از پیامدهای جنگ بود.
و پرسش دیگری که بارها مطرح میشود این است: آیا جنگ مسئلهای زیستشناختی است یا فرهنگی؟ اکثر موجودات –از حشرات تا پرندگان و پستانداران- نسبت به قلمروی خود بسیار هوشیارند. انواع موجودات از لانه، درخت، سنگ، زمین کوچک خود دفاع میکنند و به خاطر آن میجنگند. موجوداتی که به ما نزدیکترند (شامپانزهها) ظاهراً برای دفاع از قلمروی خود یا سرقت چیزهای مطلوب (مثلاً حیوان ماده) به طور گروهی عمل میکنند. به نظر میرسد اغلب شامپانزهها پرخاشگر و متجاوزند. با این حال، برای این که امیدتان را از دست ندهید، باید بگویم که نمونههای متضاد نیز وجود دارند؛ منظورم بابونها هستند. تشریح رفتار آنها برای این فضای خانوادگی مناسب نیست اما به طور خلاصه بگویم که آنها معاشقه میکنند، خیلی زیاد، و جنگ نمیکنند. به این ترتیب میتوان گفت که جبر زیستشناختی در کار نیست؛ زیستشناسی احتمالاً ایجاب میکند که ما به عنوان یک گونهی جانوری گرایش بیشتری به جنگ و سازماندهیخود برای جنگ داشته باشیم، اما عاملی جبری نیست.
بیشک عوامل فرهنگی اهمیت دارند. نوع جامعهای که در آن زندگی میکنید اغلب جنگ و سبک جنگ را تعیین میکند. یونانیان به صورت پیادهنظام و در دشتها میجنگیدند، امری که تا اندازهای اختیاری بود.
آنان رغبتی به جنگیدن بر پشت اسب نشان نمیدادند. کوچنشینان، برای مثال مغولان، سوار بر اسب میجنگیدند زیرا این جهانی بود که به آن تعلق داشتند.در حالی که دلایل جنگ را میتوان به چند گروه مشخص تقسیم کرد – سود مادی، دفاع، ایدئولوژی، و عواطف (از غرور گرفته تا حس انتقام)- جوامع مختلف بنا بر دلایل مختلف میجنگند.
در قرون وسطی و ابتدای دوران مدرن کشورها بنا به ارادهی خاندان حاکم وارد جنگ میشدند. با اغلب مردم کشور مشورت نمیشد؛ علت آغاز جنگ این بود که یکی از حاکمان برای رسیدن به هدفی مشخص، جنگی مشخص را به راه میانداخت. در دوران مدرن، این امر تغییر کرد و ما به عنوان شهروندان نقش پررنگتری در انواع جنگها یافتیم.
فکر میکنم بزرگترین تغییر در آغاز قرن نوزدهم روی داد. پیش از قرن نوزدهم جنگها محدود بودند، هدف خیلی مشخصی داشتند، و معمولاً جنگ میان حاکمان بودند. این جنگها، جنگ میان مردم عادی نبودند، مردمی که با آنان مشورت نیز نمیشد. گاهی مردم عادی، به اجبار، برای خدمت نظامی فراخوانده میشدند؛ در قرن هجدهم زمانی که ارتش در شب حرکت میکرد باید نگهبانانی میگماشتند زیرا سربازان از هر فرصتی برای فرار استفاده میکردند. در واقع اغلب ارتشها، اگر ذرهای هوشمندی داشتند، شبها حرکت نمیکردند. این کار خیلی خطرناک بود و ممکن بود بسیاری از اعضای ارتش خود را از دست بدهند.
آنچه باعث تغییر شرایط شد نخست انقلاب آمریکا بود، انقلابی که این ایده را در جهان رواج داد که مردم حق دارند حکومت خود را انتخاب کنند و حکومت در برابر مردم وظایفی بر عهده دارد؛ واقعهی دیگری که تغییرات عظیمی پدید آورد، انقلاب فرانسه بود. انقلاب فرانسه کمک کرد تا مردمی که صرفاً رعایای حاکم خود محسوب میشدند به شهروند تبدیل شوند. انقلاب فرانسه سرمنشأ این ایده بود که مردم فرانسه نیز سهمی در حکومت خود دارند و سایر کشورها از آن اقتباس کردند. زمانی که شما در انتخاب حکومت نقش دارید طبعاً در دفاع از آن نیز باید مشارکت کنید و در نتیجه تغییر جالبی به وجود آمد که ماهیت سربازان نظامی را تغییر داد.
آنچه در خلال قرن نوزدهم روی داد این بود که اروپا در مقیاسی عظیم صنعتی شد، جامعه پیچیدهتر شد، سازمانهای مردمی بزرگتر و قدرتمندتر شدند، و این به آن معنا بود که جنگها میتوانستند مرگبارتر شوند. اروپا و کشورهایی در سطح جهان که راه اروپا را در پیش گرفتند اینک توانایی آن را داشتند که در مقیاسی وسیعتر و بسیار مؤثرتر دست به کشتار بزنند. تسلیحات نظامی کارآمدتر شدند و به لطف قدرت صنعتیِ اروپا، آمریکا، و سایر کشورهای جهان، این امکان به وجود آمد که ارتشها مدت زمان بیشتری در میدان جنگ بمانند و اعزام تعداد بسیار بیشتری از نیروها و تأمین آذوقهی آنان میسر شد. در زمانهای قدیم، ارتش در فصل زمستان تنها میتوانست در بخش کوچکی از کشور و تا زمانی که آذوقه وجود داشت مستقر شود اما اینک امکان آن وجود داشت که برای مدتهای طولانی ارتش در، برای مثال، جبههی شرقی یا غربی مستقر شود.
برای این که بتوانید تصوری از میزان بزرگتر شدن جنگ داشته باشید به این مثال توجه کنید: در 1812 فرانسه با 600.000 سرباز به روسیه حمله کرد؛ در 1870، آلمان با 1.2 میلیون نفر به فرانسه حمله کرد؛ در 1914، آلمان سه میلیون نفر را برای جنگ بسیج کرد. به این ترتیب، جنگ بسیار بسیار بزرگتر میشد و انگیزهی شروع جنگ نیز در حال تغییر بود.
هشدارهایی نسبت به این وضعیت به گوش میرسید. ژنرال فن مُلتکه که در نبرد منتهی به پیروزی آلمان بر فرانسه فرماندهی ارتش را بر عهده داشت در یکی از آخرین بیانیههای عمومی خود هشدار داد: «ما از جنگ میان دولتمردان به جنگ میان مردم رسیدهایم … این امر پیامدهای بیشماری در پی خواهد داشت. جنگ بین مردم زمانی که آغاز شود، هنگامی که احساسات مردم در میان باشد، متوقف ساختن آن بسیار دشوار خواهد بود…. هفت سال، سی سال، کسی چه میداند، و وای به حال کسی که در اروپا آتشی بیفروزد و اولین فتیلهی بشکهی باروت را روشن کند.»
آنچه در قرن بیستم شاهد آن بودیم پیدایش جنگ در مقیاسی عظیم بود. طبعاً واکنشهایی نیز در برابر آن وجود داشته است: نهادهای بینالمللی تأسیس شدهاند و تلاشهایی به منظور یافتن راههایی برای اجتناب از جنگ صورت گرفته است. فکر میکنم تا به حال هیچ یک از این اقدامات موفقیت زیادی نداشته است.
بنا بر این، امروز تنها کاری که انجام دادم این بود که همه را تشویق کردم تا جنگ را جدی بگیرند، تلاش کنند آن را بفهمند، و در واکنشها نسبت به جنگ تأمل کنند. فکر میکنم تنها با تأمل دربارهی جنگ است که میتوان به نحوهی مواجهه با آن، نحوهی مدیریت آن، نحوهی کنترل آن، و احتمالاً نحوهی ممانعت از وقوع آن (هر چند شانس آن بسیار اندک است) پی برد.
ولایت فقیه «چندشآور» شده است
امید منتظری و فرزاد صیفیکاران
فایل صوتی دومین جلسه آیتالله منتظری با هیئت اعدامهای ۱۳۶۷:
بیبیسی فارسی بهتازگی به یک فایل صوتی دست یافته است که در آن آیتالله حسینعلی منتظری برای دومین بار با سه عضو هیئت متصدی اعدامهای تابستان ۱۳۶۷ ملقب به «هیئت مرگ» صحبت میکند.
این نخستین بار است که وجود این فایل و محتوای آن فاش میشود. در این فایل قائم مقام رهبر ایران، در جلسهای، سه ماه پیش از برکناریاش، با انتقاد شدید از اعدام زندانیان سیاسی میگوید که ولایت فقیه «چندشآور» شده است.
در این فایل صوتی جزئیاتی از اعدام گسترده زندانیان سیاسی چپ مطرح میشود که در ۳۶ سال گذشته در هالهای از ابهام قرار داشت.
این جلسه ۹ دی ماه ۱۳۶۷ در بیت آیتالله منتظری در قم برگزار شد.
توضیح: بی بی سی مسئول محتوای سایت های دیگر نیست. محتوای YouTube ممکن است شامل آگهی باشد.
علاوه بر آیتالله منتظری، دیگر حاضران این جلسه مسئولان قضائی وقت هستند: حسینعلی نیری (حاکم شرع)، مرتضی اشراقی (دادستان تهران) و ابراهیم رئیسی (معاون دادستان). جانبهدربردگان و خانواده زندانیان سیاسی دهه شصت از این افراد با عنوان «هیئت مرگ» یاد میکنند.
در جریان جلسه، نام مسئولان ارشد حکومت و همچنین نقش و موضع آنها درباره اعدامهای تابستان در سال ۱۳۶۷ مطرح میشود: آیتالله علی خامنهای، رئیسجمهور، علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس، احمد خمینی، مسئول بیت رهبر وقت و عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس شورای عالی قضائی.
مرداد و شهریور ۱۳۶۷، با فرمان آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، هزاران زندانی سیاسی دستهجمعی و مخفیانه اعدام و در گورهای جمعی دفن شدند. در موج اول اعدامها در اوایل مرداد، ابتدا اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق اعدام شدند. در موج دوم، که از اوایل شهریور آغاز شد، زندانیان چپ و کمونیست به دار آویخته شدند.
آیتالله منتظری اولین بار با اعضای «هیئت مرگ» در ۲۴ مردادماه ۱۳۶۷ ملاقات کرده بود.
برخلاف جلسه مرداد آیتالله منتظری با «هیئت مرگ»، مصطفی پورمحمدی، نماینده وزارت اطلاعات، در جلسه دیماه ۶۷ حاضر نیست.
در آن زمان اعدام گسترده زندانیان سیاسی چپ هنوز آغاز نشده بود، اما اعدام هزاران نفر به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق آغاز شده بود.
جمهوری اسلامی اجساد هزاران اعدامی تابستان ۶۷ را هنوز به خانوادههایشان تحویل نداده است.
واکنش علی خامنهای به حکم خمینی درباره اعدام چپها
آیتالله منتظری در فایل صوتی جلسه دیماه میگوید که علی خامنهای، رئیسجمهور وقت، به او گفته است که بر سر اعدامها با حسینعلی نیری «دعوا کردم.»
آقای منتظری میگوید آیتالله خامنهای «به خیالش» بعد از آنکه حسینعلی نیری نوشتهای به آیتالله خمینی فرستاده بود، او حکم اعدام زندانیان سیاسی چپ را صادر کرد.
بر اساس فایل صوتی، حسینعلی نیری، که در جلسه دیماه حاضر است، اظهارات آیتالله منتظری درباره نقش خود در اعدام چپها را رد نمیکند.
آقای منتظری در بخشی از خاطرات خود، که شفاهی هم ضبط شده است تصریح میکند که «از آیتالله خمینی حکم جداگانهای برای کمونیستها گرفته بودند.» به گفته آقای منتظری حکم اعدام برای زندانیان سیاسی چپ با این توجیه از آیتالله خمینی گرفته شده بود که «مذهبیها اعدام شدهاند، پس کمونیستها چه میشوند؟»
آیتالله منتظری هنگام نگارش مکتوب خاطرات خود درباره میزان اطلاع آیتالله خامنهای از اعدامها ابراز تردید میکند: «حالا من نمیدانم ایشان [آیتالله خامنهای] خبر نداشت یا پیش من این صحبتها را میکرد.»
آیتالله خمینی در اوایل مرداد ماه سال ۱۳۶۷ و پس از حمله «فروغ جاویدان» سازمان مجاهدین خلق، در فرمانی خواستار برخورد قاطع با زندانیان سیاسی این سازمان میشود و مینویسد: «رحم بر محاربان سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند.»
او در این حکم حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی و یک نماینده از وزارت اطلاعات را به عنوان اعضای اصلی هیئت اعدامها میگمارد.
آیتالله منتظری، قائم مقام آیتالله خمینی، در دیدار ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ (۲ محرم ۱۴۰۹ قمری) با هیئت اعدام استان تهران از آنان خواست که دستکم در «دهه محرم» اعدامها را متوقف کنند.
به نظر میرسد پس از روز عاشورای آن سال (اوایل شهریور)، اعدام زندانیان سیاسی از سر گرفته میشود، اینبار اما نوبت زندانیان مارکسیست است.
تاکنون تنها فرمان آیتالله خمینی برای اعدام زندانیان مجاهد منتشر شده بود که در آن اعضا و هواداران سازمان مجاهدین را محارب خوانده بود.
اما در فایل جدید دیدار با عاملان اعدامهای سال ۱۳۶۷، آیتالله منتظری از حکم دیگری میگوید که آیتالله خمینی در پاسخ به نوشتهای از «حسینعلی نیری» صادر کرده است.
زندانیان سیاسی چپ که از اعدامهای آن سال جان سالم به در بردهاند، شهادت دادهاند که هیئت مرگ حکم اعدام را بر اساس «ارتداد» صادر میکرد. این هیئت سه پرسش اصلی از زندانیان چپ و مارکسیست طرح میکرد: «مسلمانی؟ نماز میخوانی؟ از سازمانی که در آن عضو بودی برائت میجویی؟»سه ماه پس از جلسه دیماه ۱۳۶۷ آیتالله منتظری با سه عضو «هیئت مرگ»، او از قائم مقامی برکنار میشود. آیتالله خمینی ششم فروردین ۱۳۶۸، پس از درز نامه اعتراضآمیز آیتالله منتظری در مخالفت با اعدامها، در نامهای شدیدالحن و بدون جلسه مجلس خبرگان، او را عزل کرد.شش ماه بعد، در خرداد ۱۳۶۸، علی خامنهای به عنوان رهبر جدید حکومت جمهوری اسلامی انتخاب شد.
آیتالله خامنهای بعدها در کتاب خاطراتش از فرمان آیتالله خمینی برای اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ دفاع کرد و ضمن «محارب» خواندن زندانیان سیاسی، نوشت: «از لحاظ فقهی و همچنین از لحاظ تشخیص امام و عملکرد امام و نظر امام جای هیچ دغدغهای وجود ندارد.»
میرحسین موسوی، که در زمان اعدامها نخستوزیر بود، در یک فایل صوتی در سال ۱۳۸۸ گفته بود که در جلسهای بین سران قوا، نظر آیتالله خامنهای درباره اعدامها چنین بود: «این مثل آب سیاهی است که بر سر نظام ریخته میشود و همه ما را سیاه میکند.»
انتقاد به هاشمی رفسنجانی و مسئولان
توضیح تصویر،آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی (نفر دوم از چپ)، در حال گفتگو با یکی از نمایندگان در جریان یک نشست علنی در ساختمان مجلس در سال ۱۳۶۷
در فایل صوتی جدیدی که بیبیسی برای نخستین بار منتشر میکند، آقای منتظری از اینکه هیچکس در حکومت مسئولیت اعدامهای گسترده زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ را بر عهده نمیگیرد، ابراز ناراحتی شدید میکند: «آقایان یک کاری کردند که هیچ کدام جرئت ندارند بگویند ما کردیم. همه میگویند آقای خمینی نوشته است. آقای هاشمی میگوید نخیر چنین چیزی نیست. همه دنیا میداند، پس اینها چیست که ما میگوییم؟»
به گفته آیتالله منتظری، حکومت زندانیانی را اعدام کرده که با موافقت آیتالله خمینی، وزارت اطلاعات، دادستانی و شورای عالی قضائی عفو شده بودند: «کسی که مستحق عفو بوده را میشود اعدام کرد؟ آنها با حکم آقای خمینی هم عفو شده بودند، روی پروندهاش هم هست، حالا بدون فعالیت تازه تق … چرا احکامشان را تقلیل داده بودید؟ رفته بودند خوشحال بودند … اَه.»اکبر هاشمی رفسنجانی، در اواسط زمستان ۱۳۶۷ در مجلس ایران میگوید: «عده زندانیان اعدامشده در چند ماه گذشته کمتر از هزار نفر بوده است.»
جفری رابرتسون، حقوقدان، در گزارش خود درباره اعدامهای ۱۳۶۷ میگوید این تنها آمار رسمی است که حکومت ایران به آن اذعان کرده است اما آقای هاشمی رفسنجانی این رقم را بهگونهای مطرح کرده که گویی «تحسینبرانگیز و پایین» بوده است.
بعد از این نطق هاشمی رفسنجانی در مجلس، رینالدو گالیندوپل، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، در نخستین گزارش خود این رقم را بیش از هزار نفر دانست. این رقم بعدها با ذکر نام زندانیان به چند برابر افزایش یافت.
آیتالله منتظری در فایل صوتی دیماه با هیئت اعدامها به صراحت میگوید «سه هزار نفر رو کشتید» و مدتی بعد رقم زندانیان سیاسی کشته را بیش از ۳۸۰۰ نفر بیان میکند.
آیتالله منتظری در زمستان ۱۳۶۷: ولایت فقیه «چندشآور» شده است
در فایل صوتی جدیدی که بیبیسی به دست آورده است قائم مقام وقت رهبری ایران با انتقاد تند از اعدامها میگوید: «ولایت فقیه اصلا پیش مردم چندشآور شده، مردم از اینها ذله شدهاند.»
او بار دیگر با تکرار اظهاراتش در جلسه مردادماه با هیئت اعدامها، میگوید: «من همه تقصیر را گردن اطلاعات و احمد آقا [خمینی] میدانم. گفتم تو [احمد خمینی] خودت به من گفتی که این منافقین، ۱۰ هزار تا از اون اعلامیهخوانهایش، همه رو باید اعدام کرد، برای همین خودت کردی.» آقای منتظری در ادامه انتقادهایش میگوید احمد خمینی، فرزند آیتالله خمینی و اطلاعات «دست در دست هم دادند» تا آیتالله خمینی را قانع کنند فرمان اعدامها را صادر کند. او میگوید که «مردم گفتند ولایت فقیه. نگفتند ولایت احمدآقا» و ادامه میدهد که «تو [احمد خمینی] رو کسی قبول ندارد.»
آیتالله منتظری در فایل نخست هم گفته بود که وزارت اطلاعات و احمد خمینی از دو سه سال پیش از تابستان ۱۳۶۷ دنبال بهانهای برای اعدام مخالفان سیاسی بودند. در سالهای منتهی به کشتار بزرگ زندانیان سیاسی، بارها از زندانیان در قالب پرسشنامه نظر و مواضع سیاسی آنها سوال شده بود و زندانیان را بر اساس سر موضع بودن یا نبودن در بندهای مختلف مجزا کرده بودند.
بعدتر در جریان اعدامها از جمله در زندان اوین، از بندهایی که صدها زندانی سر موضع محبوس بودند، عده انگشتشماری زنده بیرون آمدند. «سر موضع» به زندانیانی اطلاق میشد که حاضر به برائت از نظرات سیاسی خود نبودند. در بخشی از فایل دوم، آیتالله منتظری میگوید: «اینهایی که سر موضع شدند، توی زندان سر موضع شدند. در اثر برخوردهای اونجا سرموضع شدند.»
سپس یکی از اعضای هیئت با تایید اظهارات آیتالله منتظری میگوید: «بله، برخوردها درست نبوده، برخوردها تند بوده.»
آیتالله منتظری در تابستان ۱۳۶۷ در اعتراض به اعدام مخالفان و زندانیان سیاسی چند نامه به آیتالله خمینی مینویسد.
سرانجام در نامهای که امضای احمد خمینی در پای آن است، مسئول بیت رهبر وقت ایران مینویسد که آیتالله خمینی گفته است «مسئولیت شرعی اعدامها با من است.»
متن پیاده شده جلسه نهم دیماه ۱۳۶۷ آیتالله منتظری با حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی و ابراهیم رئیسی:
آیتالله منتظری: وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (سوره آل عمران، آیه ۱۸۶)
ترجمه: (و خودتان. و قطعاً از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی به آنها داده شده، و از کسانی که شرک میورزند، سخنان ناپسند فراوانی خواهید شنید. و اگر صبر کنید و از خدا بترسید، این از کارهای [شایسته] عزم و اراده است.)
قال امیرالمومنین: لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة اهله. یجب علینا العمل بالواجبات و لو کنا قلیلی
ترجمه: (در راه هدایت، به خاطر کم بودن افراد، احساس تنهایی نکن. ما باید وظایف خود را انجام دهیم، حتی اگر عدهمان کم باشد)
قال رسولالله: والمؤمن وحده جماعة
ترجمه: (مؤمن به تنهایی یک گروه است)
و قال الله تعالی: إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ كَانَ أُمه قَنتا (سوره نحل، آیه ۱۲۰)
(ترجمه: به راستی که ابراهیم امتی فرمانبردار بود.)
ابراهیم به واسطه کانَ امه قانتا، ولا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة اهله.
آیتالله منتظری: یک روایتی داریم من اصلا توی کتاب نوشتم اونجا، پیش حضرت علی یه کسی رو آوردند، حضرت میفرمایند (حدیث به عربی نامفهوم) حضرت فرمود تو دزدی کردی؟ اگرم میخوای بگو نه، تازه از قصد بهش میگه، یعنی اجبار به اقرار نباشه، این خیلی حرف است ها! یه وقتی آقای شریعتی میگفت که شریعتمداری میگه در آلمان من دنبال آقای ورامین رسیدم، چند شبی رفتم توی بلواری، میدونی اینها، بعد به ما سوء ظن پیدا کرد پلیس، من رو گرفت، من رو گرفتن در آلمان بردن اونجا بازجویی کنند توی اون آگاهی شهری که بود، بعد گفتن ما یه سوالاتی از شما میکنیم، ولی شما اجباری نداری جواب بدی. خواستی جواب بده، خواستی جواب نده. این روش امیرالمومنین رو اونها عمل میکنن، ما هر چی میگذره … حتی مثلا نسبت به اهداف، اهداف اونجا … میاد پیش امیرالمومنین میگه حضرت دستش رو برمیداره میگه که اگر چنانچه میپوشوندی نمیگفتی بهتر بود، در سه مرتبه اقرار کرده، حضرت فرمود برو دیگه. دیگه وقتی رفتی دیگه نمیایم سراغت، ولی ما میزنیم طرف رو تا بگه بله من مثلا فرض کن زنا کردم؛ لواط کردم یا مثلا چی کردم. حالا یه زنی در شیراز چی، محکوم به رجمش کردند. بعد در حالی که سنگ هم بهش خورده فرار کرده. گرفتنش. خب این دسترسی به اقرار باشه دیگه … حق نداری بگیریش … حالا گرفتنش … میگن بله… خب پیغمبر اکرم در همون قضیه مالک بن مالک فرار کرده بود بعد زبیر اینها زدن کشتنش. پیغمبر دیهاش رو از بیتالمال داد … وقتی فرار کرد دیگه حق نداری بری بگیری ….
من بارها گفتم آقا انقلابمون پیروز شد، از توش اقلا هزارتا قاضی مجتهد عادل و بالاتر از اینها عاقل لازم داریم، ده تاشم نداریم.
این قضیه مرصاد … ۳۰۰ تا دختر گرفتن … ۳۰۰ تا دختر ………..
آیتالله منتظری: وقتی که در اصفهان بودی دادستان بودی، این مرحوم کازرونی رو که ترور کردن، اون قسمت کسی تحقیق نکرد؟
عضو هیات: چرا!
