منصور امان
کوه “انتقام سخت”، “موش”ک زایید
موشکهایی که حاکمان جنگ طلب ج.ا به سمت پایگاه های آمریکایی در عراق شلیک کرده اند، مُستقیم به بادکُنک “انتقام سخت” اصابت کرده و باد آن را به همان سُرعت و شدتی که در آن دمیده شده بود، خالی کرده است.
فینال نمایش چندش آور جنازه گردانی و هیستری خیابانی حاکمیت، شلیک چند موشک به بیابانهای اقلیم کُردستان عراق و نُقاطی از یک پایگاه عراقی – آمریکایی بدون هرگونه ارزش نظامی بود. فاصله این واکُنش توخالی با وعده های غلیظ “انتقام” و عربده جوییهای جنگی رهبران و پایوران حُکومت و بوقهای تبلیغاتی شان چندان بسیار است که رُفوی آن در ذهن دسته ای که در چند روز گذشته زیر تابوت پاسدار سُلیمانی رفتند و نیز باندهای نیابتی در عراق و لُبنان تا مُدتها مشغله “نظام” خواهد بود.
پیرامون علت عقبگرد حاکمیت از تهدیدهایش نیاز زیادی به گمانه زنی نیست. جنگ طلبان حاکم بر ایران به خوبی پیام به هلاکت رسانده شدن پاسدار سلیمانی را گرفته اند. آقای ترامپ با زبانی با آنها صُحبت می کند که می فهمند. او به “جنگ نامُتقارن” پدرخوانده های تهران با “جنگ نامُتقارن” پاسُخ می دهد و خط قرمزهای کشوری و لشکری غرب را که حاکمان ایران تاکُنون در پناه آن آسوده به کار خویش مشغول بودند، به رسمیت نمی شناسد. رییس جمهور آمریکا نشان داد که برخلاف ارزیابی آقای خامنه ای و دوستان نه تنها از به کار گرفتن نیروی نظامی پرهیزی ندارد، بلکه در انتخاب سطح و دامنه آن نیز خود را به پروتُکُلهای رایج مشروط نمی کند.
دلیل دیگر، شرایط لرزان و مُتزلزل حاکمیت در داخل است. وُرود به یک جنگ خارجی در هنگامی که جامعه مُعترض به کمین نشسته و “نظام” جُز گُلوله آتشین و تیغ سرد سلاخی پاسُخی برای مُطالبات آن ندارد، برابر با یک خودکشی دوقبضه است. “نظام” پُشت جبهه ای برای آغاز یک جنگ همه جانبه با آمریکا ندارد و واکُنش خفیف آن به هلاکت پاسدار سلیمانی نشان داد که خود کمتر از هر کسی به تاثیر کارناوال جنازه گردانی اش در سرپوش گذاشتن بر تضاد “بالا” و “پایین” باور دارد.
بر این پایه است که آقای خامنه ای حساب قبلی خود مبنی بر اینکه “یکی بزنند، ده تا می خورند” را خط زد و آن را با یک حرکت نمایشی، بدون “زدن” تلفات انسانی و خسارات سنگین مالی و تجهیزاتی به حریف، از نو جمع و تفریق کرد. همزمان ناگُفته پیداست که رفتن این تئاتر روی صحنه بدون نوعی از هماهنگی قبلی با صاحبخانه آمریکایی اش مُمکن نبوده است. پُرسش فقط این است که “آقا” در برابر کسب اجازه برای انداختن موشک به زمین لم یزرع، چه تعهُداتی سپرده و آیا به آنها پایبند می ماند؟
دست تنگی حاکمان ج.ا برای افکندن کشور به گرداب جنگ، یک خبر خوب برای مردُم ایران است. با این حال رفع خطر جنگ فوری به معنای از بین رفتن تهدید آن به طور کُلی نیست. تا زمانی که حاکمیت از سیاست مُداخله گری خارجی، بُحران سازی، میلیتاریسم و استخدام دستجات نیابتی دست نکشیده باشد، حیات اجتماعی ایران زیر سایه سیاه بُحران و تحت تاثیرات مُخرب آن در شکل فلاکت اقتصادی و جنگ قرار خواهد داشت. اختصاص ۲۰۰ میلیون دُلار دیگر به تازگی برای تقویت سیاست مزبور، زیر این واقعیت تلخ که رژیم ولایت فقیه کشور را به سوی چه اُفقی می برد، یک خط تاکید دیگر کشیده.