اروپائیان از پشتیبانی از رژیم ملاها دست بردارند


منشـه امیـر

…تا هنگامی که این سازشکاری اروپا ادامه دارد، رژیم ایران از دست اندازی به منافع اروپای غربی، و نه تنها مصالح بریتانیا، دست برنخواهد داشت….
*****

اروپائیان از پشتیبانی از رژیم دست بردارند و به یاری ملت ایران بیایند!

احساس می شود که دارند به سیم آخر می زنند و تصمیم گرفته اند که هرچه سریعتر منطقه را به آشوب بکشانند، ولی هنوز بسیار مواظب هستند که به یک درگیری مستقیم با ایالات متحده کشانده نشوند و از این رو به جان انگلیس افتاده اند که لقمه ای کوچکتر، ولی بلعیدن آن آسان تر است.

از چند ماه پیش گفته بودیم که خطر بروز یک جنگ تمام عیار و گسترده هنوز بسیار ضعیف است. ولی در همان ارزیابی تذکر داده بودیم که یک اقدام نسجبیده و شتاب آلود، ممکن است آتش جنگ ناخواسته ای را شعله ور سازد که پایان آن را پیش بینی نتوان کرد.

ظاهرا، نفتکش بریتانیایی را در واکنش به ادامه توقیف ابرنفتکش گریس وان در جبل الطارق ربوده اند.

علی خامنه ای، بریتانیا را “انگلیس خبیث” نامیده و گفته بود که متوقف ساختن ابرنفتکش، خطایی است که نباید بی پاسخ گذاشته شود.

یک بار تلاش کردند و ناکام ماندند، زیرا نفتکش انگلیسی که قصد ربودنش را داشتند، توسط یک رزم ناو ارتش بریتانیا همراهی می شد و سرشان به سنگ خورد و آن گاه ادعا کردند که اصلا چنین قصدی نداشته اند و انگلیس دروغ می گوید.

ولی اکنون خودشان علنا توقیف نفتکش را تائید می کنند و حتی معلوم می شود که قصد ربودن دو نفتکش را به صورت همزمان داشته اند، ولی به یک فروند بسنده کرده اند.

محمد جواد ظریف، وکیل مدافع حقوق بگیر رژیم ادعا می کند که توقیف نفتکش، برای حفظ قوانین بین المللی کشتیرانی بوده است. درست مثل آن است که در مورد فردی بگویند “ما او را اعدام میکنیم تا زنده بماند!”.

خودشان پیش تر با صدای بلند گفته بودند که اگر ما نفت نفروشیم، نخواهیم گذاشت دیگران نفت صادر کنند.

خواسته اند با یک تیر دو نشان بزنند: هم ثابت کنند که آقای خلیج فارس هستند و آبراه بین المللی تنگه هرمز را در اختیار خود دارند و هر آشوبی را در آن جا می توانند به راه اندازند – و هم بکوشند آمریکا را خسته کنند و عقب بنشانند و نشان دهند که اگر آن ها نفت خود را نمی توانند بفروشند، قادرند جلوی فروش نفت دیگران را بگیرند، تا آمریکا ناچار شود زیر فشار جهانی، تحریم ها را متوقف کند.

استدلال شان آن است که پرزیدنت ترامپ آدم کم حوصله ای است و اگر زیاد اذیتش کنند، ممکن است همه چیز را بگذارد و برود و از بازی خارج شود.

قاسم سلیمانی نیز به خیل دشنام گویان می پیوندد و می نویسد که آمریکا می توانست رئیس جمهوری عاقل تری داشته باشد.

ولی در مجموع، رژیم مواظب است طناب را تا حدی بکشد که پاره نشود.

فرستادن پهپاد به نزدیکی رزمناو آمریکایی را تکذیب کردند و حتی به قسم حضرت عباس متوسل شدند تا ثابت کنند که پهپادی نفرستاده بودند که سرنگون شود.

با این شیوه، هم آمریکا را دروغگو تصویر می کنند و هم ادعا می کنند که تعرضی انجام نداده اند که مستلزم واکنش کوبنده آمریکایی باشد.

این همان شیوه ای است که در برابر اسرائیل و عملیات نظامی آن در سوریه در پیش گرفتند.

اسرائیل بیش از یک هزار نقطه نظامی سپاه قدس در سوریه را هدف قرار داد.