آیتالله منتظری: خب؟
عضو هیات: تحقیق کردیم
آیتالله منتظری: چیزیم معلوم نشد؟
عضو هیات: اصلا … پرونده … پرونده تشکیل شد به این اتهام
آیتالله منتظری: چی بود اتهام؟
عضو هیات: نشد دیگه گرفتن … همین پیگیری بود که … نشد … اومدیم خدمتتون بعد دیگه نتونستیم …
آیتالله منتظری: چطور نتونستی؟
عضو هیات: بعد دیگه شهید باهنر اومدن اصفهان گفت بین کمیته و سپاه اختلاف هست
آیتالله منتظری: نه از کجا میدونستی؟ شما حدس میزنی از کجا میدونستی؟
عضو هیات: عرض کنم که حدس اینکه خب …. من حدساش رو میزنم
آیتالله منتظری: یعنی شاید حکمی صادر کردند؟
عضو هیات: بله
آیتالله منتظری: یعنی گناهش چی بود کازرونی؟ یعنی با حکم کشته شده باشند؟ عضو هیات: احتمال میدم، چون … دو مرتبه پرونده میره به … صحبتی شده بود که حکم صادر شده بود صحبتش شده بود …
آیتالله منتظری: …….… خب تحقیق میکردی، برای اینکه کازرونی از [عباسقلی حشمت] حشمت قطعا اهمیتش زیادتر نبود که…. آدم فاسدی بود میگفتن اما کازرونی بالاخره آدم مذهبی بود حالا پولدار بود ….
عضو هیات: … مثلا به اون سری پرونده هم [اختلاس] کردیم از یکی از اون افراد من تحقیق کردم صحبتی شد که خب … منطقه بعدی چیزه ما هم نتونستیم
آیتالله منتظری: یعنی دادگاه امید مثلا حکم صادر کرد؟
عضو هیات: نه معلوم نشد
آیتالله منتظری: معلوم نشد؟ هیچی حدسم نزدید چی بود؟
عضو هیات: نه، ولی اینکه خب …
آیتالله منتظری: پروندهاش کجا هست؟ از بین بردند یا هست؟ …
عضو هیات: پروندهاش نه هست، پروندهاش یه قسمتیش هست، یه قمستیش دست خود آقای امید بود برداشته بود
آیتالله منتظری: چرا برداشته بود؟
عضو هیات: برداشته بود خب … اونجا ….
آیتالله منتظری: پس قبل از امید بود؟
عضو هیات: نه
آیتالله منتظری: نه، پرونده قبل از امید بود؟
عضو هیات: بله
آیتالله منتظری: یعنی قبل از اینکه امید بیاد اصفهان؟
عضو هیات: خیر … موضوع قبل از امید بود، پرونده بعد که امید اومد
آیتالله منتظری: ببینم موضوع پس قبل از امید بوده، یعنی قتلش؟
عضو هیات: قتلش بله
آیتالله منتظری: در زمان شاه بود یا در زمان انقلاب بود؟
عضو هیات: حکایت هستش
آیتالله منتظری: اما امید میگفت من رو بذارید
عضو هیات: نمیدونم
آیتالله منتظری: حکم چی داشت؟ قاضی حکم زیاد بوده. بعد اینها تحقیق نکردن راجع به قتلش تحقیق بشه؟
عضو هیات: تحقیق بشه، توی دادسرای عمومی بود … رفته بود اونجا. بعد که من مستقیما دنبال کردم، از اونجا پرونده رو گرفتن، بعد تو تحقیقات که شروع کردیم یکی از اونها تیم تحقیق، من خودم شب اونجا بودم، به من برخوردهای بسیار … … احتمال داره که اونم حکم داشت…. تا این حد برای من صحبت شد که ما دیگه بعد از اون روز نشد تحقیقات کنیم
آیتالله منتظری: بله. یه چیزایی آدم میخواد بدونه، آقای قاضی اومده اینجا میگه یه ژاندارم، یه ژاندارم از یه، یکی از این سربازها، یه سرباز نیروی دریایی … فرستاده، سه ماه بهش مهلت داده که برو سه ماه دیگه بیا، بعد دیگه اینجا آزادی، بیچاره رو محاکمه کردند محکوم کردند، به ۷۰ ضربه شلاق، دو سال زندان، انفصال دائم از خدمت، واسه یه تومن، اونوقت گاهی اوقات یه چیزهای کلانی میبینی ماستمالی میشه. بایستی توجیهکننده کار آقایون باشه، دائما اینجور میکنند راجع به اعدامها این چیزها، آدم واقعا بعضیهاشم متاثر میشه …
چقدر این رادیوهای خارج میدونی چقدر برای ما معرکه گرفتند. آقای خلخالی همینجا نشسته بود اینجا، کارهایی ما میکنیم بیعقلیه اصلا، آقای خلخالی همینجا نشست گفت ۳۰۰ تا دختر رو آوردند مثلا مرصاد هستن، مرصاد تو باختران، و دو تاشونم دختر فرانسوی بودند، اتفاقا خلخالی گفت من اونجا بودم، گفتم حالا همه رو اعدام کنین این دو تا دختر رو اعدام نکنین فرانسوین اینها، از همه اینها … گفتن نه اعدام، شما همین مدت دیدی چقدر دولت فرانسه و تو رادیوها و اینها تازه یه چیزیم در … خوندم که بله یه ستادی در فرانسه تشکیل شده برای تحقیق نمیدونم دختر فرانسوی تو زندان اوین، یه دختر پرستاری بوده. اونجا در فرانسه، بعد از اینکه یه منافقی این رو مسلمون کرده به اصطلاح، بعد این رو گرفتدش، خب اون دختر فرانسوی مسیحی که مسلمون شده اون … اسلام همونه، اون چه میدونست که مثلا حالا اسلام و حکم و غیره، بعدم شوهرش اومده بیاد تو عراق زنشم با خودش آورده، اونوقت این زنه اینجا اسیر شده تو مرصاد زدن تَق، همین دیگه، ما اصلا این دو تا دختر رو داشتیم میدونستید با فرانسه چقدر میشه مبادله کرد؟ با زندانیان با نمیدونم چی چی … این کارهای ما چیه؟
آیتالله منتظری: آقای خامنهای همینجا بوده، من اصلا نمیدونم کشور اصلا، آقای خامنهای شب اینجا بوده بعد صحبت که بله من با آقای نیری دعوا کردم و نمیدونم چطور این اتفاق افتاد و اینها، گفتم که امام خودش علیه … گفت کی؟ اصلا آقای خامنهای نمیدونسته که آقای خمینی یه چیزی نوشته، رئیسجمهور کشور خبر نداشته که آقای خمینی یه نامه نوشته و دست اطلاعات هست و تحصیل کرده فهمیده، اون فقط به خیالش بعد آقای نیری به امام نوشته راجع به مثلا چپیها و اینها اونوقت، اونجا من دعوا کردم ایشون رو، گفتم آقا! گفت اِاِ مگه چیز دیگهاس؟ گفتم بابا جون اون نامه امام اصل کاری بوده بعد اینها دنبال چیز دیگه بودن.
آیتالله منتظری: یه شب اسلامی اومد اینجا یه، اسلامی شیراز، یه پرونده آورد یه دختری تهران … وصیتنامهاش رو آورد، به قدری من متاثر شدم. خود اسلامی هم متاثر شده بود راستش، گفتم آقای اسلامی ببینید این دختره نوشته توی وصیتنامهاش به پدر و مادرش که ناراحت نباشید؛ دنیا در گذره، نمی دونم چطور مثلا به قرآن نهجالبلاغه و نمیدونم چی اینها، بهش گفتم این دختر سابقه مثلا قتلی، جوری؟ گفت نه، این همینجوری هواداری چیزی نبوده، بعدش از سر تا پا وصیتنامه نور میبارید، اونوقت گفتم خب حالا ببین آقای اسلامی شما . در شرع اسلام میگوید که دختر، زن اگر که چنانه خدا رو قبول ندارد، پیغمبر رو قبول ندارد، قرآن رو قبول ندارد، هیچکی رو قبول نداره، مرتد شده دیگه، این رو نمیشه بکشی، حالا این دختر خدا رو قبول داره، پیغمبر رو قبول داره، قرآن رو قبول داره، همه چیز رو قبول داره، میگه نوشته من اول به جمهوری اسلامی اعتقاد داشتم بعد دیدم خواستههای ما انجام نشد ناراحت شدم، تو وصیتنامهاش اینجوری به پدر و مادرش نوشته، امیدواریم انشالا امام زمان بیاد و … گفتم ببینید این دختری که خدا رو قبول داره، پیغمبر رو قبول داره، قرآن رو قبول داره همه چی رو قبول داره، فقط میگه من این جمهوری اسلامی مطابق سلیقه من نیست این رو میشه اعدام کرد؟ اصلا تو بگو نه قتلی داره نه توی ترور رفته نه محاربه. این رو میشه اعدام کرد؟ اما اونی که نه خدا رو قبول داره نه پیغمبر، چجوری میشه اعدام کرد؟ آخه این شد فقه؟ من به اون مردک گفتم شما از اول اگر چنانه حالا آخوند … من یه گلهام از شما دارم، چیزیم نیست، من هر چی اینجا برای شما گفته بودم رفته بودی به امام گفته بودی. احمدآقا [خمینی] اومد … گفتن، احمد گفت آقا اینجوری گفته که نمیدونم، اسم شما را از تو … احمدآقا و اطلاعات. گفتم بله تمام اینها رو من گفتم، حالا چی؟ میخوای چی کار کنی؟ خب به احمدآقا تمام رو نقل کرده
عضو هیات: بله آیتالله منتظری: حالا دلیلی نداشت که شما من هر چی اینجا به شما گفتم که برید نقل کنید. ولی خب رفته بودید نقل کردید.
عضو هیات: بله آیتالله منتظری: احمد به رخ من میکشید، من گفتم تمام اینها رو من گفتم. یه خردهام بالاترین از این.
آیتالله منتظری: گفت اینها اومدن گفتن حتی همین که اسم شما رو هم، این رو به من گفت …. شما … اینکه احمد آقا با اطلاعات با هم دست به دست هم داده اینها. گفتم بله من همه اینها رو من گفتم حالا چی؟ این رو نقل کرد احمد، گفتم آره من تمام اینها رو گفتم حالا چی؟
عضو هیات: …
آیتالله منتظری: مثل یک روز دیگه که آمد که بله شما به آقای … گفتی که مردم گفتن ولایت فقیه نگفتن ولایت احمد آقا، گفتم آره گفتم، مگه مردم ولایت تو گفتن؟ تو رو کسی قبول نداره … [صدای خنده] …
حالا قضیه این است که اون کار اگر چنانچه آقای خمینی براش یه جوی درست کردن، راه عاقلانه همین است که من اون روز به شما گفتم، اما … آبروی ما رو در دنیا بردند، اونقدر جامعه بینالمللی ما رو محکوم کردند، خانوادهها همه داغدار شدند، ناراحت شدند، راه کار همین بود که من اون روز گفتم. اونهایی که تو زندانها تشکیلات داشتند، یا با اونها مراوده داشتند، اشراقی میومد محاکمه میکرد، محکوم میکردند، فرض کن ۱۰۰ نفر، بعد اون ۱۰۰ نفر رو هم اعدام میکردن، محکوم به اعدام میشد و بعد هم اعلام هم میکردیم که بله اینها این کار را کردند، دیگران هم بالاخره به … اما الان یه کاری کردیم که با هیچ شرع و با منطق جور نیست، بگو چرا؟ برای اینکه آمدید یه زن یا یه مرد، فرض کنید، هیئت عفو یه کسانی تو در زندان معیین کردند مثل خلخالی، مثل نمیدونم کی اینها، که اونها بروند بررسی کنند، بعد اینها رفتند یه کسانی رو بررسی کردند گفتن اینها مستحق تقلیل است یا عفو است، اطلاعات نظر داده، رئیس زندان نظر داده، دادستان نظر داده، با نظر اینها، هیئت عفو نوشتند به ما بله اینها مستحق مثلا ۱۵ سال بودند حالا تقلیل داده شد به پنج سال، گوش میدی؟ ۳۰ درصد بودن اونهایی که … کردید، شد پنج سال، بعدم ما نوشته بودیم از طرف رهبر انقلاب امام خمینی مدظله عالی با نظر آقایان موافقت میشود، یعنی مثلا ۱۵ سالش میشه چی پنج سال، بهش هم ابلاغ کردند، بدون اینکه کاری تازه کرده باشه رفتند این را اعدامش کردند. اینی که مستحق عفو بوده حالا مستحق بوده یا نبوده بالاخر عفو شده، از طرف آقای خمینی هم عفو شده، روی پروندهاش هم هست، حالا بدون فعالیت تازه تق! این کلمه درستی نیست. فرض کن مستحق اعدام هم بوده، حالا عفوش کردن. کسی که مستحق عفو بوده میشه اعدام کرد؟ [صدای یکی که واضح شنیده نمیشود] … پس چرا حکم رو تقلیل داده بودید؟ نمیدونم خب رفته بوده خوشحال بوده بهش گفته بودن، حالا اعدام! گفت به من هم اشراقی اطلاع داد، ما از اونجوری اطلاع …. آقایان یه کاری کردند الان هیچ کدوم جرات ندارن بیان بگن آقا … آقای خمینی نوشته. همونطوری که آقای هاشمی میگه نخیر همچین چیزی نیست و چرا گفتید، خب دنیا همه میدونن هست پس اینها چیه ما داریم میگیم؟ … عضو هیأت: آقا ما امسال به خدا ۶۵۰ نفر رو آزاد کردیم.
آیتالله منتظری: خب این که جواب اونها را نمیده. اینها جواب اونها را نمیده. عضو هیأت: ببینید از گروههای مختلف
آیتالله منتظری: نه این جواب اونها رو نمیده برین ببینید تو خانوادهها چه خبره، همونهایی که به انقلاب و آقای خمینی و به همه چیز عقیده داشتند همه مسئلهدار شدند، اینها درست نیست، اینها مسئلهدار شدند.
من به احمدآقا گفتم، گفتم همه گناهان رو گردن تو و اطلاعات میدونم. گفتم آقا خمینی اونجا نشسته، شما میرید جو درست میکنید اینجور درست نیست … من همه را تقصیر اطلاعات و احمد آقا میدونم. گفتم تو خودت به من گفتی که این منافقین ۱۰ هزار تا از اون اعلامیهخوانش تا همه رو باید اعدام کرد، برای همین خودت کردی، … هرچی شما بگی … بله عضو هیئت: امیدوارم خیر خدا پیش بیاد، امیدوارم اون فراز و نشیبهایی که آیتالله منتظری: نه شما نیستین آخه تو جامعه ببینی چی گرفتاریای، نمیدونم رادیوهای خارج را گوش میدی؟ که ببینی در این مدت چقدر جو علیه ما درست کردند و تو دنیا ما رو محکوم کردند، در وقتی که ما سر قضیه قطعنامه اونجور شد، حالا تازه اونجوری، اونوقت میان میگن تازه حالا رفتند خودشون اعدام کردند، صدام داشت … ولو دروغم میگه، کرده بود اما چون بها میداد به مردم و نمیدونم چطور اعلام عفو میکرد، ما هم اینجا اعدام. اصلا من برای زنان و دختران شبهه هم دارم، ابن ادریس ادعای شبههام میکنه به اینکه زن محارب رو نمیشه اعدام کرد. بعد اینها خیلیهاشون محارب نبودند، محارب کسی است که بیاد اسلحه برداره بیاره، واقعیتش اینکه اینها یک اعلامیه خوانده بوده، بعد اومده تو زندان، برخورد امام، برخوردی بوده، زن بوده، ضعیف بوده، یه برخوردی یه بازجو کرده که به حساب اسلام و آقای خمینی بوده، از همه چی سرخورده، یعنی اینهایی که سر موضع شدند توی زندان سر موضع شدند. بابا اون روز میگه من برادر خودم، خودم بردم تحویل دادم، گفتن دو ساعت دیگه یا دو روز دیگه آزاد میشه … بعدش هم … آقایان اعدامش کردند. این سر موضع شدنشون یه سری در اثر برخوردهای اونجا بوده، وگرنه کسی سر موضع نبوده. عضو هیات: برنامهریزی نبوده، بله، برخوردها درست نبوده، برخوردها تند بوده
آیتالله منتظری:خب دیگه بعد آقای خمینی که مینویسن که سر موضع، بیاری ببینن این چجوری سر موضع شدن اینها خبر ندارین که، اینها میرفتن شورای عالی قضایی میرفتین معرکه میگرفتین … من به موسوی اردبیلی هم گفتم، گفتم تو فقط تنها هنری که داشتی رفتی که به آقا خمینی میگید که آقا حالا کسی که محکوم به اعدام است با …[قابل شنیدن نیست] اعدامش کنیم یا ببریمش در مرکز استان؟ … ما ببین به امام گفتیم آقا اینها همه سر موضع اینها بعضیهاشون به جهاتی سر موضع شدند، همیشه نیستن و اینها، بالاخره یه کاری کشف میکردید و اینها. راه عقلاییاش همینی است که من عرض میکردم، کسانی که تشکیلات داشتند، با اونها رابطه داشتند دوباره محاکمه میشدند، محکوم به اعدام میشد، این دیگه کسی هم نمیتونست چیزی بگه، محکوم به اعدام شده. اما کسی که زیر پروندهاش از طرف امام خمینی نوشته شده مثلا ۱۰ سالش ۵ سال شده، مستحق تقلیل شده، حالا بدون محاکمه اعدام شده، این جواب نداریم که. آقای انصاری میومد از طرف امام میومد تو زندان، آقای انصاری البته خب … داره. اما محض اینکه میومد با یک یک اینها صحبت میکرد که مثلا به حساب آقای خمینی اینها نگذارید، به حساب انقلاب نگذارید، تندی شده از دلشون در میاورد، آقای انصاری میومد …. دادگاه … اگر چنانچه فشار موسوی اردبیلی نبود آقای فلاحیان اونجا میخواست برای ایشان پرونده درست کند و نگهش هم داره. اینجوری باشد که اون دوره بهتر بود …
… معلومه که اینها تو جمع نیست … …
عضو هیات: مال مردم خوره
دیگر عضو هیات: نه نه
آیتالله منتظری: … که هفتاد تا رو میگم …. ولی بالاخره به زندانی که برخورد میکرد اون رو خوشبین میکرد به جمهوری اسلامی نه بدبینش بکنه، خودتون میبینید دیگه، بعد میخواستن بگن آقای انصاری تو دیگه حق نداری بیای تو زندان، آخه این درست نیست …. بعد تو سرش میزنند و …. بنده در زمان شاه، حالا شاه ظالم … ظالم … بنده زندانی شاه بودم، خیلیم رو ما حساس بودن یعنی ما رو از سران خرابکارها به اصطلاح میدونستن، یه کتابخونه ما داشتیم اونجا باز تاسیس کردن تو مراسم چهارم آبان رفته بودن روز روشن کاشیهایی که به اسم ما بود شکسته بودن و کاشیهایی درست کرده بودن نوشته بودن در … اعلیحضرت رضا شاه پهلوی، محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر کتابخانه تعطیل شد، و در حقیقت کتابخانه من رو دزدیده بودن به اسم شاه کرده بودن، بنده در زندان قصر شکایت کردم به چند جا از جمله به بازرسی شاهنشاهی، ببینید بازرسی شاهنشاهی، منم زندانی، یه نفر سرهنگ پا میشد از تهرون میفرستن … روز روشن اونجا به مردم میگه که بیاید این قضیه کتابخونه رو … بعد این صحبت میکنه واسه مردم میگه آقای منتظری زندانی شده جای خود، اما اگر حقی تضییع شده باید حقی از سوی هر کسی، هر کی اطلاع داره بیاد مطمئنم باشه کاریش نداریم، مردم میان شهادت میدن اون یادداشت میکنه، رئیس سازمان اصفهان بوده، رئیس سازمان … رئیس سازمان اوقاف اصفهان بوده ظاهرا، رئیس شهرداری اصفهان توش بوده رئیس شهربانی نجفآباد بوده، فرماندار نجفآباد هم اون ناطقی …. اینها همه تو این جریان بودن که کتابخانه رو آوردن اون کار کردن، حالا میدونی چیه؟ فرح اومده یه کتابخونه بسازه اینها پول رو و میخواستن رو بخورن این کتابها آقا این کتابخانه نداره اسمی سنگ مفت پول مفت، …. یه همچنین چیزی بود جریان، …. کاری نکردن، روز هفتم عید ما تو زندان قصر بودیم یه وقتی اومدن گفتن که شما رو خواستن از بازرسی ارتش، تیمسار فرشیدی که کشتندش، ژیان فرشیدی، کشتندش، آوردن پیش من، یه مرده هم اونجا نشسته بود، تازه اون کی بود من نفهمیدم، من حدس زدم اونی که از همه … اونی هست که از دستش شکایت شده … شاید دو ساعت این به من التماس میکرد، حالا زندانیم، گفت آقای منتظری این کار این حق شما را تضییع کرده، و جرم هست، اینها همه … و شما بذار بازرسی شاهنشاهی چیکار کرده … از طرف بازرسی به من دستور دادن که من ولی خودش کار … اونجا کاشی اعلیحضرت رو و گفت کاشی که به اسم اعلیحضرت ما بکنیم این خیلی …. شما بیا هرچی میخوای پول میخوای هرچی میخوای که بیا مثلا شما شکایت رو شما پس بگیر، ما تو کشور این همه دزدی دیدیم، کتابخانه دزدی ندیده بودیم، حالا اینم اعلیحضرت کتابخانه بخواد درسته کنه خب خودشون پول دارن قدرت دارن میتونن، چرا کتابخانه من رو اینطور کردن؟ اینقدر به من اصرار کرد التماس کرد که آقای منتظری شما چقدر از زندانتون مونده؟ گفتم 27 روز، گفت شما همین جایی که هستی بگو تشریف ببرید منزل من میگم حالا شما را ببرند منزلتون، گفتم نه آقا … بوده 27 روزشم مونده، بعد از این ببینید در زمان این داستان بالاخره من زندانی شکایت کردم … برسم حالا … ما اینجا … اینقدر مردم شکایت دارن، دائما … بیاد آقای خمینی یه هیات درست کنه بگه آقا من فردا یه هیات هشت نفره …. چی چی بود؟ هشت مواد، هشت مادهای
آیتالله منتظری: … بیاد یک همچنین هیاتی درست کنه … روزنامه بخونه، … گفت نه همونطور خوب بود، گفتم نه اون نمیشه آقای خمینی بنویسه، بعد یک هیات … چرا مردم چیچی … شکایت قضایی … من میگم رسیدگی بکنن بالاخره یه اموری برای مردم درست کنیم، میان اینجا به من میگن هرجا رفتم نه شورای عالی قضایی جواب میده نه نمیدونم هیججا جواب نمیدن، این که نشد باباجون، اون زمان شاه بالاخره من زندانی رو بازرسی شاهنشاهی به … گفتن برو فلانی رو رضایتش رو تحصیل کنید، بعد این …. آخه اینجوری … خب آخه این نظام … نظام هم .. حقانیتش افتاده اینجا … والا … کمک بکنید تعجب … هیچکی به هیچکی نیست. آیتالله منتظری: قبول ندارین؟ تا یه چیزی میشه …. مسئولین ما گاهی اوقات میخوان توجیه کنن دروغ میگن، یه دروغی که مردم باورشون نمیشه، مثل نخستوزیر شاه … دهن بسته … اونجا … گفتم که بهتون نامه نوشته به آقای خامنهای استعفا نوشتی؟ این نامه رو خودشم نوشته بود، برای منم فرستاده بود با امضای خودشم بود، بعد این تکثیر شده دست رادیو لندن هم رسیده رادیو لندن خونده، با امضای خودتونه، برای چی تکذیب میکنید؟ اونوقت نمیگن آخه اینها، مسلمونها چیزی مینویسن بعد تکذیب میکنند؟ خب اینها رو بگو شجاعتشم داشته باش … چرا تکذیب کردی؟
آیتالله منتظری: یه روز به احمد آقا گفتم احمد آقا من دلم برای آقای خمینی میسوزه، حالا الان جرات ندارم بگم، پنجاه سال دیگه همین نامهای که آقای خمینی نوشته، همین نامهای که نوشته شما … این شد تاریخ علیه آقای خمینی. عضو هیات: (صدا نامفهوم)
آیتالله منتظری: بله سه هزار نفر رو مثلا با این کشتید، گفتم من دلم میخواست که چهره ولایت فقیه محترم بمونه با اون قداستی که اول آقای خمینی آمدند در ایران و مایه امید همه بودند، اصلا همه عشق میورزیدند، ما دلمون میخواست ایشان همینجوری بمونه، ولایت فقیه اصلا پیش مردم چندشآور شده مردم ذله شدن از اینها، اینها هیچ … همون گه کاری که … آقای خمینی اونجا نشسته خبر که نداره بعد میرن یه جوی درست میکنن بعد میگن آقا، حالا حضرت عباسی از شما میپرسم، بعد از عملیات مرصاد به عقیده من شکست بزرگی به منافقین خورد برای اینکه اینها رفته بودن، با همین این کاری کردین ما اینها رو دوباره تو دنیا داد و هوار راه میندازن، برامون معرکه گرفتن تو سازمانهای جهانی، دوباره اینها رو زنده کردیم، همین عمل زندهشون کرد نه اینکه اینها رو کشته بود، … گفتم بابا جریان است اینها … که نیست که، این جریان همون خانوادههایی که الان ما کشتیم همه الان میگن که اِاِ پس منافقین راست میگفتن که، حالا بیا درستش کن، حکومتشون حکومت دینی است دیگه، ما اگر چنانچه با وفق و مدارا و محبت و اینجور چیزها جذب میکردیم کم میشدن، اما ما هی داریم زیادشون میکنیم.
