به یاد همه جان باختگانی که دیگر در میان ما نیستند


شکوه میرزادگی

سپاس به آن ها که عطر آزادی خواهی را دوباره در وطنمان پراکندند

یکبار دیگر خروش حق طلبانه صدها هزار تن از مردمان هوشیار و شجاعِ سرزمین مان، باورمندان به حقوق بشر جهان را به تحسین واداشته است.

می گویم مردمان هوشیار و شجاع، زیرا در جوامع دیکتاتوری فقط بخش کوچکی از مردمان هوشیار و شجاع هستند، بخش بزرگتر به دلایل شناخته شده ای به مرور از هوشیاری و شجاعت تهی می شوند.

این دلایل از جاه طلبی، خودپرستی، منفعت طلبی و سودجویی گرفته تا فقر و بدبختی و ناآگاهی جوامع زیادی را در طول تاریخ گرفتار عقب ماندگی کرده، و حتی گاه نام سرزمین هایی را از نقشه ی جهان پاک کرده است.

در واقع می شود گفت تنها سرزمین هایی توانسته اند از بحران های ویرانگر و نابود کننده بگذرند و زنده بمانند که قهرمانانی از خود گذشته داشته اند، قهرمانانی با نام و بی نام که با هوشیاری و شجاعت درست در لحظه های حساس سرزمین شان به پا خاسته و با حق طلبی یاد گمشده ی آزادی را زنده کرده اند. یادی که بازتاب اش چون معجزه ای عظیم بیدادگران را هراسان، خواب آلودگان را بیدار، دردمندان و رنج دیدگان را هوشیار، و عاشقان را به حرکت در می آورد و سرزمینی را که در لبه ی سقوط قرار دارد، دوباره در ریل های زنده بودن و به فردا اندیشیدن می اندازد.

ایران در طول تاریخ اش از این زمان ها کم نداشته است، زمان هایی که به لحظه ی ایستایی و یا حتی سقوط رسیده و بخش کوچکی از هوشیاران و شجاعان بوده اند که نجاتش داده اند.

چهره های روشنی از این هوشیاران شجاع را ما در چهل سال گذشته بارها دیده ایم. آن ها همیشه وقتی پیدایشان شده، که حکومت اسلامی نفس ها را بریده، اموال مردمان را به تاراج برده، درها را به روی استثمارگران خارجی گشوده، و با خیال راحت چنان بر صندلی قدرت تکیه زده که گویی هیچ کسی توان رویارویی با او را نخواهد داشت.

با این حال، می بینیم برخی از مردمان ساده نگر، یا وابستگان آشکار و نهان حکومت که همیشه به بهانه های مختلف با اعتراضات مردمی مخالفت کرده اند، می گویند: «دیدید چند روز شلوغ شد و این ها دوباره سرکوب کردند و مردم دوباره رفتند به خانه هایشان؟»، گویی نمی بینند که در چهل سال گذشته همین «چند روز»ها بوده که تابوی حکومت اسلامی را شکسته، همین «چند روز»ها بوده که این هیولای قرون وسطایی را زخمی و تکه تکه کرده، همین «چند روز»ها بوده که خواب خوش وابستگانش را به کابوس تبدیل کرده، همین «چند روز» ها بوده که ترس ها، ضعف ها، دروغ ها و فسادهایش را در مقابل مردمان بی خبر و ناآگاه به نمایش درآورده و قدرت پوشالی اش را به سخره گرفته، و همین «چندروز»ها بوده که عاشقان ایران امید و انرژی تازه ای برای رویارویی با این حکومت را پیدا کرده اند.

می دانیم که این بار نیز چون دفعات گذشته، و احتمالا بیش از گذشته لطمه های جانی و مالی بسیار داده ایم، می دانیم که خانواده های بسیاری داغدار شده اند، جوان های بیشتری زندان های حکومت اسلامی را پر کرده اند، بخش هایی از ثروت های مردمان ایران سوخته یا ویران شده اند، اما این بار حکومت اسلامی در وضعیتی قرار گرفته که می توان پیش بینی کرد که دیگر بعید است بتواند تکه هایش را جمع و جور کند و دوباره برخیزد و مردمانی ناآگاه را مجذوب قدرت خویش کند.

این تکه تکه شدنِ ،یکی از هراس انگیزترین دیکتاتوری های زمانه ی ما، را باید مدیون انسان های هوشیار و شجاعی باشیم که هر چند سال یک بار به پا خاستند و صدهاشان کشته و زخمی و هزارهاشان به زندان افتادند.

این انسان های به جان رسیده ی از خود گذشته ثابت کردند که می توان چهل سال مردمان را رنج داد، چهل سال گرسنه شان نگاهداشت، چهل سال ثروت هایشان را به بیگانگان بخشید، چهل سال تاریخ و فرهنگ شان را ویران کرد، حتی می توان آن ها را شکنجه کرد، به زندان انداخت و عزیزشان را مقابل چشمان شان کشت، و صدایشان را به روی دنیا بست؛ اما نمی توان عشق به آزادی را از آن ها گرفت. زیرا عشق به آزادی در دی. ان. ای فرهنگ آنهاست، فرهنگی که از «مهر» و «روشنایی» تغذیه کرده و طبیعی ست که فرهنگ نفرت و تاریکیِ حکومت اسلامی را برنمی تابد.

سلام و سپاس و تحسین برای تک تک هوشیاران و شجاعانی که دیگر در میان ما نیستند، به آن ها که در زندان ها به سر می برند و به آن ها که گوشه ای گرفته اند تا فرصتی دیگر دوباره برخیزند و دوباره آزادی و زنده بودنی شرافتمندانه را فریاد کنند.