رژیم ایران تنها آسیب دیدن یک یا دو هدف را تائید کرد و وقتی پرسیدند که چرا تلافی جویی نمی کند، و چرا به هشدار خود پایبند نیست که گفته بود “اگر اسرائیل غلطی بکند، نابودش خواهیم کرد”، پاسخ می دهند که پرزیدنت اسد ما را دعوت کرده است و ما میهمان رئیس جمهوری سوریه هستیم و میزبان است که مسؤول حفظ امنیت میهمان می باشد و ما ملزم نیستیم عکس العمل مستقل نشان دهیم.

تا این مرحله، سپاه پاسداران و تعیین کنندگان سیاست های رژیم، با احتیاط و از روی سنجیدگی عمل کرده اند و از حمله مستقیم به هدف های آمریکایی خودداری ورزیده اند.

در مورد پهپاد آمریکایی هم ادعا می کنند که آن را بر فراز خاک ایران یا حریم دریایی آن کشور سرنگون کرده اند که ظاهرا کاری قانونی است و تعرض محسوب نمی شود – گرچه ایالات متحده همچنان ادعا می کند که این حمله بر فراز آب های بین المللی صورت گرفته است.

در مورد پهپاد اطلاعاتی سپاه که ایالات متحده می گوید آن را هدف قرار داده و متلاشی کرده است، ادعا می کنند که چنین حادثه ای رخ نداده و آن ها پهپادی را از دست نداده اند.

این درست همان استدلال رژیم در برابر اسرائیل است که می گوید ما اصلا سرباز در سوریه نداریم و فقط مستشاران نظامی داریم که آن ها هم، میهمان دولت سوریه هستند.

حالا یک نفتکش بریتانیایی را به دام انداخته اند و به دروغ ادعا می کنند که آن نفتکش به یک شناور ماهیگیری آسیب رسانده و قصد فرار داشته است.

خودشان هم می دانند که دروغ می گویند و بهانه می تراشند و اطلاع دارند که به خاطر چنین حادثه ای، حتی اگر راست باشد، نباید مانع ادامه راه نفتکش شوند، بلکه تنها، از کمپانی صاحب کشتی تقاضای غرامت می کنند.

پرسش در آن است که رژیم چگونه قصد دارد این تجاوزکاری خود را مدیریت کند که به هدف های خویش نائل شود و در همان حال از شعله ور گردیدن آتش جنگ پرهیز کند.

هدفشان کاملا مشخص است: دیوان عالی جبل الطارق حکم توقیف ابرنفتکش گریس وان را یک ماه تمدید کرده است.

رژیم می خواهد این کشتی را پس بگیرد و یکی از گزینه ها، مبادله آن با نفتکش ربوده شده بریتانیای است.

آیا دولت لندن حاضر خواهد شد به چنین معامله ای دست بزند؟

همیشه این شیوه رژیم ایران بوده که برای نجات ماموران خود در زندان های کشورهای بیگانه، به ربودن شهروندان آن کشورها دست زده و در بسیاری موارد موفق نیز شده است.

ولی در مورد خانم نازنین زاغری، می بینیم که دولت انگلیس هنوز به چنین معامله ای تن در نداده است.

آیا در مورد نفتکش ربوده شده، به همان شیوه عمل خواهد کرد؟

حالا نوبت بریتانیاست که اعتراف کند خودداری از پیوستن به نیروی پیشنهادی ایالات متحده به هدف حفظ امنیت آمد و شد کشتی ها کار درستی نبوده و بریتانیا به تنهایی نمی تواند امنیت کشتی های خود در خلیج فارس را تامین کند.

کشورهای اروپای غربی نیز باید از این رویداد درس عبرت بگیرند و بدانند که هر اندازه در برابر رژیم ایران نرمش نشان دهند و کوتاه بیایند، حکومت را گستاخ تر خواهند ساخت و به آن انرژی خواهند داد که به تعرض های بیشتری دست بزند.

انتظار منطقی آن بود که اروپا اعلام دارد که نقض تعهدات برجامی از جانب رژیم ایران را مردود می داند و به حکومت ایران قاطعانه هشدار دهد و بگوید که اروپا تلاش های خود را برای دور زدن برجام متوقف می سازد و حتی خود، به این تحریم ها می پیوندد.

به رژیم ایران با صراحت بگوید “اینستکس، نه اینستکس”!