روز جهانی عدالت اجتماعی
عصمت فرزادی
مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۰۷، ۲۰ فوریه را بهعنوان روز جهانی عدالت اجتماعی معرفی کرده.
عدالت اجتماعی یک مفهوم گسترده است اما طبق ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر، «همه افراد بشر آزاد و با حیثیت و حقوق یکسان زاییده میشوند» و هر اقدامی از جانب هر شخص یا نهادی که آزادی افراد بشر را زیر سئوال میبرد محکوم است.
همچنان در ماده دو اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است که هیچکس بهخاطر «نژاد و رنگ و جنس و زبان و دین یا هر عقیده دیگر، و از نظر زاد و بوم یا موقعیت اجتماعی، و از نظر توانگری» نسبت به سایر همنوعانش برتری ندارد یا فروتر نیست.
اما عدالت در مفهوم عام آن ضمن تکیه بر حقوق فردی، بیشتر به تخصیص منصفانه «منابع» در جوامع گفته میشود. عدالت اجتماعی در این مفهوم رایج به این معنا است که قانون باید به سطح قابل قبولی از عدالت واقعی و رسمی دست یابد و «باید توزیع منصفانه منابع و برابر فرصتها را تضمین کند.»
اما سالهاست که جهان کمتر شاهد عدالت است. گسترش سرکوب وسانسور، جنگ و کشتار، فرار و پناهندگی، فقر و گرسنگی، تبعیض و نقض آشکار حقوق بشر توسط دولتهای خودکامه و همچنین نظام های کمونیست و سرمایهداری با نام برقراری «نظم نوین جهانی»، از جمله خبرهای تکاندهندهای هستند که همواره در رسانهها منتشر میشود،
اما در برخی مواقع تنها واکنش نسبت به این فجایع، صدور اعلامیهای از سوی سازمان ملل و کشورهای دیگر است.
سازمانهای حمایتکننده، مانند سازمان ملل متحد و کشورهای مدعی به باور و پذیرش به اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های ان به دلیل بحرانهای اقتصادی جهانی، بودجه اختصاصی و مناسبی را برای رسیدگی به عدالت اجتماعی تعیین نمیکند.
چنین شرایطی، زندگی را در عصر کنونی دشوار ساخته و از آن رو که برقراری عدالت اجتماعی همراه با حذف موانع جنسیتی، سن، نژاد، ملیت، مذهب، فرهنگ و … است، انسانهای زیادی به دلیل رسیدن به زندگی عاری از تبعیضات به مهاجرت و ترک سرزمین روی آوردهاند.
سازماندهی جوامع خواه ناخواه بر اساس مفهومی از عدالت استوار بوده است و چنانکه مفهوم عدالت با مفاهیمی چون درستی، خوبی، حقانیت و انصاف در همه جا نسبت نزدیک داشته است.
عدالت با مفاهیمی چون درستی، خوبی، حقانیت و انصاف برای انسان و در معنای وسیع متضمن مفاهیم امنیت، آزادی، برابری و رفاه عادلانه است و همین معنای وسیع از عدالت مبنای اصلی قدرت عمومی را تشکیل میدهد.
بنابراین فلسفه سیاست همان مسئله بنیادی عدالت را در سطح دیگری یعنی عرصه عمومی و سطح روابط افراد با حکومت مطرح میکند.
بهطورکلی عدالت، آزادی و برابری سه مفهوم بسیار نزدیکند. یکی از معانی مهم برابر بودن، برابری در آزادی است یکی از لوازم عمده آزاد بودن برابر بودن از جهات عدیدهای است. عدالت هم با نابرابری نامعقول و ناموجه و نیز با محدودیتهای نامعقول و مغایر با آزادی فردی جمعپذیر نیست. در نظر گرفتن برابری اولیه و اساسی شرط هرگونه عدالتی است، اما در متن این برابری اساسی میتوان عدالت را گاه در رفتار برابر و گاه در رفتار نابرابر جست، مثلا در متن اعتقاد به برابری همه آدمیان، رفتار نامساوی با زن و مرد براساس ملاحظه تفاوتهای طبیعی میان آنها، هرگز عادلانه نیست. بنابراین،
شرط کامل تحقق آزادی بهرهمندی از امتیازات کموبیش برابر در خصوص امور مادی و امورمعنوی لازم برای اجرای خواستهای آزاد فردی است.
امور معنوی در مورد عدالت قضایی معمولا گفته میشود که قاضی عادل، کسی است که بر اساس قانون و بیطرفانه عمل کند. اما مسئله اصلی، عادلانه بودن خود قوانین است.
قانونی که ریشه در گستره عمومی ندارد و یکجانبه و تکذهنی است، خودش مظهر بیعدالتی است. عدالت قضایی بهمعنای عدالت اجرایی است و خود جزئی از قضیه بزرگتر عدالت قوانین است.
در مورد مناسبات خانوادگی هم میتوان گفت نخست آنکه معیار عدالت، یکجانبه و استدلال نشده نباشد و دوم آنکه نابرابریها، مثلا در توزیع درآمد و امکانات خانواده و تخصیص آنها، به نفع همه خانواده باشد و بدینسان معقول شود.
تا آنجا که جمهوری اسلامی ایران برمیگردد سئوالات متعددی مطرح میشود از جمله سئوال اصلی این است که آیا هر قانونی امکان تحقق عدالت را فراهم میکند یا نه؟ و آیا جامعه ایران شایستگی داشتن قوانین انسانیتر از قوانین حاکم در ایران را دارد یا نه؟
تاریخ چهل و شش ساله ایران، اثبات نموده است که قانون اساسی ایران و قانون مجازات اسلامی ایران و سایر قوانین آن، حتی بحث عدالت اجتماعی و آزادی در ایران را غیرممکن کردهاند.
در اصل اول قانون اساسی ایران «حکومت حق و عدل قرآن» مطرح شده و در اصل دوم «وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین» یا «نقش سازندگی» همان قانون اساسی «در سیر تکاملی انسان به سوی خدا» عنوان شده است.
سئوالی که باید مطرح شود این است که کدام تکامل و با چه سرانجامی؟ نگاهی به وضع جوانان و زنان، کارگران، بیکاران، دگراندیشان، ملیتها، اقلیتهای دینی و حتی بعضی ازخودیهای منتقد، نتیجه تحقق قوانین سهمگینی را که روزگار سیاهی را برای ایرانیان به زور سرکوب حاکمیت مطلقگرا بهوجود آورده هر چه بیشتر نمایان و آشکار میکند.
حاکمان و طراحان و مدافعان جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن معتقدند تنها راه رسیدن به «عدل خدا در خلقت و تشریع» است. آنها معتقدند که اطاعت از قانون اساسی و حتی «کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسئولیت او در برابر خدا» و «رهبر» توسط همان قانون حتی با زور هم که شده باید تحقق یابد.
بحث تکامل انسان که در قانون اساسی ایران هم آمده رابطه بزرگی با تغییر و تحول قوانین و قواعد و هنجارهای کشور دارد که خود آن قوانین علت و بانی ناهنجاریهای حاکم در اجتماعند.
فیلسوف آلمانی، امانوئل کانت، در قرن هجدهم به این نتیجه رسید که انسان روشنگر مجبور است که خود را مدام تغییر دهد تا بتواند از خامی و ناپختگی که در آن به سر میبرد و خود باعث به وجود آمدن آن است خارج شود و بالغ شود، یعنی تکامل یابد.
طبق نظریات کانت ناخامی و ناپختگی فرد، او را مجبور میکند که وابسته به یک قیم شود و مستقل فکر نکند. این نوع خامی در واقع اثبات ناتوانی او برای استفاده از عقل خود است که انسان را محتاج به ارشاد و رهبری میکند.تنها نگاهی به سیاست زور در مبارزه با «بدحجابی» و حتی «بد پوششی» در ایران، رفتار اعمال سیستم پلیسی و سیاست سفیهانه حاکمان ایران را آشکار میکند.
ناسازگاری قوانین با خواستههای نوین اجتماعی، نیروهای جدید مردمی بهوجود میآورد که امکان انفجار اجتماعی آن در آینده بیشتر خواهد شد. جامعه ایران هم مانند همه شهروندان جهان، دارد به این نتیجه میرسد که قوانین غیرانسانی و آرمانهای ارتجاعی و خرافی و نابرابر و ناعادلانه باید کنار گذاشته و از ارزشهای مدرن آزادیخواهی و برابریطلبی دفاع میکند. همزمان با ۴۶ اُمین سالگرد انقلاب ایران، مسئله آپارتاید جنسی، سرکوب سیستماتیک مخالفین، عدم آزادی و برابری جنسیتی، ملی، حقوق اقلیتهای مذهبی، حقوق کودکان، احترام به طبیعت، همچنان از موضوعات بحثبرانگیز در داخل و خارج از کشور است.
گزارشهای متعدد سازمانهای حقوق بشری بینالمللی حکایت از افزایش فشارهای امنیتی بر فعالان سیاسی، جنسیتی، زبانی و فرهنگی در سالهای اخیر دارد. از دیگر پروندههای نقض فاحش حقوق بشر در کارنامه ۴۶ ساله جمهوری اسلامی ایران بهویژه اعدام و ترور مخالفین است.
مشکلات اقتصادی و معیشتی ناشی از فقدان سرمایهگذاری به ویژه در استانهای کردنشین و سیستان و بلوچستان است. مردم بلوچ اکثرا در استان سیستان و بلوچستان ایران ساکن هستند. اکثریت مردم بومی این استان زیر خط فقر هستند. سیستان و بلوچستان البته در صدر محرومترین و کم امکاناتترین استانهای ایران قرار گرفته و غالب مساحت آن بهشکلی غیرقابل سکونت درآمده است. شاید طبقهبندی کردن سیستان و بلوچستان بهعنوان یکی از عقبماندهترین، فقیرترین و محرومترین نقاط دنیا اغراقآمیز نباشد.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران، همواره مردم کرد و بلوچ با دید امنیتی نگاه میکند. به همین دلیل نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بسیاری از فعالان و مردم معترض کرد و بلوچ را با اتهامات امنیتی یا محاربه و مواد مخدر بازداشت کرده و به اشد مجازات از جمله اعدام محکوم میکنند.
اعتراضات مردمی در کردستان و سیستان و بلوچستان به وضعیت دردناک معیشتی، کشتار کولبران، سوختبران و اعدامهای گسترده، با خشونت شدید نیروهای امنیتی مواجه شده است.
خوزستان یک استان با منابع غنی نفت، گاز و زمینهای حاصلخیز است. با این وجود، با مشکلات جدی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و ملی مواجه است و از محرومترین و پرتنشترین استانهای ایران به حساب میآید. بحران آب و مشکلات زیستمحیطی، کمآبی و انتقال آب به استانهای دیگر، ریزگردها و آلودگی هوا، فقر و تبعیض اقتصادی، بیکاری و مهاجرت اجباری نتیجه تلخ سیاستهای دنبالهدار و هدفمند حکومت ایران در راستای تغییر بافت جمعیتی این استان است.
به گفته خود مقامات ایرانی، بیش از ۸۰ درصد نفت و گاز ایران در این استان قرار دارد.
اما حدود ۷۰ درصد مردم خوزستان زیر خط فقر زندگی میکنند.
مردم کرد در این چهل و شش سال حاکمیت جمهوری اسلامی، همواره از سیاست تبعیض نژادی این حکومت در امان نمانده است. محدودیتهای زبانی و فرهنگی، تبعیض اقتصادی و عقبماندگی مناطق کردنشین، وجود آسیبهای اجتماعی شدید و سرکوب سیاسی و امنیتی ابزارهایی است که حکومت در طول دههها در جهت سرکوب کردها در پیش گرفته است. نرخ بیکاری در استان کردستان بالاتر از متوسط کشوری است. به همین خاطر، کولبری یکی از شغلهایی است که طیف قابل توجهی از مردم کرد برای کسب درآمد و امرار معاش خود به ناچار به آن متوسل شدهاند. در سه، چهار سال اخیر، هرسال ۱۰ درصد به آمار خودکشی افزوده شده؛ روانپزشکان و فعالان حوزه روان، نسبت به روند رو به رشد پایاندادن به زندگی در کشور، هشدار میدهند.
آنها میگویند، جهشی در این زمینه رخ داده که آمار ایران را حتی نسبت به کشورهای دیگر افزایش داده است.
مسئله هم تنها خودکشی نیست؛ آمار اقدام به خودکشی، تفکر خودکشی و توزیع جغرافیایی آن، پیام مهمی به مسئولان میدهد: «وضعیت بحرانی است.» زنانخانهدار، کارگران، دانشآموزان و دانشجویان، در صدر فهرست پایاندادن به زندگی قرار دارند. اینها بخشی از موضوعاتی بود که روز گذشته در چهاردهمین همایش سلامت روان و رسانه با عنوان «آرزومندی، نابرابری و سلامت روان» عنوان شد
. به تازگی یک مطالعه پژوهشی، وضعیت فقر و ناامنی غذایی در مناطق شهری ایران در سال ۱۴۰۱ را بررسی کرده است که براساس این مطالعه تنها ۴۵ درصد از ساکنان شهری از امنیت غذایی بهرهمند بوده و ۵۵ درصد ساکنان این مناطق دچار فقر غذایی هستند. به گفته کارشناسان، عوامل مربوط به اقتصاد کلان همچون تورم و رشد پایین اقتصاد کشور در یک دهه اخیر، مهمترین عوامل موثر بر فقر بالای غذایی در مناطق شهری کشور بوده است. فشارهای اقتصادی مانند تورم، بیکاری و کاهش ارزش پول ملی، نابرابری دسترسی به آموزش و مدارسِ باکیفیت و ناکامی در ورود به دانشگاههای برتر و رشتههای پردرآمد، نابرابری جنسیتی و محدودیتهای اجتماعی، احساس نابرابری در سبک زندگی و مصرف گرایی و ناامیدی از تغییرات اجتماعی و مهاجرت، از جمله عوامل ایجادکننده اختلالات روانی و اجتماعی است.» بهگفته او، آمارها نشان میدهد که تنها ۱۷ درصد زنان ایرانی شاغلند و برای دستیابی به فرصتهای برابر با مردان در بازار کار و مشارکتهای اجتماعی، با موانع ساختاری و فرهنگی روبهرو هستند که پیامدهای روانی و افسردگی بیشتر در زنان را توجیه میکند
محمد مولوی، نایب رئیس کمیسیون آموزش مجلس، نیز در مردادماه امسال اعلام کرده بود که ۹۱۱ هزار دانشآموز در کشور از تحصیل بازماندهاند که ۴۰۰ هزار نفر از آنها در مقطع ابتدایی هستند. وی همچنین گفته بود که ۲۷۹ هزار دانشآموز به دلیل مشکلات مالی ترک تحصیل کردهاند. بهطورکلی هم با گسترش شبکههای اجتماعی، شکاف طبقاتی و نابرابریهای اقتصادی، بیشتر به چشم میآید. درنتیجه جوانان در مقایسه خود با افراد ثروتمند، دچار کاهش رضایت از زندگی، افزایش اضطراب و رفتارهای ناسالمی چون مصرفگرایی افراطی یا افسردگی و ناامیدی اجتماعی میشوند:
«افراد با افسردگی و ناامیدی، انگیزه بقا را از دست میدهند، مرگ آرزوها، رویاها و امید به آینده، منجر به مرگهای ناامیدی میشود که در حال حاضر هم در حد یک چالش ملی و جهانی شده است.»
در چهل و شش سال گذشته، نهادهای بینالمللی مدافع حقوق بشر از جمله شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، عفو بینالملل و…،
هر سال جمهوری اسلامی به دلیل سرکوب زنان، کارگران، ملیتهای مختلف، اقلیتهای مذهبی، نقض حقوق کودکان، شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی و اجتماعی، محکوم کردهاند. اما جمهوری اسلامی، هیچ اهمیتی به این سازمانها نمیدهد و همچنان به سرکوب و اعدام و نابرابری و بیعدالتی خود ادامه میدهد.
به همین دلیل در این چهار دهه و نیم گذشته کارگران، زنان، دانشجویان، ملیتهای تحت ستم و مخالفین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دست به شورش و اعتراض و اعتصاب زدهاند و در این راه، بهای زیادی پرداختهاند. اکنون هیچ راهحلی جز انقلاب اجتماعی برای برانداختن این حکومت همانند حکومت دیکتاتوری پهلوی ندارند.
نتیجهگیری اما در جهان مدرن سرمایهداری امروز، دولتهای مختلف از نوع دیکتاتوری گرفته تا دموکراسی بورژوایی در بسیاری موارد برای پاسخگویی به بحران سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هیچ توجهی به خواشت و مطالبات رایدهندگان نداده و حتی در بسیاری از مواقع بحرانی، مردم را شدیدا سرکوب کردهاند.
در بحرانهای اقتصادی، برنامههای ریاضتی به کار گرفتهاند که هزینههای انسانیش بسیار بالاست و مانع از دسترسی به مواد ضروری اولیه، خدمات درمانی و یا آموزش میشوند.
ما از فقر، ناعدالتی و عدم آزادی و نابرابری و زندگی بیکیفیت رنج میبریم. آزادی بیان اساسی است چرا که به ما اجازه میدهد همه حقوق خود را مطالبه کنیم ولی به تنهائی کافی نیست. به همین دلیل است که میلیونه تن از مردم مصر، یک صدا و بسیار رسا در زمان «بهار عربی» سال ٢٠١١، شعار میدادند:
«نان، آزادی، عدالت اجتماعی.»
امروزه حتی از «عدالت زیستمحیطی» و «عدالت میان نسلها» نیز سخن رانده میشود. اولی بهمعنای پذیرش عادلانه هزینههای مقابله با آلودگیهای زیستمحیطی و دستزدن به اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از آلودگیهای بیشتر به زیان آیندگان است و دومی بهمعنای سرمایهگذاری بیشتر در حوزه آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان که آینده هر کشور را میسازند و نیز ایجاد بدهیهای کمتر که نسلهای بعدی باید بار آن را بر دوش بکشند
.و سرانجام در همین راستا میتوان به «عدالت اجتماعی» اشاره کرد که بهمعنای تقسیم عادلانه نعمات، فرصتهای شغلی و منابع مادی است. برقراری شانس برابر میان انسانها برای دستیابی واقعی و آزادانه به وسایلی که نیازهای اولیه آنان مانند خوراک، پوشاک، سرپناه، بهداشت، درمان و آموزش رایگان را ممکن میسازد نیز در زیر همین مفهوم جای میگیرد.
در دورانی که انسانها را همه صرفنظر از جنسیت، نژاد، بهرهمندی از هوش و توان اندامی برابر میدانیم، چگونه میتوان نابرابری آنها را در زمینههایی معین پذیرفت. از نظر عقلایی، هیچ توجیه نظری برای نابرابری وجود ندارد جز آن که تنها به بهبود وضعیت گروه کوچکی منجر شود. سود آفرینی مبتنی بر استثمار، اصلیترین نابرابری و ناعادلانه در جامعه بشری است چرا که استثمار همراه با مالکیت خصوصی بر وسائل تولید دو ویژگی سرمایهداری هستند.
مالکیت خصوصی بر سود جویی بیشتر و استثمار شدید و بیرحمانه نیروی کار و کارکرد سرمایهداری باعث و بانی بهویژه نابرابری و تبعیض است.
زمانی کار برای انسان لذتبخش و دلجسبتر تبدیل میشود که بهقول مارکس خودش را در چیزی که خلق کرده ببیند. کار ما باید این فرصت خلاقیت را به ما بدهد تا به واسطه آن بتوانیم جنبههای مثبتمان را به نمایش بگذاریم، این جنبهها میتواند انسانیت ما باشد، یا هوش یا مهارتی که داریم.در روز جهانی عدالت اجتماعی در سال ۲۰۲۵، ما مجبور هستیم همان شعارها و مطالبات دو قرن اخیر را فریاد بزنیم چون که در جوامع مدرن سرمایهداری نابرابری و ناعدالتی بازتولید شدهاند.
چنی وضعیتی، میبایست انگیزهای باشد برای افزایش تلاشهای جامعه بینالمللی، دستکم در راستای از بین بردن فقر، ایجاد فرصت شغلی برای همگان، شرایط کار انسانی و دستمزد عادلانه، برقراری عدالت جنسیتی، دستیابی به رفاه اجتماعی و نهایتا آنچه در قاموس سیاسی «عدالت اجتماعی» خوانده میشود.!
شهر خرم (خرمشهر) بخش هفدهم
رامین احمدزاده
در مدتی که شما در شهر نبودید چند اتفاق ناخوشایند اینجا افتاده. اول اینکه مامورها به دستور خانم شروع به ناقص کردن گربه های مخالف سازمان کردن. دست و پاهاشون رو میشکنن و چشم هاشون رو کور میکنن. و از عمد بازداشت و زندانی نمیشن و اجازه میدن در شهر رفت و آمد کنن تا درس عبرتی بشه برای باقی گربه های مبارز علیه ستم های سازمان. دومی که خیلی تاسف باره، افزایش خودکشی گربه هاست.
در چند روز گذشته چهار گربه خودشون رو از بالای پل قدیم به داخل کارون انداختن و هیچ تلاشی هم برای نجات خودشون انجام ندادن. یاسِ شدید و فاجعه باری بین گربه های شهر شکل گرفته. اونها امیدی به بهتر شدن شرایط و پایان ظلم های سازمان ندارن.
هیچ کدوم از مسئولین سازمان هم تا الآن صحبتی در این خصوص انجام نداده. و آخرین مورد از اتفاقاتِ ناگوارِ اخیر در شهر، مذاکره با ژنرال برای پایان دادن حملات سگ هاست.
من که نفهمیدم کجای این کار میتونه به ضرر ما باشه از تیزبین پرسیدم :
¾ اینکه خیلی خوبه. منظورت رو از ناگوار متوجه نمیشم!
¾ درست میگی خوشی. در ظاهر این کار برای گربه های شهر مفیده. اما هیچ کدوم از پیمان پنهانی سازمان با ژنرال باخبر نیست و به اونها اطلاع دادن که در گفت و گویی موفق با سگ ها، به این نتیجه رسیدن که در حال حاضر صلح به نفع هر دو طرفه.
در واقع خانم که متوجه شده با سیاست هاش حریف ژنرال نمیشه، مجبور به قبوله درخواستش شده. قراره با پرداخت باجی سنگین از طرف سازمان، سگ ها فعلا حمله ای نداشته باشن. ا
ز طرفی هم گربه ها فقط به اندازه ای که در این پیمان تعیین شده اجازه دارن از سطل ها غذا جمع کنن. همه میدونیم که به خانم و ژنرال نمیشه اطمینان کرد و باید ببینیم این توافق تا کی دوام میاره.
قطعا سازمان برای پرداخت این رشوه به گربه های شهر فشار میاره. البته مسئولین با هماهنگی ژنرال این خبر رو طور دیگه ای به گربه های شهر اعلام کردن و سازمان رو به عنوان برنده واقعی این گفت و گو نشون دادن. خانم هم از این جریان به نفع سازمان استفاده کرد و اسم این مذاکره که به صلح با دشمن قدیمی و همیشگی مُنجر شد رو “انعطاف پیروزمندانه” گذاشت.
میبینید که هر روز مبارزه با ظلم های سازمان و خانم سخت تر میشه. قدرت ها هم با باج های زیادی که از سازمان دریافت میکنن هیچ اهمیتی به مرگ، ناقص شدن و زندگی سخت گربه های شهرخرم نمیدن و تنها به فکرِ پیاده سازی روش هایی برای بقای سازمان و خانم و سود بردنشون از این شرایط هستن. گربه ها از هر راهی شهر رو ترک میکنن. اونهایی که شرایط بهتری دارن با پرداخت رشوه به منطقه آزاد یا کویت میرن. بعضی ها هم به سختی از مرزها رد میشن و از شهر خودشون فرار میکنن. گربه هایی هم که اینجا موندن مجبورن با شرایط کنار بیان تا لحظه مرگشون برسه، یا دست به مبارزه بزنن که بیشتر اوقات نتیجش مرگه. قطعا اگر مثل قدیم مبارزه کنیم باز هم شکست میخوریم. نیاز به راهی جدید داریم که امیدوارم با کمک همه گربه های خردمند به این موفقیت برسیم. تو این راه من رو کنار خودتون بدونید. خیلی هم مراقب باشید. شهر پُر شده از جاسوس هایی که به قیمت زباله ای گندیده هر کاری انجام میدن. احتمالا سازمان به زودی از حضور گربه های آبادان در شهر مطلع میشه. مرتب مخفیگاه اونها رو عوض کنید و هیچ گربه ای هم ندونه جاشون کجاست.
شجاع با تمام شدن صحبت های تیزبین پرسید :
¾ فکر میکنی خانم در جلسه مُعرفیِ رئیس حضور داره؟
¾ اگر از امنیت مکانِ برگزاری مطمئن بشه، حتما میاد تا خودش رئیس رو به همه معرفی کنه. فعلا زیاد آفتابی نشید تا بفهمیم که سازمان چیزی از حضور دوستان آبادانی شما در شهرخرم فهمیده یا نه؟
¾ وقت چندانی نداریم و نمیتونیم زیاد پنهان بمونیم. اونها میدونن که ما برای ماموریت به آبادان رفتیم و باید به سازمان گزارش بدیم.
¾ کمی صبور باشید و امشب این کار رو انجام ندید. سعی میکنم شرایط رو بررسی و فردا نتیجه رو به شما اعلام کنم.
¾ باشه، تا فردا مشکلی نیست. منتظر خبرت میمونم.
¾ خیلی مراقب باشید. سخت گیری های تردد در شب رو هم بیشتر کردن. فقط در شب های جلسه و مراسم دعا برای گربه هایی که اجازه تردد دارن ممنوعیتی نیست.
¾ مشکلی وجود نداره. قبل از ماموریت آبادان خوشی رو هم به عنوان محافظ شهر به سازمان پیشنهاد دادم و اونها هم پذیرفتن. ما سه تا اجازه تردد در شب رو داریم.
از تیزبین خداحافظی کردیم و به سمت مخفیگاه راه افتادیم. سعی کردم جلو تیزبین هیجان و شادیم رو از صحبتی که شجاع کرد نشون ندم. اما از خوشحالی میخوام پرواز کنم. باورم نمیشه، بالاخره به آرزوم رسیدم و حالا یکی از محافظین شهرخرم هستم. به خودم افتخار میکنم و با غروری خاص قدم هام رو برمیدارم. این طور که شجاع گفت، وقتی به آبادان میرفتیم من از محافظین شهر بودم. اما چرا تا حالا چیزی بهم نگفته بود؟! یعنی اطمینان نداشت که بتونم از پسِ این کار بربیام؟! با اخم به شجاع که جلوتر از ما راه میره نگاه کردم. از این رفتارش ناراحتم و پنهان کاری هاش کلافه ام کرده.
با چند قدمِ سریع بهش نزدیک شدم و گفتم :
¾ الآن که شرایط خاص تیزبین رو دیدم، درک میکنم که چرا دربارش صحبت نکردی. اما نمیفهمم چرا تا الآن بهم نگفته بودی که جزئی از محافظینِ شهرم؟ ¾ برای محافظت از خودت این کار رو کردم عزیزم. نمیخواستم استرس بهت وارد بشه و کنجکاویِ زیادت هم میتونست کار دستت بده. مطمئنم حالا میتونی هیجانت رو کنترل کنی و با صبر و دقت بیشتری کارهات رو انجام بدی. سازمان اطلاع داره که تو برای ماموریت با ما به آبادان اومدی. اما هنوز نمیدونن که برگشتی.
ترجیح دادم به جای جواب دادن، چیزی نگم و به حرف های شجاع فکر کنم. حق با اونه. احتمالا اگر میدونستم محاظ شهر شدم، نمیتونستم هیجانم رو کنترل کنم و یک کاری دست خودم و بقیه میدادم. از کوچه پس کوچه ها و بالای پشت بوم ها به سمت مخفیگاه میریم. خوبه که شهرخرم کوچه های تاریک زیادی داره و میشه بدون دیده شدن داخلشون حرکت کرد. باز هم احساساتم در هم آمیخته شده. برای مرگِ مهربانِ عزیزم غمگینم و هم برای رسیدن به آرزوی بچگیم خوشحالم. حالا که جزئی از محافظینم، میتونم با افتخار مراقبِ شهر و همشهری هام باشم. اما قبلا هم که محافظ نبودم، همین کار رو انجام میدادم. کم کم به این نتیجه میرسم که که برای پاسداری از گربه های شهر، نیاز به هیچ عنوانی نیست. شاید هم این درسی بوده که با پنهان کاری شجاع باید یاد میگرفتم. در حال راه رفتن ناگهان صدایی از انتهای کوچه نظرمون رو جلب کرد. خیلی آهسته به سمتِ صدا حرکت میکنیم. بیشتر از صد قدم برنداشتیم که از دور چهار تا سگ رو در حال صحبت کردن میبینیم. از همین فاصله مشخصه که یکیشون خیلی خشمگینه و داره با عصبانیت حرف میزنه. با احتیاط در تاریکی و از بالای دیوار خونه ای بهشون نزدیک میشیم تا بفهمیم چی میگن.
همین که سگ ها رو دیدم، با اولین نگاه بایک رو بین اونها شناختم. از شوق دیدن بایک، ناخواسته قدمی رو به جلو برداشتم که به سمتش برم. انگار سه تا سگ دیگه رو نمیدیدم و اونجا نبودن. مطمئنم من رو یادش میاد چقدر دوست دارم نزدیکش بشم و بهش بگم چرا جونم رو نجات داد؟! میترسم هیچ وقت فرصتی پیش نیاد که این سوال رو ازش بپرسم. صحبت هاشون رو به خوبی میشنوم. سگِ خشمگین با صدایی که عصبانیت درش موج میزنه رو به بایک حرف میزنه :
¾ تا همه سطل رو خالی نکرده باید بهش حمله کنیم و بکُشیمش.
¾ اون یک پیرمردِ فرتوته که از روی اجبار زباله جمع میکنه. شاید بهتره که این یکی رو بیخیال بشیم.
¾ دستور ژنرال یادت رفته؟! ما وظیفه داریم به هر انسانی که سمتِ سطل زباله میره حمله کنیم. اون نگفته که به پیرها و جوون ها رحم کنید. عمل نکردن به فرمانِ ژنرال جرم و خیانت محسوب میشه. نکُنه میخوای از دستور سرپیچی کنی؟!
بایک دیگه چیزی نگفت و ساکت شد. جای ما طوریه که دیدی به پیرمرد نداریم. شجاع آهسته گفت :
باید بریم روی دیوار خونه روبه رویی. میخوام پیرمرد رو ببینم.
با احتیاط و بی صدا خودمون رو به دیوارِ خونه اون طرفِ کوچه رسوندیم. پیرمرد بدون توجه به اطرافش، سرش رو داخلِ سطل کرده و زباله ها رو زیر و رو میکنه. هر از گاهی هم چیزی از سطل زباله درمیاره و تویِ کسیه ای که همراهشه میندازه. آبی پیشنهاد داد :
سر و صدا کنیم تا پیرمرد متوجه سگ ها بشه و فرار کنه.
شجاع گفت : نه، این کار خطرناکه. خیلی به مخفیگاه نزدیکیم. شهر پر شده از خبرچین و مامورهای سازمان. اگر به ما شکی داشته باشن، با دیدن ما شروع میکنن به گشتنِ کل محله.
سگ ها دارن آماده حمله میشن. اگر کاری نکنیم ممکنه به پیرمرد آسیب بزنن یا حتی بکُشنش. استرس دارم و واقعا نمیدونم انجام چه کاری درسته. ممکنه با سر و صدای ما پیرمرد نجات پیدا کنه، اما شجاع درست میگه و تهدیدی برای دوستان آبادانی میشه.
هر چند انسانها در جمع آوری زباله رقیب ما هستن و خیلی از اونها هم ارتباط چندان خوبی با گربه های خیابانی ندارن، اما نمیتونیم ببینیم که یک موجود زنده در خطره و کاری براش انجام ندیم. با فرمان سگِ خشمگین، بقیه به سمت پیرمرد خیز برداشتن. دیگه نمیتونم نگاه کنم. با چشم هایی بسته صورتم رو به طرف دیگه ای چرخوندم تا این جنایت رو نبینم. منتظر شنیدن فریادهای پیرمردم که ناگهان صدایِ حرکتی رو از نزدیکم شنیدم. در حین چشم باز کردن، دیدنِ مامورهای سازمان رو تصور میکنم که با دستورِ دستگیری ما به سمتمون حمله ور شدن. اما حدسم اشتباه بود و با صحنه عجیبی روبه رو شدم. شجاع رو میبینم که با سرعت زیاد به طرف پیرمرد حرکت میکنه. اینقدر تند میدوه که انگار روی هوا گام برمیداره. با گذشتنش از کنار سگ ها، اونها که انتظار دیدن چنین چیزی رو نداشتن برای لحظه ای خشکشون زد و با تعجب به شجاع خیره شدن.
وقتی شجاع به پیرمرد رسید به همراه صدایی بلندی که از خودش درآورد، ضربه ای به اون زد و با سرعت از اونجا دور شد. همزمان هم پیرمرد از ترس دادی کشید و سرش رو از داخل سطل بیرون آورد. کیسه ای که در دست داشت به زمین افتاد و چند تا فحش هم به شجاع داد. مشخصه که استرس زیادی بهش وارد شده. سرش رو به اطراف چرخوند و هنوز از شوک ضربه شجاع خارج نشده، چهار تا سگ رو دید که با سرعت به طرفش حمله میکنن. سگ ها که تا اون موقع بی صدا میدویدن، موقع چشم تو چشم شد با پیرمرد شروع به پارس های بلند کردن. بایک رو میبینم که آروم تر از بقیه و پشت سر اونها حرکت میکنه. پیرمرد که توان مبارزه با سگ ها و فرار از دستِ اونها رو در خودش نمیدید، شروع به داد زدن و کمک خواستن کرد. سگ های خشمگین که مشخصه حرکتِ شجاع عصبی تَرِشون کرده، هر لحظه به پیرمرد نزدیک تر میشن. گلوی پیرمرد از شدت داد زدن گرفت و دیگه صداش در نمیاد. همین که خم شد تا سنگی برداره، سگ ها بهش رسیدن و به زمین انداختنش. هر کدوم از سگ ها قسمتی از بدن پیرمرد رو گاز میگیرن و پنجه میکشن. کمی بعد بایک هم به بقیه ملحق شد و شروع به گاز گرفتن یکی از پاهای پیرمرد کرد.
دست و پا زدن های پیرمرد بیچاره بی فایده بود و نمیتونست خودش رو از چنگال قدرتمند سگ ها نجات بده. منتظر دیدنِ جنازه پیرمرد بودیم که ناگهان نوری امید بخش به داخل کوچه تابید و لحظه ای بعد ماشینی وارد کوچه شد. راننده با دیدنِ سگ ها پشت سر هم بوق میزد و با سرعت بیشتری به سمت اونها حرکت کرد.
با نزدیک شدن ماشین، بالاخره سگ ها پیرمرد رو رها کردن و پا به فرار گذاشتن. سه تا پسر جوان از ماشین پیاده شدن و پیرمرد که نای حرف زدن نداشت رو به گوشه ای بردن و روی زمین نشوندن. کمی آب بهش دادن و دست و صورتش رو شستن.
بعد از اینکه پیرمرد کمی آرام تر شد، یکی از پسرها ازش پرسید :
صبح به این زودی اینجا چه کار میکردی پدر جان؟
پیرمرد با صدای گرفته دستش رو به طرف پاهش برد و گفت :
پاهام داغون شدن. لعنتی ها بدجوری گازشون گرفتن.
یکی از پسرها پاچه های شلوار پاره شده ی پیرمرد رو بالا زد و گفت :
اوه اوه، راست میگه. این پاش اوضاع خوبی نداره. اما پدر جان این یکی طوریش نشده. فقط یکی از پاهات رو گاز گرفتن. پای چپت کاملا سالم هست و حتی یک خراش هم بر نداشته.
پیرمرد که ناله هاش تمامی نداشت با صدای بلندتری گفت :
نه بابا، دو تا پاهام تو دهنشون بود. خیلی درد دارم.
پسری که قدِ بلندتری نسبت به بقیه داره، با خنده گفت :
فکر کنم سگی که پای چپت رو گاز گرفته دندونهاش ریخته بوده. اثری از گاز گرفتن روی این پات نیست و احتمالا دردی که توی این یکی داری مربوط به زمانیه که روی زمین افتادی.
پیرمرد وسط آه و زاری رو به پسرها گفت :
بچه ها من کسی رو ندارم که به دادم برسه. میشه شما ببریدم بیمارستان؟
بله پدر جان. حتما میبریمت.
دو تا از پسرها به پیرمرد کمک کردن تا سوار ماشین بشه. واقعا شانس آورد. شاید اگر شجاع اون حرکت رو نمیکرد، الآن شرایط وخیمی داشت. باز هم بایک من رو شگفت زده کرد. اون پای پیرمرد رو گاز نگرفته بود. برام عجیبه که وقتی شخصیت و رفتاری شبیه باقی سگ ها نداره، واقعا بین اونها چه کار میکنه؟! از بالای دیوار شجاع رو میبینیم که با سرعت به طرف ما میاد. تا بهمون رسید گفت :
باید خیلی زود مخفیگاه رو عوض کنیم. امکان داره سازمان از این جریان باخبر بشه و دستور بده محله های این اطراف رو بگردن.
تا به مخفیگاه رسیدیم دوستان آبادانی رو به جای دیگه ای بُردیم. بعد از ظهر همون روز به دیدار تیزبین رفتیم و با شنیدن صحبت هاش متوجه شدیم که سازمان شکی به ما نکرده. اما گفت که دخالتِ گربه ای در حمله چند سگ به یک انسان، ژنرال رو عصبی کرده و پیامی تهدید آمیز برای خانم فرستاده. مسئولین سازمان هم به شدت دنبالِ عامل این کار میگردن. وقتی تیزبین متوجه شد که شجاع اون گربه بوده، پیشنهاد داد که فعلا صبر کنیم و انجام برنامه هامون رو بگذاریم بعد از سخنرانی احتمالی خانم تا از اقدامات سازمان مطلع بشیم.
“خانه پیشوا”
بعد از دریافت پیغام ژنرال هر لحظه به عصبانیت خانم اضافه میشه. در اولین اقدام “مسئول مذاکرات سازمان” رو برای ابراز تاسف و عذرخواهی به کاخ سگ ها فرستاد. اسم این گربه “باریک” هست و ازش خواسته شده که از طرف سازمان به ژنرال قول بده تا امشب گربه ای که مزاحمِ ماموریتِ سگ ها شده رو دستگیر و به سختی تنبیه میکنن. باریک که به چرب زبانی و چاپلوسی معروفه، دروغ های باور نکردنی رو طوری میگه که کمتر گربه ای در راست بودن حرف هاش شک میکنه. از شجاع شنیدم که دربارش میگفت، مهمترین چیز براش منافع خودشه و هیچ وقت مشخص نیست در حقیقت طرفدار کدوم گروهه. جالبه برعکسِ نامی که داره، گربه ای چاقه و انگار تو انتخابِ اسمش هم واقعیت رو مخفی کردن. خالخالی، جانباز و رئیس به دستور خانم احضار شدن و مدتیه که ساکت جلوش ایستادن. خانم از خشم و کلافگی زیاد با هیچ کدوم حرفی نمیزنه و با عصبانیتی که از چهره اش مشخصه، مات و مبهوت به نقطه ای خیره شده و در ذهنش این سوال نقش بسته که اگر ژنرال عذرخواهیش رو نپذیره باید چه کارهایی رو برای مقابله با عواقب احتمالی انجام بده. به هیچ وجه انتظار چنین اتفاقی رو نداشت و براش آماده نبود. خوب میدونه که اگر در شرایط فعلی ژنرال تصمیم به انتقام بگیره، برای حفظ سازمان با مشکلات زیادی رو به رو میشه. در همین فکرها بود که یکدفه باریک وارد شد. خانم با دیدنش از اون حال خارج شد و با نگرانی پرسید :
¾ ژنرال رو دیدی؟ تونستی باهاش حرف بزنی؟
¾ بله پیشوای من. پیام شما رو به ژنرال رسوندم.
¾ چی گفت؟
¾ بسیار ناراحت و برآشفته بودن و با خشم زیاد و فریاد گفتن، حالا که خانم توانایی کنترل گربه های شهر رو نداره خودش برای این کار اقدام میکنه.
¾ پیشنهاد ما رو بهشون دادی؟
¾ بله. گفتم از این به بعد نسبت به گذشته، دو برابر غذای جدا شده از زباله رو به شما تحویل میدیم.
¾ چی شد که این پیشنهاد رو رَد کرد؟!
¾ اتفاقا پیشنهاد شما رو پذیرفت. گفت هیچ چیز بی احترامی که به جامعه سگ ها شده رو جبران نمیکنه، اما این رو به عنوان عذرخواهی قبول میکنم. و اینکه از حالا اجرای نظم در تمامِ شهر با خودشه، تا هیچ موجودی فراموش نکنه که فرمانده اصلی شهر سگ ها هستن.
خانم با عصبانیت داد زد :
¾ ژنرالِ بی شرف. نگفت چطور میخواد نظم رو ایجاد کنه؟
¾ اتفاقا این سوال رو ازش پرسیدم و در جواب گفت که به زودی خواهید دید.
¾ تو رو فرستادم که با صحبت هات آرومش کنی تا از جنگ جلوگیری بشه. اصلا به این فکر کردی که حمله دوباره سگ ها ممکنه به نابودی سازمان ختم بشه.
¾ پیشوای من، از صحبت کردن با ژنرال متوجه شدم که متاسفانه سگ ها دنبال بهانه ای برای تهدید دوباره ما و گرفتن رشوه بیشر بودن. کاش از اول اینقدر باج به اینها و حکومت اهواز نداده بودیم. تا کی میخوایم با دادن رشوه به دشمنان قدرتمندمون، سازمان رو حفظ کنیم؟! به نظرم باید فکری اساسی کرد. چون با کم شدن منابعی که داریم، دیگه نمیتونیم به همین مقدار به اونها باج بدیم.
¾ لازم نیست شما نگران این چیزها باشی. فقط به وظیفه ای که داری عمل کن. تا وقتی ما زنده ایم، منابع کافی برای راضی کردن قدرت هایی که از ما حمایت میکنن رو داریم. یادت باشه که اگر این باج ها نبود، چیزی به نام انقلاب و سازمان هم وجود نداشت. کافیه این رشوه ها کم یا قطع بشه، اون وقت میبینی که چقدر زود نابودمون میکنن.
¾ پیشنهادی که به ژنرال دادیم خیلی زیاده. برای فراهم کردنش چه پیشنهادی دارید؟
¾ مالیات رو افزایش میدیم.
¾ اما خانم همین الآن هم خیلی از گربه ها از مالیات زیاد و کم شدن غذای روزانشون شاکی هستن.
¾ برای حفظ سازمان چاره ای جز این کار نداریم. لازمه که هر کدوم از شما وظیفه اش رو بخوبی انجام بده. راهب مذهبی باید مثل همیشه احساسات گربه ها رو با چیزهایی مثل مذهب، گربه منجی، وطن پرستی و گربه مادر تحریک کنه تا آماده فداکاری برای سازمان بشن. خالخالی تو با تیم جاسوسی به دنبال گربه ای که این آشوب رو اینجاد کرده باش. باید خیلی زود شناسایی و دستگیر بشه. اگر تا امشب پیداش نکردی، فردا صبح زود گربه ای از مخالف های سازمان رو به جای اون اعدام کن. این طوری ژنرال هم میفهمه که میتونیم نظم گربه ها رو در دست داشته باشم. و اما تو رئیس، در جلسه امشب به عنوان مسئولِ صلح و امنیت انتخاب و معرفی میشی. بعد از اون باید به شدیدترین شکل ممکن با گربه های معترض و مخالف با ما برخورد کنی. باید همه گربه های شهر ترسِ زیادی از مخالفت با سازمان پیدا کنن. بیشتر از این توضیح نمیدم، چون مطمئنم این کار رو به خوبی انجام خواهی داد. شرایط باید طوری بشه که گربه های زیادی بپذیرن برای یک وعده غذای بیشتر مامور سازمان بشن و هر مخالفی با اهداف و قوانین ما رو حتی اگر از دوستان و اعضای خانواده خودشون هم باشن، برای مجازات به سازمان معرفی کنن.
خانم میخواست صحبت هاش رو ادامه بده که که یکی از محافظینِ خانه پیشوا نزدیک شد و گفت :
پیشوای من، نماینده محله پیش ساخت به اینجا اومدن و اجازه ورود و صحبت با شما رو درخواست کردن. چه دستوری میدید؟
خانم اخمی کرد و گفت :
¾ الآن که جلسه دارم. بهش بگو بره و بعدا بیاد.
¾ این رو بهشون گفتم. اما نمیرن و پافشاری زیادی برای دیدن شما دارن.
¾ ازش میپرسیدی درباره چه موضوعی میخواد صحبت کنه؟
¾ پرسیدم پیشوای من. اما حرفی به ما نمیزنه و میگه مطلب مهم هست که باید به خود خانم اطلاع بدم.
¾ شاید از گربه خیانت کاری که ما رو تو این هَچل بزرگ انداخته خبری داره. زود بیاریدش داخل.
لحظاتی بعد گربه ای خاکستری رنگ و تقریبا سالخورده وارد شد. در حالی که تلاش میکرد دُمش بالا نره، نزدیک خانم شد و بعد از پائین آوردن سرش به نشانه احترام گفت :
¾ با آرزوی سلامتی و طول عمر برای رهبر انقلاب و فرمانده کل گربه ها مُخلص. ممنون که لطف کردید و به بنده حقیر اجازه ورود دادید.
¾ امیدوارم حالا که جلسه ما رو مُختل کردی، حرف مهمی برای گفتن داشته باشی.
¾ پیشوای بزرگ، احتمالا به عرض شما رسوندن که شرایط فاضلاب های بالا زده و جاری شده ی انسانها در محله پیش ساخت بدتر از قبل شده. بچه گربه ها از همین فاضلاب های آلوده آب مینوشن و گاهی غذاهای موجود در اونها رو میخورن. به همین دلیل در چند وقت اخیر بسیاری از توله های ما در همون سن کم از بین رفتن. گاهی در روزهای گرم خودمون هم چاره ای جز نوشیدن از همین فاضلاب ها نداریم. این مدت واقعاً شرایط زندگی برای ما سخت شده. در آخرین سرشماری تعداد گربه های محل ما از پارسال هم کم تر شده. ترس از این داریم که با این شرایط نتونیم به دستور شما، یعنی تولید مثل بیشتر در راهِ حفظ سازمان عمل کنیم. با توجه به اهمیتی که شما به افزایشِ جمعیت گربه های شهر میدید، درخواستی از پیشوای بزرگ دارم.
خانم که متوجه شد پیش بینی درستی از صحبت های نماینده پیش ساخت نداشته، با اخم و بدون اینکه نگاهی به اون کنه پرسید :
¾ چی میخوای؟
¾ سرورم، تقاضا دارم که اجازه بدید به محله ای تمیزتر نقلِ مکان کنیم. چون با این شرایط به زودی امکان زندگی برای گربه ها در محله پیش ساخت وجود نداره. مطمئن باشید در جای جدید بهتر از قبل برای دستیابی به اهداف سازمان و انقلاب تلاش خواهیم کرد.
خانم که از شنیدن این درخواست خونش بجوش اومده بود، از جاش بلند شد و با سرعت به طرف نماینده محله پیش ساخت رفت. وقتی نزدیکش شد با چشم هایی غضب آلود و فریاد گفت : ادامه دارد
زندگینامه علی اشرف درویشیان
ایراندخت کیا
زادۀ سومین روز از شهریور ۱۳۲۰ در کرمانشاه. درویشیان که در خانوادهای کارگری به دنیا آمده بود، در سنین نوجوانی، به کارگری مشغول شد. تحصیلات علی اشرف درویشیان تا دبیرستان در همان کرمانشاه سپری شد. سال ۱۳۳۷ بود که این نویسنده، دانشسرای مقدماتی را گذراند و سپس راهی روستاهای حومۀ کرمانشاه و گیلانغرب شد تا در آنجا معلمی پیشه کند. تحصیل در دانشگاه تهران و در رشتۀ ادبیات فارسی، مقطع مهم دیگر زندگی او بود.
درویشیان، سپس تحصیلات تکمیلی خود را در مقطع کارشناسی ارشد، در رشتۀ روانشناسی تربیتی ادامه داد.