نخست وزیر اسرائیل به درستی گفته بود که این شیوه سازشگری اروپائیان، دوران نازی های آلمان را به یاد می آورد که چند سالی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، با قلدری بر ناحیه راین مسلط شدند، ولی کشورهای اروپای غربی سکوت کردند.

اتریش را به تسلط خود در آوردند، باز هم غرب واکنش کوبنده ای نشان نداد.

بر ناحیه سودت مسلط شدند و غرب گفت “عیب ندارد، این لقمه را هم به هیتلر بدهیم، تا سیر شود و از ادامه تعرض دست بردارد.

بدنبال همین مماشات بود، که هیتلر به لهستان حمله برد و برای مسلط کردن آن چه که “نژاد برتر” می خواند جنگ جهانی دوم را به راه انداخت.

اکنون هم حکومت ایران در گام نخست می گوید که بیشتر از سیصد کیلوگرم، اورانیوم ذخیره خواهد کرد و بعد هم می گوید که سطح غنی سازی را بالا می برد و فردا هم ممکن است بگوید که سانتریفوژهای نسل هشتم را به کار می اندازد و سطح غنی سازی را به بیست درصد می رساند که زمینه ساز ساخت بمب هسته ای خواهد بود.

اروپای غربی به ادامه برنامه های موشکی رژیم ایران قاطعانه اعتراض می کند و در همان هنگام به تلاش برای یافتن سازوکاری به هدف دور زدن تحریم های آمریکایی ادامه می دهد.

اعتراض ها، حرف است وعمل به دنبال ندارد. پس، فایده اش چیست؟

اگر اروپای غربی نمی خواست رژیم کنونی ایران را به هر بهایی که شده، روی پا نگاه دارد، و اگر تنها به منافع اقتصادی کوتاه مدت خود توجه نداشت، و مصالح دراز مدت را در نظر می گرفت، به فشارهای اقتصادی ایالات متحده می پیوست و کمر رژیم ایران را می شکست و آن را وادار می کرد که به قوانین بین المللی احترام گذارد و از دخالت فتنه گرانه در کشورهای منطقه دست بردارد و سرکوب ملت خود را متوقف سازد.

آگاهی داریم که در داخل ایران، مردمی که کارد به استخوانشان رسیده است، از وقوع جنگ استقبال می کنند و بی صبرانه در انتظار آن هستند.

هیچ کشوری را در تاریخ نمی توان یافت که ملتش این چنین انتظار داشته و آرزو کرده باشد که بیگانه به وطنش حمله کند.

ولی جان مردم ایران از سرکوبگری های رژیم به لب رسیده و خود را در بن بست احساس می کنند و تصورشان آن است که تنها راه چاره ای که باقیمانده، حمله خارجی به نیروهای سرکوبگر سپاه پاسداران است.

مردم ایران بر این باورند که سپاه در برابر ارتش قدرتمند آمریکا و نیروهای نظامی کشورهای اروپایی، یک ببر کاغذی است که به آسانی از پای در می آید و هنگامی که سپاه با رقیب خارجی روبرو شود، از جان ملت ایران، به ناچار دست برخواهد داشت و این امر به مردم امکان می دهد به خیابان ها بیایند و حق خود را بطلبند و کشورشان را از زنجیر ظلم بیرون آورند.

همه چیز در داخل ایران برای این خیزش عمومی آماده است و همانگونه که پرزیدنت ترامپ گفت، تا لحظه ای که این رژیم برقرار است، فتنه گری را متوقف نخواهد ساخت.

نتیجه ای که از این سخنان می توان گرفت آن است که تنها با برانداختن این رژیم است، که نه تنها منطقه به ارامش باز خواهد گشت، بلکه ملت ایران نیز خواهد توانست نفسی به راحتی بکشد.

اروپائیان این پیام را جذب کنند و از تلاش برای مماشات با این رژیم دست بردارند و به حمایت از مردم ایران روی آورند و بدانند که همه شرایط برای یک خیزش عمومی آماده است و یاری رسانی به آن، بهترین شیوه تامین منافع دراز مدت اروپا در تعامل با ایران است.

تا هنگامی که این سازشکاری اروپا ادامه دارد، رژیم ایران از دست اندازی به منافع اروپای غربی، و نه تنها مصالح بریتانیا، دست برنخواهد داشت.