اما شروع نویسندگی او آن هم بهطور جدی، پس از آن اتفاق افتاد که با سیمین دانشور، جلال آلاحمد و امیرحسین عالمپور در تهران آشنا شد و کمکم به این نکته پی برد که فرم داستان کوتاه و رمان، بسیار منطبق بر سلیقۀ ادبی اوست.
شخصیتهای مرکزی بسیاری از آثار درویشیان را مردم فرودست تشکیل میدهند. همچنین حیات و زیست خودش در دل شرایطی سخت نیز بهخوبی در آثارش بازنمود پیدا کرده است.
از همان هنگام که در روستاهایی دورافتاده به معلمی مشغول بود، دانشآموزان و خانوادههای آنان منبع الهام خطوط داستانی بسیاری برای او بودهاند. خودِ درویشیان ریشههای آشنایی با قصه و پدیدۀ قصهگویی را در سنین کودکی و از داستانهایی که پدر و مادربزرگش برایش تعریف میکردند میداند.
او همچنین تحت تأثیر آثار برخی از نویسندگان خارجی مانند ویلیام فاکنر و گارسیا مارکز بود.
از این ولایت، درشتی، فصل نان، سلول ۱۸، قصههای بند، سالهای ابری، دانه و پیمانه و افسانهها، مثلهای کردی و همراه آهنگهای بابام از جمله آثار اوست.
قسمتی از داستان انار، از کتابِ همراه آهنگهای بابام، نوشتۀ علی اشرف درویشیان:درحالیکه نفس میزدند و بخار دهانشان در آن هوای سرد به اطراف پراکنده میشد، کنار جاده نشستند. جاده سیاه و گرم و مستقیم در دوردستها محو میشد و مثل اثر شلاقی بود که بر بدن سفید سرمازدهای مانده باشد.
کرکسار با سفیدی یک دست از آن سوی جاده کشیده میشد و بالا میرفت. مرد برفهای یخزده اطراف شلوار جافیاش را پاک کرد. پاهای یخزدهاش را از میان کفش لاستیکی تلیش خوردهاش بیرون آورد و انگشتان قرمز و لبویی رنگش را مالید و در مشت فشرد.
زن قبل از هر چیز پارچۀ روی صورت کودکش را به کناری زد. آهسته گونههای بیرنگش را نوازش کرد و زمزمه کرد: -روله نازارم، دالکه گت بمری.
مرد نرمنرم به سخن گفتن پرداخت: چه سرمایی است مثل تیغ تیزی که به خیار بزنی، میبرد.
باز هم دیر رسیدیم. اتوبوس باید رفته باشد. الان ساعت ۹ و نیم است. باید زودتر راه میافتادیم.
میبایستی کمی دست میجنبادی. پاک کردن طویله مگر چقدر وقت میگیره؟ سه تا گوسفند و یک الاغ که این همه کار نداره. بچهمان داره میمیره. رویش را بپوشان. جل را محکم بدورش بپیچ. راستی آنچه که ننه زینو گفته بود. انجام دادی؟ ها! زن آب دماغش را با گوشۀ لچک پاک کرد و جواب داد: -آری. دیشب هم بچه را زیر پالان خواباندم.
وقتی که آتش اجاق را کشیدم بیرون، میان خاکستر گرم جله شره را انداختم و بچه را رویش خواباندم. پالان خر را روی بچه گذاشتم.
دور پالان را هم با کهنه و لته پارهها خوب پوشاندم. این شب دوم بود که این کار را کردم.
ننه زینو میگفت با این کار بچهات عرق میکنه و خوب میشه. اما خوب نشد. امروز که حالش خیلی بدتر شده.
تازه تا کنار جاده هم توی این سرما آمدهایم. الان سه ساعته که تو راه هستیم. بدتر شده. نفسش بهزور بالا میآد. زن نگاهی به کودک که آرام نفس میکشید، انداخت کبودی دور چشمش و بینی تیر کشیدۀ نازکش و لبهای کمخون فرو افتادۀ بغضناکش، دل او را به درد آورد و این باعث شد که زن اشکش سرازیر شود. هقهقکنان گفت: –
عزیزکم، رولکم، چه دردی داری! کجات درد میکنه، بیزبانم. بچۀ بیزبانم. مرد که سرما پایش را اذیت میکرد پنجههایش را محکم مالید و درحالیکه گریۀ زنش دلش را به درد آورده بود، با لحنی دلداریدهنده بخارهای دهانش را در هوا ول داد و گفت:
-گریه نکن! گریه نکن! شگون نداره.
خوب نیست. روی بچه گریه نکن.
لابد پالان را خوب روی بچه نگذاشتهای یا خاکستر اجاق خیلی گرم نبوده. راستی دعایی را که ننو زینو گفته بود خوب یاد گرفتی. لابد آن را درست نخواندهای. بخوان ببینم چطور بود.
علی اشرف درویشیان نویسنده و دوستدار محرومان و ستمدیدگان و طبقه کارگر بود. علی اشرف درویشیان کارگرزاده بود، کارگری کرد و غم درد و رنج و استثمار کارگران را شخصا لمس کرده بود و از اینرو، روایتگر مشکلات و و معضلات و زندگی آنان شد. وی برای آنکه فرزندان هم طبقهایهایش را آگاه کند راه صمدبهرنگی را در پیش گرفت و به آموزگاری به روستاها رفت.
او درد مشترک مردمش را خوب درک کرد و در کتابهایش بهطور همهجانبه به آن پرداخت.
داستانها و سایر آثار و مبارزات علی اشرف درویشیان، از حیطه واقعگرایی کارگری بیرون نرفت. حتی زندانهای مخوف پهلوی و تهدید و ترور و سانسور نفسگیر جمهوری اسلامی نیز، او را در راه مبارزه سوسیالیستیاش مصمتر کرد و در این راه سخت و خطرناک، لحظهای درنگ نکرد و برای بیان بهتر درد مردم آنچه را میدانست به بهترین وجهی و بیانی آگاهگرایانه به جامعه ارائه داد.
علیاشرف درویشیان، از معدود نویسندگان معاصر ایرانی است که تمامی عمرش را با افتخار و سربلندی و دفاع از حقوق ستمدیدگان و محرومان و کودکان کار سپری کرد. وی هدفهای والایی را برای خود در زندگی انتخاب کرده بود و برای رسیدن به آرزوها و آرمانهایش، آگاهانه هزینههای زیادی در هر دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی مانند زندان رفتن، ممنوعالقلم شدن، سانسور آثار مختلف، از دست دادن شغل و…، پرداخت.
ای وای وطن (شعر خلیل الله خلیلی)
از وبلاک آوای ایران(ایراندخت کیا)
گوئید به نوروز که امسال نیاید
در کشور خونین کفنان ره نگشاید
بلبل به چمن نغمه شادی نسراید
ماتم زدگان را لب پرخنده نشاید
خون می دمد از خاک شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای
گلگون کفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جگران را چه بیابان چه گلستان
در کشور آتش زده در خانه ویران
کس نیست زند بوسه به رخسار یتیمان
کس نیست که دوزد به تن مرده کفن وای
ای وای وطن وای
از سینه ی هر سنگ تو خون می دمد امروز
از خاک تو مستی و جنون می دمد امروز
آن لاله چه دیده که نگون می دمد امروز؟
وان سبزه چرا زرد و زبون می دمد امروز؟
سرخ است به خون پا و سر سرو و سمن وای
ای وای وطن وای
ای برهنه پا، سرو سرافراز توئی تو
سردار و سراوار به هر ناز توئی تو
دشمن شکن و فاتح و سرباز توئی تو
فرمانده این خاک ز آغار ، توئی تو
غیر از تو کسی نیست درین مرز کهن وای
ای وای وطن وای
بشتاب که در بازوی تو فر خدائی ست
در گردش چشم تو انوار الهیست
آئین تو فرماندهی و قلعه گشائیست
شمشیر تو روشنگر اسرار سمائیست
تاریخ تو ثبت است به هر گوه و دمن وای
ای وای وطن وای
جز لاله خونبار که روید ز زمینت
کس نیست نهد گوش به فریاد حزینت
جز نام خدا نیست دگر نقش نگینت
تاریخ زند بوسه عزت به جبینت
ای کار تو زینت ده اعصار و زمن وای
ای وای وطن وای
قرآن خدا را به ته پاشنه سودند
با داس جفا کشت امید تو درودند
آمیخته با زهر، فضای تو نمودند
آثار گرانقدر تو را جمله ربودند
بر پا و سر شیر ببستند رسن وای
ای وای وطن وای
نی تاج به کار آیدت امروز نه اورنگ
نی صاحب سرمایه که با سود گرانسنگ
خون دل تو خورده به صد حیله و نیرنگ
کس نیست که پیروز شود جز تو در این جنگ
ای بازوی رزمنده زنجیرکشکن وای
ای وای وطن وای
صدای آنان که آزار دیدهاند
ملینا نوری وفا
زنان و رنجی که نادیده گرفته میشود: صدای آنان که آزار دیدهاند
مقدمه در طول تاریخ، زنان همواره با چالشهایی روبهرو بودهاند که بسیاری از آنها نتیجه مستقیم نابرابریهای جنسیتی، تبعیضهای اجتماعی و فرهنگهای مردسالارانه بوده است. یکی از عمیقترین این چالشها، خشونت و آزار علیه زنان است که در اشکال مختلف جسمی، روانی، جنسی و اقتصادی ظاهر میشود. این معضل نهتنها زنان را در ابعاد فردی تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه به یک بحران جهانی تبدیل شده که پیامدهای گستردهای در سطوح خانوادگی، فرهنگی و اقتصادی دارد.
خشونت علیه زنان؛ معضلی جهانی بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، تقریباً یکسوم زنان در سراسر جهان حداقل یکبار در طول زندگی خود نوعی از خشونت را تجربه کردهاند. این خشونت میتواند از آزارهای خیابانی و آزارهای کلامی گرفته تا تجاوز، خشونت خانگی و حتی قتلهای ناموسی را دربر بگیرد. زنان در بسیاری از کشورها، بهویژه در جوامعی که قوانین حمایتی ضعیفی دارند، حتی از گزارش دادن آزارهایی که تجربه کردهاند، هراس دارند. در بسیاری از جوامع، قربانیان بهجای دریافت حمایت، مورد سرزنش قرار میگیرند. این فرهنگ که زنان را مقصر آزارهای وارده بر خودشان میداند، باعث میشود که بسیاری از آنان ترجیح دهند سکوت کنند و درد خود را درونشان دفن کنند.
آزارهای روانی و تأثیرات مخرب آن اگرچه خشونت فیزیکی بهوضوح قابل مشاهده است، اما خشونت روانی و عاطفی گاهی آسیبهای عمیقتری وارد میکند. تحقیرهای مداوم، کنترل بیش از حد، تهدیدهای لفظی و ایجاد احساس بیارزشی در زنان، اعتمادبهنفس آنها را متلاشی میکند و منجر به مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب، و حتی میل به خودکشی میشود. بسیاری از زنان به دلیل فشارهای اجتماعی و وابستگی مالی، در روابطی باقی میمانند که در آن روزانه تحقیر و سرکوب میشوند. این نوع خشونت، که کمتر دیده میشود، در طول زمان میتواند حتی مخربتر از خشونت فیزیکی باشد.
نابرابریهای قانونی و سکوت سیستمهای قضایی یکی از دلایل ادامهدار بودن خشونت علیه زنان، نارساییهای قانونی در بسیاری از کشورهاست. حتی در کشورهایی که قوانینی علیه آزار جنسی و خشونت خانگی وجود دارد، اجرای این قوانین همیشه عادلانه و کارآمد نیست. زنان برای گزارش دادن خشونت، با موانع قانونی و اجتماعی زیادی روبهرو هستند؛ از جمله ترس از بیاعتبار شدن، تهدیدهای فرد آزارگر، یا حتی بیتفاوتی نهادهای قضایی. همچنین، در بسیاری از فرهنگها، بخشش و سازش خانوادگی بهعنوان راهحلی برای خشونت خانگی تبلیغ میشود. این مسئله نهتنها قربانی را در چرخه خشونت نگه میدارد، بلکه به آزارگران این پیام را میدهد که اقداماتشان بدون مجازات خواهد ماند.
پیامدهای اجتماعی خشونت علیه زنان خشونت علیه زنان تنها به قربانیان مستقیم آن آسیب نمیزند؛ بلکه تأثیرات آن به کل جامعه سرایت میکند. زنانی که در معرض خشونت قرار میگیرند، دچار آسیبهای روحی و جسمی میشوند که میتواند بر نقشهای اجتماعی و حرفهای آنها تأثیر بگذارد. کاهش مشارکت اقتصادی: زنانی که مورد آزار قرار میگیرند، ممکن است اعتمادبهنفس و انگیزه خود را برای فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی از دست بدهند.
کاهش کیفیت زندگی فرزندان: کودکانی که در محیطهای خشونتزا بزرگ میشوند، معمولاً دچار مشکلات روانی و رفتاری میشوند که میتواند در آینده، الگوهای خشونت را بازتولید کند.
ناامنی اجتماعی: هنگامی که زنان از حضور در مکانهای عمومی به دلیل ترس از آزار منع میشوند، جامعهای نابرابر و ناامن شکل میگیرد که در آن، نیمی از جمعیت از حقوق اولیه خود محروم هستند.
چگونه میتوان این چرخه خشونت را شکست؟ مقابله با خشونت علیه زنان به تغییرات بنیادین در نگرشهای اجتماعی، قوانین و سیستمهای حمایتی نیاز دارد.
- آموزش و آگاهیبخشی: تغییر فرهنگ جامعه از طریق آموزش کودکان و نوجوانان در مورد احترام، برابری جنسیتی و حقوق زنان میتواند تأثیر عمیقی داشته باشد.
- قوانین قویتر و اجرای جدیتر آنها: بدون وجود قوانین سختگیرانه و اجرای دقیق آنها، آزارگران همچنان رفتارهای خود ادامه خواهند داد.
- ایجاد شبکههای حمایتی برای زنان قربانی خشونت: پناهگاههای امن، خدمات مشاوره روانشناختی، و حمایتهای حقوقی برای زنانی که تحت آزار هستند، باید در دسترس باشد.
- شکستن سکوت: قربانیان باید احساس امنیت کنند تا بتوانند بدون ترس، تجربیات خود را باشتراک بگذارند، از سیستمهای حمایتی کمک بگیرند.
نتیجهگیری خشونت علیه زنان یک بحران جهانی است که نیاز به توجه، تغییرات ساختاری و اقدامات عملی دارد. هر جامعهای که بخواهد به برابری، امنیت و عدالت واقعی برسد، باید به حقوق زنان احترام بگذارد و برای محافظت از آنان، تلاش کند. زنان، بهعنوان نیمی از جامعه، حق دارند بدون ترس، بدون محدودیت و بدون آسیب زندگی کنند. اما این امر تنها زمانی ممکن خواهد شد که سکوت شکسته شود و همه، اعم از زنان و مردان، برای پایان دادن به این خشونت ایستادگی کنند.
بزرگ مرد فوتبال ایران پرویز قلیچ خان را فراموش نکنیم.
منصور خانی
بزرگمرد مردمی و ازادی خواه پرویز قلیچ خانی ۷۹ ساله شد زادروزش فرخنده باد. احوال ناخوش و وضعیت بیماریهای تاسفبار پرویز خان قلیچخانی غرق افسوس و تالم بودم. حالا با دیدن اخرین عکس او قلبم خراش برداشت.
پرویز قلیچخانی ،مدیر مسئول وسردبیر#نشریه_آرش در خارج از کشور با انتشار ۱۱۰شماره
#پرویز_قلیچخانی که زمانی یکی از چهرههای نامدار فوتبال ایران بود در شماره آخر (۱۱۰) آرش نوشته است: “زمانی که فوتبال بازی میکردم، معتقد بودم برای ماندگار شدن در تاریخ هر ورزشی، انتخاب لحظه خداحافظی از بازی، مسئلهای بسیار مهم است؛ و هنر در این است که تا وقتی هنوز در کیفیت بالایی قرار داری، بتوانی زمین بازی را ترک کنی. من در ٣٣ سالگی با آن که هنوز نیمکتنشین نشده بودم، بی هیچ ادعایی و بی بازی خداحافظی، با فوتبال وداع کردم. در اینجا نیز میخواستم تعطیلی آرش نه از سر ناچاری که بر مبنای انتخابی آگاهانه صورت گیرد.”
انتشار نشریه آرش ۳۰ سال پیش، در بهمنماه ۱٣۶۹ (فوریه ۱۹۹۱)، در پاریس آغاز شد.
قلیچخانی : “از ابتدای تولد آرش، با این هدف دست به انتشارش زدم تا جنس دیگری از صداهای تبعید باشد؛ منعکسکننده نظرات، دردها، تحلیلها و عکسالعملها در مورد تغییرات درون ایران. میخواستم نگاه به ایران و تغییرات جاری در وطنم، در این نشریه بازتاب داشته باشد؛ بیآن که ادعای رهبری نظرات و تغییرات واقع در ایران را داشته باشیم. میخواستم تا حد امکان پلی باشیم بین روشنفکران داخل و خارج.”
سردبیر آرش ضمن اشاره به بحران نشریات کاغذی در عصر دیجیتال و رواج اینترنت، افزوده است که تصمیم تعطیلی آرش برایش “بسیار سخت” بوده اما، از آنجا که “دوران بازنشستگی” فرا رسیده، با “کمال آگاهی” این صحنه را ترک میکند.
پرویز قلیچخانی اظهار امیدواری کرده است که نسل جدید بتواند با تکیه بر تحولات تکنیکی موجود “همواره و پیگیرانه بر خواستههای بر حق سیاسی و اجتماعی خود پای بفشارد و با استفاده از همه امکانات، حضور خود را در صحنههای مختلف دادخواهی و عدالتطلبی دائمی کند.”
نشریه آرش از همان نخستین شمارهاش تلاش کرد تلفیقی میان یک نشریه سیاسی و اجتماعی و یک نشریه ادبی بهوجود آورد و در همه این سالها بهرغم مشکلات نشر و پخش یک نشریه فارسیزبان بازتابدهنده ادبیات و هنر تبعیدی بوده است و در همان حال مهمترین گفتمانها و بحثهای سیاسی در محافل و احزاب چپ را بازتاب داده است.
فصلنامه آرش به این ترتیب از نمونههای منحصر بهفرد روزنامهنگاری تاریخی با تأکید بر رویدادهای نهضت چپ، چه در عرصه اندیشگی و چه در قلمرو هنر و ادبیات بهشمار میآید.
* بیوگرافی تولد ۱۳ آذر ۱۳۲۴ تهران – شهباز جنوبی
رشته فوتبال – مدافع مرکزی , با قابلیت حضور در تمام پست ها , بجز دروازه بانی
باشگاه کیان – تاج – پاس – عقاب – دارایی – پرسپولیس – سن خوزه ارث کوئیک ( لیگ آمریکا )
سابقه ملی : ۵۵ – ۱۳۴۳ ( ۱۲ سال )
نخستین حضور ملی ۱۴ مهر ۱۳۴۳ المپیک توکیو برابر آلمان شرقی سابق( نتیجه ۴ بر صفر بسود آلمانشرقی سابق)
آخرین حضور ملی ۲۴ اسفند ۱۳۵۵ امجدیه – بازی دوستانه با مجارستان ( ۲ بر صفر بسود مجارستان )
آقای پرویز قلیچ خانی تنها بازیکنی است که با تیم ملی فوتبال ایران سه بار قهرمان جام ملتهای آسیا شده است وی از این بابت نه تنها در کشورمان بلکه در آسیا هم رکورد دار است.
افتخارات : ملی
جام ملتهای آسیا: ۱۹۶۸ ، ۱۹۷۲ ، ۱۹۷۶
بازیهای آسیایی: ۱۹۷۴
جام اکو: ۱۹۶۵ ، ۱۹۷۰
انفرادی حضور و رکورد دار قهرمانی سه دوره پیاپی در جام ملتهای آسیا: ۱۹۶۸ ، ۱۹۷۲ ، ۱۹۷۶
حضور در سه دوره المپیک : ۱۹۶۴ ، ۱۹۷۲ ، ۱۹۷۶
مرد سال فوتبال کیهان ورزشی : ۱۳۴۴ ، ۱۳۵۱
باشگاهی بین المللی تاج
جام باشگاههای آسیا: ۱۹۷۰
جام میلز هندوستان: ۱۹۶۹ ، ۱۹۷۰
* رزومه باشگاهی کیان ۱۳۴۱ – ۱۳۴۶ ( ۵ سال )
تاج تیر ماه ۱۳۴۷ الی تیر ماه ۱۳۵۰ ( ۳ سال )
پاس مرداد ماه ۱۳۵۰ الی مرداد ماه ۱۳۵۱ ( ۱ سال )
عقاب مرداد ماه ۱۳۵۱ الی آذر ماه ۱۳۵۳ ( ۲۸ ماه )
دارایی بهمن ماه ۱۳۵۳ الی آذر ماه ۱۳۵۵ ( ۲۲ ماه )
پرسپولیس دی ماه ۱۳۵۵ الی شهریور ۱۳۵۶ ( ۹ ماه )
سن خوزه ارس کوئیک دی ماه ۱۳۵۶ الی ۱۳۵۸ ( حدود ۱۸ ماه )زادروز پرویز قلیچ خانی یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال کشورمان فرخنده باد .
پرویز خان قلیچ خانی در ۱۳ آذر ۱۳۲۴ در تهران – محله شهباز جنوبی به دنیا آمدند .ایشان تنها بازیکنی است که با تیم ملی کشورمان ایران سه بار قهرمان جام ملتهای آسیا شده است و ایشان از این بابت نه تنها در کشورمان ایران بلکه در آسیا هم رکورد دار هستند.پرویز خان قلیچخانی ۶۶ بازی ملی به همراه ۱۴ گل ملی در کارنامه دارد .
* از جمله مهم ترین لیست افتخارات و عناوین کم نظیر پرویز قلیچ خانی
حضور در المپیک توکیو تیم ملی 1343
مرد سال فوتبال ( کیهان ورزشی ) کیان 1344 اسفند
نائب قهرمان بازیهای آسیایی تیم ملی 1345 آذر
عضو تیم منتخب آسیا تیم ملی 1345 آذر
قهرمان جام ملتهای آسیا تیم ملی 1347 اردیبهشت
نائب قهرمان تورنمنت جام دوستی تهران 1347 اسفند
فرد دوم برگزیده فوتبال ( کیهان ورزشی ) تاج 1348
عنوان سوم ارتش های جهان نیروهای مسلح 1348
قهرمان جام عمران منطقه ای ( پیمان سنتو ) تیم ملی 1349 شهریور
قهرمان جام میلز ( هندوستان ) تاج 1349 آبان
دومین فوتبالیست سال ایران تاج 1349 اسفند
قهرمان تورنمنت بین المللی کوروش کبیر تیم ملی 1350 تیر
فوتبالیست برگزیده سال ( کیهان ورزشی ) پاس 1351 فروردین
قهرمان جام ملتهای آسیا ( بانکوک ) تیم ملی 1351 اردیبهشت
صعود به المپیک مونیخ تیم ملی 1351 خرداد
حضور در المپیک مونیخ ( آلمانغربی ) تیم ملی 1351 شهریور
قهرمان بازیهای آسیایی تیم ملی 1353 شهریور
صعود به المپیک مونترال تیم ملی 1354 شهریور
قهرمان جام ملتهای آسیا ( تهران ) تیم ملی 1355 خرداد
حضور در المپیک مونترال تیم ملی 1355 مرداد
مدیر مسئول وسر دبیر#نشریه_آرش در خارج از کشور با انتشار ۱۰۱شما #پرویز_قلیچخانی که زمانی یکی از چهرههای نامدار فوتبال ایران بود در شماره آخر آرش نوشته است: “زمانی که فوتبال بازی میکردم، معتقد بودم برای ماندگار شدن در تاریخ هر ورزشی، انتخاب لحظه خداحافظی از بازی، مسئلهای بسیار مهم است؛ و هنر در این است که تا وقتی هنوز در کیفیت بالایی قرار داری، بتوانی زمین بازی را ترک کنی. من در ٣٣ سالگی با آن که هنوز نیمکتنشین نشده بودم، بی هیچ ادعایی و بی بازی خداحافظی، با فوتبال وداع کردم.
در اینجا نیز میخواستم تعطیلی آرش نه از سر ناچاری که بر مبنای انتخابی آگاهانه صورت گیرد.”
انتشار نشریه آرش ۳۰ سال پیش، در بهمنماه ۱٣۶۹ (فوریه ۱۹۹۱)، در پاریس آغاز شد.قلیچخانی : “از ابتدای تولد آرش، با این هدف دست به انتشارش زدم تا جنس دیگری از صداهای تبعید باشد؛ منعکسکننده نظرات، دردها، تحلیلها و عکسالعملها در مورد تغییرات درون ایران. میخواستم نگاه به ایران و تغییرات جاری در وطنم، در این نشریه بازتاب داشته باشد؛ بیآن که ادعای رهبری نظرات و تغییرات واقع در ایران را داشته باشیم. میخواستم تا حد امکان پلی باشیم بین روشنفکران داخل و خارج.”سردبیر آرش ضمن اشاره به بحران نشریات کاغذی در عصر دیجیتال و رواج اینترنت، افزوده است که تصمیم تعطیلی آرش برایش “بسیار سخت” بوده اما، از آنجا که “دوران بازنشستگی” فرا رسیده، با “کمال آگاهی” این صحنه را ترک میکند.
پرویز قلیچخانی اظهار امیدواری کرده است که نسل جدید بتواند با تکیه بر تحولات تکنیکی موجود “همواره و پیگیرانه بر خواستههای بر حق سیاسی و اجتماعی خود پای بفشارد و با استفاده از همه امکانات، حضور خود را در صحنههای مختلف دادخواهی و عدالتطلبی دائمی کند.”
نشریه آرش از همان نخستین شمارهاش تلاش کرد تلفیقی میان یک نشریه سیاسی و اجتماعی و یک نشریه ادبی بهوجود آورد و در همه این سالها بهرغم مشکلات نشر و پخش یک نشریه فارسیزبان بازتابدهنده ادبیات و هنر تبعیدی بوده است و در همان حال مهمترین گفتمانها و بحثهای سیاسی در محافل و احزاب چپ را بازتاب داده است.
فصلنامه آرش به این ترتیب از نمونههای منحصر بهفرد روزنامهنگاری تاریخی با تأکید بر رویدادهای نهضت چپ، چه در عرصه اندیشگی و چه در قلمرو هنر و ادبیات بهشمار میآید.
تبعیضهای انسانی و قومی مانع دمکراسی است
جهانگیر گلزار https://www.jahangir-golzar.com
این نوشتار پاسخ به سوالات کمیته پژوهش در کانون دفاع از حقوق بشر در ایران که به این مناسبت متن سخنرانی در این کانون نیز بوده است .
در مقدمه بایستی به این اصل اشاره و توضیح دهم که، فصل مشترک همه انسانها با هر رنگ و گویش و از هر بخش از کره زمین با هر دین و مرام، حقوق ذاتی آنهاست .
به مناسبت موضوع، انسان قبل ازاینکه به منطقه و شهری و یا روستایی تعلق خاطر داشته باشد دارای حقوق است .
این حقوق با انسان از بدو تولد بوده و تا پایان عمر نیز همراه است . بنا بر این ذاتی انسان است .
سوال : در ایران، تبعیض نژادی چگونه بروز پیدا میکند و چه گروههایی بیشتر تحت تأثیر این نوع تبعیض قرار دارند؟
آیا این تبعیضها بیشتر در حوزه اجتماعی و فرهنگی است یا در قوانین و سیاستهای اجرایی نیز دیده میشود؟
چگونه تبعیض بوجود می آید ؟ وقتی حقی را نا حق می کنند تبعیض به سود آنکس که قدرت بیشتر دارد بوجود می آید . برای اینکه بتوان حقی را ناحق کرد نیاز به توجیه می باشد . توجیه از این بابت که بشود به یک دلیلی، یکی بر دیگری برتری پیدا کند. از دیر باز تا امروز انسانها بخاطر گویش و رنگ پوستشان و حتی شکل و نوع آدابشان مورد ستم قرار گرفته اند . نه اینکه آن رنگ و یا آن آداب بد، و ناپسند است بلکه مستمسکی گردیده که عده ای بتوانند بر آنها مسلط شوند . تجربه در صد سال گذشته درس بزرگی به ما می آموزد که ضد حقوقها که تبعیضها هستند را بایستی از میان برد تا برابری درحقوق و دمکراسی در بستر اجتماعی ممکن بگردد.
مثالی از هندوستان بیشترین اقوام را دارد لازم است .
هندوستان به عنوان یک کشور با اقوام متعدد و فرهنگهای متنوع دارای تنوع اقوام زبانها و فرهنگها بوده و به گفته ای در دنیا بدین صفت یگانه است. برخی منابع معتقدند که بیش از ۲۰۰۰ گروه قومی یا قومی-زبانی در هندوستان وجود دارد .
از سوی دیگر، تنوع زبانی در هندوستان نیز بسیار چشمگیر است؛ طبق گزارشهای بینالمللی، بیش از ۷۰۰ زبان بومی در این کشور شناسایی شده که هر کدام میتواند نمایانگر یک یا چند گروه قومی باشد.
مردم هنودستان در 15 اوت 1947 کشورشان را از سلطه انگستان بر خود آزاد و مستقل نمودند .
در همین سال، پاکستان نیز به عنوان کشوری جداگانه موجودیت یافت .
هندوستان تجربه تبعیض بین کاستها و اقوام را قرنها در تاریخ خود داشت. انقلاب هندوستان این امکان را بوجود آورده بود که زیرکاستها و اقوام و انسانها با ادیان مختلف در عمل حقوق برابر بیابند . بدین جهت در ابتدای انقلاب کوشیده شد که تبعیضها را در قانون اساسی به ضد تبعیض تبدیل نمایند .
قانون اساسی هند یکی از پیشرفتهترین اسناد در جهان برای تأمین حقوق اقوام و گروههای مختلف است. این قانون، نهتنها برابری حقوقی را تضمین کرده، بلکه با سیاستهای حمایتی ویژه، تلاش نمود تا تبعیضهای تاریخی را جبران کند و فرصتهای برابر برای همه شهروندان، صرفنظر از قومیت و مذهبشان، فراهم سازد.
مثلا در ماده 46 به این نکته توجه می دهد – ارتقای سطح زندگی اقوام محروم و قبایل بومی.
دولت موظف است اقدامات ویژهای برای بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی اقوام محروم و قبایل بومی انجام دهد. در این راستا، دولت سهمیههایی برای تحصیل، اشتغال، و فرصتهای اقتصادی اختصاص داده است. در ماده 14– اصل برابری این ماده تصریح میکند که تمامی شهروندان هندوستان برابرند و دولت نباید هیچگونه تبعیض ناعادلانهای بین افراد قائل شود.
ماده 15 – ممنوعیت تبعیض دولت نباید بر اساس مذهب، نژاد، کاست (طبقه اجتماعی)، جنسیت، یا محل تولد تبعیض قائل شود.
همچنین، این ماده اجازه میدهد که دولت برای گروههای محروم و اقلیتهای قومی و اجتماعی سیاستهای حمایتی در نظر بگیرد .
ماده 16 – برابری در فرصتهای شغلی این ماده تضمین میکند که همهٔ شهروندان حق دارند بدون تبعیض در فرصتهای شغلی دولتی شرکت کنند.دولت میتواند برای اقوام و گروههای ضعیفتر سهمیههایی اختصاص دهد تا نابرابریهای تاریخی جبران شوند.
قابل توجه اینکه ، قانون حقوق بشر به صورت مدون و بینالمللی در 10 دسامبر 1948 با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط سازمان ملل متحد شکل گرفت و هنودوستان قوانین ذاتی بشر را در قانون اساسی خود وارد نمودند .
از اوت 1947 تا به امروز در هندوستان کوشیده شده است، چه به شکل قانونی و رسانه ای و آموزشی تبعیضها را ناکارآمد کنند ولی در ذهنیت بسیاری از تحصیلکرده ها هنوز کاستها و تبعیضها زنده ماده و عمل می کند .
در وطن ما ایران که در مقایسه با هنوستان به آسانی می توان تبعیضها را از بین برد و حقوق برابر را ممکن نمود . البته تجربه کشورهای دیگر که موفقیت در این راستا داشته اند نیز می تواند به آینده ایران کمک کند .
باید این مهم را از یاد نبرد که هر تجربه در هر کجای دنیا در صورتی می تواند موفقیت برای ما داشته باشد که آن را بومی سازی کنیم. برای کاهش تبعیض نژادی در ایران، اقدامات مؤثر در سطح قانونی، آموزشی، فرهنگی و مشارکتی از سوی دولت، نهادهای مدنی، رسانهها و شهروندان ضروری است.
روز جهانی مبارزه با تبعیض نژادی میتواند به عنوان یک ابزار مهم جهت تغییر نگرشها و سیاستگذاریها عمل کند .
آنچه مهم است شهروندان کشورمان به این مهم بایستی وجدان پیدا کنند که حقوق همه مردم در وطن با هم برابر است و به این گفته باور داشته باشند که « همه ایران سرای من است » اگر هر قوم بگوید من تافته جدابافته هستم از اول تبعیض را رسمیت داده و امکان یگانگی را از بین می برد . در ایران 7 قوم در طول تاریخ آداب و رسوم خود را داشته اند و هر گاه دشمن خارجی به ایران حمله کرده است آنها با هم در مقابل دشمن خارجی اتحاد نموده اند .
در ایران امروز قوانین با محوریت ولی فقیه و اختیارات مطلقه او امکان یگانگی و از بین بردن تبعیضها ناممکن است . به این دلیل که خود ولی فقیه و بیت او و گستره قدرت او در تمام روابط ضد حقوق شهروندی می باشد . بنا بر این کار نهادهای اجتماعی برای آموزش و اطلاع رسانی برای رهایی از استبداد بسیار مهم است .
چه تأثیری میتوان برای تبعیض نژادی بر فرصتهای اقتصادی، آموزشی و سیاسی افراد در ایران قائل شد؟ آیا شکافهای نژادی و قومیتی باعث نابرابری ساختاری در کشور شده است؟
در ایران انواع تبعیضها وجود دارد . یکی از نابرابری ها تقسیم ناعادلانه ثروت جهت رشد اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی به یک میزان در کشور است که در نتیجه تبعیضهای اجتماعی را در گوشه و کنار کشور شاهدیم. خواننده محترم به نقشه 31 استان کشور اگر نظر کند متوجه این تبعیضها از شهرهای بزرگ همچون تهران و اصفهان و مشهد و تبریز و شیراز و … بطرف روستاها می شود .
مخصوصا هر چه فقر طبیعی بزرگتر ، فقر اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی نیز بزرگتر گردیده است.
از آنجا که قدرت در همه روابط محوریت یافته است، و چندین شهر بزرگ بخش عمده امکانات را از لحاظ بهداشت ، درمان ، اشتغال ، تفریح و آب و برق و شغل در خود جمع کرده اند و بی دلیل نیست که اکثر مردم ایران با تصور اینکه در شهرها امکان زندگی بیشتر است ، بسوی شهرها سرازیر شده اند . در وطن ما مثلا سیستان و بلوچستان از امکانات کمتری برخوردار شده است و می توان گفت که لرستان ویا آذربایجان و یا کردستان در مقایسه با سیستان و بلوچستان از امکانات بیشتری برخوردار گردیده اند . در اینکه تبعیضها شدت و ضعف داشته باشند طبیعت هر منطقه ، خشکسالی در مناطق ، سطح آموزش و فعالیت نهادهای مردمی نیز موثر بوده و هست .
سوال: برای کاهش تبعیض نژادی در ایران چه اقدامات مؤثری میتوان انجام داد؟
چه نقشهایی بر عهده دولت، نهادهای مدنی، رسانهها و شهروندان است؟
روز جهانی مبارزه با تبعیض نژادی پیام و هشداری است که می تواند در جهت از بین بردن تبعیضها مخصوصا نهادهای مدنی را فعالتر بنماید.
اقدامات مؤثر برای کاهش تبعیض نژادی :
اصلاحات قانون و سیاستگذاریها
اساس و مبنای قانون بایستی برخوردار شدن از حقوق انسان و حقوق طبیعت و حقوق شهروندی و حقوق ملی و یا حقوق اقوام باشد . بنا بر این قوانینی که با این اصول همخوانی و یا تضاد دارند بایستی تغییر داده شوند .
در هر کشور بایستی ساز و کارهای نظارتی ایجاد نمود که در همه زمینه ها از حقوق اقوام دفاع کرده و امکان برخورداری از حقوق شهروندی آنها را فراهم نمود .
آموزش و آگاهیبخشی:
تنوع زبانی و فرهنگی یکی از ارزشهای مثبت هر جامعه می باشد . بنا بر این بایستی کوشید که تنوع فرهنگی پویا بوده و از بین نرود و ادامه حیات فرهنگ و گویشها از نسلی به نسلی ادامه یابد و آن بخش از خرافات و ضد فرهنگ که در درون آنها جای گرفته تسویه بگردد .
آنها که به کار پویا کردن فرهنگ هر منطقه از کشور هستند بایستی بکوشند تا با برگزاری سمینارها و کارگاههای آموزشی و استفاده از رسانه ها به عموم آگاهی بدهند.
مهم این است که در این سمینارها و در این آگاهی رسانی به اصل برخوردار شدن از حقوق نیز پرداخت .
تقویت نقش مشارکت شهروندان و نهادهای مدنی
منع تبعیض در عمل کار جامعه مدنی و نهادهای غیر دولتی است . نهادهای مدافع حقوق بشر در رشد فرهنگ اقوام نقش بسیار بزرگی را می توانند ایفا کنند و این مهم از رئوس عمل آنها بایستی باشد .
اصل مهم دیگر اینکه گروههای قومی مختلف در کشور بایستی بتوانند در تصمیمگیریهای منطقه ای و استانی مخصوصا در امر توسعه اقتصادی نقش فعال داشته باشند بدین خاطر پیشنهاد می کنم که در آینده ایران مجلس استانها داشته باشیم بدین صفت که از 31 استان کشور از هر استان 2 یا 3 نفر نماینده در بخش توسعه مناطق خود پیشنهاد های عملی را در این مجلس ارائه دهند و متناسب با قبول پروژه ها بودجه دریافت نموده تا همه مناطق کشور یکسان تحول و رشد نمایند .
رسانهها و نقش آنها :
رسانه ها در تبعیض زدایی می توانند نقش اساسی داشته باشند . همه اقوام را برابر در حقوق دیدن و قومی را مسخره نکردن و یا در برنامه تبعیض بین شهری و روستایی بوجود نیاوردن و ارزش به زبان و گویشها دادن می تواند بخشی از اصوئل برنامه ریزی این نهاد باشد .
نقش دولت
دولت وظیفه دارد امکاناتی را در سطح کشور ممکن نماید تا شهروندان از حقوق خود امکان برخوردار شدن را بیابند . بنا بر این هر چهار قوه بایستی بکوشند تا امکانات رشد اقوام با حقوق برابر ممکن بگردد .
یکی از کارهای قوه قضاییه مبارزه با تبعیض هاست.بنا بر این قوه قضاییه قوانین تبعیض آمیز را بایستی از بین ببرد .
آموزش زبان مادری و فرهنگ قومی از دروس هر منطقه قومی باید باشد .
دولت در ذات خود قدرت است و این مردم و نهادهای مدنی هستند که بایستی در دفاع از حقوق خود فعال و در سطح وسیع عمل کنند . شرکت فعال مردم در انتخابات منطقه ای و فعالیت انجمنها ی مردمی بسیار در رشد فرهنگ اقوام موثر است .
جامعه و کشور از آن، همه مردم کشور است و همه حقوق یکسان دارند البته با آداب و رسوم و گویشهای مختلف . بنا بر این نقش مردم برای برخوردار شدن از حقوق و آگاهی رسانی به دیگر شهروندان و یگانگی جستن در حقوق و برخورداری از حقوق با دیگر اقوام در درجه اول کار مردم و نهادهای مدنی است .
قطعنامه شورای حقوقبشر؛ هیات حقیقت یاب برای ایران
امیرپالوانه
قطعنامه شورای حقوقبشر؛ تمدید ماموریت گزارشگر ویژه و هیات حقیقت یاب برای ایران
شورای حقوقبشر سازمان ملل در پایان ۵۸مین نشست سالانه خود در ژنو با صدور قطعنامهای ضمن محکومیت نقض حقوقبشر در ایران، ماموریت گزارشگر ویژه و هیات حقیقتیاب مستقل برای نقض حقوقبشر در ایران را برای یک سال دیگر تمدید کرد. این قطعنامه با ۲۴ رای موافق در مقابل ۸ رای مخالف تصویب شد.
در این قطعنامه، شورا ضمن محکومیت «نقض سیستماتیک حقوقبشر در ایران»، از جمهوریاسلامی خواسته است با پایاندادن به بحران مصونیت از مجازات ساختاری عاملان جنایت، همکاری کامل با گزارشگر ویژه و هیات حقیقتیاب مستقل سازمان ملل برای بررسی نقض حقوقبشر در ایران، را تضمین کند.
شورا در قطعنامه خود تاکید کرده «مصونیت ساختاری» که جمهوری اسلامی به مسئولان و کارگزاران سرکوب و عاملان جنایت علیه مردم اعطا کرده، زنجیره خشونت را تقویت و حق دادخواهی قربانیان را نقض میکند. متن این قطعنامه را کشورهای ایسلند، آلمان، مقدونیه شمالی، جمهوری مولداوی، بریتانیا و ایرلند شمالی تنظیم کرده و جمعه اول فروردین، به دبیرخانه شورا ارائه دادند و در جریان رایگیری برای این قطعنامه چند کشور در موافقت و مخالفت با متن آن صحبت کردند و در این نشست، نمایندگان کشورهای مختلف از جمله ایسلند، اسپانیا، بلژیک، برزیل و سوئیس نسبت به افزایش اعدامها، سرکوب آزادی بیان، نقض حقوق زنان و دختران و فشار بر اقلیتهای مذهبی و قومی در ایران ابراز نگرانی کردند و خواستار همکاری بیشتر جمهوری اسلامی با نهادهای حقوق بشری شدند. نماینده بلژیک افزایش اعدامها و محدودیتها علیه آزادیهای مدنی را نگرانکننده توصیف کرد.
نماینده برزیل نیز بر لزوم پایان فشارها بر جامعه بهائی و تقویت مشارکت زنان در جامعه تأکید کرد. نماینده سوئیس ضمن حمایت از پیشنویس قطعنامه، خواستار تمدید ماموریت هیئت حقیقتیاب سازمان ملل در مورد سرکوب معترضان در ایران شد.
نماینده کاستاریکا نیز در این نشست گفت که نقض حکومتی حقوق بشر در ایران به وضعیت هشداردهنده رسیده است.
در مقابل، نماینده جمهوری اسلامی، پرداختن این شورا به وضعیت حقوق بشر در ایران را «هدر دادن منابع» دانست و خواستار تمرکز بر وضعیت غزه شد.
در متن قطعنامه، شورای حقوقبشر ضمن ابراز نگرانی از «نقض طیف گستردهای از حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» در ایران، بهویژه بر سرکوب شدید زنان، اقلیتهای اتنیکی و مذهبی و نیز افزایش مداوم اعدامها تمرکز کرده است.
این شورا، استفاده ابزاری از مجازات اعدام برای ایجاد هراس عمومی و سرکوب سیاسی را محکوم کرده و هشدار داده است که رویکرد تنبیهی جمهوریاسلامی، از جمله صدور احکام مرگ برای جرایمی که به گفته شورا «هرگز به سطح جدیترین جنایتها نمیرسند»، مصداق نقض جدی قوانین بینالمللی است.
بر اساس قوانین بینالمللی، جدیترین جنایاتی که میتوان برای مرتکبین آن حکم اعدام صادر کرد، جنایاتی است که متضمن فتل عمد باشد. بر اساس این قطعنامه، سرکوب سیستماتیک آزادی بیان و تجمعهای اعتراضی، آزار روزنامهنگاران و کارکنان رسانه، محدودسازی مدافعان حقوقبشر و فعالان مدنی، و اعمال خشونت و تبعیض چندجانبه علیه اقلیتها، از مهمترین مصادیق نقض مداوم حقوقبشر در ایران شناخته شده است.
آبخوان اصفهان تا ۱۰ سال دیگر به مرگ کامل میرسد
نسرین جهانی گلشیخ
اصفهان -ایرنا- رئیس بخش زلزلهشناسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات وزارت راه، مسکن و شهرسازی گفت: برآوردها نشان میدهد با ادامه همین روند و نوع برداشت از منابع آب زیرزمینی، آبخوان دشت اصفهان تا ۱۰ سال آینده بهطور کامل به میرایی و مرگ میرسد.
علی بیتاللهی روز یکشنبه در گفت و گو با ایرنا افزود: در شرایطی که آبخوان اصفهان به ویژه در محدوده ساختار شهری افت شدید دارد، با برداشتهای بیشتر برای تامین آب شرب و یا هر هدف دیگری در عمل به مرگ آبخوان دشت اصفهان کمک میکنیم تا بیشتر از پیش به شرایط بحرانی برسد.
وی با بیان اینکه با افزایش فشار بر آبخوانها در اصفهان نرخ فرو نشست تشدید پیدا خواهد کرد، گفت: نکته بسیار مهم این است که فرونشست زمین همین حالا هم در شهر اصفهان به «شرایط حدی» رسیده است.
وی تصریح کرد: شرایط حدی به این معنی است که اثرات فرونشست زمین در سطح زمین مشهود شده و از این به بعد هر چقدر نشست بیشتر باشد، مستحدثات در سطح زمین بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرند.
بیتاللهی تاکید کرد: این شرایط را باید کنترل کرد تا اثرات فرونشست کمتر و خفیفتر شود اما در وضعیت کاهش نزولات جوی به هیچ وجه عاقلانه نیست که فشار بر آبهای زیرزمینی در اصفهان بیشتر شود.
وی افزود: درست است که این کار برای تامین نیازهای مردم انجام میشود اما باید توجه کنیم که مردم نیاز به آرامش روانی، امنیت ساختمانی و حوادث خوشایند دارند نه حوادثی که هر روز روحیه و روان آنها را برنجاند.
بیتاللهی گفت: شاخصهای فرونشست حدی، فروچالههای متعدد در معابر شهری اصفهان و منتشر شده در اخبار رسانهها است.
وی افزود: این شرایط فرونشستی اصفهان کاملا قابل استناد است و مستندات متعددی برای آن وجود دارد.وی یادآور شد: شکافهای فرونشستی در قسمت شمالی استادیوم تازه تاسیس نقش جهان به وضوح قابل مشاهده بوده و از این رو فرونشست حدی اصفهان نه یک نظریه بلکه واقعیت عیان است.
وی افزود: در بسیاری از محلات مسکونی اصفهان شکافهایی در ساختمان های مسکونی وجود دارد که دست از بین آنها رد می شود.
نشست ۱.۵ متری زمین در اصفهان طی ۱۰ سال گذشته
رئیس بخش زلزلهشناسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی با بیان اینکه نرخ فرونشست اصفهان حدود ۱۵ سانتی متر در سال است، گفت:
این نرخ فرونشست، حداقل بیش از ۱۰ سال در اصفهان اتفاق افتاده و با این احتساب زمین در این بازه زمانی یک متر و نیم فرونشسته که این عدد وحشتناکی است.
وی افزود: حداکثر نشست مجاز ساختمان در آیین نامه مقررات ملی ساختمان، ۲ و نیم سانتی متر و این عدد مربوط به کل عمر ساختمان است.
بیتاللهی افزود: اگر فرونشست ۱۰ ساله اصفهان را در نظر بگیریم، میبینیم که زمین یک و نیم متر در یک گستره وسیع پایین رفته است.
وی افزود: وقتی کل زمین یک محدوده پایین برود، چیزی از سوی بیننده احساس نمیشود و در این شرایط لولهها، خیابانها و ساختمانها نشست تدریجی را تحمل میکنند و کم کم با رسیدن به مرز «تنش گسیختگی» شکافت بر میدارند و می شکنند.
۶۰۰ مسجد و مدرسه در معرض خطر فرونشست در اصفهان
وی گفت: طبق برآوردی که داشتیم متاسفانه نزدیک به ۳۰۰ مسجد و ۳۰۰ مدرسه در اصفهان در پهنه فرونشستی قرار دارند و این عددها گویای شرایط بد فرونشست اصفهان است.
بیتاللهی افزود: اگر اصفهان در شرایط کم بارشی و ذخایر کم سد زایندهرود به تامین آب از طریق آب های زیرزمینی بپردازد، شرایط فرونشست اصفهان بدتر خواهد شد.
وی اضافه کرد: اولویت اول تامین آب شرب و جلوگیری از فرونشست زمین در اصفهان است و به همین منظور چارهای نیست جز اینکه به پروژههای انتقال آب اجازه اجرا داده شود.
به گزارش ایرنا، طبق گزارش سازمان زمینشناسی نرخ فرونشست اصفهان به طور میانگین بین ۱۵ تا ۱۸ سانتیمتر در سال است.
اصفهان تنها شهری محسوب میشود که فرونشست به دل آن نفوذ کرده و به گفته کارشناسان، این موضوع ریسک پذیری این خطه را بیشتر کرده است و تنها راهکار جلوگیری از پیشرفت فرونشست، جاری شدن زایندهرود و کاهش برداشت آب های زیرزمینی دشت «اصفهان برخوار» است؛ اتفاقی که هرچقدر به تعویق بیفتد با مشکلاتی نظیر تهدید سازههای شهری، ساختمانها و خطوط انتقال نیرو، جمعیت ۲ و نیم میلیون نفری شهر اصفهان را تهدید خواهد کرد.
فرونشست یک پدیده زیست محیطی به معنی نشست تدریجی و یا پایین رفتن ناگهانی سطح زمین به دلیل تراکم موارد زیرسطحی است؛ برداشت بیش از حد از آبهای زیرزمینی ناشی از نیاز روزافزون به منابع آب که به دنبال توسعه جمعیت، صنعت و کشاورزی در حوضه آبریز زاینده رود رخ داده از دلایل اصلی فرونشست به شمار میرود.
مرگ ۳۵ هزار رشته قنات ایران در ۵۰ سال اخیر
مریم جلیلوندفرد
قناتهای ایران دچار فروچاله شدهاند
ایران در ۵۰ سال اخیر، نزدیک به ۷۰ هزار رشته قنات داشت که در ۵ دهه اخیر، ۳۵ هزار رشته قنات را بهدلیل تغییر اقلیم، حفر چاههای بیرویه و از دست رفتن حرایم قناتها برای همیشه از دستداد. با این وجود، ۳۴ هزار رشته قنات دیگر همچنان باقی مانده است که همین تعداد باقی مانده نیز ایران را هنوز در صدر کشورهای جهان در برخورداری از تعداد قناتها نشانده است. متخصصان قنات در ایران اما زنگ هشدار قناتها را مدتهاست بهصدا درآوردهاند. «محمد برشان» مدیر مرکز قنات استان کرمان معتقد است، قناتهای ایران بیش از آنکه در خطر فرونشست قرار بگیرند، دچار فروچاله شدهاند.
خشکسالی و فرونشست تبدیل به تهدید بزرگ و غولی بیشاخ و دم شده که هر لحظه ممکن است بخشی از زمین را ببلعد. با این حال، مسئولان هنوز نتوانستهاند از الگوی موفق و روشن مدیریت آب در گذشته بهرهای ببرند. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵ دست کم ۵۰ هزار حلقه چاه آب در ایران حفر شده است و از سال ۱۳۵۵ تا دهه ۶۰ حفر چاهها به دوبرابر این تعداد رسیده است. در این میان هر چه میزان آب به لایههای پایینتر میرود قناتهای بیشتری خشک میشوند.
متخصصان قنات معتقدند، پیشینه کاریز و قناتهای ایران به ۳ هزار سال هم میرسد و گواه این ادعا، آثار بهجا مانده از قناتهای کهن در داخل قلعههای باستانی و مسکونی است. با این حال، ایران هنوز نتوانسته از این الگوی دقیق، مهندسی شده و مطابق با اقلیم ایران در مدیریت آب بهره بگیرد.
«محمد برشان» مدیر مرکز قنات استان کرمان معتقد است، در طول ۳۰ قرن گذشته، با اینکه قناتها بخش عمدهای از نیازهای آبی ایران را تامین میکردند همواره حافظ تعادل بیلان آبی در سفرههای آب زیرزمینی بودهاند و هیچگاه این موازنه را برهم نزدهاند. درحقیقت نوسانات آبدهی قناتها در دورههای ترسالی و خشکسالی عامل اصلی حفظ این توازن بوده است.
عمان با ۳ هزار رشته قنات پیشرو در احیاء و گردشگری قنات
مدیر مرکز قنات استان کرمان که پژوهشهای گستردهای بر قناتهای کشور دارد با اشاره به عوامل نابودی قناتها در ۵۰ سال اخیر میگوید: ۵۰ سال پیش، دستکم ۷۰ هزار قنات در ایران وجود داشت که درحالحاضر از این تعداد قنات، ۳۴ هزار رشته قنات باقی مانده است. هر چند همین تعداد قنات هنوز هم ایران را در صدر کشورهای جهان نشانده و کشور عمان با داشتن ۳ هزار رشته قنات در رتبه دوم این جدول قرار گرفته است. اما نمیتوان کتمان کرد که کشور عمان با ۱۲ برابر کمتر از ایران در داشتن قنات به لحاظ احیا و گردشگری قنات در جهان رتبه نخست را دارد.
او میگوید: کشور عمان در حفظ قناتهای خود بسیار موفق عمل کرد. چون دولت هیچ دخالتی در امور قناتها ندارد. چاههای عمیق حفر نکردند و حریم قناتها را بهخوبی حفظ کرده اند.
برشان با تاکید بر اینکه یکی از بزرگترین مشکلات ایران در حفاظت از قناتها، حفظ نشدن حریم آنهاست.
به ایلنا گفت: یکی از بزرگترین مشکلات ما این است که حریم قناتها حفظ نمیشود و قناتهای ایرانی در تمام نقاط مورد دستبرد مسئولان دولتی و شرکتهای مختلف و افراد ذینفع قرار گرفتهاند.
این درحالی است که خراسان جنوبی با داشتن ۶ هزار رشته قنات در رتبه اول شهرهای ایران است و خراسان رضوی در رتبه دوم و پس از آن یزد، سمنان، اصفهان، کرمان، بلوچستان و فارس قرار دارند.
خوزستان و ایلام هم کمترین تعداد قناتهای کشور را دارند.
این متخصص قناتهای ایرانی معتقد است، از بین رفتن قناتها، نابودی یک شیوه استحصال آب و یا یک نوع از انواع بهرهبرداری از منابع آب نیست، بلکه نابودی و محو یک فرهنگ است که لازم است با مشارکتهای مردمی برای نجات قناتهای باقی مانده از خطر نابودی تلاش کنیم و برای احیای قناتهای متروکه چارهای بیندیشیم.
ایران دارای عجیبترین، طولانیترین و قدیمیترین قناتها در جهان است و بههمین دلیل یونسکو در سال ۱۳۹۵ تعداد ۱۱ قنات ایرانی را به عنوان شاهکار مهندسی در مدیریت منابع آب در فهرست جهانی یونسکو به عنوان بیستمین اثر جهانی ایران به ثبت رساند.
برشان گفت: قناتهای ایران بیش از آنکه موضوع مربوط به جغرافیای ایران باشد، مربوط به تاریخ و میراث فرهنگی ایران میشود. بنابراین آنچه که متعلق به تاریخ است باید حفظ شود.
او افزود: درخصوص حفاظت از قناتهای ایرانی که در نیم قرن اخیر از بین رفتهاند، در مرحله نخست باید آسیبشناسی صورت بگیرد. چرا که قنات هر منطقه با مناطق دیگر به لحاظ نوع زمین، نوع خاک، شیب زمین و آوردهای قنات و منبع تامین آب قنات متفاوت است.
این متخصص قنات تاکید کرد:
درحالحاضر چند نوع قنات در ایران وجود دارد که شامل قناتهای دشت، کوهستان و رودخانه و ترکیبی از سه نوع قنات است. بنابراین هر قنات آسیبشناسی خاص خود را میطلبد. با این حال درشرایط فعلی عوامل بسیاری باعث خشکیدگی قناتها میشود که مهمترین آن تغییر اقلیم و خشکسالیهای متمادی و پس از آن حفر چاههای عمیق وعدم رسیدگی به قناتهای ایران است.
او در پاسخ به این پرسش که هماکنون وضعیت قناتهای ایران بهچه صورت است؟ ادامه داد: نمیتوان پیشبینی و مقایسه کرد که قناتها در چه شرایط مشخصی بهسر میبرند چراکه هیچ قناتی را نمیتوان با قنات دیگر مقایسه کرد. قنات همانند یک موجود زنده است، مثل انسان. وقتی یک قنات خشک میشود گواهی فوت برای آن صادر میشود. بنابراین نمیتوان با قاطعیت اعلام کرد که کدام قناتها از چه مشکلاتی برخوردارند. چراکه در مرحله اول باید آسیبشناسی صورت بگیرد، شرایط منطقهای ارزیابی شود و بعد از به ارائه راهحل پرداخت.
برشان افزود: طبق قانون اساسی وزارت نیرو متولی اصلی آب است. اما میبینیم عملا در این زمینه مسئولیت خاصی ندارد.
بنابراین تقاضای ما از دولت این است که در موضوع قناتها دخالت و سرمایهگذاری نکند. چون پروژه جابجایی قناتها آسیبی به قناتهای ایران زده است که تاریخ هرگز ما را نخواهد بخشید. بالعکس مشارکت مردمی است که قناتهای ایران را حفظ میکند.
او در پاسخ به اینکه در شرایط فعلی چگونه میتوان به احیای قناتهای ایران پرداخت؟ تاکید کرد: قناتهای ایران بیش از آنکه دچار فرونشست شوند دچار فروچاله شدهاند. فرونشست مرگ زمین است. بنابراین در شرایطی که قناتها با کاهش آبهای زیرزمینی و حفر چاهها مواجه هستند لازم است که بیشتر مورد حفاظت قرار بگیرند.
چراکه قناتهای ایرانی یک الگوی دیرینه و تاریخی در مدیریت و مهندسی آب هستند که با توجه به هزینههای گزاف حفر دوباه آنها، نیاز است که همین تعداد قنات باقی مانده حفظ شود.
رمزگشایی خطی ۴۰۰۰ ساله،
تنظیم: ساره استوار
ایران را به مرکز نقشه تاریخ نوشتار بازگرداند
نظام نوشتاری «ایلامی خطی» قدیمیترین خط آوامحور جهان است و رمزگشایی آن بهنوعی تاریخ نگارش را از انحصار بینالنهرین خارج و جایگاه ایران را در پیدایش و توسعه نوشتار بازتعریف میکند
جامهای نقرهای کونانکی که در کامفیروز به دست آمد و تصویری از مرد ایرانی با کمک هوش مصنوعیــ
رمزگشایی خط «ایلامی خطی» که حدود چهار هزار سال پیش در فلات ایران استفاده میشد، پیشرفتی مهم در شناخت تمدنهای ایران باستان و تاکیدی بر نقش ایران بهعنوان یکی از خاستگاههای نخستین نوشتار در جهان باستان به شمار میرود.
فرانسوا دسه، دانشمند فرانسوی، و تیمش در سال ۲۰۲۲ اعلام کردند که موفق به رمزگشایی این خط شدهاند؛ خطی که تقریبا بین سالهای ۲۱۵۰ تا ۱۸۸۰ پیش از میلاد در ایران رایج بوده است.
این خط روی بناهای یادبود، اشیای فلزی و الواح گِلی دیده میشود و عمدتا در شوش، یکی از شهرهای مهم باستانی در جنوبغرب ایران، کشف شده است.
تام استیونسون در مقالهای بلند در نشریه لندن ریویو به این موضوع میپردازد و مینویسد دسه با تکیه بر متون ایلامی خطی که رمزگشایی کرده است، سه نظریه کلیدی را درباره نقش ایران در تاریخ نوشتار مطرح میکند:
۱. خط ایلامی خطی، که بین ۲۲۰۰ تا ۱۸۸۰ پیش از میلاد در فلات ایران رواج داشت، قدیمیترین خط کاملا آوامحور جهان است.
۲. ایران، و نه صرفا بینالنهرین، باید در تاریخ پیدایش نوشتار جایگاهی مرکزی داشته باشد.
۳. خط ایلامی خطی بهطور مستقیم از خط پیشاایلامی (مربوط به پایان هزاره چهارم پیش از میلاد، عمدتا در شوش) نشات گرفته و نشاندهنده یک سنت نوشتاری هزارساله در ایران باستان است.
با اینکه ایلام در مقایسه با امپراتوریهای بینالنهرین کمتر شناخته شده است، یکی از نخستین نهادهای سیاسی ثبتشده در سرزمینی است که امروز ایران نام دارد. واژه ایلام بارها در کتاب مقدس آمده و شهر شوش نیز در متون کلاسیک چون آثار هرودوت، استرابون و جان میلتون ذکر شده است.
رمزگشایی خط میخی در قرن نوزدهم پرده از تاریخ پنهان ایلام برداشت و اسناد بابلی پر از روایتهایی از جنگ با ایلامیان بود.
خط ایلامی خطی یکی از قدیمیترین نظامهای نوشتاری جهان در هزاره سوم پیش از میلاد در فلات ایران است و بهویژه در نواحی شرقی و جنوبغربی ایران از جمله شوش و جیرفت استفاده میشد. سالها تلاش برای رمزگشایی این خط بینتیجه مانده بود، زیرا این خط نه مانند کتیبه بیستون نسخههای دوزبانه داشت و نه تعداد زیادی نمونه از آن موجود بود.از سال ۲۰۰۶، فرانسوا دسه در پروژههای مختلفی در ایران، بهویژه در جیرفت و تهران، مشارکت داشت.
در طول بیش از یک دهه، او تلاش میکرد تا این خط را رمزگشایی کند اما موفقیتی نداشت.
نقطه عطف تلاشهای دسه در سال ۲۰۱۷ بود، وقتی با بررسی کتیبههای ایلامی خطی حکشده بر ظروف نقرهای موسوم به کونانکی که متعلق به خانواده محبوبیان در لندن بودــ از نوادگان یکی از کاوشگران آثار باستانی ایرانیــ گامی کلیدی در رمزگشایی این خط برداشت.
به گفته خانواده محبوبیان، این ظروف کونانکی از حفاریهای تجاری دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در نزدیکی کامفیروز در استان فارس به دست آمدهاند.
دسه با مقایسه این متون با اشیای مشابه حاوی خط میخی ایلامی، توانست معادلهای آوایی بیشتری برای نشانهها بیابد. در این مسیر، دسه با همراهی دو پژوهشگر آماتورــ کامبیز طبیبزاده، ایرانی علاقهمند به باستانشناسی که در کودکی به شوش سفر کرده بود، و متیو کرون، پژوهشگر فرانسویــ توانست دامنه تحلیلش را گسترش دهد. نتیجه این تلاشها در سال ۲۰۲۲ در یک نشریه معتبر آشورشناسی منتشر شد و قرار است کتابی سهجلدی از تمام کتیبههای ایلامی خطی شناختهشده، همراه معادلهای آنها به خط میخی، در سال جاری منتشر شود.
این رمزگشایی نه تنها دریچهای نو به سوی شناخت تمدن ایلامی و تاریخ ایران باستان گشود، بلکه نقش ایران را بهعنوان یکی از خاستگاههای اصلی نوشتار و تمدن جهانی، پررنگتر از همیشه نشان داد.
این خط، برخلاف خطوط همعصرش مانند میخی و هیروگلیف که نشانهمحور و واژهنگار بودند، بهطور کامل آوانگار است و از نشانههایی برای واکهها، همخوانها و هجاهای صامت و مصوت تشکیل شده است. این ویژگی ایلامی خطی را به یکی از قدیمیترین نظامهای نوشتاری کاملا آوایی شناختهشده در جهان تبدیل میکند.
با اینکه اکنون بخش بزرگی از نشانه های ایلامی خطی قابل خواندن است، درک کامل متون همچنان با دشواری مواجه است.
زبان ایلامی، همانند سومری، زبانی مهجور است و برخلاف مصر باستان، هیچ بازمانده زبانی از آن در دورههای بعدی در دست نیست.
منابع اصلی برای شناخت زبان ایلامی، از جمله کتابهای «کتیبههای شاهان ایلامی» نوشته فریدریش ویلهلم کونیک (۱۹۶۵) و «فرهنگ واژگان ایلامی» اثر والتر هینتس و هایدماری کوخ (۱۹۸۷) بر پایه کتیبههای هخامنشی به زبان ایلامی تنظیم شدهاندــ کتیبههایی که بیش از هزار سال پس از متون ایلامی خطی و به خط میخی نگاشته شدهاند.
بنابراین، با وجود پیشرفت در خوانش خط، دانش از نحو، واجشناسی و ساختار دستوری زبان ایلامی هنوز محدود است، بهویژه در مورد کتیبههای کشفشده در شرق ایران که رمزگشایی آنها دشوارتر است.
نظام نوشتاری ایلامی خطی در اوایل هزاره دوم پیش از میلاد ناپدید شد. دلیل آن هنوز روشن نیست.
پس از آن، خطوط میخی ایلامی، اکدی و سپس پارسی باستان در ایران رواج یافتند.
دسه همچنین بر اساس کتیبههای ایلامی خطی به این نتیجه رسید که گستره زبان ایلامی تا کرمان در جنوبشرق ایران میرسیده و برخی مفاهیم رایج مانند «ایلام» در اصل ساخته بینالنهرینیها است، در حالی که ساکنان واقعی این سرزمین خود را وابسته به فرهنگ هَتَمتیزبان میدانستهاند، نه ساکنان کشوری به نام «ایلام».
مهمتر آنکه اگر نظریه دسه درست باشد، سنت نوشتاری در ایران باستان نه تنها مستقل از بینالنهرین شکل گرفته است، بلکه شکاف زمانی بین متون پیشاایلامی و ایلامی خطی ممکن است با متنهای گِلی پر شود که ترکیبی از هر دو نظام را در خود دارند و بهتازگی کشف شدهاند.
دسه بر ادامهدار بودن سنت نوشتاری در ایران تاکید دارد و میگوید شاید علت ناپیوستگی شواهد این است که بخشهایی روی مواد فاسدشدنی مانند چوب یا موم ثبت میشده است.
پژوهش او تاریخ نگارش را از انحصار بینالنهرین خارج و جایگاه ایران را در پیدایش و توسعه نوشتار بازتعریف میکند، آنچه او «غیرمیان رودانسازی تاریخ خاور نزدیک» مینامد.
در مجموع، پژوهش دسه بازتابدهنده این باور است که ایران یکی از خاستگاههای بنیادین نوشتار بشر بوده و شایسته آن است که در جایگاهش در تاریخ تمدن جهانی بازنگری شود.
کشف ابزارهای سنگی رازآلود شبیه به ابزار نئاندرتالها؛ آیا نیاکان نخستین ما به چین رسیده بودند؟
باستانشناسان در چین یک فناوری سنگی را یافتهاند که پیشتر گمان میرفت نئاندرتالها در اروپا از آن استفاده میکردهاند؛ کشفی که درک ما را از تکامل انسان در شرق آسیا به چالش میکشد.
روش کوئینا برای ساخت ابزارهای سنگی پیشتر در اروپا پیدا شد، اما هرگز در شرق آسیا مشاهده نشده بود.
دوران میانسنگی، دورهای مهم در تکامل انسان بین ۳۰۰ هزار تا ۳۰ هزار سال پیش، معمولا دورهای پویا و همراه با پیشرفت در اروپا و آفریقا تلقی میشود، اما در شرق آسیا در میان جمعیتهای نیاکان اولیه انسان که آنجا زندگی میکردند، دورهای ایستا بدون پیشرفت چشمگیر تلقی میشود.
دوران میانسنگی همچنین با خاستگاه و تکامل گونه انسان امروزی، هوموساپینس، در آفریقا و نیز با رشد گروههای انسانی باستانی مانند نئاندرتالها و انسانتباران دنیسووا مرتبط است.
با این حال اکنون دانشمندان فناوری کوئینا را در یک محوطه باستانشناسی در جنوب غربی چین یافتهاند که بین ۵۰ هزار تا ۶۰ هزار سال قدمت دارد؛ کشفی که این فرضیه را به چالش میکشد.
بن مارویک، نویسنده همکار این مقاله از دانشگاه واشینگتن، گفت: «این یک تغییر بزرگ در شیوه تفکر ما درباره آن بخش از جهان در آن دوره زمانی است.»
«این واقعا این پرسش را مطرح میکند که مردم در این دوره چه کارهای دیگری انجام میدادند که ما هنوز پیدا نکردهایم؟»
پژوهشگران یک خراشدهنده سنگی کوئینا کشف کردند که ضخیم و نامتقارن است و لبه پهن و تیز با کاربرد عملی دارد که نشانههای آشکاری از استفاده و تیز کردن مجدد بههمراه پسماندهایی از استفاده شدن آن را نشان میدهد.
دانشمندان گفتند که این ابزارها احتمالا برای خراشیدن و ساییدن استخوان، شاخ گوزن یا چوب استفاده میشدند.
باستانشناسان از این موضوع حیرتزدهاند که چگونه ابزارهایی که معلوم است نئاندرتالها در اروپا از آنها استفاده میکردند، به شرق آسیا رسیدند. آنها مطمئن نیستند آیا این فناوری را مردمی که از غرب آمدند وارد این منطقه کردند یا اینکه بهطور مستقل و بدون تماس مستقیم بین این گروههای [انسانی] توسعه یافت.
دکتر مارویک گفت:
«میتوانیم سعی کنیم ببینیم آیا آنها پیشتر کاری مشابه انجام میدادند که به نظر برسد کوئینا از دل آن پدید آمد یا نه.»
«در آن صورت ممکن است بگوییم که این توسعه بیشتر محلی به نظر میرسد و آنها در نسلهای پیشین به شکلهای مختلفی آزمون و خطا میکردند و سرانجام آن را کامل کردند.»
از سوی دیگر، اگر ابزارهای چینی در مقایسه با آنهایی که در اروپا و آفریقا کشف شدند، بدون هیچگونه آزمون و خطایی ظاهر شده باشند، ممکن است نشان دهد که این فناوری را گروهی دیگر به آنها منتقل کردند.
دکتر مارویک گفت: «این تصور که در شرق آسیا تا مدت طولانی هیچ چیزی تغییر نکرد، همچنان تفکر غالب بین عموم است. آنها احتمال یافتن چیزهایی را که این تصور را به چالش بکشد در نظر نگرفتهاند. اکنون شاید برخی پژوهشگران علاقهمند شده باشند این ایدهها را زیر سوال ببرند.»
پژوهشگران میگویند کشف بقایای بیشتر از انسان باستانی در این منطقه ممکن است به حل این معما کمک کند.
دکتر مارویک گفت: «هرگز هیچ نئاندرتالی در شرق آسیا پیدا نشد، اما آیا ممکن است نئاندرتالی را پیدا کنیم؟
یا محتملتر، آیا ممکن است انسانتبار دنیسووایی را پیدا کنیم که گونه دیگری از نیاکان انسان باشد؟
اگر بتوانیم بقایای انسانی مرتبط با این دوره را پیدا کنیم، ممکن است با چیزی شگفتانگیز روبرو شویمــ شاید حتی نیاکان انسانی جدیدی را بیابیم که هنوز آن را نمیشناسیم.»
به بهانه روز جهانی کارگر
فرجود تقی پور
روز جهانی کارگر، که هر سال در اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) گرامی داشته میشود، روزی است برای ادای احترام به تلاشهای میلیونها کارگر در سراسر جهان و تأکید بر عدالت اجتماعی، حقوق نیروی کار، و کرامت انسانی. این روز نه تنها نمادی از همبستگی جهانی کارگران است، بلکه فرصتی برای بررسی وضعیت کار و رفاه کارگران در جوامع مختلف، از جمله ایران، و مقایسه آن با اصول و تعهدات قانونی و بینالمللی است.ریشه روز جهانی کارگر به جنبشهای کارگری قرن نوزدهم میلادی در ایالات متحده بازمیگردد.
در آن دوران، شرایط کاری بسیار دشوار بود؛ کارگران مجبور بودند تا ۱۴ ساعت در روز و اغلب در محیطهای ناامن کار کنند. خواسته اصلی آنان کاهش ساعات کاری به ۸ ساعت در روز بود.در تاریخ اول ماه مه ۱۸۸۶، هزاران کارگر آمریکایی در شهر شیکاگو دست به اعتصاب گسترده زدند. این حرکت مسالمتآمیز در ابتدا با حمایت مردمی همراه شد، اما در روز سوم مه، در جریان تجمع در میدان “هایمارکت”، با دخالت پلیس و انفجار بمب، به خشونت کشیده شد. چند تن کشته و دهها نفر زخمی شدند. پس از این حادثه، چند تن از رهبران کارگری بازداشت و اعدام شدند. اگرچه این حادثه به سرکوب انجامید، اما فداکاری و مقاومت کارگران شیکاگو به نماد جهانی مبارزه برای حقوق کارگری تبدیل شد. در سال ۱۸۸۹، کنگره بینالمللی کارگران در پاریس، روز اول ماه مه را به عنوان روز جهانی کارگر تعیین کرد.
از آن زمان تاکنون، این روز در بسیاری از کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده و هر سال با مراسمها و گردهماییهایی همراه است.
روز جهانی کارگر نه تنها یک مناسبت تاریخی است، بلکه بهمثابه بستری برای پیگیری مطالبات عادلانه کارگران، بازنگری در سیاستهای اقتصادی، و ترویج عدالت اجتماعی در جامعه امروزی اهمیت دارد. در دنیای امروز، که چالشهایی چون بیکاری، ناامنی شغلی، تبعیض جنسیتی در بازار کار، و بهرهکشی نیروی کار وجود دارد، این روز یادآور این است که حقوق کارگران باید در رأس برنامهریزیهای اجتماعی و اقتصادی قرار گیرد.
همچنین، این روز فرصتی است برای گسترش گفتوگو میان کارگران، دولت، کارفرمایان و نهادهای مدنی در جهت ارتقای سطح معیشت، آموزش و رفاه عمومی.کارگران ایرانی بخش بزرگی از نیروی مولد کشور را تشکیل میدهند. آنها در بخشهایی چون صنعت، معدن، کشاورزی، خدمات و حملونقل فعالیت دارند.
با این حال، بسیاری از آنان با مشکلاتی مانند قراردادهای موقت و سفیدامضا، حداقل دستمزدهای ناکافی نسبت به خط فقر، نداشتن بیمه کافی، شرایط کاری نامناسب و نبود تشکلهای مستقل کارگری مواجهاند.در برخی موارد، فعالیتهای صنفی یا پیگیری حقوق صنفی، با برخورد امنیتی یا محدودیتهای قانونی مواجه میشود.
این شرایط فاصلهای چشمگیر میان واقعیتهای اجتماعی و مفاد حمایتی قانون اساسی و استانداردهای بینالمللی ایجاد کرده است.در قانون اساسی ایران، حقوق کارگران با صراحت مورد توجه قرار گرفته است:
اصل ۲۹ برخورداری از تأمین اجتماعی برای بیکاری، پیری، بیماری و حوادث شغلی را حق همگان میداند.
اصل ۴۳ اشتغال کامل، جلوگیری از بهرهکشی از کار دیگران، و توزیع عادلانه درآمد را بهعنوان سیاستهای اقتصادی دولت تعیین میکند.
اصل ۴۴ بر تعادل و عدالت در نظام اقتصادی از طریق مشارکت بخش تعاونی و مردمی تأکید دارد.با وجود این، بسیاری از کارگران معتقدند اجرای عملی این اصول با ضعف نظارت و سیاستگذاری مواجه است و حقوق صنفی آنها بهطور کامل تضمین نمیشود.
ماده ۲۳ از اعلامیه جهانی حقوق بشر، کار را حق هر انسان میداند و تأکید میکند که همه افراد باید در شرایط مساوی، دستمزد برابر برای کار برابر دریافت کنند.
همچنین، ماده ۲۵ بر حق هر فرد برای داشتن زندگی در سطح مناسب از نظر سلامت، تغذیه، مسکن و خدمات درمانی تأکید دارد.
ایران از امضا کنندگان این اعلامیه است، اما به دلیل برخی محدودیتهای ساختاری، حقوقی و اقتصادی، هنوز نتوانسته است به طور کامل این اصول را در ساختار داخلی خود عملی سازد. هدف ۸ از اهداف توسعه پایدار در سند ۲۰۳۰، بر «رشد اقتصادی فراگیر و پایدار، اشتغال کامل و کار شایسته برای همه» تمرکز دارد.
همچنین تأکید میشود که بهرهکشی از نیروی کار کودک، تبعیض جنسیتی و بیعدالتیهای مزدی باید از بین برود. اگرچه دولت ایران اجرای سند ۲۰۳۰ را به دلایل سیاسی و فرهنگی متوقف کرد، اما بسیاری از مفاد این سند همچنان بهعنوان چارچوبهایی جهانی برای سنجش عدالت شغلی و اجتماعی در نظر گرفته میشود.
روز جهانی کارگر، یادآور تلاشها و فداکاریهایی است که نسلهای پیشین کارگران برای دستیابی به عدالت و کرامت انسانی متحمل شدند. این روز نه تنها فرصتی برای تجلیل است، بلکه مسئولیتی برای نهادها، دولتها و جوامع است تا وضعیت کارگران را بهبود بخشند.در ایران، با وجود جایگاه والای کارگر در قانون و فرهنگ، هنوز تا تحقق کامل عدالت شغلی فاصله وجود دارد.
همگرایی میان قانون اساسی، ارزشهای اسلامی و استانداردهای جهانی میتواند زمینهای فراهم آورد تا کارگران ایرانی در محیطی امن، عادلانه و انسانی فعالیت کنند.
کدام سوراخها را پر میکنید؟ (برسد به دست رئیسجمهور پزشکیان)
محمد فاضلی
جناب آقای رئیسجمهور، ظرفیت زیستپذیری سرزمین ایران بهواسطه تشدید مسائل محیطزیستی کم شده، و مسأله آب (در ابعاد مختلف) یکی از مهمترینهاست. مدتها دنبال شاهدی میگشتم که وجه مهمی از این مسأله را به سیاستگذار نشان دهم، و مردم را به تفکر جمعی درباره آن فرابخوانم. این فرصت اکنون فراهم شده است و تقاضا میکنم چند دقیقهای را به خواندن این متن اختصاص دهید. خواهش میکنم.
این نامه را از آن جهت برای شما مینویسم که به «سیاستگذاری مبتنی بر شواهد» باور دارید و یک بار گفتهاید «با عدد که نمیشود دعوا کرد.» من شما را به ملاحظه چند شاهد و عدد دعوت میکنم.
آقای رئیسجمهور! اغلب شهرهای کشور در سطوح مختلف تنش آبی قرار دارند، و برای نمونه وضعیت سدهای شهر تهران در وضعیت هشدارآمیزی است. در میان این هشدار و بحران، این چند عدد را نگاه کنید:
یک. سال ۱۴۰۲ به اندازه ۹ میلیارد متر مکعب آب شرب در کشور تولید شده است. طبق برنامه هفتم این عدد باید به ۹.۲ میلیارد متر مکعب برسد.
دو. به گفته مقامات شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور، ۳۲ درصد آب تولیدشده در شبکه هدر میرود.
سه. هدررفت فیزیکی (مثلاً نشت از لولهها) ۱۵ درصد، و هدررفت ظاهری (آبی که وارد شبکه میشود اما به علل مختلف از جمله استفاده غیرمجاز و … درآمدی نصیب تولیدکننده آب نمیکند) ۱۵.۵ درصد است که اصلیترین صورتهای هدررفت هستند.
چهار. ۱۵ درصد هدررفت فیزیکی آب شرب در کشور معادل ۱.۳۵ میلیارد مترمکعب آب است. این میزان از کل مصرف آب شهر تهران در یک سال (۱.۲ میلیارد متر مکعب) بیشتر است.
پنج. ۱۵.۵ درصد هدررفت ظاهری (یا آب بدون درآمد) معادل ۱.۴ میلیارد متر مکعب آب است.
شش. قیمت تمام شده هر متر مکعب آب شرب ۸۵۰۰ تومان و متوسط قیمت فروش آن حدود ۳۰۰۰ تومان است.
هفت. هزینه تمام شده ۱.۳۵ میلیارد مترمکعب هدررفت فیزیکی آب برای کشور (فیزیکی و ظاهری) برای کشور، ۱۱۵۰۰ میلیارد تومان در سال است.
هشت. هزینه ۱.۴ میلیارد متر مکعب آب بدون درآمد (هدررفت ظاهری) ۱۱۹۰۰ میلیارد تومان در سال است.
نُه. هر ۱ درصد آب شرب کل کشور که هدر میرود معادل ۹۰ میلیون مترمکعب است.
ده. جلوگیری از فقط ۵ درصد هدررفت فیزیکی آب، معادل ۴۵۰ میلیون مترمکعب (معادل تقریباً ۵۰ درصد آورد سالیانه زایندهرود؛ و ۳۷.۵ درصد کل آب شرب تهران) است.
یازده. هزینه هر ۱ درصد کاهش هدررفت آب در کل کشور، ۲۱ هزار میلیارد تومان؛ پس هزینه ۵ درصد کاهش هدررفت (از ۳۲ درصد هدررفت فعلی، که میتواند به حدود ۸ تا ۱۰ درصد کاهش یابد) برابر ۱۰۵ هزار میلیارد تومان، معادل ۱.۲ میلیارد دلار (با دلار ۹۰ هزار تومان) است.
آقای رئیسجمهور!
با هزینه ۱.۲ میلیارد دلار، میتوان ظرف چند سال، ۴۵۰ میلیون مترمکعب آب شرب کشور را از هدررفت نجات داد. این کار ظرفیت زیستپذیری سرزمین را بالا میبرد، میتوان هزاران شغل بر محور این اقدام ایجاد کرد، و به شدت با توسعه پایدار تطابق دارد.
اما آقای رئیسجمهور، در این کشور:
🔴 شرکت مهندسی آب و فاضلاب میگوید هزینه کردن ۲۱ هزار میلیارد تومان برای کاهش ۱ درصد هدررفت آب در شبکه شرب کشور، توجیه اقتصادی ندارد.
🔴 شرکتهای سدسازی دنبال تأمین مالی از منابع داخلی و خارجی برای ساخت سدی با هزینه ۳ میلیارد دلار در همین شرایط هستند.
🔴 شرکتهای لولهکش! دنبال شیرینسازی و انتقال ۲۵۰ میلیون مترمکعب (در مرحله اول ۱۱۰ میلیون مترمکعب) آب از خلیج فارس و دریای عمان به نوار شرقی کشور با هزینه اعلامی ۶.۵ میلیارد یورو (رقم واقعی دو برابر این است) هستند.
بله آقای رئیسجمهور! در این کشور هزینه کردن برای کاهش هدررفت آب که سبب پایداری سرزمین، کاهش هزینههای ملی، و افزایش ظرفیت زیستپذیری سرزمین میشود، توجیه اقتصادی ندارد؛ اما شیرینسازی و انتقال آب از دریا به نوار شرقی کشور (با هزینه تمامشده اعلامی ۴ تا ۶ یورو برای هر متر مکعب) توجیه دارد!
بله آقای رئیسجمهور! دنبال اهمیت دادن به محیطزیست و حفظ زیستپذیری ایران هستید؟ این گوی و این میدان. پرچم اصلاحات پایدار در سیاست آبی این سرزمین را دست بگیرید. مشک آب این سرزمین سوراخ است، و فقط ۳۲ درصد آب شربش هدر میرود! منابع را صرف گرفتن سوراخهای این مشک کنید.
جیب لولهکشها و عاشقان سینهچاک سازههای عظیم آبی هم سوراخهای بزرگ بیانتهایی دارد و پر نمیشود.
باید تصمیم سخت بگیرید و بین پر کردن سوراخهای مشک آب کشور (کار درست) و سوراخهای جیب آنها، یکی را انتخاب کنید.
بله آقای رئیسجمهور! در شورای عالی آب، و در جلسه هیئت دولت از این محاسبات برای شما نمیگویند.
رونوشت:
🔵هر کسی که نگران ظرفیت زیستپذیری ایران است.
🔵وزیر نیرو
🔵رئیس سازمان حفاظت محیطزیست
زنان ایرانی مبارز و فعال حقوق بشر از دوران قاجار تا دوره معاصر
تارا کریمی
از دوران قاجار تا دوره معاصر، زنان ایرانی نقش برجستهای در مبارزات اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری ایفا کردهاند. این زنان نهتنها برای حقوق خود، بلکه برای پیشرفت جامعه نیز تلاش کردهاند. در این مقاله به بررسی مهمترین چهرههای زنانی که در این مسیر تأثیرگذار بودهاند، میپردازیم.
دوران قاجار:
سرآغاز مبارزات زنان در دوران قاجار، زنان به تدریج وارد عرصههای اجتماعی شدند. یکی از نخستین زنان تأثیرگذار این دوره بیبی خانم استرآبادی بود که با نگارش کتاب “معایب الرجال” در اواخر قرن نوزدهم، به نقد نابرابریهای جنسیتی پرداخت.
او در این کتاب از سیستم آموزشی نابرابر و سلطه مردان بر زنان انتقاد کرد. همچنین، طاهره قرهالعین، از پیشگامان جنبش بابی، با برداشتن حجاب و دفاع از حقوق زنان، به یکی از نمادهای شجاعت و تحول اجتماعی تبدیل شد. وی اولین زنی بود که در مجامع عمومی بدون حجاب ظاهر شد و برای برابری حقوق زنان سخنرانی کرد.
دوره مشروطه:
ورود زنان به عرصه سیاست در جریان انقلاب مشروطه (1905-1911)، زنان ایرانی در اعتراضات و فعالیتهای سیاسی مشارکت داشتند. زنان روشنفکر این دوره همچون صدیقه دولتآبادی و نجمالسلطنه، مدارس دخترانه تأسیس کردند و به توسعه آموزش زنان کمک کردند. فعالیتهای آنان موجب شد که در سالهای بعد، زنان به نقشهای مهمتری در جامعه دست یابند. صدیقه دولتآبادی، علاوه بر تأسیس مدارس، نخستین زن ایرانی بود که در خارج از کشور تحصیلات عالی داشت و از مدافعان سرسخت حقوق زنان بود.
دوره پهلوی:
رشد آگاهی و تغییرات قانونی در دوره پهلوی، اصلاحات اجتماعی و فرهنگی بیشتری برای زنان انجام شد. فخرآفاق پارسا، نویسنده و روزنامهنگار، با انتشار نشریه “جهان زنان” در زمینه آگاهیبخشی به زنان تلاش کرد. اشرف پهلوی، خواهر شاه، در توسعه حقوق زنان و ایجاد سازمانهای حمایت از زنان نقش داشت. سیمین دانشور، نویسنده معروف، در ادبیات فارسی تأثیر چشمگیری داشت و به طرح مسائل زنان پرداخت. در سال 1963، زنان ایرانی حق رأی به دست آوردند و توانستند در مجلس حضور یابند.
مهرانگیز دولتشاهی نخستین زن سفیر ایران شد و فرخرو پارسا به عنوان نخستین وزیر زن در ایران انتخاب شد. در همین دوره، قانون حمایت خانواده تصویب شد که تا حدی حقوق را در ازدواج و طلاق بهبود بخشید.
دوره پس از انقلاب اسلامی:
استمرار مبارزات پس از انقلاب 1357، با وجود محدودیتهای جدید، زنان ایرانی به مبارزه برای حقوق خود ادامه دادند. شیرین عبادی، وکیل و فعال حقوق بشر، در سال 2003 جایزه نوبل صلح را دریافت کرد و از نخستین زنانی بود که در سطح بینالمللی از حقوق بشر در ایران دفاع کرد.
نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر، به دلیل دفاع از حقوق زنان و کودکان بارها زندانی شده است. وی با پروندههای مربوط به حقوق کودکان، ازدواج زودهنگام و دفاع از فعالان مدنی، از چهرههای برجسته حقوق بشر در ایران محسوب میشود. همچنین، مسیح علینژاد با فعالیتهای رسانهای خود و ایجاد کمپین “چهارشنبههای سفید” توجه بینالمللی را به وضعیت حقوق زنان در ایران جلب کرده است. وی یکی از چهرههای مهم در مبارزه علیه حجاب اجباری محسوب میشود.
دوره معاصر:
مبارزه برای برابری
در سالهای اخیر، جنبشهایی همچون “دختران خیابان انقلاب” و “من هم” (#MeToo) در ایران، نشاندهنده تلاش مستمر زنان برای کسب حقوق برابر است. زنان در اعتراضات اجتماعی، فعالیتهای مدنی و عرصههای فرهنگی همچنان پیشتاز هستند. علاوه بر این، زنان در عرصههای علمی، هنری و اقتصادی نقش چشمگیری دارند و با وجود محدودیتها، درخشش خود را حفظ کردهاند. در سالهای اخیر، شاهد تلاشهای زنان برای ورود به ورزشگاهها، مخالفت با قوانین تبعیضآمیز و افزایش نقش آنان در کسبوکارهای نوپا بودهایم.
نتیجهگیری
از دوران قاجار تاکنون، زنان ایرانی با شجاعت و پافشاری برای احقاق حقوق خود تلاش کردهاند. با وجود موانع متعدد، آنان همچنان در مسیر برابری و عدالت قدم برمیدارند و نقش مهمی در پیشبرد جامعه ایرانی ایفا میکنند. مبارزات زنان ایرانی نشان داده است که تغییرات اجتماعی بدون حضور و تلاشهای آنان ممکن نیست و آنان همچنان در خط مقدم تحولات اجتماعی ایران قرار دارند..
فریادی برای انسانیت»
ملیکا نوری وفا
تأملی بر روز جهانی بازتاب نسلکشی رواندا؛ فریادی برای انسانیت» مقدمه: در دنیایی که همچنان شاهد خشونتهای قومیتی، جنگهای داخلی و نقضهای گسترده حقوق بشر هستیم، بازتاب فجایعی مانند نسلکشی رواندا نه تنها یک وظیفه اخلاقی، بلکه ضرورتی برای حفظ آگاهی جمعی و پیشگیری از تکرار تاریخ است.
۷ آوریل، روز جهانی بازتاب نسلکشی رواندا،
یکی از این ایستگاههای مهم در مسیر مبارزه برای کرامت انسانی است. در سال ۱۹۹۴، رواندا شاهد یکی از دهشتناکترین جنایات قرن بیستم بود. طی تنها ۱۰۰ روز، نزدیک به ۸۰۰ هزار انسان بیگناه، اغلب از قوم توتسی و همچنین برخی از هوتوهای میانهرو، با خشونتی سازمانیافته قتلعام شدند.
این جنایت نه تنها بازتاب نفرت قومی و نژادی بود، بلکه نمایانگر شکست جامعه جهانی در جلوگیری از نسلکشی نیز هست.
سازمان ملل متحد با تأسیس دادگاه بینالمللی کیفری برای رواندا (ICTR) تلاش کرد تا عدالت را احیا کند، اما حقیقت آن است که هیچ ساختار حقوقی نمیتواند عمیقترین زخمهای بشری را التیام بخشد.
۷ آوریل فرصتی است برای بازنگری در مفاهیم اساسی عدالت، مسئولیت جمعی، و بیطرفی مهلک. این روز ما را به یاد میآورد که بیتفاوتی، همپیمان جنایت است و سکوت، میتواند همانقدر مرگبار باشد که سلاح. افزون بر این، نسلکشی رواندا باید به عنوان بخشی از حافظه جهانی ثبت شود؛ نه فقط برای یادآوری یک فاجعه، بلکه به عنوان ابزاری برای آموزش و پیشگیری. ترویج فرهنگ صلح، تحمل دگراندیشی، و تقویت نهادهای نظارتی داخلی و بینالمللی از گامهای اساسی در جلوگیری از تکرار چنین فجایعی است.
عدالت انتقالی، مستندسازی تاریخی و گفتوگوی بینفرهنگی از جمله ابزارهایی هستند که جامعه جهانی برای احیای کرامت انسانی باید به کار گیرد.
در ایران، اگرچه این روز در تقویم رسمی ثبت نشده است، اما رسانهها، نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشر میتوانند با گرامیداشت آن، گامی موثر در همگرایی با حرکت جهانی علیه خشونت و بیعدالتی بردارند. آموزش در سطوح مختلف، بهویژه در مدارس و دانشگاهها، نقشی کلیدی در جلوگیری از بروز افکار افراطگرایانه و قومی دارد.
نسل آینده باید با چشمان باز و ذهنی نقاد، جهان را درک کند. روز جهانی بازتاب نسلکشی رواندا تنها مرثیهای برای قربانیان گذشته نیست؛ بلکه فراخوانی برای همه ماست تا در قبال فجایع انسانی سکوت نکنیم.
در جهانی که هنوز فریاد عدالت در بسیاری از نقاط آن بیپاسخ مانده، گرامیداشت چنین روزهایی، نه تنها یادآور مسئولیت ما نسبت به گذشته، بلکه تعهدی است برای ساختن آیندهای انسانیتر، عادلانهتر و …
نخستین مدافعان حقوق کارگران در اروپا
نیما پارسیون
با وقوع انقلاب صنعتی در قرن ۱۸ و ۱۹، شرایط کار در اروپا به شدت تغییر کرد. کارخانهها با ساعات کاری طولانی، دستمزدهای پایین و محیطهای غیرایمن، کارگران را تحت فشار قرار دادند. این وضعیت، به تدریج منجر به شکلگیری جنبشهای کارگری و ظهور افرادی شد که به عنوان نخستین مدافعان حقوق کارگران شناخته میشوند. این مقاله به بررسی برخی از مهمترین این افراد و تأثیرات آنها بر جنبش کارگری میپردازد.
رابرت اوون (1771-1858) – بنیانگذار اصلاحات کارگری
رابرت اوون، صنعتگر و اصلاحطلب بریتانیایی، یکی از نخستین افرادی بود که به شرایط اسفناک کارگران واکنش نشان داد. اوون اعتقاد داشت که محیط کار تأثیر مستقیمی بر رفتار و بازدهی کارگران دارد. او ساعات کاری را کاهش داد، حقوق بهتری پرداخت کرد و آموزش را برای فرزندان کارگران در کارخانههای خود فراهم آورد. اقدامات اوون الهامبخش بسیاری از اصلاحات کارگری در اروپا شد.
کارل مارکس (1818-1883) و فردریش انگلس (1820-1895) – نظریهپردازان مبارزه طبقاتی
مارکس و انگلس با انتشار “مانیفست کمونیست” در سال ۱۸۴۸، به بررسی نظام سرمایهداری و استثمار کارگران پرداختند. آنها بر این باور بودند که طبقه کارگر باید علیه سرمایهداری متحد شده و برای کسب حقوق برابر مبارزه کند. مارکس همچنین در کتاب “سرمایه” به تحلیل شرایط کارگران و ضرورت تغییرات بنیادین در سیستم اقتصادی پرداخت. نظریات این دو متفکر، تأثیر عمیقی بر شکلگیری اتحادیههای کارگری و احزاب سوسیالیستی داشت.
پیر-ژوزف پرودون (1809-1865) – پدر آنارشیسم
پرودون یکی از نخستین نظریهپردازان آنارشیسم بود که از حقوق کارگران دفاع میکرد. او در کتاب “مالکیت چیست؟” اظهار داشت که کارگران باید بر ابزار تولید تسلط داشته باشند و مالکیت خصوصی را به چالش کشید. اندیشههای او تأثیر زیادی بر جنبشهای کارگری و تعاونیهای کارگری در اروپا گذاشت.
لوئی بلان (1811-1882) – مدافع کارگاههای ملی
بلان از نخستین سوسیالیستهای فرانسوی بود که خواستار ایجاد کارگاههای ملی شد. او بر این باور بود که دولت باید مسئولیت تأمین شغل برای کارگران را بر عهده گیرد و از طریق ایجاد کارگاههای دولتی، بیکاری را کاهش دهد. پیشنهادهای او در جریان انقلاب ۱۸۴۸ فرانسه بهطور موقت اجرا شد، اما به دلایل اقتصادی و سیاسی ناکام ماند.
ادوارد برنشتاین (1850-1932) – نظریهپرداز اصلاحات تدریجی
برنشتاین از اعضای حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که برخلاف مارکس، از اصلاحات تدریجی به جای انقلاب حمایت میکرد. او اعتقاد داشت که کارگران میتوانند از طریق دموکراسی و اصلاحات قانونی به حقوق خود دست یابند. اندیشههای او تأثیر زیادی بر جنبشهای سوسیال دموکراسی در اروپا گذاشت.
شکلگیری اتحادیههای کارگری
در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، اتحادیههای کارگری در کشورهای اروپایی گسترش یافتند. این اتحادیهها خواستار حقوقی مانند کاهش ساعات کار، حداقل دستمزد و بیمه اجتماعی شدند. کشورهای بریتانیا، فرانسه و آلمان از جمله پیشگامان در این زمینه بودند. اعتصابات گسترده و فشار بر دولتها باعث شد که از این خواستهها در قوانین کار تصویب شود.
نتیجهگیری
نخستین مدافعان حقوق کارگران در اروپا، با ایدهها و اقدامات خود، مسیر تغییرات اجتماعی و اقتصادی را هموار کردند. از اصلاحات کارگری رابرت اوون گرفته تا نظریات انقلابی مارکس و انگلس، همه این افراد نقش مهمی در بهبود شرایط کارگران ایفا کردند. تلاشهای آنها نه تنها موجب پیشرفت حقوق کارگران در قرن ۱۹ و ۲۰ شد، بلکه همچنان الهامبخش جنبشهای کارگری در سراسر جهان است.